محمدرضا عرب منتقد، نویسنده، مدرس، عکاس، تهیه کننده، مستندساز و کارگردان سینما و تلویزیون ایران به سال 1345 در جنوب تهران چشم به جهان گشود.
از نوجوانی هنرجو بود. با نقدنویسی در مجلات آغاز کرد که از مهم ترین آن ها باید به نقد فیلم مادر ساخته علی حاتمی در مجله زن روز اشاره داشت.
در جوانی به ساخت فیلم کوتاه روی آورد. به سال 1371 مستند داستانی چون کوه را ساخت و پس از این، چندین فیلم مستند و کوتاه ارائه داد:
ایستاده در باد.
زمین سوخته، برنده جایزه زیتون بلورین از انجمن سینماگران آزاد ایران، 1380.
کندوان، دیار آفتاب.
صدای روشنایی. برنده جایزه بهترین کارگردانی از نخستین جشنواره فیلم محله تهران، 1385.
آیینه های رو به رو.
از مجموعه مستندهای تلویزیونی او است:
در امتداد ساوا، سیزده قسمت، ساخته شده در یوگسلاوی.
بحران کوزوو، سیزده قسمت، ساخته شده در مقدونیه و آلبانی.
گذری بر غارهای ایرانی، پانزده قسمت.
کاروان سراهای ایران، سیزده قسمت.
قشم نگین خلیج فارس.
بر بلندای سهند.
یادگار دوست.
سینمای جوان سینمای آینده، ساخته شده در روسیه و فرانسه، بیست و هفت قسمت.
عکس و عکاسی در ایران، پانزده قسمت.
مدیر تولید فیلم مستند سواران آسمانی جرگلان، به سفارش شبکه یک آلمان.
مدیر تولید فیلم مستند آن ها که زنده اند.
مدیر تولید مجموعه مستند هشدارهای پلیس.
محمد رضا عرب عضویت در کمیته های انتخاب فیلم و داوری چند جشنواره را عهده دار بوده است:
داوری جشن و اهدای تندیس خانه سینما، سال های 1379 و 1380.
داوری بخش مسابقه جشنواره استانی لرستان، 1380.
عضویت در کمیته انتخاب سومین جشنواره فیلم یادگار، 1383.
داور هفتمین جشنواره منطقه ای سینمای جوان منطقه یک کشور، خرم آباد، 1386.
عضویت در هیات انتخاب نخستین جشنواره سراسری فیلم کوتاه جم.
عضویت در کمیته انتخاب سومین جشنواره فیلم پلیس، 1387.
داوری بخش مستند بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر، 1387.
دبیری بخش یک شهر یک نگاه سارایوو، سومین جشنواره بین المللی شهر.
داوری بخش سینمای ملی بیست و ششمین جشنواره بین الملی فیلم کوتاه تهران.
عضویت در هیات انتخاب نخستین جشنواره جایزه بزرگ شهید آوینی.
نخستین جشنواره فیلم های کوتاه ایرانی، تورنتو کانادا، 1388.
بیست و چهارمین جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان، 1389.
چهارمین جشنواره نماز و نیایش، 1389.
وی هم اکنون عضو کانون کارگردانان و انجمن مستندسازان سینمای ایران است.
از فعالیت های نمایشگاهی او باید به این ها اشاره داشت:
کودک افغان، 1377.
نمایشگاه عکس انسان، دریافت جایزه نخست.
سنگ کوهستان تهران، 1378.
جایزه ویژه یونسکو در بخش زندگی، هارمونی ژاپن، 2000 م.
فیلم سینمایی آخرین ملکه زمین درباره افغان ها نخستین اثر بلند سینمایی وی دو دیپلم افتخار از جشنواره بیست و پنجم فیلم فجر به دست آورد، در بیست و پنج کشور جهان به نمایش درآمد و برگزیده فستیوال های بروکلین، مونترال، فوکوئوکا، بوستون، قاهره، سنگاپور، بمبئی، نت پک هانالولو، گوا آسیای جنوبی، هامبورگ و صوفیه شد.
هم چنین در هفتمین فستیوال بین المللی فیلم اشلند کاندیدای دریافت سه جایزه برای بهترین کارگردانی، بهترین فیلم برداری و بهترین بازیگر نقش اول مرد بود. این فیلم با دریافت جایزه بزرگ (آفرودیت طلایی) از هفدهمین فستیوال بین المللی فیلم وارنای بلغارستان، برای کارگردان خود، برای نخستین بار این جایزه را نصیب سینمای ایران کرد.
محمدرضاعرب پس از آخرین ملکه زمین احساس خستگی کرد و بنابراین تهیه کنندگی فیلم کوتاه تابلو و تله فیلم من و شیطان به کارگردانی علی رضا طالب زاده را برعهده گرفت، فیلم مستند زنبق و خاکستر را در بوسنی هرزگوین ساخت و دو ترم را به تدریس گذراند.
هنگامی که خود را برای کار بعدی آماده می کرد می اندیشید به خاطر موفقیت های کار نخست، کار دوم را آسان تر انجام خواهد داد ولی تقدیر چنین بود که برای ساخت فیلم ندارها زحمت بیشتری را متحمل شود.
فیلم سینمایی ندارها کاندیدای دریافت شش سیمرغ بلورین از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین صدا برداری، بهترین فیلمنامه و بهترین تدوین بود و موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین تدوین و دیپلم افتخار بازیگر نقش مکمل مرد شد و سپس عنوان فیلم برگزیده استان گلستان را به دست آورد.
آخرین ملکه زمین و ندارها هر دو فیلم های غیر تجاری بودند ولی توانستند خوب بفروشند و خرج خود را در بیاورند.
از او می پرسم از فروش فیلم هایتان خرسند هستید؟
او می گوید: نمی شود به یک فیلم سه سالن داد و به فیلم دیگری نود سالن، و گفت که خوب به هر حال این فیلمی است که می فروشد. این واقعا خلاف عدالت است. پنجاه درصد فروش از آن سینمادار و ده درصد هم مال پخش کننده است. گاه سینمادار به کلی سود حاصل از فروش را نمی دهد. در کشور ما اگر پز یک چیزی را بدهی و خودش نباشی بهتر است، به نظرم اگر فیلم اکران نشود ضررش کم تر باشد. یک موتور گازی را می دزدند چند الگانس پلیس دنبال دزد می افتد ولی فیلم های ما را علنی می دزدند و کنار خیابان می فروشند ولی کسی کاری نمی کند.
ما سینماگران ایران سه هزار جایزه جهانی برده ایم ولی قوانینمان مال چهل سال پیش است. درباره زردچوبه پروتکل داریم ولی درباره سینما نداریم. دولت ها چون ثروت عمومی در اختیارشان هست باید فرهنگ سازی کنند. برای کشتی در شهر آذین می بندند، ولی یک فیلم ایرانی که اسکار می گیرد هیچ اتفاقی نمی افتد. سفیر بوسنی در تهران با من تماس گرفت و تصاحب اسکار به دست اصغر فرهادی را تبریک گفت. او می گفت اگر در بوسنی چنین اتفاقی افتاده بود حتما جشن ملی اعلام می شد.
فیلم ندارها تنها هفت هفته در سینما آزادی اکران شد. مخاطب ما به دلیل اجرای طرح عفاف پلیس ریزش داشت. بعد از این با تلاش کارگردان فیلم بعدی، ندارها پایین کشیده شد. در اصفهان شما، ندارها را صبح ها روی پرده نشاندند، ظاهرا سینما را با کله پزی اشتباه گرفته بودند. چه کسی صبح به سینما می رود؟
مردم، تنها سرمایه فیلم ساز هستند، بنابراین بنده از شما می خواهم که همیشه با کل خانواده بروید فیلم ها را ببینید.
روند ساخت یک فیلم سینمایی نزد شما چیست؟
آلفرد هیچکاک سه عنصر مهم را برای فیلم نام برد: فیلم نامه خوب، فیلم نامه خوب و فیلم نامه خوب! ملاک من هم فیلم نامه است و روی فیلم نامه تاکید دارم. هرگاه فیلم نامه ای به دستم می رسد و آن را می خوانم ابتدا از خودم می پرسم این متن چقدر با خواسته های ذهنی و تمایلات فکری یا زیبایی شناسی مورد نظر من تطابق دارد.
خودتان با فیلم ندارها چقدر احساس پیوستگی می کنید؟
من از فیلم نامه ندارها خوشم آمد چون که احساس کردم آدم های داستان برای من خیلی آشنا هستند. فیلم در جنوب تهران می گذشت. دیدم انگار خودم در فضای فیلم نامه زندگی کرده ام. من نسبت به آدم های اصیل و با محبت آن منطقه از شهر خیلی تعلق خاطر دارم. آدم هایی که بار انقلاب و جنگ و انتخابات را به دوش کشیده اند. در وضعیت بغرنج فعلی هنوز هم بیش از سایر آدم ها می توان روی حرفشان حساب باز کرد. حال که با شما سخن می گویم اتومبیلم را فروخته ام و شاید هیچ وقت دیگر ماشین نخرم. روزها با مترو به دفترم می روم.
من آن قدر با اتمسفر فیلم نامه، مضمون داستان و شخصیت های آن ارتباط عمیق برقرار کرده بودم که تصمیم گرفتم آن را بسازم.
از علی رضا طالب زاده درباره مالکیت فیلم نامه پرسیدم. او گفت ندارها را به سفارش علی واجد سمیعی و به قصد این که به دست کمال تبریزی ساخته شود نوشته است. طالب زاده که علاقه من به ساخت این فیلم نامه را دید با کمال تبریزی تماس گرفت و تبریزی هم فیلم نامه را به من واگذار کرد.
چرا ژانر اجتماعی را انتخاب کردید؟
من سینمای اجتماعی ایران را خیلی دوست دارم اما کوشیدم که ندارها شبیه هیچ کدام از آن ها نشود.
ژانر اجتماعی را دوست دارم چون به متمول ها نزدیک نمی شود و به شدت با آدم های واقعی سر و کار دارد. سینمای اجتماعی از یک فضای انتقادی برخوردار است.
چون این گفت و گو در اصفهان انجام می پذیرد، از عرب می خواهم که اصفهان را توصیف کند.
می گوید: منحصر بودن اصفهان از هویتش، روحیات مردمش و معماری اش می آید، در اصفهان احساس غریبی نمی کنم.