Quantcast
Channel: شارژ ایرانسل و رایتل
Viewing all 464 articles
Browse latest View live

دیدار با مهندس افروز هوشنگ

$
0
0

افروزهوشنگ عکاس، خطاط، خوشنویس و هنرمند ایرانی در نهم اردیبهشت ماه سال 1355 در اصفهان چشم به جهان گشود.

یازده سال داشت که با هنرهای تجسمی آشنایی یافت. هنوز نوجوان بود که سه سال متوالی رتبه نخست خوشنویسی را در میان دانش آموزان سراسر کشور به دست آورد.

پس از این به انجمن خوشنویسان ایران پیوست و به سال 1368 درجه ممتاز خوشنویسی را دریافت کرد.

پانزده ساله بود که نمایشگاهی از آثار او در خانه هنرمندان اصفهان برپا شد.

پس از دریافت دیپلم، رشته عمران را در دانشگاه آزاد دنبال کرد. در دروان دانشجویی نیز مقام نخست خوشنویسی را در میان دانشجویان دانشگاه آزاد به دست آورد.

از فعالیت های نمایشگاهی او می توان به این ها اشاره داشت:

نمایشگاه انفرادی خوشنویسی، خانه هنرمندان، 1370.

نمایشگاه گروهی خوشنویسی، انجمن خوشنویسان اصفهان، 1372.

نمایشگاه گروهی خوشنویسی، موزه هنرهای معاصر اصفهان، 1375.

نمایشگاه گروهی هنرهای تجسمی دانشجویان دانشگاه آزاد، 1377.

نمایشگاه گروهی خوشنویسی، انجمن خوشنویسان اصفهان، 1381.

نمایشگاه گروهی خط و نقاشی، انجمن خوشنویسان تهران، 1385.

نمایشگاه انفرادی عکس، گالری فرمونت باب آل بهار ابوظبی، 1390.

نمایشگاه انفرادی جام هستی، گالری آرته اصفهان، بهمن 1390. در این نمایشگاه پانزده تابلو که آمیزه ای از هنر عکاسی و خوشنویسی بود به نمایش درآمد.

در تابلوها جام هایی را می بینیم که مایع ارغوانی درون آن ها بیرون جوشیده و در کنار این رقص قطره ها، مصرعی از خیام نیشابوری با شکسته نستعلیق خطاطی شده است: این قافله عمر عجب می گذرد، می نوش که عمر جاودان این است و... همان گونه که پیام خیام، دم غنیمرت شمردن است این آثار نیز در لحظه خلق شده اند.

عکس و نورپردازی آثار را احمد ریحان عکاس برجسته اصفهانی انجام داده است.

هوشنگ درباره این نمایشگاه می گوید:

مهر ورزیدن به مهر هستی در دل تمام ذرات عالم نهفته است. این همان عشق فراگیری است که حافظ آن را تنها فریادرس آدمی می داند:

عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده

سر فرو کردم در آن جا تا کجا سر بر کنم

این مجموعه بیش از آن که حاصل علاقه ام به ثبت تصویر باشد حاصل عشقی است که به طبیعت دارم. عشقی که از آن هستی می یابم، از دام و دانه دنیا رها می شوم، در عمق هستی فرومی روم، جلوه می یابم و بالا می روم. من از هر آن چه در پیرامونم می بینم، عکس می گیرم. می خواهم هر لحظه را چنان زندگی کنم که گویی آخرین لحظه است، لحظه هایی که احساس می کنی دنیا متوقف شده و آن لحظه ها برای همیشه در ذهن و خاطراتت ماندگار شده است. چیزی شبیه جاودانگی در عین فنا. لحظه هایی که آدمی را به فضایی آرمانی می برند. لحظه ای برای زندگی در اکنون ماندگار، رها از گذشته و آینده. یک زمان حال خیامی بی ابتدا و بی انتها، سزاوار برای زیستن و دل به مهر هستی بستن. زیرا:

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفت و گوی من و تو

چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

دم را غنیمت شمردن، خود جوشی و خود انگیختگی، این آن چیزی است که ارزش زندگی را دارد و ذهنی روشن برای دیدن و درک راز و رمزهای کوچک زندگی فراهم می آورد، همچون قطره ای، گلی، نهالی... و این عجایب کوچک و به ظاهر کم اهمیت به همان اندازه بیدار کننده ذهن و جان آدمی است که ستارگان و کهکشان های آسمان.

خوشبختی یعنی رویت و احساس همین رمز و رازهای کوچک زندگی.

 

 

 اصفهان آن لاین


فیلم پرنده باز از عطا سلمانیان

$
0
0

کارگردان: عطاسلمانیان

بازیگران:

حسین یاری در نقش فریدون خطیبی

ماه چهره خلیلی در نقش زهرا معصومی

هوشنگ توکلی

مهران رجبی

علی اوسیوند

رضا فیاضی

 

طوقی اثر زنده یاد علی حاتمی فیلمی است که در حاشیه آن از کبوتربازی نیز یاد می شود و اکنون فیلم پرنده باز از شخصیتی می گئوید که کفترباز است. اصطلاحات کفتربازی در فیلم طوقی برای اهل این کار قابل قبول نبود و بالا و پایین داشت ولی پرنده باز با تحقیقات بیشتری وارد این موضوع شده و جای پای خود را محکم تر کرده است.

فیلم با صحنه ای آغاز می شود که گروهی در یک مهمانی دور میزی نشته اند. چای و سیگار و میوه و این جا به لحاظ صحنه آرایی و گریم و لباس صحنه ای دیدنی است. آن مرد تپل سیاه چرده که همچون یک بادی گارد ایستاده و دندان های پوسیده پیرمرد که هنگام خندیدن نمایان می شود و دود سیگار که حلقه حلقه گرد سر آن ها بالا می رود ما را به یاد فیلم های گانگستری و آثار نوار می اندازد.

ولی صحنه های دیگر فیلم به این قوت نیست.

این ها عشق بازند. همه چیز خود را به پای پرنده بازی ریخته اند. آن یکی تاجر است و دفتر و دستک مفصلی دارد ولی حاضر است چهل میلیون بر سر یک کبوتر شرط ببندد. فریدون باغچه ای دارد و یک پرنده فروشی و همه زندگی اش وقف این کار است.

او شرط می بندد که کبوتری را از قفس رها کند و اگر پس از دو روز بازگشت چهل میلیون دریافت کند و اگر نه، چهل میلیون بپردازد. داوری نیز با حقوق دو میلیون تومان برای این کار تامین می شود. این ها فیلم نیست و در عالم واقع نیز مسابقات کفتربازی به همین صورت برگزار می شود.

دم کبوتر را مهر می زنند و رهایش می کنند. هوا سرد است و راه دور و کبوتر نمی آید. زمان را تمدید می کنند و کبوتر نزدیک صبح بر زمین می نشیند.

اما خانواده از کار او خرسند نیستند و مال او را حلال نمی دانند. وی را به حج می برند و او در مدینه هم کبوتری هوا می کند! پس از حج در می یابد که طواف نساء را انجام نداده و بنابراین همسرش به او حلال نیست. این جا ما را به یاد فیلم محلل می اندازد. همسرش با این که حامله است از خانه می رود.

فریدون دو راه پیش رو دارد یکی این که باز به حج رود و دوم این که نایب بگیرد.

خانواده برای این که سر او به سنگ بخورد به گرفتن نایب رضا نمی دهند و او ناچار برای نام نویسی می رود. اما گزاردن حج با نام نویسی به روش معمول ممکن است سال ها به طول بینجامد بنابراین به دنبال خرید فیش در بازار آزاد می رود و این جا معضلی دیگر در جامعه ما نموده می شود؛ کسب و کار میلیونی با فیش سفرهای زیارتی!

فریدون تمام پرنده ها را به جز آن کبوتر با وفا که آبرویش را خرید و مسابقه را به نفع او تمام کرد می فروشد.

بازگشت کبوتر هرچند که تعلیقی اندک دارد ولی به هرحال قابل پیش بینی است و این رفتن فریدون به حج نیز در لحظات پایانی فیلم قابل حدس زدن است.

حضور حسین یاری در نقش یک لات نیز کمی تکراری شده است.

 اصفهان آن لاین

دیدار با فریبا فرقدانی

$
0
0

فریبا فرقدانی نقاش، طراح، عکاس، مجسمه ساز، مدرس و هنرمند ایرانی به سال در اصفهان چشم به جهان گشود.

پس از دیپلم رهسپار تهران شد و رشته نقاشی را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز پی گرفت.

به سال 1368 نقاشی را به صورت حرفه ای آغاز کرد. از سلیمی تاثیر بسیار گرفت و خانم فروهر، ایروانی، ماهر و مرحوم زند به شوقش آوردند و راه پیش پایش گذاردند.

او متریال ها، نگاه ها وتکنیک های گوناگون را تجربه کرد تا این که به نگاه خود دست یافت.

به سال 1369 به ساخت حجم های کوچک علاقه مند شد و حجم سازی را زیر نظر استاد نعمت اللهی فراگرفت.

در دومین بی ان آل مجسمه سازی توانست جایزه ویژه هیات داوران را به دست آورد.

از حجم های او می توان به این ها اشاره داشت:

مجسمه مادر، پارک ایثارگران، نزدیک خانه هنرمندان اصفهان، چهار متر، 2002م.

مجسمه برنزی فضا و انسان، تهران، پنج متر، 2005م.

اثر حجمی پنجره و پروانه ها، چهار متر، 2011م، در بزرگراه شهید همت و در برابر پارک پردیسان، المان پنجره ها برگرفته از آپارتمان های شهر تهران است و نمادی از دود و آلودگی و سیاهی شهر تهران به شمار می رود.

وی به سال 1373 با ارائه پایان نامه نگاهی پیرامون خلاقیت به راهنمایی مرتضی نعمت اللهی لیسانس خود را دریافت کرد.

در این سال ها به عکاسی نیز علاقه نشان داد و این رشته را به صورت غیر حرفه ای دنبال کرد. عکس های او جایزه انجمن عکاسان کانادا و جایزه جشنواره فیلم و عکس کوثر را برای او به ارمغان آورد.

پس از این رشته نقاشی را در مقطع فوق لیسانس ادامه داد و به سال 1384 با ارائه پایان نامه ای با عنوان بررسی بی ان آل های نقاشی در ایران به راهنمایی استادان حسینی و حسین علی ذابحی توانست مدرک خود را دریافت کند.

 

درباره تابلوهای نقاشی خود می گوید:

در کارهایم بیشتر از فیگور بهره می گیرم، بازی با پیکر انسان و رنگ و خط، ایجاد سایه روشن، اتفاقات و تصادف در رنگ گذاری و درهم غلطیدن رنگ ها را دوست دارم.

 

تکنیک شما چیست؟

آکرولیک و رنگ و روغن است، بسته به فضا.

 

سبک شما مدرن است؟

بله زبان من مدرن است ولی لطفا هنرمند را در یک کادر نگنجانید.

 

نمایشگاه های انفرادی خانم فرقدانی عبارت اند از:

گالری آریا تهران، 1997.

گالری کلاسیک اصفهان، 2000.

گالری گلستان تهران، 2001.

گالری اعتماد تهران، 2006.

گالری اعتماد تهران، 2010.

گالری کلاسیک اصفهان، 2011.

 

هم چنین او در این نمایشگاه های گروهی شرکت داشته است:

گالری کلاسیک اسفهان، 1994.

نخستین بی ان آل ایرانیان، تهران، 1995.

موزه هنرهای معاصر اصفهان، 2002.

چهارمین بی ان ال تهران، 2005.

نمایشگاه نقاشی و ویدئو آرت، موزه هنرهای معاصر اصفهان، 2006.

گالری آران تهران، 2009.

گالری اعتماد تهران، 2009.

فرهنگستان هنر تهران، 2011.

 

 

 اصفهان آن لاین

دیدار با محمدرضا غنیمت نژاد

$
0
0

محمدرضا غنیمتنژاد مجسمه ساز، نقاش، طراح، خوشنویس، شاعر، خطاط، مدرس و هنرمند ایرانی به سال 1342 در مهریز چشم به جهان گشود.

برای ادامه تحصیل رهسپار تهران شد. به سال 1373 لیسانس خود را در رشته نقاشی از دانشکده هنر و معماری تهران دریافت کرد و به تدریس هنر در مراکز آموزش عالی یزد سرگرم شد.

در سال های 1375 و 1377 برگزیده طراحی پوستر در مسابقات کشوری هفته معلم بود.

در سومین جشنواره هنرهای تجسمی کشور نیز مقام برتر را به دست آورد.

آثار نقاشی خط او به سال 1377 در نگارخانه آفتاب یزد به نمایش درآمد و در همین سال داور و عضو هیات انتخاب آثار جشنواره خوشنویسی رضوی بود.

پس از این به حجم سازی پرداخت.

وی به روش اسمبل کردن علاقه مند شد. در این روش با کنار هم چیدن و جفت کردن چیزهای دورریز، پیچ و مهره ها و قراضه های دوچرخه و ماشین، اشکال تازه ای آفرید.

به سال 1385 تجربیات خود در زمینه حجم را در نگارخانه آفتاب یزد ارائه کرد. آثار تازه او آذرماه 1386 در نگارخانه کوثر اصفهان به نمایش درآمد. با استقبالی که از کار او شد، در اردیبهشت ماه 1389 نمایشگاهی از حجم های فلزی تازه خود را در گنجینه فرهنگ و هنر یزد برگزار کرد.

هم اکنون نیز حجم های فلزی او میهمان گالری آرته اصفهان است.

وی درباره آثار خود چنین سروده است:

چهره هایی خسته

چهره های آهنی، چهره های خسته

چهره هایی گریه، چهره هایی خنده، چهره هایی عاشق، از وقایع مانده

گاه می بیند مرا، مات و حیرت زده و درمانده

از نگاه آنان یک دلی موج زند پاینده

تا سر سرو کشد همت بیننده

قصه مردمان در شبی طوفنده

با نگاهی یکسان، چهره های خسته

دلفریبند همه آهنان مرده، تا طلوع خورشید در سکوت جامانده

آه زیباست، ماسک های یکرنگ

در نگاهی ثابت، مصمم از آهن

بیم دارند از بزک و آرایش

ترس دارند از بلغ و ویرایش

رنگ ایام نباشد به رخ نازکشان هر لحظه

جور ایام نکند چشمشان را بسته

باز می دارند از خود، خودخواهی

چشم می سایند سرمه تنهایی

اصل خوب دیدن را آهنین می بینند

تا کدام آخر آهنین می مانند

صورتک ها یکرنگ جاودانه مانند

در نگاه آخر تا ابد می مانند.

 

 اصفهان آن لاین

دانلود آثار سیمین دانشور PDF

$
0
0

خانم دکتر سیمین دانشور هم اکنون نود سال دارد و هفتاد سال است که می نویسد. در این جا آثاری به قلم او و درباره او را برای دانلود می گذاریم تا بهره ببرید.

دانلود غروب جلال، از آثار سیمین دانشور درباره جلال آل احمد

دانلود مرز و نقاب از مجموعه از پرنده های مهاجر بپرس

دانلود سوترا از به کی سلام کنم؟

دانلود به کی سلام کنم؟

دانلود مصاحبه هوشنگ گلشیری با سیمین دانشور

دانلود تصادف از داستانهای خواندنی سیمین دانشور

جشن نامه سیمین دانشور تالیف محمدرضا زادهوش با مقالات و مطالبی از سیمین بهبهانى، هوشنگ گلشیرى، عباس معروفی، حسن میرعابدینى‏، منصور اوجى، على‏رضا ذیحق، مهناز رونقى‏، خاطره پرتو نورى علا، مهرهرمز، مریم رمضانى، نیلوفر نیاورانى، لادن نیکنام‏، پوریا گل محمدى‏، محمد عظیمى‏، نوشین شاهرخى و على قلى پور.

لینک دانلود غروب جلال از مجموعه آثار سیمین دانشور.pdf

لینک دانلود فایل صوتی کلاس حضوری دکتر دانشور.amr

لینک دانلود جلسه دهم دکتر دانشور.wma

لینک دانلود جلسه دوازدهم دکتر دانشور.wma

لینک دانلود سیمین دانشور.doc

 اصفهان آن لاین

دیدار با احمدرضا میرمقتدایی

$
0
0

احمدرضا میرمقتدائی گرافیست، طراح، مدرس، نویسنده، منقد و هنرمند ایرانی در امرداد سال 1347 در اصفهان چشم به جهان گشود.

به هنرستان رفت و به سال 1367 دپیلم خود را در رشته معماری گرفت. پس از این به رشته گرافیک علاقه مند شد و این رشته را در دانشگاه پی گرفت.

از همان دوران دانشجویی طراحی گرافیک و مدیریت هنری مراکز تجاری و هنری را برعهده گرفت و به فعالیت های هنری و تجربه اندوزی سرگرم شد.

به سال 1373 لیسانس خود را در رشته ارتباط تصویری (گرافیک) و به سال 1378 فوق لیسانس خود را در همین رشته از دانشگاه هنر تهران گرفت.

پس از این به تدریس گرافیک در مراکز دانشگاهی کشور روی آورد و توانست عنوان هایی چون استاد نمونه و استاد محبوب را به دست آورد. آن گاه به عضویت در هیات علمی دانشگاه سپهر اصفهان درآمد.

در کنار تدریس هیچ گاه از فعالیت حرفه ای خود غافل نبود و گروه هنری مانی، گروه مانیار، مرکز پژوهش گرافیک و گروه حرف آخر را پایه گذاری کرد.

او از سال 1384 به این سو طراحی و کارشناسی گرافیک موزه هنرهای معاصر اصفهان و برنامه ریزی خانه گرافیک اصفهان را برعهده گرفت.

به سال 1386 به ابتکار او دوسالانه هنر گرافیک ایران و دوسالانه جهانی پوستر هم زمان با تهران در اصفهان نیز برگزار شد.

داوری آثار در همایش ها و جشنواره ها، برگزاری ورک شاپ، برپایی کارگاه های آموزشی و سخنرانی در مجامع علمی و دانشگاهی از فعالیت های او است.

از نمایشگاه های او می توان به این ها اشاره داشت:

نمایشگاه پوستر دانشجویان کشور، 1372.

گالری کوثر اصفهان، 1374.

نمایشگاه پوستر حرف آخر، 1383.

نخستین و دومین نمایشگاه پوستر آسمان آبی، 1372 و 1379.

نمایشگاه جمعی روز جهانی خشت، اصفهان، شهرکرد، یزد و کرمان.

نمایشگاه هنر نبوی، موزه هنرهای معاصر اصفهان، 1386.

نمایشگاه طراحان برگزیده استان اصفهان، حوزه هنری اصفهان، 1387.

نمایشگاه پوستر حضرت مهدی علیه السلام، 1387، 1388 و 1389.

نمایشگاه پوستر طلوع، 1389.

چهارمین، پنجمین، نهمین و دهمین دوسالانه هنر گرافیک ایران.

 

از آثار او است:

راهنمای تبلیغات، 1386.

نقش آرایه ها، 1390.

گزیده آثار در کتاب نهمین دوسالانه پوستر ایران، تهران، 1386.

گزیده آثار در کتاب نهمین دوسالانه پوستر ایران.

«مروری بر هنر»، نسل جوان، 1376.

«اختلالات بصری»، 1386.

«رنگ و نور در عناصر تصویری سطح شهر»، فصل نامه هنر، زمستان 1387.

«نقدی بر نمایشگاه حرف آخر»، نشریه نقطه، 1384.

مقدمه بر حرف آخر، 1383.

مقدمه بر خانواده، اصفهان، 1383.

 

در کارهای شما خط و خوشنویسی جایگاه ویژه ای دارد و بلکه گاه یک کار شما بر پایه خوشنویسی شکل می گیرد، از ارتباط خط و گرافیک بگویید.

خام دستی خط در گرافیک کمکم می کند. ما هنرهای باشکوهی همانند تخت جمشید و میدان نقش جهان داریم ولی هنر فولکلور و عامیانه هم وجود دارد. همانند گلیم قشقایی و یا همین فرشی که زیر پای ماست، اگر به آن نگاه کنیم تازه متوجه می شویم چه زیبایی هایی در آن نهفته است.

به سال 1372 فونت سیما یا شرح ابر بهاری را در چهارمین دوسالانه هنر گرافیک ایران طراحی کردم. به سال 1375 در دومین دوسالانه هنر گرافیک ایران نیز فونتی ارائه دادم.

 

به نظر شما گرافیک یک هنر وارداتی است؟

در هنر گرافیک باید پژوهشی عمیق و ریشه ای صورت بگیرد. بسیاری از کسانی که مدعی هنر گرافیک هستند و یا حتی دانشجویان این رشته نمی توانند گرافیک را تعریف کنند. در تعریف گرافیک اختلاف نظر و سلیقه بسیار به چشم می خورد.

هنر گرافیک، هنری وارداتی است اما اگر اندکی دقت کنیم ریشه های تصویری بسیار زیبایی در زندگی شخصی ما و هنر و معماری ما دیده می شود. هر سال با تغییر تکنولوژی و سرعت پیشرفت، دنیای جدیدی را در برابر خود می یابیم اما گرافیست موفق کسی است که تئوری های روز دنیا را با ریشه های معنوی و تاریخی و سلیقه های اجتماعی معاصر خود یاد بگیرد.

 

سلیقه مخاطب را چه اندازه در کار گرافیک موثر می دانید؟

هنر گرافیک سه ضلع دارد: مخاطب، سفارش دهنده و گرافیست. همه این سه ضلع باید با هم پیشرفت کنند. سلیقه مخاطب و سفارش دهنده، عامل محرک هنر گرافیست است. اگر برای مسجد جامع عباسی سفارش دهنده ای نبود، معمار، این بنا را به این زیبایی خلق نمی کرد. بعضی تنها به ذوق خود بسنده می کنند، گرافیستی که فقط با هنرش کار می کند هشتاد درصد که سلیقه مردم باشد را از دست می دهد و کسی که فقط به بازار فکر می کند هنر و خلاقیت خود را از دست می دهد.

 

هنوز که هنوز است گرافیک جایگاه خود را در ایران نیافته است، راه به درآوردن گرافیک از حاشیه چیست؟

گرافیست های مطرح جهان از نشانه های شرقی بهره می جویند ولی خود ما از این سرمایه بزرگ غافلیم و آن چه را خود داریم از بیگانگان تمنا می کنیم.

بسیاری از طراحان، کارهایی ارائه می دهند بی آن که به فضای اثر فکر کنند، این به عدم توجه به پژوهش و شناخت ریشه های خودمان باز می گردد. ما به جای این که از نقش های خوب هنر ایرانی از بقچه های مادربزرگمان تا نقش قالی ها تاثیر بگیریم دنبال کپی کردن مدل های غربی می رویم.

احساس نیاز به پژوهش و بررسی در فرم و محتوای آثار خود نمی کنیم و با یک جمله ساده خودمان را راحت می کنیم و می گوییم مخاطب درک نمی کند غافل از این که مخاطب بسیار از ما با شعورتر و با بینش تر است.

گرافیست باید نشان های شرقی را بشناسد و آن را با تئوری های غربی بیامیزد.

با پژوهش و ریشه یابی می توانیم این هنر جدید را در میان مردم جا بیندازیم. گرافیک با تولید رابطه ای نزدیک دارد و در این نیم قرن گذشته که چرخ های توسعه راه افتاده، هنر گرافیک هم جای خود را باز کرده است.

 

از گرافیست های ایرانی آثار کدام یک را بیشتر می پسندید؟

مرحوم استاد ممیز. در زمان حیات ایشان به سال 1384 جلسه بزرگداشتی در موزه هنرهای معاصر ترتیب دادیم.

او هم خلاقیت خود را به کار می برد و هم ریشه فرهنگی ایران را مورد استفاده قرار می داد، همانند آرم سایپا.

 اصفهان آن لاین

اکرم سلیمیان (نگار)

$
0
0

اکرم سلیمیان نقاش، موسیقی دان، نوازنده، وبلاگ نویس و هنرمند ایرانی در زرین شهر اصفهان چشم به جهان گشود.

به سال 1382 به موسیقی و نقاشی روی آورد. نقاشی را از عباس بهنیا، محمود براتی و جواد دادخواه آموخت. موسیقی و نوازندگی تار را نزد لاله زهیدی، کیوان ساکت و ارزنگ سیفی زاده فراگرفت و به عضویت گروه موسیقی ایران دخت درآمد.

پس از این، لیسانس خود را به سال 1386 در رشته ریاضی کاربردی از دانشگاه پیام نور اصفهان دریافت کرد.

به سال 1389 نوازندگی عود را نیز آغاز کرد و در همین سال دو کنسرت در سینما سپاهان اصفهان و نیز در شیراز داشت.

او نقاشی را با تکنیک آبرنگ و در سبک رئال دنبال می کند. شماری از آثار او این روزها در گالری شماره یک کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان به نمایش درآمده است. او در این تابلوها جست و جوگری را تجربه کرده است، چنان که به لحاظ رنگ و ترکیب بندی نگاهی نو به طبیعت را شاهد هستیم. گاه ریزه کاری های گل و طبیعت و گاه یک نگاه کلی را می بینیم.

خانم سلیمیان وبلاگی را نیز در بلاگ فا راه اندازی کرده است. از او می پرسم با این همه وبلاگ هنری وبلاگ شما چه فعالیتی خواهد داشت؟

دیدم در فضای اینترنت، هنرمندان نقاش، پراکنده هستند. در این جا می خواهم بیوگرافی همه را بیاورم و زمینه ارتباط هنرجویان با استادان و آموزشگاه های هنری را فراهم آورم.

 

 

 

 اصفهان آن لاین

نقد سریال روزی روزگاری

$
0
0

مجموعه تلویزیونی روزی روزگاری و سپس تفنگ سرپر را می توان یک نوع وسترن ایرانی نامید. در صحرایی دو راهزن در اواخر دوره قاجار و هنگامی که حکومت مرکزی ضعیف شده است، به قطع طریق و گردنه گیری و دزدی سرگرم اند. یکی مراد بیک در گرگ دره و یکی حسام بیک در آن سوی سنگ سفید. از القاب و نیز لهجه شخصیت ها مشخص است که این ها لر هستند.

 صحرای آن ها ناکجا آباد است و نشانی آن در این داستان داده نمی شود و تاکیدی نیز بر تصویر زمانه ای که داستان در آن اتفاق افتاده نمی شود مگر اندکی در دو قسمت پایانی. ولی به هر حال این مجموعه دست کم از لحاظ دکور و طراحی لباس، جنبه تاریخی دارد که در این زمینه حداقل ها رعایت شده است هرچند که دکورهای علی حاتمی کجا و این کجا ولی با این حال بهتر از کارهای مسعود جعفری جوزانی است.

 داستان درباره دزدی و دزدان است ولی چون داستان در گذشته اتفاق افتاده و چون دزدی ها در صحرا انجام می شود جنبه بدآموزی ندارد و دست کارگردان در نشان دادن اعمال راهزن ها باز بوده است. خوب و بد هم به آن معنی وجود ندارد؛ چنان که قوای دولت و قدرت رسمی در آن زمان یا ضعیف و هیچ کاره و یا منفور است، افراد به آسانی خیانت می کنند و البته هر از چندی هم حرف توبه و حدیث بازگشت به میان می آید.

 البته آن ها فقط دزد هستند و دست و قلم پا و اسب را نشانه می روند و کسی را نمی کشند. هنگام جنگ نیز میدان نبرد نشان داده نمی شود و تنها صدای تیر و تفنگ به گوش می رسد و به کلی خشونتی در سراسر مجموعه دیده نمی شود، گاهی نیز غلبه به صورت استراتژیک و بدون درگیری صورت می گیرد.

 برخورد دزدها با مظاهر تمدن و اشیای جدیدی مثل ساعت بغلی، سکه فرنگی و چراغ زنبوری جالب است.

 کارگردان، در گرفتن بازی از بازی گران توفیق زیادی داشته است و به ویژه خسرو شکیبایی در نقش مراد، محمود پاک نیت در نقش حسام بیک و ژاله علو در نقش خاله لیلا بازی خوبی ارائه می دهند. مهدی وثوقی راد که چندان سرشناس نیست در نقش آدم، بازی قابل قبولی دارد به گونه ای که بیننده او را یک بازیگر حرفه ای می پندارد. به هر حال بار اصلی، روی دوش خسرو شکیبایی است و او نقش اول به شمار می رود. نقش پاک نیت در این مجموعه شاید بهترین و فراموش ناشدنی ترین کار او در کارنامه اش باشد.

 طنز در بازی شخصیت ها و در گفتارها نهفته است ضمن این که هراس افکنی هم گاهی صورت می پذیرد و طنز و وحشت به صورت متعادل پیش می رود و هیچ یک بر دیگری غلبه نمی کند.

 کارگردان، فهم بخش هایی را به بیننده وامی گذارد و سعی ندارد همه داستان را خود بیان کند؛ بلکه به ذهن مخاطب نیز میدان می دهد، با این حال به جزییات وفادار است و عجول نیست. البته در آغاز مجموعه، حوصله بیشتری به خرج داده شده و هماهنگی بیشتری میان موسیقی و حرکت دوربین و بازی هنرپیشه و گفت وگوها هست و هرچه رو به پایان می رود عجله بیشتری در کار دیده می شود.

 دستیار کارگردان، منشی صحنه و طراح حرکات موزون، علی رضا افخمی است که خود امروزه دو مجموعه تلویزیونی زیرزمین و او یک فرشته بود را ساخته است.

 نخستین باری که روزی روزگاری از سیما پخش شد، بسیاری که قسمت یکی به آخر مانده را دیدند گمان کردند مجموعه به پایان رسیده است، در واقع قسمت آخر یک نوع الحاق و وصله نچسب بود که نشان می داد مراد بیک به جنگلی ها می پیوندد، البته بدون نام بردن از میرزا کوچک خان جنگلی و حاکمان آن روز ایران. این قسمت آخر، ما را به یاد مجموعه تلویزیونی کوچک جنگلی می اندازد که احمدجو در آن زمان دستیار کارگردان و پردازنده فیلم نامه اش بود.

 روزی روزگاری فلاش بک زیاد دارد، ولی ذهن خواننده را پریشان نمی کند. یکی از جالب ترین بخش ها مواقعی است که افراد به صدایی گوش می سپارند، در این موقع خشکشان می زند و هیچ حرکتی ندارند. ایستادگی صفربیک به تنهایی در برابر لشکر حسام بیک از اوج های مجموعه به شمار می رود. هم چنین وقتی بسیم به زندان می رود تا از زیر زبان برادر زندانی خود نسیم حرف بکشد، پیرمرد نوازنده، این مطلب را با سرنای خود به نسیم اطلاع می دهد و نسیم برادر را بی هوش می کند و با وسایل دم دستی، خود را به هیات برادر درمی آورد و خود را بسیم جا می زند و می گریزد، این تکه نیز بسیار دوست داشتنی و ماندنی است.

 محمد فیلی در دو نقش بسیم و نسیم بازی می کند و نقش گل آقا را دو نفر بازی می کنند یکی در نوجوانی و یکی در جوانی.

 امثال و حکم به صورت لطیف و آرام آرام و غیر تکراری به خورد مخاطب داده می شود و نه مشت مشت. بعضی ماجراها نیز یادآور امثال و حکم هستند مانند بازرگان که قافله را لو می دهد و یادآور «رفیق دزد و شریک قافله است»، یا مراد بیک که در مواقع حساس، کلاهش را برمی دارد و دوباره بر سر می گذارد که یادآور مثل «کلاهت را باید بالاتر بگذاری» است، یا روبه رو شدن افراد با یکدیگر که مثل «کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد» را در ذهن زنده می کند، و یا این که بهبودی زخم های مراد بیک چهل روز طول می کشد و چهل روز نیز در روستا خدمت می کند و یادآور چله نشینی در فرهنگ ایرانی است. هم چنین شناختی که مردم از مراد بیک دارند و بعد نشان دادن اختلافات درونی دسته مرادبیک یادآور این مثل است: درونمان خودمان را آتش زده و بیرونمان مردم را سوزانده است.

 موسیقی فرهاد فخرالدینی از قابل توجه ترین نکات در این مجموعه است و از بهترین کارهای او به شمار می رود. وی موسیقی مجموعه های کیف انگلیسی و سربداران را نیز تهیه دیده است؛ ولی این کار او بسیار دشوار بوده و خوب هم از عهده برآمده و چندین آهنگ متفاوت برای بخش های مختلف تهیه دیده که حس ترس و وحشت، شادی، فتح و پیروزی و سرخوشی را به خوبی به مخاطب منتقل می کند.

 چون موسیقی صحرا، نی است، در تمام طول مجموعه، نی نوازی های خوبی از استاد حسن ناهید پخش می شود. افزون بر موسیقی فیلم، پدر و پسری نوازنده هستند که هر از چندی اسیر مراد یا حسام می شوند و در واقع همراه با داستان فیلم جابه جا می شوند. آن دو با طبل و سرنا به هر مناسبتی می نوازند و برای بیننده خوراک گوش را فراهم می آورند. هم چنین گاه کسی می خواند و به ویژه گل آقا، نوجوانی که صدای خوش دارد و کورش تهامی به جایش می خواند.

 تیتراژ مجموعه به خط ثلث و نستعلیق به دست مسعود اردوخانی پدید آمده که کم سابقه، بسیار زیبا و متناسب با داستان است.

 در مجموع این مجموعه را می توان کارشده، پخته و از حد متوسط بالاتر دانست و این چند دلیل اصلی دارد: یکی این که کارگردان، فیلمنامه نویسی و فیلم برداری را در کارنامه خود دارد؛ به لوکیشن و منطقه میمه اصفهان که مجموعه در آن پر می شود تسلط دارد چون زادگاهش در همان جا است. کم کار است و به کیفیت بیش از کمیت اهمیت می دهد.

 هرکدام از شخصیت ها تکیه کلامی دارند و با همین تکیه کلام نیز وارد صحنه می شوند و در واقع نخستین کلامی که از آن ها شنیده می شود تکیه کلامشان است. خاله لیلا: آب باریک الله. بسیم: هاوالا، حسام بیک: التماس نکن و گوشت می برم خین بیاد یا می اندازم تو آتیش یا می ذارم کف دستت، عادل خان: چراهای زیاد: تو چرا تمونت برق برقیه؟ تو چرا کفشت گلداره؟ تو چرا چشمت زاغه؟ و....

 موقع پخش این مجموعه از سیما، «التماس نکن» بسیار مورد توجه مردم قرار گرفته بود و در مدرسه هم بچه ها به همدیگر می گفتند و کم کم معلم ها هم به شاگردها می گفتند. گاه در انتهای برگه امتحانی هم التماس نکن به چشم می خورد و هنوز که از میدان نقش جهان رد می شوم پشت درشکه ها نوشته اند:

 التماس نکن!

 

 داستان: کاروانی می گذرد. راهزنی به نام مراد بیک قصد دارد به آن ها حمله کند اما چون شماری تفنگچی همراه خود دارند ناامید می شود. وی از این که کاروان از دستش در رفته ناخرسند است و وقتی میان تفنگچی ها و کاروانیان فاصله می افتد آن ها را غافل گیر می کند.

 تفنگچی ها تسلیم می شوند و پی کار خود می روند. مراد به سراغ کاروان می رود. بلدچی او را نمک گیر می کند. مراد از همه می گذرد و به آن ها هم امان نامه می دهد تا حسام بگذارد به سلامت بگذرند.

 در همین زمان به دلیل تندی های مراد، یاران قدیم و باوفای او یک به یک از وی جدا می شوند. این خبر که به حسام می رسد، امان نامه را وقعی نمی نهد و اموال به درد بخور کاروان را می ستاند. از بازرگان نیز همه چیز را می گیرد. کاروان ادامه مسیر می دهد.

 بازرگان در نیمه راه باز می گردد و به حسام می گوید که ظرف های طلای کاروانیان در میان رناس ها پنهان است و او از آن ها غفلت کرده است. حسام این بار کاروان را به کلی لخت می کند. بازرگان با حسام قرارداد می بندد که او بدزدد و بازرگان آن ها را به قیمت خوب بخرد. کاروانیان که دیگر پاافزار هم ندارند، پایشان از خارهای بیابان زخم می شود. به نزد مراد باز می گردند و شکایت می کنند که حسام به نامه تو اهمیت نداد و به مهر تو بی احترامی کرد.

 مراد به سمت حسام می تازد که اگر چنین نمی کرد حسام به او می تاخت چون از ضعف او باخبر شده بود. مراد جنگ را می بازد و یاران او به حسام می پیوندند. مراد به شدت زخمی می شود و می گریزد. مخور او را دنبال می کند ولی دلش نمی آید بکشدش. حسام در به در به دنبال او می گردد.

 مراد را رعیت ها پیدا می کنند و قصد دارند بکشندش چون معلوم است که راهزن است و به ویژه از مراد بیک هم دل خوشی ندارند. خاله لیلا درمان او را به عهده می گیرد به این شرط که هر مقدار برای او بهبودی او زحمت کشید مراد هم به همان اندازه برای خاله کار کند. مراد پس از این که سلامتی خود را باز می یابد کاری بلد نیست و برایش رعیتی کردن بسیار دشوار است.

 او تن به کار نمی دهد؛ ولی خاله سخت گیرانه از او کار می کشد، با علم به این که او یک راهزن است و خود مراد است؛ چون افراد حسام بیک به دنبال او می آیند و از مهر او هم می توان این را فهمید.

 خاله لباس شوهرش رستم را به مراد می دهد چون لیاقت رستم را در مراد هم می بیند. مراد گله دزدیده شده روستاییان را باز می گرداند. او بر حسام می تازد. حسام زخمی می شود و دوباره این مخور است که او را دنبال می کند و باز او نیز داستانی خواهد داشت. مراد با این که پیروز می شود باز به روستا باز می گردد. مهرش را خاله به آتش می افکند و در واقع زندگی مراد بیک تمام می شود و زندگی پسرخاله آغاز می شود. مراد خود می خواهد که به او پسرخاله و خالو مراد بگویند چراکه دل بسته روستا می شود. او می ماند و ازدواج می کند و بچه دار می شود و دل به کشاورزی و باغداری و شبانی و خارکنی و رنگرزی می دهد.

 قشون دولتی برای سرکوبی شورش ها راه افتاده است و ازجمله در روستای مراد توقف می کند. برخورد قزاق ها با مردم روستا پسندیده نیست. نسیم دوست قدیم مراد او را می یابد. مراد قصد می کند که با او برود و به جنگلی ها بپیوندد، راهی که بس پرخطر است و شاید بازگشتی در آن نباشد و این جا است که خاله، تفنگ رستم را به او می دهد، تفنگی که غنیمت دوران مشروطه است... و مجموعه به پایان می رسد.

 

 اعلام:

 آدم: چوب باز ماهری که همراه کاروان است و پس از لخت شدن کاروان به دسته حسام بیک می پیوندد و اخبار اردوی حسام را برای مراد می برد.

 بازرگان: پیرمرد ثروتمندی که با راهزنها همدست می شود و به دست نوکران خود به قتل می رسد.

 حسام بیک: سردسته راهزنانی که در سنگ سفید هستند. او نمی ترسد و نقاب به چهره نمی زند.

 مراد بیک: سردسته راهزنانی که در گرگ دره هستند.

 بسیم: برادر نسیم، در دسته حسام است. او خواهرزاده حسام است و پانایب او به شمار می رود.

 نسیم: پانایب مراد. توبه می کند، دسته مراد را ترک می کند و به جای راهزن، راه بپا می شود. حسام او را اسیر می کند. بعدها او درویش می شود، به جنگلی ها می پیوندد و مراد را نیز با خود همراه می کند.

 صفربیک: از راهزنان قدیمی و پرسابقه که در دسته مراد است و وفادارترین فرد به شمار می رود.

 غلام بیک: رییس تفنگچی های محافظ کاروان.

 قلی خان که راهزن بوده و توبه کرده و بلدچی شده است. او هزار کاروان را لخت کرده ولی تاکنون نتوانسته یک کاروان را سالم به مقصد برساند و مشغول ذمه خودش شده است.

 هفت برادران: برادرانی که سخنی نمی گویند ولی بهترین تیراندازان منطقه هستند. نام آن ها لرزه بر اندام ها می اندازد، به آسانی با کسی همکاری نمی کنند.

 خاله لیلا: بزرگ خاندانی روستایی که مراد را درمان و او را سر به راه می کند.

 رستم بیک: شوهر خاله لیلا که راهزن ها او را کشته اند.

 رفعت خان: خانی که چیزهای زیادی بلد است و چون حرف هایی می زند که از فهم مرد بالاتر است به او خان خله می گویند.

 رمضون گنگه.

 سعدالبیک: پیشکار حسام.

 شعبان: پدر گل آقا، حرف زیاد می زند، و عقل درست و حسابی ندارد. شاهد قتل رستم بوده است ولی داستان قتل او را به دروغ به مراد بیک نسبت می دهد.

 گل آقا: خل است، صدای خوشی دارد، دل به کار نمی دهد و در کوه و صحرا آواز می خواند.

 قدرت: رنگ رز است.

 کارخانه: دستگاه پارچه بافی که مراد غنیمت گرفته و به سختی بالای کوه برده و حسام قصد دارد آن را بدزدد و بفروشد ولی نمی تواند، نسیم می خواهد آن را به صاحبش بازگرداند.

 نویسنده و کارگردان: امرالله احمدجو،

 دستیار کارگردان، منشی صحنه و طراح حرکات موزون: علی رضا افخمی

 آواز: کورش تهامی

 نی: حسن ناهید

 موسیقی: فرهاد فخرالدینی

 خط: مسعود اردوخانی

 بازی گران:

 ژاله علو، خسرو شکیبایی، محمود پاک نیت، جمشید لایق، جمشید اسماعیل خانی، منوچهر حامدی، محمد فیلی (در دو نقش)، صدرالدین حجازی، پرویز پورحسینی، گوهر خیراندیش و حسین پناهی

 پرشده در میمه و وزوان

 تابستان 1370 تا زمستان 1371.

 

 اصفهان آن لاین


مهندس سعید امیدقائمی

$
0
0

سعید امید قائمی نقاش، طراح و هنرمند ایرانی به سال 1336 در اصفهان چشم به جهان گشود.

لیسانس خود را در ررشته مهندسی عمران از دانشگاه صنعتی خواجه نصیر طوسی در تهران دریافت کرد.

از نوجوانی به نقاشی علاقه داشت و این هنر را نزد نصر، رزاقی، حدت، هادی پور و محسنی کرمانشاهی فراگرفت.

در بهمن ماه 1390 برای نخستین بار ما را در خلوت خود شرکت داد و نمایشگاهی از آثار خود را در نگارخانه کوثر اصفهان برپا کرد. در میان تابلوهای او سبک رئال و امپرسیونیست با تکنیک های آبرنگ و رنگ و روغن دیده می شود. تابلوهای رنگ و روغن او نیز به دو صورت قلم مو و کاردک خلق شده اند.

آن چه وی در این نمایشگاه عرضه داشت، نقاشی هایی است که بدون خودنمایی مخاطب را در لذت درک یک زیبایی سهیم می کند. خالق آثار نیز به دور از همه چیز در پی لذت بردن از هنر نقاشی است تا زیبایی را در آثار خود به نمایش بگذارد.

نگاه او نگاهی آزاد و بی پروا است که بی هیچ واسطه، موضوعاتی را از طبیعت و زندگی روزمره برگزیده است.

  

 اصفهان آن لاین

ژیلا منانی و گالری آپادانا

$
0
0

 ژیلامنانی نقاش، طراح و هنرمند ایرانی به سال 1344 در اصفهان چشم به جهان گشود.

 لیسانس خود را در رشته زمین شناسی از دانشگاه اصفهان دریافت کرد. نقاشی را نزد استاد تاجمیر ریاحی فراگرفت. آن گاه به سال 1369 برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفت. در آن جا به هنر کشیده شد و نقاشی را در آموزشگاه های آزاد پی گرفت. دو سال نیز در گالری شخصی جنوا کارآموزی کرد.

 به سال 1379 به آغوش میهن بازگشت و در چندین نمایشگاه گروهی شرکت جست. هم چنین ده نمایشگاه انفرادی از آثار خود برپا کرد. سبک او رئال با تکنیک آبرنگ و کمی هم آکرولیک است.

 برپایی نمایشگاه نقاشی به نفع کودکان سرطانی و سپس به نفع کودکان مبتلا به بیماری ام اس در خانه هنرمندان اصفهان، شرکت در اکسپوی سال 1386 در تهران و نمایشگاه مشترک هنرمندان اصفهانی و روسی در مجتمع فرشچیان از فعالیت های او به شمار می رود.

 از دیگر نمایشگاه ها او است:

 1382: نگارخانه کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان.

 1383: خانه هنرمندان اصفهان.

 1384: نگارخانه شیرین و فرهاد تهران.

 1384: موزه چهلستون. اصفهان

 1385: نگارخانه نقش جهان، تهران.

 1386: خانه هنرمندان اصفهان.

 1386: نمایشگاه گروهی با آمنه بدرالسما، نگارخانه آپادانا، اصفهان.

 نمایشگاهی با بهروز والیانی در نگارخانه هنر ایران.

 نمایشگاه جمعی به نفع بهزیستی اصفهان.

 فرهنگسرای نیاوران.

 منانی در بیستم مهرماه 1386 گالری آپادانا را در اصفهان گشایش داد که تاکنون پذیرای هنرمندان بسیار زیادی بوده است:

 اکبر میخک، حسین تحویلیان، نوشین نفیسی، احمد منزوی، داوود زندیان، محمد موحدیان عطار، مینو ایران پور، مریم مشقتی، ایمان قاسمیان، پروانه سیلانی، احسان غلافگر، عباس میرزایی، علی محمد موسوی جد، اکرم رفیعی وردنجانی، بهار یاوری و بهار عصاچی از این جمله اند.

 فروش خوب آثار هنرمندان در این گالری چه به صورت حضوری و چه از طریق سایت باعث رویکرد ویژه هنرمندان به این گالری شده است.

 دوازدهم تا هفدهم اسفندماه سال جاری حراج آثار هنری برای نخستین بار در اصفهان در گالری آپادانا برپا خواهد شد.

 منانی می گوید:

 هنرمندان اصفهان و چند شهر دیگر با آثار ارزشمند و نفیس خود در زمینه های نقاشی، عکاسی و حجم در این ساینت آکشن شرکت خواهند کرد. هر هنرمند می تواند سه اثر داشته باشد. هر تابلویی فروخته شد همان موقع تحویل خریدار داده می شود و اثری دیگر جای آن را می گیرد.

 قیمت ها نسبت به قیمت کارهای هر هنرمند خواهد بود. ما می خواهیم با ارائه قیمت مناسبت، فرهنگ خرید تابلو را در میان قشر متوسط رواج دهیم در شرایطی که وضع اقتصادی هنر خیلی خراب است. اصفهان، پوست سختی دارد که شکستن این پوسته و نفوذ به درون آن یکی از اهداف این حراج است.

 اگر این طرح با موفقیت همراه شود سال آینده یک ماه را ویژه این کار قرار می دهم.

 

 

 اصفهان آن لاین

فیلم پرستوهای عاشق

$
0
0

حامد کمیلی بازیگر نام آور اصفهانی در این فیلم به صورت متفاوتی ظاهر شده و برای ایفای نقش خود روی حرکات و فن بیان بسیار کار کرده است.

منصور جوانی است که با دوستش بیژن در خانه ای مجردی به سر می برند. منصور شیشه گر، جوانی عاشق پیشه است که هر بار دل به دختری می بندد و تا مرز جنون می تازد. شغل منصور مکانیکی است ولی در کنار این، به کارهای خارق العاده علاقه مند است. روی او شرط می بندند و از این راه پول های خوبی به جیب می زند.

منصور را از مدرسه اخراج کرده اند. معلم ادبیات پرونده اش را گذاشته است لای بغلش و او عشق خلبانی دارد. ماکت هواپیما می سازد و دوستان به او کاپیتان می گویند.

منصور عاشق سارا می شود و با دوز و کلک خود را به او می چسباند. سارا دختری پولدار است ولی ناگهان ایران را ترک می کند. منصور در می یابد که او عاشقان بسیار زیادی دارد. منصور خالی بازی می کند ولی سارا هم خود از آن خالی بندها است.

این بار نیز منصور باخته است. در این میان منصور با خانم اکلیل وند آشنا می شود که معلم زبان فرانسه سارا بود. اکلیل وند و خواهرش گلناز دشمن عشق و عشق بازی هستند. آن دو زندگی را از روی جزوه می خوانند.

اکلیل وند دوست دارد داستان نویس شود ولی هرچه می نویسد مورد پسند استاد و دیگر منتقدان قرار نمی گیرد سرانجام تصمیم می گیرد زندگی منصور را در داستان بریزد. قصه او مورد تایید استاد قرار می گیرد چون در جمله جمله آن عشق موج می زند.

نتیجه کار کتابی است به نام مرگ بر عشق که به چاپ می رسد و با استقبال زیادی رو به رو می شود. پیرمردهای از کار افتاده در پارک، جوانان هنگام دوچرخه سواری و همه همه این کتاب را تهیه می کنند و همراه با قهرمان های آن می خندند، شاد می شوند و اشک شوق می ریزند.

بیژن دوست منصور ارتباطهای مشکوکی دارد او نیز چون منصور جای دیگری می ایستد. سرانجام منصور برای آزادی او می شتابد و پلیس مجبور به دخالت می شود. فیلم در این جا برای این که درگیر داستانی دیگر نشود به اختصار برگزار می شود ولی به هرحال روند فیلم را کند می کند. اگر این بخش ها را بازیگران قدیم مثلا کسی همچون فردین بازی می کرد آسیب دیدن و کتک خوردن و درگیری می توانست جذابیتی برای مخاطب داشته باشد. به هرحال منصور و بیژن آزاد می شوند و منصور استاد خانم اکلیل وند را می بیند. استاد کسی نیست جز همان معلم ادبیات که وی را اخراج کرده. استاد در آن روز خشمگین بوده و منصور نیز بی مزگی کرده ولی استاد در پی او گشته و هنوز آخرین انشای او را نگاه داشته است. منصور خود در قلبش نویسنده ای داشته که شکوفا نشده است.

هر قصه را چند گونه می توان روایت کرد و پایان این قصه، آغاز داستانی دیگر است، آن دو به قصه خودشان باز می گردند. آری منصور و اکلیل وند با یکدیگر پیمان زناشویی می بندند. منصور که با ضربان قلبش به پیش می رفت، مدتی تمام پروازها را ممنوع اعلام کرده بود و حال ناگهان یک فرود اضطراری در جزیره ای ناشناخته دارد.

فیلمبرداری در بعضی جاها دچار خطاهای بزرگی است. در عوض موسیقی فیلم گوشنواز است به ویژه در آن جا که منصور در خیالات خود پزشک جراح شده است موسیقی نمکینی به همراه تپش قلب به گوش می رسد. فیلم پرستوهای عاشق در مجموع اثری سرگرم کننده است که اگر سالیانی پیش ساخته می شد به یقین طرفداران بسیار زیادی می یافت.

خانم فریال بهزاد کارگردان گرگانی، فیلم خود را در اصفهان پرکرده است همان گونه که پیش از این مجموعه تلویزیونی آتش دل را در اصفهان و با هنرمندان اصفهانی ساخته بود.

 

پرستوهای عاشق یا به سوی آفتاب

کارگردان: فریال بهزاد

فیلم نامه:

غلامرضا گمرکی و بابک کاظمی

بازیگران:

حامد کمیلی در نقش منصور کاپیتان

آنا نعمتی در نقش اکلیل وند

نیوشا ضیغمی در نقش سارا

علی صادقی

مژگان مظفری

یوسف تیموری

1389

عاطفی، کمدی

 

 اصفهان آن لاین

دیدار با فاضل فاضلی پارسا

$
0
0

فاضل فاضلی پارسا (فاضل اجبوری) مشهور به بابافاضل هنرمند کهن سال و کارگردان و بازیگر پیش کسوت تئاتر، سینما و تلویزیون ایران به سال 1292 در اهواز چشم به جهان گشود.

از دانشسرای مقدماتی اهواز دیپلم گرفت و به استخدام آموزش و پرورش درآمد. یک سال در مسجد سلیمان و دو سال در سوسنگرد به تدریس پرداخت. آن گاه به استخدام راه آهن درآمد. روزها راننده قطار بود و شب ها به تئاتر می پرداخت. سرانجام از اداره راه آهن بیرون آمد و به صورت حرفه ای تری تئاتر را دنبال کرد.

به سال 1320 سینما پارس اهواز را اجاره کرد و در آن به اجرای برنامه های شاد و سرگرم کننده برای مردم روی آورد. نخستین کار او در سینما پارس نمایش بی گناهان در دربار هارون الرشید بود.

گاهی به اصفهان سفر می کرد و نمایش نامه هایی را از علی محمد رجایی می گرفت. پس از سال ها کار، خوزستان را رها کرد و راه تهران را در پیش گرفت ولی تهران را نپسندید. چون از مدت ها پیش هنرمندان اصفهانی را می شناخت اصفهان را برای ادامه فعالیت هنری خود برگزید. او تا به امروز در اصفهان سکونت دارد و تئاتر این شهر از هنر او بهره می برد.

به سال 1365 به گروه اصفهان فیلم پیوست و همکاری با حسن اکلیلی را آغاز کرد. این همکاری تا به امروز نیز ادامه دارد.

 

او در این تئاترها به ایفای نقش پرداخته است:

چهار درویش.

آقا مقبوله.

زشت و زیبا.

مرده خور، به کارگردانی حسن اکلیلی، تالار وحدت، 1367.

وامق و عذرا.

رومئو و ژولیت.

ملوانان می رقصند.

صلاح الدین ایوبی اثر علی محمد رجایی.

رمال باشی، به کارگردانی حسن اکلیلی، 1367.

هفت سین.

شیر تو شیر، نوشته سعید محقق، به کارگردانی حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1378.

تب در مطب اثر محمود آقاسی، 1380.

خفته بخت به کارگردانی حشمتی.

عزیز فرنگی، نویسنده و کارگردان: حسن اکلیلی، شاهین شهر اصفهان؛ 1372.

تئاتر در خانه.

حمال باشی یا شاه باشی اثر حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1380.

مرد رند، نویسنده و کارگردان: حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1376.

حکوکت جلاد بعث عراق به کارگردانی ابراهیم شمس، 1359 تا 1360.

آخرش که چه اثر محمود آقاسی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1380.

ولپن، 1368 و 1369، برنده بیست و دو جایزه از بیست و چهار جایزه جشنواره فجر.

ولوله، به کارگردانی حسن اکلیلی، سینما حافظ (سینما تئاتر فلسطین)؛ 1375.

رنگارنگ، نوشته سعید محقق، کارگردان: حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1378.

شغل جدید.

تسویه حساب، نویسنده و کارگردان: حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1379.

کشمکش، نوشته خسرو ثقفیان، به کارگردانی حسن اکلیلی، سینما حافظ (سینما تئاتر فلسطین)؛ اصفهان، 1376.

قهرمان عوضی، نوشته و کارگردانی حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1376.

انتحار.

نیرنگ باز، نوشته و کارگردانی حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1378.

رنگ و وارنگ.

از خود راضی، نوشته و کارگردانی حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1380.

مسافر.

ملاقات ممنوع به کارگردانی حسن اکلیلی.

الم شنگه.

چه خوش است راستگویی.

دوربین مخفی.

درد سر تلفن.

پانزده دقیقه.

حسن پنبه زن.

گاگولی اثر حسن اکلیلی، سینما تئاتر فلسطین، اصفهان، 1381 در نقش گاگولی.

ملاقات با عزراییل.

عشق و وظیفه اثر علی محمد رجایی در نقش افسر.

سیاوش در آغوش حمال.

علی موصلی.

علی بونه گیر.

بی گناهان در بارگاه هارون.

نانی که می خوریم.

وقتی می خواهم ببوسمش چشمش را هم می گذارد.

به خدا فاحشه نیستم.

دارالمجانین زمین.

من کارمند دولتم.

مدیر کل.

تیر غیب.

راستگو.

کندوی زهر.

انتقام طبیعت.

 

بابا فاضل در این سریال های تلویزیونی حضور داشته است:

عکاس باشی اثر اکبر خواجویی.

بوعلی سینا در نقش ابوریحان بیرونی، کارگردان: کیهان رهگذار، 1367.

روزی روزگاری اثر امرالله احمدجو در نقش خان خله، 1370 تا 1371.

تفنگ سر پر اثر امرالله احمدجو.

پرواز غدیر.

گردو.

خاکباتان.

خشت اول.

گرفتار (1)، نوشته خسرو ثقفیان، به کارگردانی محمود رضایی، 1365.

گرفتار (2)، نوشته خسرو ثقفیان، به کارگردانی اکبر منصور فلاح، 1383.

غفلت، به کارگردانی پرویز حسن پور، 1375.

زاینده رود.

هشت بهشت به کارگردانی اکبر خواجویی، 1368.

زن + من.

مشهدی عباد.

لیلی و مجنون.

آرشین مالالان.

شیخ بهایی به کارگردانی شهرام اسدی، 1381 تا 1387.

مختارنامه اثر داود میرباقری، 1383 تا 1386.

 

و بازی های او در فیلم های سینمایی:

غریبه.

صادق کرده، نویسنده و کارگردان: ناصر تقوایی، 1351.

ناخدا با خدا اثر نصرت الله وحدت، 1352.

رقیب.

جوجه فکلی، اثر رضا صفایی، 1353.

شرف.

گزارش یک قتل به کارگردانی محمدعلی نجفی، 1365.

پاداش.

زندانی هفتصد و هفت.

نعمت نفتی، نویسنده و کارگردان: عباس کسایی، 1352.

بنده خدا، کارگردان: رضا صفایی، 1353.

جوانی.

فریاد.

هوای تازه، در نقش یک نقاش، به کارگردانی تورج منصوری، 1365.

چون باد، اثر محمدعلی سجادی، 1367.

سلام سرزمین من، اثر اکبر خامین، 1367.

شما فرشته اید، به کارگردانی محمدعلی میاندار، 1368.

بیقرار، اثر مجید قاری زاده، 1373.

محیا، تهیه کننده، نویسنده و کارگردان: اکبر خواجویی، 1387.

افراطی ها یا غریبه ای در شهر اثر جهانگیر جهانگیری، 1388.

 

فهرست منابع

«مگر تئاتر چقدر درآمد دارد؟» گفت و گو با فاضل فاضلی پارسا، تاریخ تئاتر در اصفهان، ناصر کوشان، اصفهان: آتروپات، 1379، ص 180 تا 188.

سایت ایران تئاتر.

 اصفهان آن لاین

دیدار با مژگان رییسی

$
0
0

مژگان رییسی نقاش، طراح، مدرس و هنرمند ایرانی به سال 1340 در آبادان چشم به جهان گشود. از یک سالگی به اصفهان آمد و به سال 1361 به نقاشی روی آورد. آن گاه وارد دانشگاه پردیس اصفهان شد و رشته نقاشی را دنبال کرد. در دانشگاه از مهدی حسینی و فرشید ملکی تاثیر پذیرفت. به سال 1368 با ارائه پایان نامه خود با نام نقوش انسان و حیوان در کاشی های اصفهان و ارائه بافت قدیم اصفهان به صورت کاشی به عنوان کار عملی زیر نظر استاد روح بخش لیسانس گرفت.

به سال 1369 به تدریس نقاشی در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان روی آورد که تاکنون ادامه دارد. وی هم چنین به کار در کارگاه استاد امبر میخک سرگرم است.

وی از زبان مدرن بهره می جوید و در آثار خود به سبک انتزاعی گرایش دارد.

وی تاکنون هفت نمایشگاه انفرادی برپا کرده و در بیست نمایشگاه گروهی شرکت جسته است ازجمله می توان به نمایشگاه هایی در گالری کلاسیک، گالری نوین و آرت گالری در اصفهان و گتاری آریا در تهران اشاره داشت.

خانم رئیسی به سال 1390 توانست نشان درجه دوی هنری خود را نیز دریافت کند.

 اصفهان آن لاین

فیلم ساعت شلوغی

$
0
0

نوید و سحر هفت سال است که با یکدیگر زندگی می کنند. فرزند آن ها سارا شش سال دارد. به لحاظ مادی کمبودی در زندگی آن ها دیده نمی شود ولی نوید همواره تهمت خیانت را بر دوش می کشد. همسرش سحر با خانم مطلقه ای به نام ژینوس که فالگیر است رابطه دارد و ژینوس، آتش بیار این معرکه به شمار می رود. ژینوس خود با نوید نیز سر و سری داشه اند و در واقع رقیب عشقی سحر به حساب می آید. سحر آن قدر به سوء ظن ها دامن می زند که نوید عاشق دختر بدون پدر و مادری به نام نگار می شود.

نوید با نگار تصادف می کند و او را به بیمارستان می برد و این را بهترین تصادف طول عمرش به شمار می آورد.

نگار یا دلارام صادقی نامزدی به نام رضا دارد. رضا مهندس است ولی فعلا کاری ندارد و مسافرکشی می کند. نوید تصمیم می گیرد سحر را طلاق دهد و با نگار عروسی کند. رقابتی میان سحر و نگار و ژینوس در می گیرد. در همین میان برای خواهر سحر خواستگار آمده و دعواهای خانگی ممکن است به زیان او تمام شود.

رضا با تعقیب نگار همه چیز را در می یابد و کشف می کند که نوید زن و بچه دارد. ولی نگار نیز همه چیز را می داند.

ژینوس نام و شماره تلفن نگار را در اینترنت منتشر می کند و نوید گمان می کند این کار سحر است.

سرانجام سحر به خود می آید و نگار نیز به سراغ رضا می رود.

در آغاز فیلم، سحر را می بینیم که آن چنان درگیر فال قهوه شده است که فراموش می کند دخترش سارا را به خانه بیاورد. سارا تصادف می کند ولی آسیبی نمی بیند. از همین ابتدا خشونت ها تلطیف شده اند دعواها نیز در نهایت به گرفتن یقه و زدن سیلی پایان می پذیرد. در عوض انتقام ها اینترنتی شده است. ایمیل نوید هک می شود و عکس نگار از آن بیرون می آید و خصوصیات نگار در فیس بوک منتشر می شود.

خوبی این ماجراها این است که امتحانی پیش می آید و اگر کسی می ماند و یا باز می گردد به اختیار خود او است. همچون طوبی خانم پرنده داوود که در قفس به رویش باز می شود تا خود، ماندن یا رفتن را برگزیند.

ساعت شلوغی فیلمی کاملا مستقل است که روی پای خود ایستاده حتی بازیگران مشهوری همچون مهران رجبی و پژمان بازغی در نقش های اصلی نیستند تا میدان برای بازیگران نوجو باز باشد.

تدوین فیلم بی مانند است ولی شباهت نام آن به ساعت شلوغی با بازی جکی چان به دل نمی نشیند.

البته نام گذاری هم بی جهت نیست چراکه رویدادها با تصادف و ترافیک شهر در پیوند است.

شاید ساعت شلوغی را بتوان فیلم فارسی زمان حاضر نامید و شاید آرش معیریان نیز در پی ساخت فیلمی با همین ویژگی بوده است.

 

ساعت شلوغی

کارگردان و تدوین گر: آرش معیریان

فیلمنامه: جابر قاسمعلی

عکاس: اکبر اصفهانی

خوانندگان: مجید عسکری و باران کمایی

بازی گران:

شاهرخ استخری در نقش نوید

پژمان بازغی در نقش داوود

بهنوش بختیاری در نقش ژینوس

مهتاج نجومی

مهران رجبی

سحر قریشی

سیدمحمدرضا وزیری

نرگس محمدی

1389

عاطفی

 

 

 اصفهان آن لاین

دیدار با داوود زندیان

$
0
0

داود زندیان نقاش، طراح، فیلمساز و هنرمند ایرانی به سال 1332 در تهران چشم به جهان گشود.

پنج ساله بود که به نقاشی روی آورد. رنگ و روغن را به صورت جدی دنبال کرد و کمی نیز به آبرنگ پرداخت.

به سال 1350 با خانواده رهسپار اصفهان شد. به سال 1353 به فیلم سازی روی آورد. ازجمله فیلم های کوتاهی که وی کارگردانی کرده است می توان به لحظه گرگ و میش، سرودی برای رهایی و سکوت اشاره داشت.

فیلم گرگ و میش به سال 1355 جایزه نخست فستیوال فیلم سازان را برایش به ارمغان آورد. سرودی برای رهایی نیز در فستیوال شیراز خوش درخشید.

به سال 1358 به همت شادروان هوشنگ گلشیری نخستین نمایشگاه خود پس از انقلاب را در مرکز مطالعات فرهنگی برپا کرد. به سال 1367 به نروژ مهاجرت کرد.

در سال های مهاجرت، نمایشگاه های آثار افزون بر نروژ در فرانسه، انگلستان، آلمان و سوئد به نمایش درآمد.

در سال های 1370 تا 1375 باز به دنیای فیلم روی آورد. فیلم فصل خاکستری ساخته او به سال 1375 از تلویزیون نروژ پخش شد.

به سال 1387 نمایشگاهی از او در موزه هنرهای معاصر اصفهان برپا شد. هم اکنون نیز تابلوهای رنگ و روغن او در گالری آپادانای اصفهان به نمایش درآمده است.

امید است نقاشی های ده سال اخیر او هرچه زودتر به همت نشر نظر انتشار یابد.

 

 

 اصفهان آن لاین


دیدار با استاد دکتر محمدعلی اژه ای

$
0
0

محمد علی اژه ای نویسنده، محقق، مدرس، پژوهشگر و فیلسوف ایرانی به سال 1323 چشم به جهان گشود.

پدرش در لباس روحانیت بود، او نیز هم زمان با تحصیلات دبیرستان، علوم اسلامی را در حوزه علمیه اصفهان پی گرفت.

به سال 1344 به تحصیل فلسفه در دانشگاه اصفهان روی آورد. به سال 1348 کارشناسی ارشد فلسفه را در دانشگاه تهران ادامه داد و مدرک خود را به سال 1350 دریافت کرد.

آن گاه به تدریس در گروه فلسفه دانشگاه اصفهان روی آورد. پس از مدتی برای ادامه تحصیل به انگلستان و به سال 1349 دکترای فلسفه را از دانشگاه لندن دریافت کرد.

به سال 1358 مسوول مرکز نشر دانشگاهی دانشگاه اصفهان 1359 مسوول جهاد دانشگاه دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان بود.

به سال 1364 معاون آموزشی دانشگاه اصفهان بود و در سال های 1365 تا 1376 معاونت پژوهشی دانشگاه اصفهان را عهده دار شد. در همین زمان ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان را نیز پذیرفت.

او از سال 1369 سردبیری مجله پژوهشی دانشگاهی را برعهده گرفت.

دکتر اژه ای به سال 1376 به عضویت شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی وزارت فرهنگ و آموزش عالی درآمد. در همین سال فرصت مطالعاتی خود را در استرالیا گذراند و به سال 1377 پس از بازگشت به مرتبه استادی رسید.

به سال 1379 مدیریت گروه فلسفه را بر دوش گرفت.

دکتراژه ای هم اکنون به تدریس منطق، معنی شناسی و فلسفه های تحلیلی و راهنمایی پایان نامه های دانشجویان در این زمینه سرگرم است.

استلزام محاوره ای.

معنای اسم خاص و نوع طبیعی مطابق دیدگاه کریپکی و پاره ای از منتقدان.

ترجمه و شرح نیمه دوم کتاب مقدمه ای بر منطق و روش شناسی علوم قیاسی اثر آلفرد تارسکی.

ترجمه و شرح پنج فصل اول کتاب مقدمه ای بر منطق و روش شناسی علوم قیاسی نوشته آلفرد تارسکی.

ترجمه و شرح فصل اول کتاب رشد منطق نیل.

مبانی فلسفی منطق فازی.

شهود ذوات در پدیدارشناسی هوسرل.

بررسی نظریه معنی داری از دیدگاه ویتگنشتاین.

بررسی نظریه ابطال پذیری پوپر و انتقادات وارد بر آن.

فلسفه سیاسی کانت.

اختیار و اراده آزاد در فلسفه لایبنیس.

معرفت و شناخت از نظر لایبنیتس.

بررسی معنای ایده الیسم در فلسفه کانت.

ترجمه، شرح و بررسی گزیده ای از کتاب فلسفه دین، مجموعه مقالات، ویراسته مایکل پترسون و دیگران.

ترجمه و شرح قسمتی از کتاب مساله شناخت، اثر الفرد جولزآیر.

ترجمه و شرح کتاب اثبات اصول فلسفه دکارت به روش هندسی اثر اسپینوزا.

نقد آراء کانت توسط متفکران اسلامی.

 

از آثار او است:

مبانی منطق، اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1372، 243 ص.

مبانی منطق، تهران: سمت، 1377.

 

و شماری از مقالات:

«متافیزیک جهات از دیدگاه صدرالمتالهین»، خردنامه صدرا، 1380، ش 23.

«مقایسه بعض اقسام قیاس در منطق اسلامی و منطق رواقی».

«علم منطق و رابطه آن با علم نحو از دیدگاه دانشمندان اسلامی در قرن چهارم هجری».

«بررسی نظرات قطب الدین رازی و خواجه نصیرالدین طوسی در باب ماهیت تصدیق»، فصلنامه فلسفه دانشگاه تهران، 1381، دوره 6 و 7.

«معمای جذر اصم و راه حل فاضل سراب»، مجموعه مقالات همایش فاضل سراب و اصفهان عصر وی، چاپ اول 1382 / خردنامه صدرا، 1383، ش 36.

«اختیار و جهان های ممکن از دیدگاه لایب نیتس»، پژوهشهای فلسفی، 1387، ش 205.

«متافیزیک جهات از دیدگاه صدرالمتالهین»، خردنامه صدرا، 1380، ش 23.

«تشخص در فلسفه صدرالمتالهین، مجموعه مقالات کنگره ملاصدرا.

«تشخص»، دانش نامه جهان اسلام.

«مقایسه بعض اقسام قیاس در منطق اسلامی و منطق رواقی»، معارف، 1367، ش 14.

«قضایای انفصالی در منطق اسلامی و منطق جدید»، معارف، 1367، ش 13.

«قضایای شرطیه و چگونگی صدق و کذب آن ها»، معارف، 1366، ش 10.

«شرح خواجه طوسی بر رساله مسئلة العلم»، فرهنگ، 1386، ش 61 و 62.

«پارادکس دروغگو و راه حل فاضل سراب و خواجه نصیرالدین طوسی»، فرهنگ، 1386، ش 61 و 62.

«ماهیت تصدیق از نگاه فیلسوف طوس»، فرهنگ، 1386، ش 61 و 62.

مقالاتی برای دایره المعارف بزرگ اسلامی همانند تشخص و استقراء.

 

فهرست منابع

شرح حال تخصصی استادان و دانشیاران کشور، ج 3.

گنجینه های علمی دانشگاه اصفهان، دکتر محمدحسین علامت ساز، اصفهان: دانشگاه اصفهان، چاپ اول زمستان 1382، ص 13 تا 17.

کتاب شناسی ملی ایران.

فهرست مقالات فارسی از ایرج افشار.

 

 

 اصفهان آن لاین

فیلم گاو خشمگین

$
0
0

فیلم آمریکایی گاو خشمگین به کارگردانی مارتین اسکورسیزی محصول کمپانی یونایتد آرتیستز به سال 1980 است.

سفارش ساخت این فیلم را رابرت دنیرو به اسکورسیزی داد که در آن زمان به دلیل عدم موفقیت فیلم پیشینش نیویورک نیویورک سرخورده بود.

فیلمنامه فیلم را ابتدا مادریک مارتین نگاشت و نام آن را مشت زن حرفه ای گذاشت و چون مورد پسند قرار نگرفت پل شریدر نگارش آن را برعهده گرفت.

فیلم نامه بر پایه کتاب گاو خشمگین نوشته شده که داستان زندگی جیک لاموتا مشتزن میان وزن آمریکایی است. لاموتا آرزوهای دور و دراز دارد و در پی فتح قله های شهرت و موفقیت در رشته بوکس است ولی در خانواده خود رفتار نادرستی بروز می دهد و همچون گاوی خشمگین نعره می زند و عربده می کشد. او فردی نیرومند است که در هوا هم مشت می زند، می خواهد هرچیز و هرکسی را که دم دستش می بیند نابود کند، خشونت تمام وجود او را فراگرفته است. او همسرش را به ارتباط با برادر خود متهم می کند و آرام آرام رنج های بسیار باعث زوال قدرتش می شوند و او از رینگ کناره گیری می کند.

وی را به زندان می افکنند و او دستش را به دیوار می کوبد و فریاد می کشد: من یه حیوون نیستم. دست او که بر سر و صورت این و آن فرود آمده است حال باید تنبیه شود!

این فیلم بهترین فیلم ورزشی جهان به شمار می رود و همراه با فیلم راکی از فیلم های شاخص مربوط به بوکس هستند.

رابرت دنیرو در نقش جیک لاموتا، کتی موریارتی در نقش ویکی تایلر لاموتا، جو پشی در نقش جویی لاموتا، فرانک وینسنت در نقش سالوی بتز، نیکولاس کولاسانتو در نقش تامی کومو و ترزا سالدانا در نقش لنور لاموتا بازی می کنند. جو پشی پس از سال ها دوری از بازیگری با این فیلم به دنیای سینما بازگشت.

فیلم دو جایزه اسکار برای بازی رابرت دنیرو و تدوین تلما شونمیکر به ارمغان آورد.

جو پشی، کتی موریارتی، مارتین اسکورسیزی، فیلم بردار و صدابرداران نیز نامزد جایزه اسکار بوده اند.

گاو خشمگین از سوی انجمن منتقدان سینمای آمریکا بهترین فیلم دهه هشتاد شناخته شد.

 

 اصفهان آن لاین

دیدار با دکتر محمدباقر ضیایی

$
0
0

محمدباقر ضیائی، منتقد هنر، نویسنده، اجراگر، مدرس، شاعر و نقاش ایرانی به سال 1328 در تکاب چشم به جهان گشود.

 علی اشرف والی از شاگردان کمال الملک در علاقه مندی او به هنر نقش عمده ای داشت.

 پس از این بود که رشته هنرهای تجسمی را در دانشگاه هنر تهران دنبال کرد و از هانیبال الخاص، جواد حمیدی، مارکو گریگوریان، آذرگین، یواف دارش، پرویز تناولی، خانم گنجه ای، ایران دخت محصص و بهجت صدر بهره برد.

 سپس با پایان نامه ای درباره برنزهای لرستان زیر نظر رویین پاکباز لیسانس خود را به دست آورد.

 آن گاه به فرانسه رفت و لیسانس خود را زیر نظر استاد فرانک پوپر از دانشگاه پاریس هشت دریافت کرد.

 دوره فوق لیسانس را نیز با پایان نامه ای درباره ژان هلیون هنرمند فرانسوی زیر نظر ژان لود به انجام رسانید.

 آن گاه تحصیلات خود را در مقطع .D.E.A که مقدمه دکترا به شمار می رود در دانشگاه سوربن پاریس زیر نظر استاد پسخون درباره هنر قرن بیستم ایران به پایان رساند.

 در این زمان به تحصیلات دوره دکترا در رشته فلسفه و علم هنر در دانشگاه پاریس همت گمارد و در کنار آن به کار در هنرهای زیبای پاریس روی آورد.

 پایان نامه دکترای او نقش پیکر در هنر نام داشت که زیر نظر استاد پسخون به انجام رسید.

 او تدریس هنر در پاریس، تهران و اصفهان را در کارنامه خود دارد. از شاگردان نام آور او می توان به رامین اعتمادی، امیر موبد، ناصر قره باغی ها، ناصر عزیزی، ابوالفضل لیره از کاشان، مهرداد قهرمانی، ایمان برادران، خانم علوی تبار، مژگان مظفری و رئوفی اشاره کرد.

 وی به جز فارسی زبان های آذری، فرانسوی و انگلیسی را به خوبی می داند. از مسوولیت های او می توان به کارشناس ارشد و پژوهشگر موزه هنرهای معاصر تهران، ریاست انجمن هنرمندان نقاش در دوره سوم، مشاورت گالری متن، دبیری همایش بررسی و نقد یک قرن هنرهای تجسمی ایران در موزه هنرهای معاصر تهران، عضویت در هیات تحریریه و مسوولیت بخش هنرهای تجسمی نشریه بایا، عضویت در هیات تحریریه نشریه هنر فردا و مسوولیت شورای نویسندگان فصل نامه تخصصی نگاره اشاره داشت.

 آثار و اجراهای دکتر ضیایی در نمایشگاه هایی در ایران و جهان به نمایش درآمده است.

 وی پس از چهار سال انتظار، مجوز انتشار ماه نامه هنر و رسانه را به دست آورده است که در تهران به چاپ خواهد رسید. این نشریه روی نقد هنر ایران در دوره معاصر، مسائل تئوریک و معرفی جریان ها متمرکز خواهد شد و رویدادهای هنری ایران و جهان را ارائه خواهد داد.

 حمید سوری، صحاف زاده، مهران مهاجر، هلیا دارابی، روان بخش و خانم دکتر علی آبادی هیات تحریریه این نشریه را شکل می دهند.

 دکتر ضیایی می گوید: بر آنیم شماره صفر را بهار آینده انتشار دهیم و شماره یک را برای سال تحصیلی جدید به چاپ برسانیم.

 

 از آثار دکترضیایی است:

 مقالات گوناگون به زبان فرانسه.

 متن کاتالوگ نمایشگاه غرفه ایران.

 متن مربوط به دی وی دی هنرهای معاصر و هنرهای رسانه ای امروز، در بینال ونیز 2005م.

 «ما به هدفمان رسیدیم (به بهانه اجرای پرفورمانس عبور از حس» در مصاحبه با دلبر شهباز، ص 18 و 21، تندیس، آذر 1384، ش 63.

 «در واپسین سال ها (بازدیدی از نمایشگاه بولتانسکی)»، ص 51 تا 59، مجله بایا، تیر و امرداد 1378، ش 4 و 5.

 «هنر مدرن، مجموعه موزه هنرهای معاصر اصفهان»، نشریه هنر فردا، ش 2، تابستان 1389، ص 170.

 «گل زخم های روشن از محمدمهدی طباطبایی»، نشریه هنر فردا، ش 2، تابستان 1389، ص 168.

 سخنرانی در همایش بین المللی دو روزه: نقاشی ایرانی (نگارگری) و نقاشی نوگرا و معاصر ایران تداوم یا گسست؟، به همت موسسه فرهنگی هنری ماه مهر در موزه هنرهای دینی امام علی (ع).

 ورک شاپ طراحی معاصر، گالری متن، بهمن 1390.

 

 اصفهان آن لاین

فیلمهای رابرت دنیرو

$
0
0

بیوگرافی و فیلموگرافی رابردت دنیرو: رابرت دنیرو هنرپیشه صاحب سبک، بازیگر سینما و تئاتر، تهیه کننده و کارگردان آمریکایی در هفدهم آگوست سال 1943 میلادی در نیویورک چشم به جهان گشود.

پدرش شاعر و نقاش بود. ده سال داشت که بازیگری را از تئاتر آغاز کرد. بدون گرفتن دیپلم، دبیرستان را رها کرد و به آموزشگاه های بازیگری راه یافت.

به سال 1965 در نقش رهگذری در فیلم سه اتاق در منهتن ظاهر شد و این گونه به سینما راه یافت. او می خواست بازیگر موفقی باشد و هرگز در آرزوی ستاره شدن نبود. در سریال خانوادگی در جست و جوی فردا ظاهر شد ولی به طور کلی از تلویزیون دوری گزید و آینده خود را در صحنه سینما جست و جو کرد.

به سال 1970 برای نخستین بار به عنوان نقش اصلی بر پرده سینما ظاهر شد و آوازه اش در جهان پیچید. او در این سال ها بازیگری خوب در فیلم هایی گم نام و بد به شمار می رفت که یکی پس از دیگری در گیشه شکست می خورد و خرج خود را هم نمی توانست جبران کند، با این حال مورد توجه ناقدان قرار گرفت و در سی سالگی، دو بار جایزه منتقدان فیلم نیویورک را برای فیلم های آهسته طبل بزن و خیابان های پایین شهر به دست آورد.

دنیرو اندک اندک به شیوه اکتینگ گرایش یافت و به راه مارلون براندو و جیمز دین رفت تا جایی که وی را مارلون براندوی جدید خواندند. او به همراه داستین هافمن متد اکتینگ را به اوج خود رساند.

دنیرو که اصلا ایتالیایی بود با مارتین اسکورسیزی و فرانسیس فوردکاپولا که آن ها هم ایتالیایی تبار بودند آشنایی یافت و این ها یک تیم ویژه را در هالیوود شکل دادند.

برای بازی در فیلم پدرخوانده از دنیرو دعوت به عمل آمد، او قرار بود در نقش پلی گاتو یا سانی یا مایکل کورلئونه ایفای نقش کند ولی چنین نشد و دنیرو چندی بعد در قسمت دوم پدر خوانده بازی کرد و خوش درخشید.

وی در آوریل سال 1976 با دایان ابوت هنرپیشه آوازخوان و هم بازی اش در فیلم های خیابان های پایین شهر و راننده تاکسی پیمان زناشویی بست و در ژانویه 1977 پسرش رافائل چشم به جهان گشود.

دنیرو با خواندن زندگی نامه خودنوشت لاموتا از اسکورسیزی خواست آن را به فیلم تبدیل کند و حاصل آن گاو خشمگین شد.

بدمصاحبه بود، با رسانه های میانه خوبی نداشت و تا جای ممکن از دست خبرنگاران می گریخت اما به سال 1987 در کسوت رییس هیات داوران جشنواره فیلم مسکو به روسیه سفر کرد.

دنیرو بازیگری چیره دست بود که با نقش های گونه گون کنار آمد، و تمام ژانرهای وحشت، کمدی، ورزشی، گانگستری و اجتماعی را تجربه کرد ولی مردم آمریکا بیشتر دنیروی خشن و دراماتیک را می پسندند و دنیروی بامزه، رووف و عاشق پیشه را دوست ندارند.

آشنایی با اسکورسیزی نقطه عطفی در زندگی هر دوی آن ها به شمار می رود. بیشترین همکاری دنیرو نیز با مارتین اسکورسیزی بوده است. این زوج هنری نه فیلم را در کنار یکدیگر پدید آورده اند.

او از ابتدای همکاری با اسکورسیزی و کاپولا به فیلم های انتقادی از سیستم سرمایه داری و دولت امریکا روی آورد و این کار را با شکارچی گوزن در نقد جنگ ویتنام ادامه داد.

دنیرو هیچ گاه با هالیوود احساس خودی بودن نکرد بنابراین به سال 1989 دفتر فیلم سازی خود به نام تری بکا (مثلث زیر پل) را پایه گذاری کرد. تری بکا از آن زمان تاکنون میعادگاه فیلمسازان مستقل و منتقدان وضع موجود در جامعه آمریکا به شمار می رود که چند فیلم و سریال و تئاتر تقدیم جامعه هنری کرده است. به سال 2002 جشنواره فیلم تری بکا نیز آغاز به کار کرد.

وی می اندیشید که در پنجاه سالگی بازیگری را ترک گوید و معاش را در آن سوی دوربین جست و جو کند. به سال 1993 سرانجام به آن سوی دوربین راه یافت و نخستین فیلم خود را با نام قصه ای از برانکس کارگردانی کرد. ولی این مانع از ادامه بازیگری او نشد، وی امروز در هر دو سوی دوربین فعالیت دارد.

در ایران ایرج ناظریان، حسین عرفانی، بهرام زند، منوچهر اسماعیلی، خسرو خسروشاهی، چنگیز جلیلوند و منوچهر والیزاده به جای او حرف زده اند.

دنیرو شش بار برای فیلم های راننده تاکسی، شکارچی گوزن، بیداری ها، تنگه وحشت، گاو خشمگین و پدرخوانده (2) نامزد اسکار شد و دو بار جایزه اسکار را برای فیلم های گاو خشمگین به کارگردانی اسکورسیزی و پدرخوانده 2 به کارگردانی فوردکاپولا به چنگ آورد. پس می توان گفت که مهم ترین فیلم های رابرت دنیرو را اسکورسیزی و کاپولا کارگردانی کرده اند.

اما رمز موفقیت دنیرو چیست؟ او سه ویژگی منحصر به فرد دارد:

چنان در عمق نقش ها فرو می رود و فانی می شود که دیگر کم ترین اثری از شخصیت خودش باقی نمی ماند و دیگر خود او بر جای نیست تا قابل دیدن باشد. از همین جهت است که می تواند شخصیت های جدید و متفاوتی خلق کند که در گفتار، رفتار و کردار و حتی نگاه کردن، کوچک ترین شباهتی با دنیروی واقعی ندارد و هنوز شخصیتش تکراری نشده است. اگر بگوییم که این دنیرو همان دنیروی فیلم پیشین است سخت اشتباه کرده ایم. اما دنیرو در گاو خشمگین به هیچ وجه قابل شناسایی نیست. بیننده فکر نمی کند که این خود دنیرو باشد.

پیروی از سبک مینی مالیستی و زیر پوستی: او به دنبال اغراق و بزرگ نمایی نشان دادن همه جانبه ویژگی های یک شخصیت نیست، بلکه شخصیت را کم تر نمایش می دهد؛ زیرا بر این است که ما در زندگی واقعی تلاش نمی کنیم احساساتمان را نشان دهیم بلکه بیشتر در پی پنهان کردن آن هستیم. پس در نمایش احساس و اندیشه شخصیت ها از طریق حرکت، نگاه و سخن، دست و دل بازی نمی کند و بلکه خساست به خرج می دهد.

تلاش فراوان و وسواس بی اندازه: او بی دریغ در اختیار فیلم است چنان که برای بازی در راننده تاکسی هفده کیلوگرم وزن کم کرد تا تکیده و نحیف به نظر رسد و برای حضور در گاو خشمگین با جک لاموتا تمرین مشت زنی کرد، تمرین های سخت ورزشی انجام داد، بیست و پنج کیلوگرم وزن اضافه کرد و اسطوره بازیگری شد. به یادماندنی ترین نقش دنیرو در همین فیلم گاو خشمگین است.

دنیرو برای بازی در تنگه وحشت دندان های خود را با اورتودنسی به هم ریخت، تنش را با جوهر گیاهی خالکوبی کرد و مدتی را در زندان به سر برد تا نقش یک جنایتکار جنسی را بازی کند.

او برای بازی در فیلم شکارچی گوزن مدت ها با کارگران اوهایو نشست و برخاست کرد تا رفتار و گفتارشان را بیاموزد.

وی برای نقش کوتاهی در فیلم دار و دسته ای که نمی توانست شلیک کند با هزینه خود به ایتالیا رفت. آن جا تحقیقاتی انجام داد و گفت و گوهای افراد محلی را در سیسیل ضبط کرد. نتیجه کار این شد که گویی یک ایتالیایی همین الآن در آمریکا از کشتی خود پیاده شده و در فیلم بازی کرده است.

 

تاکنون بیش از هفتاد اثر از دنیرو دیده ام که به این شرح است:

1965: سه اتاق در منهتن.

1968: احوالپرسی یا تبریکات اثر برایان دی پالما در نقش جان روبین چشم چران.

1969: آواز سام یا ترانه سام / جشن عروسی یا میهمانی عروسی به کارگردانی برایان دی پالما که در آن زمان کارگردان کم تجربه و ناشناخته ای بود و این فیلم را به عنوان پایان نامه خود به دانشگاه ارائه داد و فوق لیسانس گرفت.

1970: مامان فشنگی یا مامان لعنتی یا بیرحم اثر راجر کورمن در نقش لوید فرزند روانی و معتاد بارکر / سلام مامان! به کارگردانی برایان دی پالما ادامه فیلم تبریکات است که به عواقب جنگ می پردازد. در نقش روبین.

1971: جنیفر در ذهن من یا جنیفر در فکرم نوشته اریک سگال در نقش مادریگیان راننده تاکسی کولی / زاده برای پیروزی یا برنده مادرزاد یا فاتح مادرزاد به کارگردانی ایوان پاسر در نقش پلیس. این فیلم به سال 1994 به نام معتاد در شبکه ویدیویی آمریکا توزیع شد / دار و دسته ای که نمی توانست صاف شلیک کند یا دسته ای که نمی توانست مستقیم شلیک کند نوشته والدو سالت بر پایه رمانی از جیمی برسلین به کارگردانی جیمز گلدستون. در نقش ماریو که جنون سرقت دارد.

1973: طبل را آهسته بزن یا آهسته طبل بزن در نقش بروس پیرسون توپ گیر کندذهن یک تیم بیسبال / فصل جادوگر که بعدها نامش به خیابانهای بیرحم یا خیابانهای پائین شهر تبدیل شد، نوشته ماردیک مارتین، به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، در نقش جانی بوی.

1974: پدر خوانده 2 به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا که با سانسور اندک به فارسی دوبله شده است. در نقش ویتو کورلئونه.

1976: راننده تاکسی نوشته پل شریدر به کارگردانی مارتین اسکورسیزی. در نقش تراویس بیکل. دنیرو به خاطر بازی در این فیلم، جوایز زیادی را ربود و در ضمن نامزد دریافت اسکار شد / 1900 به کارگردانی برناردو برتولوچی در نقش آلفردوی اشراف زاده / آخرین قارون یا آخرین نواب بر پایه رمان ناتمامی از اسکات فیتز جرالد به کارگردانی الیا کازان در نقش مونرو استار مدیر استودیویی در هالیوود.

1977: فیلم موزیکال نیویورک نیویورک به کارگردانی مارتین اسکورسیزی. در نقش جیمی دویل نوازنده ساکسیفون.

1978: شکارچی گوزن به کارگردانی مایکل چیمینو. در نقش مایکل ورانسکی کارگر کارخانه فولادسازی. دنیرو در صحنه های جنگ و درگیری نیز بدلکار ندارد. وی برای بازی در این فیلم، نامزد دریافت اسکار شد.

1980: گاوخشمگین به کارگردانی مارتین اسکورسیزی. در نقش جیک لاموتا.

1981: اعترافات واقعی یا اعترافات حقیقی اثر اولو گراسبارد کارگردان بلژیکی، در نقش دزموند اسپلسی کشیش ارشد.

1983: سلطان کمدی نوشته پل زیمرمن منتقد مجله نیوزویک، به کارگردانی مارتین اسکورسیزی. در نقش روپرت پاپکین.

1984: روزی روزگاری در آمریکا بر پایه رمان تبهکاران نوشته هری گری به کارگردانی سرجو لئونه. در نقش دیوید نودلز آرونسن / عاشق شدن نوشته مایکل کریستوفر به کارگردانی اولو گروسبارد بلژیکی. در نقش فرانک رفتیس.

1985: برزیل ساخته تری گیلیام. در نقش هری تاتل، چریک و مهندس تاسیسات.

1986: درام تاریخی ماموریت نوشته رابرت بولت به کارگردانی رولند جافی درباره تهاجم اسپانیا و پرتغال به آمریکای لاتین در سده هیجدهم. در نقش مندوزا.

1987: قلب فرشته / تسخیرناپذیران به کارگردانی برایان دی پالما. در نقش آل کاپون.

1988: گریز نیمه شب یا فرار نیمه شب نوشته گالو به کارگردانی مارتین برست.

1989: چاقوی ضامندار در نقش جوزف مگسی / ما فرشته نیستیم یا زندانیان پناهنده نوشته دیوید ممت به کارگردانی نیل جردن.

1990: استنلی و ایریس بر پایه رمان خیابان یونیون به کارگردانی مارتین ریت، در نقش آشپز بی سواد / رفقای خوب بر پایه قصه ای از نیکلاس پیلگی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، در نقش جیمی کانوی ملقب به آقا / بیداریها بر پایه کتابی از دکتر الیور سکز. در نقش لئونارد لاو که بیمار فلج ذهنی است. دنیرو برای بازی در این فیلم، نامزد دریافت اسکار شد.

1991: در مظان جرم یا محکوم به علت سوء ظن نوشته ایروین وینکلر، در نقش دیوید مریل / بک درفت / تنگه وحشت به کارگردانی مارتین اسکورسیزی. در نقش ماکس کدی. دنیرو برای بازی در این فیلم، نامزد دریافت اسکار شد.

1992: معشوقه / شب و شهر (تهیه کننده و بازیگر)، نوشته ریچارد پرایس، به کارگردانی ایروین وینکلر، در نقش هری / آتش نشان یا لهیب به کارگردانی ران هاوارد در نقش دانلد ریمگیل آتش نشان ارشد / تاندرهات (تهیه کننده) / کمدی دوشیزه (تهیه کننده و بازیگر) به کارگردانی بری پرایموس.

1993: یک داستان برانکسی یا قصه ای از برانکسی یا داستان محله برانکس (کارگردان و بازیگر) نوشته چاز پالمینتری، در نقش لورنزو پدر / مدداگ و گلوری (سگ دیوانه و گلوری) نوشته ریچارد پرایس، به کارگردانی جان مک نوتان و تهیه کنندگی مارتین اسکورسیزی، در نقش وین دابی عکاس پزشکی قانونی / زندگی این پسر نوشته توبیاس ولف، به کارگردانی مایکل کاتن جونز، در نقش دوایت هنسن.

1994: فرانکشتاین مری شلی به کارگردانی کنت برانا و تهیه کنندگی فرانسیس فورد کاپولا.

1995: هزار و یک شب / کازینو نوشته نیکلاس پیلگی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، در نقش آس روتستاین / مخمصه یا التهاب به کارگردانی مایکل مان. در نقش تبهکاری به نام نیل مکسالی.

1996: فیلم ورزشی هوادار یا هواخواه یا طرفدار به کارگردانی تونی اسکات، در نقش یک طرفدار دو آتشه بیس بال / خوابگردها یا خفتگان نوشته لورنزو کارکاترا (بازیگر و کارگردان)، در نقش پدر بابی که کشیش است / اتاق ماروین (مدیر تولید).

1997: کاپ لند (شهرک پلیس یا سرزمین پلیس یا پلیس آباد) / جکی براون به کارگردانی کونتین ترانتینو. در نقش لویی گارا / سگ را بجنبان به کارگردانی باری لوینسون. در نقش برین.

1998: آرزوهای بزرگ / رونین یا رانین به کارگردانی جان فرانکن هایمر. در نقش سام.

1999: این را تحلیل کن. در نقش پل ویتی در هجو شخصیتهای مافیایی که پیشتر خود آنها را بازی کرده است / بی عیب یا بی نقص.

2000: ماجراهای راکی و بولوینکل. در نقش رهبر بیباک / مردان شرافت یا مردان افتخار / ملاقات با والدین به کارگردانی جی روچ.

2001: 15 دقیقه. درباره به زانو درآوردن امریکا / امتیاز (کارگردان و بازیگر).

2002: زمان نمایش / فیلم پلیسی شهر ساحلی یا شهری کنار دریا / آن را تحلیل کن.

2004: موهبت الهی یا هدیه الهی / داستان کوسه (گوینده) / ملاقات با فاکرها / پل سن لویس ری.

2005: قایم موشک.

2006: آرتور / نامرئی / چوپان خوب (تهیه کننده، کارگردان و بازیگر).

2007: طوفان فضایی.

2008: چه اتفاقی افتاده است؟ / قتل عادلانه یا کشتن عادلانه.

2010: صخره.

 

فهرست منابع

زندگی نامه، فیلمشناسی و سبکشناسی رابرت دنیرو، به کارگردانی مجتبی طبخی، 1383، فانوس خیال.

تسخیرناپذیر، زندگی و آثار رابرت دنیرو، نوشته اندی دوگان، ترجمه علی رضا عامری و محسن غفرانی، به ویرایش علی معلم، تهران: دنیای تصویر، چاپ اول 1383.

سینمای رابرت دنیرو، محمدرضا زادهوش، وبلاگ سیمنما.

آرشیو شخصی نگارنده.

 

 

 

 اصفهان آن لاین

دانلود عباس اقبال آشتیانی PDF

$
0
0

عباس اقبال آشتیانی از پژوهشگران بزرگ ایرانی است که سوگمندانه در فضای مجازی کم تر نامی از او برده می شود. هم چنین اثری از او در اینترنت وجود ندارد. پس بر این شدیم تا با قرار دادن چند اثر از او برای دانلود نام و یاد او را زنده نگاه داریم.

احیای زبان فارسی

غلط املایی

مکاتیب فارسی غزالی (فضائل الانام من رسائل حجه الاسلام)، شماره یک

مکاتیب فارسی غزالی (فضائل الانام من رسائل حجة الاسلام)، شماره دو

پیامدهای حمله مغول به ایران برگرفته از تاریخ مغول

 اصفهان آن لاین

Viewing all 464 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>