مریم محمود صالح گرافیست، طراح و هنرمند ایرانى به سال 1360 در اصفهان چشم به جهان گشود.
از دوران مدرسه به کارهاى دستى و روزنامه دیوارى علاقه مند بود، شعر مى سرود و فیلم نامه کوتاه مى نگاشت: بلوط و تیپا. به سال 1377 مقام نخست گرافیک را در استان از آن خود کرد.
پس از این وارد دانشگاه آزاد نجف آباد شد و رشته مدیریت بازرگانى را پى گرفت. در دوران دانشجویى به طراحى جلد نشریات دانشجویى، آرم و پوستر پرداخت. پس از دریافت لیسانس به عنوان مدیر فنى و مدیر ارشد در شرکت هاى خصوصى فعالیت داشت. آن گاه کارى ذهنى و انتزاعى را بر پایه تجربه هاى خویش آغاز کرد و به شیوه اى روى آورد که نه نگارگرى بود، نه نقاشى و نه تذهیب.
آثار نخستین او صرفا دربرگیرنده زیبایى هاى بصرى بودند ولى اندک اندک در کنار زیبایى، به مفهوم و محتوا نیز توجه نشان داد و بارى معنوى را بر دوش قلم خود نهاد.
اکنون هرچیزى که جنبه مقدس داشته باشد از مذهب گرفته تا اخلاق و معنویت و آن چه ایده آل انسان به شمار مى رود در آثار او به چشم مى خورد.
از نمایشگاه هاى او است:
نقش خانه اصفهان، 1386.
نگارستان امام خمینى، 1387.
موزه هنرهاى معاصر اصفهان، 1388.
نگارخانه کوثر اصفهان، 1388.
نمایشگاه نقوش هندسى اسلامى یا هندسه مقدس در نگارخانه کوثر اصفهان، بهمن 1390.
او مى گوید:
هنر خود را تدریس نمى کنم چون منبعى براى ارائه ندارم و راغب نیستم. این هنر، جاذبه زیادى دارد ولى چون یک کار ذهنى است ممکن است صد نفر بیایند و تنها دو نفر باقى بمانند.
این ها نماد اغتشاش هاى درونى من هستند و در تربیت من و شناختم از هستى ریشه دارد. جایى برداشت مرا از آسمان مى بینید و جایى دیگر تجسم مرا از خورشید مى یابید. گواش را ترکیب مى کنم تا رنگ هاى تازه اى به دست آید. رنگ ها خودشان براى هر کادر کاندید مى شوند و من هیچ گاه فکر نمى کنم که چه رنگى را در این جا بنشانم.
بافت، طرح و فضا را در هم مى آمیزم. به تذهیب سنتى احترام مى گذارم چون به هرحال پشتوانه خوبى براى هنرمندان امروز است. کارهایم همگى کادر دارند چون تابلو را یک نقطه بسته از ذهن خود مى دانم و آن را با کادر مى بندم.
با ترکیب شکل هاى هندسى فضاى آثارم را طراحى مى کنم. هندسه در تمام آثارم نقش اصلى را دارد چون هر جزء هندسه را داراى تقدسى مى دانم. کل آفرینش را بر پایه دایره مى بینم، چرخش دایره، و این که بدون زاویه، این قدر استقامت و پایدارى دارد همواره برایم زیبا بوده است.
از قرینگى استفاده مى کنم ولى نه به معناى تکرار یک بخش در یک چهارم و یک هشتم.
به ساختار و چارچوب عقیده ندارم چون معتقدم هنر این گونه خواص خود را از کف مى دهد.
اصفهان را دوست دارم، رنگ ها، تنوع و ساختارشکنى تابلوهایم برداشتى از هنر اصفهان است.
در تصویر، برداشت مرا از نظریه پروفسور هاپکینگز مى بینید، اگر سفینه اى از کل هستى عکس بگیرد این گونه خواهد بود: