نبرد من کتابی است که نگارش آن را به هیتلر نسبت می دهند، ما در پی تایید اندشه های هیتلر و یا تایید نسبت کتاب به هیتلر نیستیم ولی به هرحال خواندن نبرد من را لذت بخش می دانیم.
نبرد من کتابی است که نگارش آن را به هیتلر نسبت می دهند، ما در پی تایید اندشه های هیتلر و یا تایید نسبت کتاب به هیتلر نیستیم ولی به هرحال خواندن نبرد من را لذت بخش می دانیم.
ادگارآلن پو نویسنده، داستان نویس، منتقد، شاعر و ویراستار آمریکایی در نوزدهم ژانویه سال 1809 در بوستون آمریکا چشم به جهان گشود و هفدهم اکتبر سال 1849 میلادی در چهل سالگی در فیلادلفیا دیده از جهان فروبست.
پدر و مادرش هنرپیشگانی دوره گرد بودند. او در کودکی پدر خود را از دست داد و روزگار را با فقر و تهی دستی گذراند. دانشگاه را در نیمه رها کرد و از خانه ناپدری اش گریخت.
پس از چندی به دانشکده افسری رفت ولی تحصیل در این جا را نیز نپسندید.
او به دنیای شعر و ادب پناه برد و در مدت زمان اندکی شماری زیادی مقاله، داستان و نقد از او به چاپ رسید. سروده هایش را در مجله ای در نیویورک به چاپ رساند و آن گاه سه مجموعه شعر خود را در سال های 1827 تا 1831 منتشر کرد.
در این میان داستان نیز می نوشت و در یک مسابقه داستان کوتاه برنده شد. پس از آن به همکاری با روزنامه ها و ماهنامه های ادبی پرداخت و برای داستان هایش جایزه هایی گرفت.
وی استاد نوشتن داستان کوتاه به مثابه یک فرم ادبی و داستان نویسی در ژانر پلیسی، علمی، تخیلی و وحشت بود. از آلن پو به عنوان پایه گذار داستان کوتاه امروزی و پدر داستان پلیسی امروز نام می برند.
فضای ترسناک و درون مایه گوتیک حاکم بر آثار او به همراه وسوسه همیشگی مرگ، در ادبیات داستانی آمریکا بی مانند است.
داستان های کوتاه وی، نوعی از قصه های کهن است که در زمینه های وحشت، اضطراب، انتقام و حوادث مهیب و هولناک بازآفرینی می شود و گسترش می یابد.
داستان های کوتاه نقاب مرگ سرخ و فروریزی خاندان آشر، به واقع زیبا بودند. پو در داستان های کوتاه قتل در خیابان مورگ و راز ماری روژه توانایی ویژه خویش را نشان داد. به سال 1840 گزیده ای از این گونه داستان ها با نام داستانهای گروتسک و عربسک فراهم آورد که از نوشته های برجسته او شمرده می شود.
ادگار آلن پو، منتقد ادبی توانا و هوشمندی نیز بود و با دیدی نقادانه به ادبیات و نوشته های ادبی می نگریست. دوستان و دشمنان در برابر نقدهای او یکسان بودند.
مجموعه شعر کلاغ به سال 1845 برایش کام یابی و نام آوری به ارمغان آورد. شعرهای او که سرشار از پندارهای پراحساس و جمله های آهنگین و جاندار بود؛ جایگاهی سزاوار در ادبیات انگلیسی پیدا کرد و به زبان های دیگر ترجمه شد تا این که شهرت جهانی یافت.
شارل بودلر آثار پو را به فرانسه ترجمه کرد و وی را به جامعه ادبی فرانسه شناساند. این گونه بود که مکتب سمبولیسم در فرانسه پدیدار شد.
پو، بینشی ژرف به درون (گمراهی ذهنی) پدید می آورد که نشان می داد مرز میان عقل و جنون چه اندازه باریک است. کشمکش همیشگی میان دو نفس درونی در داستان ویلیام ویلسن آشکارترین نمود را می یابد؛ آن چه روانشناسی نوین آن را شخصیت دوپاره می خواند.
ادگار آلن پو تاثیر چشمگیری بر ادبیات پس از خود گذاشت. نویسندگان و شاعرانی همچون والت ویتمن، ویلیام فاکنر، هرمان ملویل، ری بردبری، استفان مالارمه، اسکار وایلد، آلدوس هاکسلی، فئودور داستایوسکی، خورخه لوئیس بورخس، شارل بودلر و توماس مان از او تاثیر گرفته اند.
چهره هولناک و همیشه حاضر مرگ و احساس گناه گریز ناپذیر قهرمانان پو، پیش درآمدی است برای آن چه بعدها داستایوفسکی در جنایت و مکافات تکامل بخشید.
پو چندی نیز سردبیر نشریه ای ادبی بود، ولی شراب و قمار اجازه آسودگی به او نمی داد و این بود که همواره در تنگدستی و دشواری می زیست. از تندرستی برخوردار نبود و روحیه ای نامنظم و بی بندوبار داشت ولی با این حال به عالم معنا اعتقاد داشت و به زندگی خود بدبین نبود.
وی با دختر عمویش پیمان زناشویی بست. به سال 1847 با مرگ همسرش بر اثر بیماری سل دچار سرخوردگی و ناامیدی بسیار شد که نمود آن را در آثارش می بینیم.
در 1849 او را بیهوش در جوی خیابانی پیدا کردند و به بیمارستان بردند. چهار روز در حال مرگ و زندگی به سر برد و هذیان گفت. از چیزهایی وهمی و شبحی بر دیوار حرف می زد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمده است و در همین حال درگذشت.
جایزه ادگار به یاد او برپا شده است.
از آثار او است:
داستان ها:
سوسک طلایی.
گربه سیاه (بلک کت)، ترجمه مهدی غبرایی، تهران: مرکز، 1376.
گربه سیاه و داستانهای دیگر (متن کوتاه شده)، ترجمه مهدی غبرایی، 1376، تهران: نشر مرکز، کتاب مریم، 160 ص، مصور، جیبی / 1381.
گربه سیاه، ترجمه آرامش دوستدار، اندیشه و هنر، سال اول، ش 5، مرداد 1333.
داستان های شگفت انگیز، ترجمه محمود سلطانیه، با مقدمه ای از آلفرد هیچکاک، 1371، تهران: زمانه، 144 ص.
ماجراهای شگفت انگیز، اثر ادگار آلن پو، با مقدمه شارل بودلر، ترجمه پرویز شهدی، 1371، تهران: پانوس، 400 ص. ترجمه از روی متن فرانسوی.
داستانهای اسرارآمیز، ترجمه محمد عبادزاده کرمانی، 1374، تهران: قصه جهان نما، 144 ص / 1379، تهران: هزار و یک شب.
قلب رازگو یا قلب سخنگو، مترجم عباس محمدیان نسب، 1378، بهبهان: آرجان، 60 ص.
زنده به گور.
برنیس.
بشکه آمونتیلادو.
زوال خاندان آشر (فال آو هاوس آو آشر اند آدر استوریز)، 1380، تهران: قلمستان هنر، 54 ص.
قورباغه.
لیژیا.
مرد توده.
نقاب مرگ سرخ.
قتل های خیابان لورگ و نه داستان دیگر، نویسندگان ادگار آلن پو و دیگران، ترجمه مسعود کمالی، 1374، تهران: چکاوک، 224 ص.
مغاک و آونگ.
شب هزار و دوم شهرزاد.
به هلن.
هراس: دفتر نخست، مترجمان زهرا فروزان سپهر، سعید فروزان سپهر، 1373، ناشر: مترجمان، 255 ص.
ساس طلایی، انتخاب، ترجمه و تنظیم نسرین آقابابا، 1379، تهران: آبان مهر، 69 ص.
ماجرای شرلوک هولمز، آرتور کانن دویل و قصه هایی از ادگار الن پو، ترجمه علی فاطمیان، 1379، تهران: چشم انداز و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 238 ص.
نگاهی به گذشته و چند داستان دیگر: مجموعه ای از معروفترین آثار نویسندگان جهان، ترجمه پرویز ختائی، 1370، تهران: نشر سهند، 263 ص.
اشعار:
«رویایی در رویا»، ترجمه ناصر وثوقی، اندیشه و هنر، دوره سوم، آذر 1337.
اعراف.
آنابل لی.
زنگ ها.
شهری در دریا.
الدورادو.
قصر جن زده.
لنور.
کلاغ.
اولالوم.
مقاله اصل شاعری، 1848م.
مقاله فلسفه ترکیب، 1846م.
فهرست منابع
زندگی ادگار آلن پو، نشریه جشن کتاب.
شناخت ادگار آلن پو، شارل بودلر، خولیو کورتاسار، ادگار آلن پو، مترجمان ربیعا اسکینی، مهدی غبرائی، پرویز شهدی، تمثیل سایه، ترجمه احمد شاملو، 1379، تهران: نشر دشتستان.
فرهنگ ادبیات جهان، زهرا خانلری (کیا)، تهران: خوارزمی، چاپ اول 1379، ص 310.
ادگارآلن پو نویسنده، داستان نویس، منتقد، شاعر و ویراستار آمریکایی در نوزدهم ژانویه سال 1809 در بوستون آمریکا چشم به جهان گشود و هفدهم اکتبر سال 1849 میلادی در چهل سالگی در فیلادلفیا دیده از جهان فروبست.
پدر و مادرش هنرپیشگانی دوره گرد بودند. او در کودکی پدر خود را از دست داد و روزگار را با فقر و تهی دستی گذراند. دانشگاه را در نیمه رها کرد و از خانه ناپدری اش گریخت.
پس از چندی به دانشکده افسری رفت ولی تحصیل در این جا را نیز نپسندید.
او به دنیای شعر و ادب پناه برد و در مدت زمان اندکی شماری زیادی مقاله، داستان و نقد از او به چاپ رسید. سروده هایش را در مجله ای در نیویورک به چاپ رساند و آن گاه سه مجموعه شعر خود را در سال های 1827 تا 1831 منتشر کرد.
در این میان داستان نیز می نوشت و در یک مسابقه داستان کوتاه برنده شد. پس از آن به همکاری با روزنامه ها و ماهنامه های ادبی پرداخت و برای داستان هایش جایزه هایی گرفت.
وی استاد نوشتن داستان کوتاه به مثابه یک فرم ادبی و داستان نویسی در ژانر پلیسی، علمی، تخیلی و وحشت بود. از آلن پو به عنوان پایه گذار داستان کوتاه امروزی و پدر داستان پلیسی امروز نام می برند.
فضای ترسناک و درون مایه گوتیک حاکم بر آثار او به همراه وسوسه همیشگی مرگ، در ادبیات داستانی آمریکا بی مانند است.
داستان های کوتاه وی، نوعی از قصه های کهن است که در زمینه های وحشت، اضطراب، انتقام و حوادث مهیب و هولناک بازآفرینی می شود و گسترش می یابد.
داستان های کوتاه نقاب مرگ سرخ و فروریزی خاندان آشر، به واقع زیبا بودند. پو در داستان های کوتاه قتل در خیابان مورگ و راز ماری روژه توانایی ویژه خویش را نشان داد. به سال 1840 گزیده ای از این گونه داستان ها با نام داستانهای گروتسک و عربسک فراهم آورد که از نوشته های برجسته او شمرده می شود.
ادگار آلن پو، منتقد ادبی توانا و هوشمندی نیز بود و با دیدی نقادانه به ادبیات و نوشته های ادبی می نگریست. دوستان و دشمنان در برابر نقدهای او یکسان بودند.
مجموعه شعر کلاغ به سال 1845 برایش کام یابی و نام آوری به ارمغان آورد. شعرهای او که سرشار از پندارهای پراحساس و جمله های آهنگین و جاندار بود؛ جایگاهی سزاوار در ادبیات انگلیسی پیدا کرد و به زبان های دیگر ترجمه شد تا این که شهرت جهانی یافت.
شارل بودلر آثار پو را به فرانسه ترجمه کرد و وی را به جامعه ادبی فرانسه شناساند. این گونه بود که مکتب سمبولیسم در فرانسه پدیدار شد.
پو، بینشی ژرف به درون (گمراهی ذهنی) پدید می آورد که نشان می داد مرز میان عقل و جنون چه اندازه باریک است. کشمکش همیشگی میان دو نفس درونی در داستان ویلیام ویلسن آشکارترین نمود را می یابد؛ آن چه روانشناسی نوین آن را شخصیت دوپاره می خواند.
ادگار آلن پو تاثیر چشمگیری بر ادبیات پس از خود گذاشت. نویسندگان و شاعرانی همچون والت ویتمن، ویلیام فاکنر، هرمان ملویل، ری بردبری، استفان مالارمه، اسکار وایلد، آلدوس هاکسلی، فئودور داستایوسکی، خورخه لوئیس بورخس، شارل بودلر و توماس مان از او تاثیر گرفته اند.
چهره هولناک و همیشه حاضر مرگ و احساس گناه گریز ناپذیر قهرمانان پو، پیش درآمدی است برای آن چه بعدها داستایوفسکی در جنایت و مکافات تکامل بخشید.
پو چندی نیز سردبیر نشریه ای ادبی بود، ولی شراب و قمار اجازه آسودگی به او نمی داد و این بود که همواره در تنگدستی و دشواری می زیست. از تندرستی برخوردار نبود و روحیه ای نامنظم و بی بندوبار داشت ولی با این حال به عالم معنا اعتقاد داشت و به زندگی خود بدبین نبود.
وی با دختر عمویش پیمان زناشویی بست. به سال 1847 با مرگ همسرش بر اثر بیماری سل دچار سرخوردگی و ناامیدی بسیار شد که نمود آن را در آثارش می بینیم.
در 1849 او را بیهوش در جوی خیابانی پیدا کردند و به بیمارستان بردند. چهار روز در حال مرگ و زندگی به سر برد و هذیان گفت. از چیزهایی وهمی و شبحی بر دیوار حرف می زد، اما نتوانست بگوید که چه بر سر او آمده است و در همین حال درگذشت.
جایزه ادگار به یاد او برپا شده است.
از آثار او است:
داستان ها:
سوسک طلایی.
گربه سیاه (بلک کت)، ترجمه مهدی غبرایی، تهران: مرکز، 1376.
گربه سیاه و داستانهای دیگر (متن کوتاه شده)، ترجمه مهدی غبرایی، 1376، تهران: نشر مرکز، کتاب مریم، 160 ص، مصور، جیبی / 1381.
گربه سیاه، ترجمه آرامش دوستدار، اندیشه و هنر، سال اول، ش 5، مرداد 1333.
داستان های شگفت انگیز، ترجمه محمود سلطانیه، با مقدمه ای از آلفرد هیچکاک، 1371، تهران: زمانه، 144 ص.
ماجراهای شگفت انگیز، اثر ادگار آلن پو، با مقدمه شارل بودلر، ترجمه پرویز شهدی، 1371، تهران: پانوس، 400 ص. ترجمه از روی متن فرانسوی.
داستانهای اسرارآمیز، ترجمه محمد عبادزاده کرمانی، 1374، تهران: قصه جهان نما، 144 ص / 1379، تهران: هزار و یک شب.
قلب رازگو یا قلب سخنگو، مترجم عباس محمدیان نسب، 1378، بهبهان: آرجان، 60 ص.
زنده به گور.
برنیس.
بشکه آمونتیلادو.
زوال خاندان آشر (فال آو هاوس آو آشر اند آدر استوریز)، 1380، تهران: قلمستان هنر، 54 ص.
قورباغه.
لیژیا.
مرد توده.
نقاب مرگ سرخ.
قتل های خیابان لورگ و نه داستان دیگر، نویسندگان ادگار آلن پو و دیگران، ترجمه مسعود کمالی، 1374، تهران: چکاوک، 224 ص.
مغاک و آونگ.
شب هزار و دوم شهرزاد.
به هلن.
هراس: دفتر نخست، مترجمان زهرا فروزان سپهر، سعید فروزان سپهر، 1373، ناشر: مترجمان، 255 ص.
ساس طلایی، انتخاب، ترجمه و تنظیم نسرین آقابابا، 1379، تهران: آبان مهر، 69 ص.
ماجرای شرلوک هولمز، آرتور کانن دویل و قصه هایی از ادگار الن پو، ترجمه علی فاطمیان، 1379، تهران: چشم انداز و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 238 ص.
نگاهی به گذشته و چند داستان دیگر: مجموعه ای از معروفترین آثار نویسندگان جهان، ترجمه پرویز ختائی، 1370، تهران: نشر سهند، 263 ص.
اشعار:
«رویایی در رویا»، ترجمه ناصر وثوقی، اندیشه و هنر، دوره سوم، آذر 1337.
اعراف.
آنابل لی.
زنگ ها.
شهری در دریا.
الدورادو.
قصر جن زده.
لنور.
کلاغ.
اولالوم.
مقاله اصل شاعری، 1848م.
مقاله فلسفه ترکیب، 1846م.
فهرست منابع
زندگی ادگار آلن پو، نشریه جشن کتاب.
شناخت ادگار آلن پو، شارل بودلر، خولیو کورتاسار، ادگار آلن پو، مترجمان ربیعا اسکینی، مهدی غبرائی، پرویز شهدی، تمثیل سایه، ترجمه احمد شاملو، 1379، تهران: نشر دشتستان.
فرهنگ ادبیات جهان، زهرا خانلری (کیا)، تهران: خوارزمی، چاپ اول 1379، ص 310.
وحید عمرانی شاعر، ادیب، نویسنده، پژوهشگر، وبلاگ نویس، بازیگر و کارگردان تئاتر، فیلم نامه نویس، نمایش نامه نویس، داستان نویس، منتقد و عکاس ایرانی به سال 1360 در اصفهان چشم به جهان گشود.
از سال 1377 فعالیت حرفه ای خود را در زمینه شعر کلاسیک و نو در دو شاخه جدی و طنز آغاز کرد.
به سال 1378 به داستان نویسی و نگارش مقاله و نثر ادبی روی آورد.
کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را به سال 1382 از دانشگاه اصفهان گرفت و به استخدام اداره میراث فرهنگی اصفهان درآمد.
به سال 1390 با ارائه پایان نامه خود با عنوان طلوع از مغرب (شرح عرفانی هفتاد غزل از شمس مغربی) به راهنمایی دکتر مسیح بهرامیان توانست کارشناسی ارشد ادبیات فارسی را از دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد دریافت کند.
وی استعداد زیادی در زمینه تئاتر داشت بنابراین نخست در دوره های بازیگری حوزه هنری اصفهان به مدت هفت ترم شرکت جست و آن گاه در دوره های بازیگری تالار هنر اصفهان به مدت پنج ترم زیر نظر اسماعیل موحدی و لیلا پرویزی حضور یافت.
پس از این بود که به دوره های کارگردانی تالار هنر اصفهان راه یافت و به مدت سه ترم زیر نظر علیرضا قدسیه آموزش دید.
یک ترم نیز زیر نظر سعید محسنی دوره نمایشنامه نویسی را در تالار هنر اصفهان گذراند.
او به سال 1389 مقام نخست پژوهش ادبیات در ایران را به خود اختصاص داد و به عنوان جوان اول پژوهش ادبیات ایران در نخستین جشنواره ملی جوان ایرانی شناخته شد.
به سال 1390 نیز بازی او در نمایش عروسی، برگزیده دومین جشنواره نمایش های کمدی اصفهان شد و لوح سپاس جشنواره را به کف آورد.
از آثار او است:
وبلاگ تئاتر اصفهان، 1388 تا کنون.
وبلاگ درویش.
وبلاگی برای انشتار اشعارش در فضای اینترنت.
مطالب و اشعار در مجله ایران جوان.
مقاله در مجله رشد آموزش زبان و ادب فارسی.
نقد نمایشهای اجرا شده در اصفهان، روزنامه اصفهان زیبا و سایت خبری ایمنا.
وی تاکنون در این نمایش ها بازی کرده است:
بازی مداد و پاک کن، به کارگردانی مجتبی حجازی، اصفهان، سالن فرشچیان؛ 1388.
عروسی، کارگردانی گروهی، راه یافته به دومین دوره جشنواره تئاتر کمدی اصفهان؛ 1390.
بازی در فیلم کوتاه تراژدی خام، به کارگردانی احسان رحیم زاده، اصفهان؛ 1389 و کارگردانی تئاتر خواستگاری نوشته آنتوان چخوف از دیگر آثار او است.
از نقش خوانی های او باید به این دو اشاره کرد:
خرس به کارگردانی معین وصال، اصفهان، جشنواره نمایشنامه خوانی مهرآئین؛ 1389.
یک شب دیگر هم بمان سیلویا، به کارگردانی مهسا کاظمی، راه یافته به جشنواره تئاتر جوان استان اصفهان؛ 1390.
نمایش نامه های وحیدعمرانی عبارت اند از:
بازی مداد و پاک کن (منظوم)، اجرا شده در اصفهان، تالار فرشچیان؛ 1388.
آشیانه سیمرغ، اجرا نشده.
نمایشنامه بیرنگی، اجرا نشده.
فیلمنامه رسم قابیل نیز اثر او است.
این آثار او در انتظار چاپ به سر می برد:
دفتر شعر با نام برگ های سوخته.
مقاله ورزش باستانی و پهلوانان اصفهان.
مقاله بابا فولاد پرچمدار تخت فولاد اصفهان.
مقاله زبان عربی در ایران.
مقاله مقامه نویسی در ادبیات فارسی و عرب.
داستان کوتاه مردی از ناکجا.
داستان کوتاه عروسک چشمک زن.
نقد داستان ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی.
اردیبهشت ماه سال 1391 همایش میرفندرسکی حکیم بزرگ عصر صفوی به همت دانشگاه آزادشهر در استان گلستان برگزار خواهد شد.
دکتر داود ثمری، دکتر قربانعلی گنجی، دکتر سیده زهرا سیدالنگی، ابوالفضل نجف زاده، صفرعلی اخلی، احمد جوان بخت، دکترمحمدمهدی نادری، دکتر حامد خانی، دکتر حسین گلچین، دکتر غلامرضا منتظری، دکتر عباس قربانی، دکتر حسین مردانی و دکتر حسن جعفری از دست اندرکاران این همایش هستند.
علاقه مندان می توانند مقالات خود را تا پایان اسفندماه سال 1390 به دبیرخانه همایش در استان گلستان، شهرستان آزادشهر، خیابان شهید رجایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر ارسال کنند.
تلفن تماس: 01746722225 / نمابر: 01746724003
منابع مستقل برای نگارش مقاله چنین است:
شرح حال میرداماد و میرفندرسکی (به انضمام دیوان میرداماد و قصیده میرفندرسکی)، نوشته اکبر هادی حسین آبادی، با تقریظی از سیدضیاءالدین سجادی، اصفهان: میثم، چاپ اول خرداد 1363ش، تاریخ مقدمه: 1344ش.
«ابوالقاسم فندرسکی»، دکتر فتح الله مجتبایی، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر محمدکاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ نخست، ج 6، صص 169 - 173. تلفن مرکز دایره المعارف: 2297677 - 021
راه نمای پژوهش درباره میرفندرسکی از نگارنده، اصفهان: مهر قائم (ش 60)، چاپ اول 1383ش، 128ص، رقعی، کتاب نامه. تلفن ناشر: 09133003286
میر حکمت نوشته دکتر حسین کلباسی اشتری، تهران: فرهنگستان هنر، 1387ش که بر پایه راهنمای پژوهش درباره میرفندرسکی به نگارش درآمد. تلفن ناشر: 88553912 - 021
جستاری در آرا و افکار میرداماد و میرفندرسکی، مجموعه مقالات همایش دو حکیم استرآباد، تهران: فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول 1385ش. تلفن ناشر: 22713003 - 021
زندگینامه حکیم میرفندرسکی، داستان برای نوجوانان، از حسن اخلی.
«کتاب شناسی احوال و آثار میرفندرسکی»، از نگارنده، دوماه نامه آیینه پژوهش، سال سیزدهم، شماره 76، مهر و آبان 1381ش، صص 115 - 129. پس از شرح حال کوتاهی از جناب میر، فهرست صد و سی منبع درباره زندگی او را ارائه می دهد، و آن گاه به کتاب شناسی بیست و دو اثر از وی می پردازد.
«میرفندرسکی و رساله صناعیه»، از نگارنده، ماه نامه نوقلم، سال سوم، شماره 15، فروردین 1383ش، صص 7 - 8.
«نقدی بر تحقیق صناعیه»، از نگارنده، فصل نامه کتاب های اسلامی، سال نهم، شماره 32 و 33، بهار و تابستان 1387ش، صص 19 - 34.
«شرح حال میرفندرسکی»، دوفصل نامه کتاب شیعه، سال اول، شماره اول، بهار و تابستان 1389، صص 105 تا 128.
احوال و آثار میرفندرسکی از نگارنده که قرار است در بیش از شش صد صفحه به همت موسسه کتاب شناسی بزرگ شیعه در قم به چاپ برسد. تلفن ناشر: 7831724 - 0251، 7740254 - 0251
کتاب احوال و آثار میرفندرسکی این مطالب را در بر می گیرد:
مقدمه
درآمد
ضرورت این پژوهش
هدف از این پژوهش
نقد منابع
شیوه کار
مفاهیم کلیدی
ساختار
اختصارات
بخش نخست: احوال
زندگی و شخصیت
تولد
زادگاه
ارتباط با دربار
سلوک فردی
رحلت
وصیت
سال شمار
تحصیل
استادان شاخص
تأثیر از استادان
تدریس
مقدمه
تأثیر بر شاگردان
شاگردان
شاگردان منسوب
هدف های آموزشی
معاصران
مسافرت ها
سفرهای پی در پی
کلیات
سفرهای درازمدت
علل مهاجرت به هند
علل بازگشت از هند
علل و نتایج سفر به هند
برای تحقیق بیشتر
در کلام بزرگان
اوحدی بلیانی
کی خسرو اسفندیار
آقاحسین خوانساری
نصرآبادی
استرآبادی
خاتون آبادی
افندی
واله داغستانی
زنوزی خویی
هدایت
صبا
گزی اصفهانی
معصوم علی شاه
مدرس قاموسی
آقابزرگ تهرانی
علی اکبر دهخدا
سیدجلال آشتیانی
آموزشگاه، اتاق فکر، آرام گاه
پیشینه شناسی بحث
مزار
سنگ مزار
حال و هوا
جسد جاویدان
ورودی
وقف نامه
صحن
درخت کاج
اتاق بالاسر
دیوارنوشته ها
سقاخانه
سنگاب
حوض آب
درها
تزیینات
سنگ ها
کاربری ها
به خاک خفتگان در تکیه
تکیه های وابسته
قدرشناسی مردم
آبادی تکیه او
زیارت قبر او
برگزاری کنگره ها
راه اندازی مرکز
ساخت پیکره
سرودن شعر
شمایل سازی
نام گذاری مکان ها
افکار عمومی
روحیات
پنهان کاری
آینده نگری
زیبایی شناسی
فروتنی
نوآوری
مردم گرایی
روش گرایی
استقلال فکر
سرسپردگی
میانه روی
جسارت
جامعیت
برآیند
منابع شرح حال
آمارشناسی
منابع مستقل
منابع مشتمل
میرفندرسکی در فضای سایبر
سال شمار تحقیقات پژوهشگران درباره میرفندرسکی
بخش دوم: خاندان
نزدیکان
نسب
جد
پدر
فرزند
داماد
اعقاب
خاندان
نواده: سیدابوطالب فندرسکی
سال شمار
انتساب
زندگی نامه سیدابوطالب
استادان
معاصران
مأخذشناسی
آثار
فهرست آثار
مشاهیر فندرسک
دانشمندان
کاتبان
سیاستمداران
بخش سوم: گزارش و نقد آثار
پیش زمینه ها
فهرست حاضر
شیوه نامه
فهرست آثار
وصف و نقد آثار
تستری کیست؟
آمارشناسی
شمار آثار
نام آثار
موضوعات
حجم آثار
شمار نسخه ها
کتابت نسخه ها
زبان آثار
چاپ آثار
ترجمه ها
سال شمار چاپ آثار جناب میر
بخش چهارم: آرا و اندیشه ها
سیر اندیشه ها
مقدمه
اندیشه های فلسفی و عرفانی
میر و مشرب اشراقی
میر و مشرب مشایی
نقد دو نظریه
نظریه سوم
نقد این نظریه
نظریه چهارم
نقد این نظریه
مکتب اصفهان
تربیت شاگردان
آرای ویژه
منابع اندیشه فلسفی
اندیشه های فرهنگی
کتابخانه
ثروت
اندیشه های کلامی و اعتقادی
در برابر شایعات
میر و تهمت ها
مذهب آذرکیوان
ادیان هندی
تضارب افکار
اندیشه های اجتماعی
سلوک اجتماعی
در میان اجتماع
شیوه سلوک با معاصران
رهیافت ها
قلندرمنشی
اصناف مردم
تلفیق
اندیشه های سیاسی
روزگار و زمانه میر
اوضاع سیاسی فندرسک
اوضاع هند
نزدیکی سفر هند
در پهنه سیاست
اختلاف با دربار
منابع اندیشه سیاسی
فلسفه سیاسی
ارزش ها
روش شناسی و دیدگاه ها
مقاصد
اندیشه های علمی
جمع بندی
کیمیای عرفان
کیمیاگر
منابع تجارب کیمیاگری
اسرار کیمیا
وجهه ادبی
در حوزه نثر
مقدمه
ایجاز
ساده نویسی
فارسی یا عربی؟
دلایل فارسی نگاری
دلایل ساده نویسی
جزییات نثر میر
در حوزه نظم
کمیت
شعر فلسفی
بخش پنجم: متن آثار برگزیده همراه با تصحیح و تحقیق
رساله حرکت
جواب سؤالات ملامظفرحسین کاشانی
ترجمه «شذورالذهب»
فهرست مطالب
قوای مختلفه
جسد جدید
قسم اول از عمل ثانی
قسم ثانی از عمل ثانی
خاتمه
زیبق
طریق دستور کبریت محمر
شرح کلام
اخراج صبغ
اشعار
قصیده یاییه
جهل
جوک باشست
دستورالعمل
شرب مدام
جان جهان
مرد دانا
پیغمبر عشق
معنی عقل
باده
پای جان
ندانم
باد مهرگان
گفتار و کردار
پسرانه
چشم تو
طفل مکتب
گزیده خوانی از صناعیه
اجازه نامه
نسب نامچه سادات فندرسک
نسب نامه
وجه القاب سید مرتضی
اولاد سیدابوطالب
بخش ششم: آموزه ها از طریق تحریر آثار و بیان نظریات جناب میر به زبان امروزی
شرح رساله حرکت
شرح قصیده یاییه
پیشینه ادبی
پیشینه محتوایی
یک نکته
ارزش ها
نکاتی چند
شرح ترجمه «شذورالذهب» و زیبق
الف. آشنایی با واژگان
ب. جدول آشنایی با عناصر
شرح رساله صناعیه
حکیمان و پیامبران
مفهوم صناعت
نسبت انسان با صناعت
نسبت جامعه با صنایع
مراتب صنایع
انواع صنایع
تقسیم بندی صنایع
تقسیم بندی دیگر
تقسیم بندی دانشمندان
کرونولوژی (سال شمار کلی)
بخش هفتم: ضمیمه ها
بخش هشتم: فهرست ها
قصسده یاییه میرفندرسکی را از این جا دانلود کنید.
دانلود زندگی نامه مختصر میرفندرسکی.
راهنمای تهیه مقاله برای کنگره میرفندرسکی:
الف) صفحه نخست را به چکیده اختصاص دهید.
1. عنوان کامل مقاله
2. نام و نام خانوادگی نویسنده و یا نویسندگان
3. رتبه علمی دانشگاهی و موسسه اشتغال
4. چکیده فارسی در یک پاراگراف (صد و پنجاه تا دویست کلمه) دربرگیرنده اهداف، متدولوژی و نتایج.
5. واژگان کلیدی: بین سه تا پنج کلمه.
6. در پاورقی نشانی کامل پستی، پست الکترونیکی و شماره تماس نویسنده مقاله ذکر شود.
ب) صفحات دوم به بعد مربوط به مقاله
1. مقدمه، طرح مساله (همراه با سوال ها و فرضیه های مربوط)، چارچوب نظری، پیشینه تحقیق، مواد و روش ها، تجزیه و تحلیل اطلاعات، خلاصه و نتایج و فهرست منابع.
2. ارائه چکیده به زبان انگلیسی بر روی یک صفحه جداگانه با توجه به ترجمه دقیق چکیده فارسی و با همان ساختار و اطلاعات در پاورقی.
محورهای سمینار میرفندرسکی برای ارائه مقاله این گونه است:
شخصیت و احوال میرفندرسکی و زمانه اش
استادان، شاگردان، و معاصران میرفندرسکی
آثار میرفندرسکی
زادگاه میرفندرسکی
خاندان میرفندرسکی
تحولات سیاسی اجتماعی عصر میرفندرسکی
مکتب فلسفی اصفهان
اصفهان عصر صفوی
بنیان گذاران و اوصاف مکتب فلسفی اصفهان
جایگاه میرفندرسکی در مکتب اصفهان
روش شناسی میرفندرسکی در حکمت
جایگاه میرفندرسکی در فرایند انتقال فسلفه سینوی به ملاصدرا
بازتاب اندیشه حکمی فندرسکی در آرای شاگردانش همچون آقاحسین خوانساری
جایگاه میرفندرسکی در فلسفه و حکمت اسلامی
ارتباط علمی میرفندرسکی با میرداماد، شیخ بهایی، شیخ رجبعلی تبریزی و ملاصدرا
اثرپذیری ملاصدرا از تعالیم میرفندرسکی
تاثیرپذیری میرفندرسکی از آراء قاضی سعید قمی
ارتباط میرفندرسکی با نحله ها و مکاتب عصر خود
آراء خاص میرفندرسکی و نوآوریهای او در فلسفه و حکمت اسلامی
میرفندرسکی: مشایی یا اشراقی
انتقال آرای حکمی و فلسفی توسط میرفندرسکی و حوزه فلسفی او
تصوف و عرفان از نگاه میرفندرسکی
اثر مبانی عرفانی میرفندرسکی بر نظام فلسفی وی
تاثیر شیخ اشراق بر میرفندرسکی
نسبت عرفان میرفندرسکی و ابن عربی
میرفندرسکی و حکمت عملی
فلسفه میرفندرسکی: مشی زندگی
اخلاق حرفه ای در آرای میرفندرسکی
سیره عملی میرفندرسکی در تربیت طلاب
وضعیت اخلاقی و فقهی مشاغل از منظر میرفندرسکی
آراء فقهی خاص میرفندرسکی
جامعیت میرفندرسکی در علوم و معارف
میرفندرسکی محقق بین رشته ای، یا چند رشته ای؟
زبان شناسی میرفندرسکی
تاثیر قصیده میرفندرسکی بر اندیشه های خلف
اثرپذیری میرفندرسکی از اندیشه های هنری
علوم غریبه از نگاه میرفندرسکی
کیمیا در آرای میرفندرسکی
وحدت علوم از نگاه میرفندرسکی: بررسی رساله صناعیه
میرفندرسکی و مهاجرت به هندوستان
زمینه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی هندوستان در عصر صفوی
بررسی علل مهاجرت علمای ایران به هندوستان
تاثر میرفندرسکی از اندیشه های عرفان و حکمت هندی
بررسی آثار میرفندرسکی در زمینه حکمت و عرفان هندویی
حکایات میرفندرسکی در هند: جلوه ها و پیامدهای حضور وی در هندوستان
حیات اجتماعی میرفندرسکی
نگرشهای عرفانی میرفندرسکی و اثر آن بر حیات فکری و اجتماعی او
رابطه مجلسی اول و دوم با میرفندرسکی
مناظرات مذهبی میرفندرسکی
آثار میرفندرسکی
بازشناسی نسخ بازمانده از آثار او
شروح آثار میرفندرسکی
میرفندرسکی و فرهنگنامه زبان هندی
ادبیات میرفندرسکی
نقد ادبی آثار فارسی و منظومه حکمت میرفندرسکی
مقام ادبی میرفندرسکی و جایگاه شعر و ادب در آثار وی
سبک ادبی میرفندرسکی
اثر میرفندرسکی بر فرهنگ عصرهای بعد
میرفندرسکی همچون یک نماد: حکایات و باورهای عامیانه در باره وی
جایگاه آثار و آرای میرفندرسکی در نظام آموزشی فلسفه اسلامی
میرفندرسکی از نظر اندیشمندان.
هفته پیش دو تن از بانوان اصفهانی نمایشگاهی از آثار خود را در گالری آپادنا به نمایش گذاشتند.
یکی از آن ها خانم بهار یاوری متولد 1352 در اصفهان است.
او فوق دیپلم کامپیوتر را از دانشگاه مبارکه دریافت کرد. مدتی در کلاس های آزاد نقاشی، دوره های آبرنگ و طراحی خانه سوره و کلاس های مینیاتور استاد صادق زاده در دانشکده پردیس شرکت جست، آن گاه به سال 1387 تکنیک پاستل را نزد مهندس پیمان شیخ الاسلام پی گرفت.
او می گوید: همیشه کارهای دستی را مثل گل آرایی دوست داشته ام. سبک رئال را دنبال می کنم چون استادان پیشینم نیز همین سبک را پی گیر بودند.
آثار او سه بار به همراه نقاشان گروه لوتوس در نگارخانه کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، گالری اتاق آبی و گالری آپادانا به نمایش درآمده است.
خانم بهار عصاچی در فروردین ماه سال 1366 در اصفهان چشم به جهان گشود. به سال 1384 به نقاشی روی آورد. در تابلوهای او سبک رئال و مدرن با تکنیک پاستل دنبال می شود.
آثار او به همراه نقاشان گروه لوتوس در این نمایشگاه ها شرکت جسته اند:
نگارخانه کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، اردیبهشت 1386.
گالری کندلوس اصفهان، 1388.
نگارخانه کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، 1389.
گالری اتاق آبی، 1389.
گالری آپادانا، 1390.
وی به سال 1389 کارشناسی خود را در رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد دهاقان دریافت کرد.
زرتشت رحیمی نقاش، طراح و هنرمند ایرانی به سال 1366 در اصفهان چشم به جهان گشود.
از دوران دبیرستان به مطالعات ادبی می پرداخت و داستان های کوتاهش سه دوره مقام برتر را در کشور به دست آورد.
رمان هایی نیز نگاشت که تاکنون به چاپ نرسیده اند. رمان اتاق سفید و رمان یونس در خواب از آثار او به شمار می روند که در فضایی سوررئال شکل گرفته اند و با جریان سیال ذهن به پیش می روند.
او از سال 1385 به انجمن نقاشان اصفهان پیوست و زیر نظر مینو ایران پور به هنر نقاشی روی آورد.
به سال 1386 به تهران رفت و رشته گرافیک را در دانشگاه سوره پی گرفت. به سال 1390 با ارائه پایان نامه ای با نام پیوند تایپوگرافی و نقاشی به راهنمایی استاد صمدزادگان لیسانس خود را دریافت کرد.
وی تاکنون در ده نمایشگاه گروهی در گالری های آران، محسن، طراحان آزاد و... شرکت داشته است.
در دو نمایشگاه نیز گردآورنده بوده است:
نمایشگاه رویاگه در گالری تکش.
نمایشگاه فهرست اتفاق، گالری تکش، بهمن 1390.
درباره فهرست اتفاق می گوید:
فهرست اتفاق حاصل اتفاق شماری از نقاشان جوان ایرانی است که طی سال های گذشته توانایی خود را در این عرصه با تلاشی بی وقفه پی گرفته اند. آن ها اکنون می اندیشند که زمانی برای نگفتن باقی نیست، این است که دغدغه های شخصی خود را با نگاهی انتقادی و کنش گر در قالب نقاشی بیان می کنند.
زیبایی، موضوع اصلی نیست؛ بلکه بیان روند اصلی کارها را شکل می دهد. آن چه بیان می شود زبانی بصری دارد، کوششی برای پیوند و کنش از راه نقاشی. گاهی اهمیت گزینش رویکرد آن قدر زیاد است که می تواند اثر را از برخورد هنری دور کند. هرچند نقاشی به عنوان یک زبان هنری، تکیه بسیاری بر ارزش های تکنیکی و زیباشناسی دارد.
اما همین ارزش های متدوال گاه مفهوم اصلی اتفاق هنری را تحت الشعاع قرار می دهند، تا آن جا که هنرمند تصمیم می گیرد در اثر خود از آن ها عبور کند.
نقاشان این مجموعه، روندهای گوناگونی را برای یافتن زبان خود پشت سر گذارده اند. آن چه به دست آمده از یکدیگر متفاوت است.
شاید مهم ترین نکته ای که باعث آمد این مجموعه را گردآوریم سرشتی است که در این آثار به یک اتفاق انجامیده است.
زرتشت ساخت دو ویدئو آرت را در کارنامه خود دارد:
بهشت، 2011، برگزیده جشنواره فیس بوکی پرس بوک.
جاده رویا، نمایش داده در فرایبورگ آلمان، برگزیده چهارمین دوره منتخب نسل نو، گالری هما.
امروز خانم عرفان نظرآهاری یکی از پرطرفدارترین بانوان نویسنده ایرانی به شمار می رود. آثار او کوتاه ولی زیبای هستند. شما نیز در مدت کوتاهی می توانید آثار نظرآهاری را مطالعه کنید و از آن ها لذت ببرید.
پری حکیم نقاش، طراح، مدرس و هنرمند ایرانی به سال 1330 در اصفهان چشم به جهان گشود.
کلاژ روی لباس و اشیای گوناگون، چیدمان منزل و نقاشی از فعالیت های هنری او است. وی هم اکنون یکی از بهترین اکسپرسیونیست های اصفهان به شمار می رود که در هر نمایشگاه آثار متفاوت و تازه ای را ارائه می دهد. لکه گذاری به جای او در تابلوها، کمپوزیسیون های بدیعی را پدیدار می سازد.
از او می خواهم که سیر خود در هنر نقاشی را بیان کند.
می گوید:
با سبک کلاسیک آغاز کردم، آن گاه به امپرسیونیسم گراییدم و اکنون شیوه انتزاع را دنبال می کنم.
بهترین معلمم طبیعت بود، به تدریج به این جا روی آوردم. من کنترلی روی قلم مو نمی کنم و مرزی ندارم. هنرم خودش با پای خودش آمد.
می خواهم که اندکی بیشتر شرح دهد.
می گوید:
ذهنم ساده است، بنابراین دوست دارم بیوگرافی ام نیز کوتاه و مینی مال باشد. گاه راه فرعی هم رفته ام ولی فعالیت هنری ام در همان سه شیوه ای که برشمردم خلاصه می شود.
او عضویت در انجمن نقاشان اصفهان و بیست سال تدریس خصوصی را در کارنامه خود دارد. وی به هنرجویان مبانی هنر را تدریس می کرد و شیوه ای خاص را ارائه نمی داد تا هرکس با پر و بال خود پرواز کند.
گاه تکنیک آثارتان را ترکیب مواد ذکر می کنید.
بله. ولی در واقع بیشتر آب مرکب است چون قلمم آزاد بوده و گاه این طرف و آن طرف خورده و یا یک مداد رنگی هم برای خلق اثر کمک کرده است نوشته ام ترکیب مواد.
او در این نمایشگاه های گروهی شرکت داشته است:
فرهنگسرای نیاوران.
فرهنگسرای بهمن.
فرهنگسرای صبا در تهران، به همراه چاپ چند اثر در کتاب نمایشگاه.
موزه هنرهای معاصر اصفهان.
خانه هنرمندان اصفهان.
نقش خانه اصفهان.
بی ان آل های موزه هنرهای معاصر اصفهان.
نمایشگاه جمعی هنرمندان نقاش، مجسمه ساز و قلمکار اصفهان، گالری سایه اصفهان، بهمن 1390.
هم چنین از نمایشگاه های انفرادی او می توان به این ها اشاره داشت:
حوزه هنری.
گالری کلاسیک.
گالری نگاه.
خانه ایران.
نمایشگاه رگه هایی از طبیعت در قطرات احساس، چکیده ای دوره دو ساله، گالری خانه نقش، بهمن 1390.
نوشین نفیسی نقاش، طراح، تصویرگر، مدرس و هنرمند ایرانی در پانزدهم خرداد سال 1338 در اصفهان چشم به جهان گشود.
پدرش دکتر ابوتراب نفیسی از نام آورترین پزشکان ایرانی بود.
او از کودکی به نقاشی علاقه داشت. کودکی و نوجوانی نوشین و برادر و خواهرهایش با ادبیات و کتاب، گشت وگذار و جست و جو در طبیعت و مسافرت های گوناگون به گوشه و کنار ایران گذشت.
ردپای عشق و جست و جوگری پدرش نسبت به طبیعت و علاقه اش به بدن انسان بعدها در کارهای هنری او تاثیر بسزایی گذاشت.
خانم نفیسی می گوید:
پدرم برای ما بچه ها در مورد خواص و مشخصات گیاهان توضیح می داد. او روحی جست و جوگر داشت و افزون بر توجه به گیاهان، علاقه ما را نسبت به هر شیئی و موجودی در طبیعت بر می انگیخت. به یاد می آورم بعد از هر گردش آن قدر جیب ها و کوله ام را از سنگ و چیزهای جالب انباشته بودم که به سختی راه می رفتم. عادتی که هنوز با من است! حتی یک بار پدرم تمام فسیل های مرا به یکی از دانشجویان زمین شناسی داد تا او اطلات دقیق تری به من بدهد. آن دانشجو نه تنها اطلاعات مفصلی راجع به زندگی جانوران فسیل شده برایم نوشت بلکه تصاویر کامل هر موجود را هم برایم کشید. فسیل ها، سنگ ها، صدف ها، دانه ها، چوب های آب آورده و گیاهان جادویی ترین اشیایی بودند که همیشه داشته ام و همیشه مرا شگفت زده کرده اند.
شاید از همین روست که گرچه در دل طبیعت زیست نمی کنم، اما همه جای کارگاه و خانه من پر از اشیای طبیعی و چیدمان هایی از آن ها است. من با آن ها زندگی می کنم. در کارگاه، در آشپزخانه، در اتاق نشیمن، در اتاق خواب و حتی در جیب و کیف دستی ام همیشه یکی از آن ها را با خود حمل می کنم. لمس آن و فشردن در دستانم، به من آرامش می بخشد. انگار این وجود سنگی و ثعلبی در دستان من نرم می شود و جان می گیرد. اگر مدتی سنگی را لمس نکنم دقیقا درمی یابم که او حسش را از دست داده است، انگار مرده است. اگرچه سال هاست که نقاشی می کنم اما انگار همیشه وجود این ابعاد دو بعدی مرا کفایت نمی کرده است.
پس از این به مبارزات سیاسی و اجتماعی کشیده شد و راهی تهران شد. مدتی دربند افتاد و تا پای اعدام پیش رفت. پس از یک وقفه ده ساله به سال 1365 باز به آغوش هنر بازگشت و پنج سال مبانی عملی و نظری نقاشی را در کلاس های آزاد یعقوب عمامه پیچ آموخت.
آن گاه در دوره آزاد تاریخ هنر زیر نظر روئین پاکباز شرکت جست.
به سال 1370 کارگاه باران را در اصفهان راه اندازی کرد که یک آموزشگاه هنری ویژه کودکان و نوجوانان است. نفیسی در کار آموزش، موفقیت های بزرگی را به دست آورد. رمز موفقیت او را باید در عشق و علاقه به آموزش و تکیه بر مفهوم به جای تکنیک و انگشت گذاردن روی شعور هنرجو دانست.
در این باره می گوید:
من عاشق کار با بچه ها هستم. کار نقاشی با آن ها به زندگی ام امید، سرزندگی و طراوت بیشتری می بخشد. آثار این کارگاه در شش نمایشگاه در سطح شهر اصفهان در معرض دید علاقه مندان قرار گرفته است. کار آموزش کودکان و نوجوانان را بر چهار اصل استوار کرده ام:
پرورش حواس.
بالا بردن درک و شناخت زیباشناسی.
پرورش خلاقیت و نیروی تخیل.
پرورش دید عینی و مشاهده دقیق، هماهنگی چشم و دست با نیم کره راست مغز، مهارت در طراحی نقاشی و ساخت.
اندیشه برایم اهمیت زیادی دارد، اندیشه هر هنرمندی هست که حرف و بیانی را برمی گزیند.
وی تدریس در مرکز توانبخشی دکتر نفیسی برای مربیان هنر کودک، انجمن هنرمندان خمینی شهر، موسسه رنگین کمان سپید، موسسه هنری نغمه گشایش و موسسه رویش مهر را در کارنامه دارد.
می پرسم: برای شکوفا کردن خلاقیت چه شیوه ای را در پیش گرفته اید؟
برای خلاقیت چیزهای زیادی هست ولی به یک نمونه اشاره می کنم. می گویم از روی چیزهای عینی و مثلا اشیای بی جان کار کنند و بعد آن ها را با دید دیگری بکشند و با آن ها داستان سازی کنند.
به جز کودکان، تدریس برای چه کسانی برای شما جذابیت دارد؟
همواره به تدریس برای عموم مردم سرگرم بوده ام اما پرداختن به اقشار خاص و کسانی را که کم تر به آنان توجه می شود دوست دارم.
کار با آن ها نیازمند تجربه، مطالعه و نوآوری ویژه ای است که در چارچوب راه های از پیش رفته نمی گنجد. معلولان و سالمندان از این جمله هستند.
کار هنری با سالمندان را در ایستگاه های نقاشی نیز ارائه کردم. ایستگاه های نقاشی بنا به مناسبت های خاص، یا در برنامه های فوق العاده به منظور درگیر و کردن عموم سالمندان در کار هنری طرح ریزی شده است. یاد چهره های شاد و حس کودکانه زنان و مردان مسن، زمانی که پس از ده ها سال، دوباره با قلم مو و رنگ آشتی می کنند، فراموش نشدنی است.
به سال 1380 به عضویت انجمن نقاشان اصفهان درآمد و به تدریس و فعالیت هنری در این انجمن پرداخت. عضویت در هیات مدیره و برگزاری هشت دوره آموزش مربی گری هنر کودکان و نوجوانان، ازجمله فعالیت های او در انجمن هنرمندان نقاش اصفهان به شمار می رود.
در همین سال رضا مهیمن مستندساز برجسته اصفهانی فیلمی درباره زندگی و کار هنری او با عنوان زخم محض کارگردانی کرد که از تلویزیون پخش شد.
نفیسی از سال 1380 دید خود را با هنر مدرن خوانا دید و دغدغه او هنر جدید شد. پس از این بود که به هنرهای جدیدی چون چیدمان، ویدئو و هنر محیطی روی آورد.
در همین سال نخستین آثار حجمی خود را ارائه داد.
درباره آن ها توضیح بیشتری می خواهم، می گوید:
در کار ساخت از هر متریالی بهره می گیرم، و دیدم نسبت به حجم از منظر یک چیدمان گرا است برای ساخت فضا، نه دید یک مجسمه ساز سه بعدی.
به سال 1382 گروه گدار را پایه گذاری کرد که اعضای آن از چهار تا هفت نفر متغیر بود. دو سال بعد با گروه گدار کارهایی را در محیط طبیعی انجام داد و از تابستان 1387 هنر محیطی را با گروه پردیس زیر نظر دکتر احمد نادعلیان پی گرفت.
در بهمن 1389 نیز به عضویت سایت بین المللی زنان هنرمند محیطی درآمد.
وی درباره هنر محیطی می گوید:
علاقه مندم در کارم بیشتر از عناصر طبیعی و مواد طبیعی استفاده کنم، اگرچه خود را محدود به این ایده نمی کنم. مثلا پرندگان تالاب را از پارچه ساختم. نگاه می کنم ببینم خود محیط، آن شرایط ویژه، در آن روز خاص مرا به کجا می برد. اگرچه پیش از ورود به آن مکان می کوشم اطلاعاتی کسب کنم و اتود بزنم.
یکی از دغدغه های نفیسی، زنان هستند او در پی فردیت گمشده آنان می گردد. وی روایتگر آلام جامعه زنان است، اعتراض به خشونت علیه زنان و تسلط بر آنان را با تکه تکه به تصویر کشیدن آنان بیان می کند.
ولی او نیروی باروری و زایندگی زنان را می ستاید و پیوند آنان با مردان، طبیعت و هستی را زشت نمی داند.
وی همواره می کوشد به روز باشد و فراخور بیانش از هنرهای جدید بهره گیرد.
نفیسی دو ویدئو آرت نیز ساخته ولی تاکنون از آن ها سخنی به میان نیاورده است:
هراس از بودن، 2007م.
بابا، 2011م.
از نمایشگاه های انفرادی خانم نوشین نفیسی است:
نمایشگاه آتش، گالری سبز تهران، خرداد 1373.
آتش، مادربزرگ، گالری نوین اصفهان، تیر 1373.
زخم و سایر نقاشی ها، سانتا مونیکا لس انجلس، مرتین گلدین مایر، اکتبر 1996م.
مرگ و زندگی در اساطیر بین النهرین، گالری آریا تهران، دی 1376.
مرگ و زندگی در اساطیر بین النهرین، گالری کلاسیک اصفهان، مهر 1377.
نقاشی ها، ادویه ها، دانه ها، استخوان ها و تنظیف ها، گالری کلاسیک اصفهان، اردیبهشت 1380.
نقاشی ها - ادویه ها و...، گالری آریا تهران، آذر 1380.
عشق، با گروه گدار، موزه هنرهای معاصر اصفهان، پاییز 1382. کارهای این مجموعه به دو صورت کلاژ نقاشی ها و چیدمان ارائه شد. کارهای این دوره یک نوع کالبدشناسی عشق است و تغییرات روحی و جسمانی این کنش را مورد نظر قرار دارد. طومارهای پارچه ای چهل و دو قطعه ای که خود یک کار بزرگ به شمار می روند، به مثابه یک پریود ضربان قلب طراحی و کنار هم به صورت عمودی نصب شده اند و التهابات، آرامش ها و سکون مرگ بین ضربان ها تداعی کننده نوساناتی است که مدام انسان را میان دو جهان تاب می دهد و مرزهای به ظاهر پر رنگ این دو را از مو به هم نزدیک تر می کند. گویی هرچه زندگی پر طنین تر باشد، مرگ دم دست تر است. عشق نیز که خواهر توامان مرگ و زندگی است خصلت هر دو را با هم دارد. به قول جبران خلیل جبران عشق در عین حال که تاج بر سرت می نهد، تو را مصلوب می کند.
قلب و جام استخوانی، نقش خانه حوزه هنری اصفهان، مهر 1385.
طومارهای عشق، نگار خانه مهرین، تهران، آذر 1385.
تنظیف ها و طومارهای عشق، خانه فرهنگی هایدلبرگ آلمان، ژوئن 2007م.
کارهای تنظیف او دو دسته اند:
دسته ای از آن ها که به صورت گروهی چیده شده اند نمایانگر پیرزنان چادری هستند که سرگرم نجوا (پچ پچ) با یکدیگرند و از کاغذ یا پارچه ساخته شده اند. این پیرزنان در اندازه کوچک و درست به هیبت کاغذ مچاله شده و آماده برای دور انداختن اند.
دسته دوم پارچه های خونین یا کاملا سپیدی هستند که به فرم انسان های زخم خورده یا جنین هایی به صورت چمباتمه درون مکعب های پلاکسی گلاس خوابیده اند. انسان هایی از پارچه های متقال یا تنظیف ها. تنظیف هایی که زخم هایی را تمیز کرده اند یا پارچه های متقالی که پیکره انسانی در حال مرگ را کفن کرده اند.
نمایشگاه نقاشی و کلیپ آرت با عنوان زمزمه ها، گالری آپادانای اصفهان، اردیبهشت 1390.
در این نمایشگاه، مجموعه حضور و فراموشی به نمایش درآمد که حاصل چهار سال کار خانم نفیسی بودند. نقاشی، کلاژ، کتاب های دیجیتالی و موسیقی، مدیوم هایی بودند که در کنار هم کار می کردند تا به ساختن یک فضای واحد کمک کنند.
این متن، کل نمایشگاه را به هم پیوند می داد:
می گویند در جهان دیگر رودی است که مردگان از آن می نوشند تا زندگی بر روی زمین را فراموش کنند، اما او در این جهان از آن نوشیده بود...
بیننده در کنار دیدار از نقاشی و کتاب های دیجیتالی، زمزمه های مبهم زنی را که شعر می خواند می شنود. این زن کسی نبود جز خود خانم نفیسی. البته خود او می گوید: ادعایی در شعر ندارم. این اشعار مبهم نیز فضاسازی می کرد.
اما کتاب های دیجیتالی، کاتالوگ هایی بودند که روی آن ها نقاشی شده بود و با لپ تاپ می شد آن ها را به صورت مجازی ورق زد. کاتالوگ های نقاشی شده هر کدام درون یک جعبه چوبی قرار داشتند. آن ها کاتالوگ قرص های آلزایمر یا کاتالوگ پرده و دکوراسیون داخلی بودند. قرص های آلزایمر باز تاکید بر حضور و فراموشی داشت.
و اما نمایشگاه های گروهی خانم نفیسی:
گالری کیهان تهران، زمستان 1372.
گالری نصر اصفهان، آذر 1377.
نخستین نمایشگاه کودک مربی خلاقیت، خانه کودک اصفهان، جایزه سوم هیات داوران، اردیبهشت 1378.
art Eop Beijin، پکن، نوامبر 1999.
gallery Demoscus art، دمشق، نوامبر 1999.
لس آنجلس Eagle Rock commumity cultural center، با عنوان veiling unveiling، سپتامبر 2000م.
دومین نمایشگاه کودک، مربی، خلاقیت، موزه هنرهای معاصر اصفهان، اثر برگزیده هیات داوران، اردیبهشت 1379.
نمایشگاه گفت و گوی تمدن ها، موزه هنرهای معاصر اصفهان، جایزه دوم هیات داوران، زمستان 1379.
نخستین نمایشگاه سالیانه نقاشان معاصر اصفهان، پاییز 1380.
نمایشگاه هنرهای مفهومی (کانسپچوالیسم)، گالری برگ تهران، امرداد 1381.
نمایشگاه روز زن، موزه هنرهای معاصر اصفهان، شهریور 1381.
دومین نمایشگاه سالیانه نقاشان معاصر اصفهان، مهر 1381.
پادوا ایتالیا، با عنوان (Gaze of light-Iranian women artists)، مارس و آوریل 2003.
مرکز فرهنگی هنری استوا، با گروه دنا فنلاند هلسینکی، می 2003م.
مرکز فرهنگی هنری صبا تهران، با عنوان ده نقاش نوگرای اصفهان، بهمن 1382.
سومین نمایشگاه سالیانه نقاشان معاصر اصفهان، موزه هنرهای معاصر اصفهان، اثر برگزیده از سوی هیات داوران، بهمن و اسفند 1382.
نمایشگاه آثار تجسمی هنرمندان اصفهان، فرهنگسرای بهمن تهران، تیر 1383.
نمایشگاه آرت اکسپو (art expo)، تهران، تالار وحدت، مهر 1383.
چهارمین سالانه نقاشی معاصر اصفهان، موزه هنرهای معاصر اصفهان، آذر 1383.
نخستین نمایشگاه زنان هنرمند اصفهان، موزه هنرهای معاصر اصفهان، تیر 1384.
نمایشگاه تالاب گاو خونی (نقاشی) و ویدئو آرت با همکاری گروه گدار با عنوان نقطه بود که به پرواز در آمد، تیر 1384.
نمایشگاه تالاب گاو خونی، شهرستان ورزنه، امرداد 1384.
آثار تجسمی نمایشگاه های هنرمندان استان های کشور، تهران، فرهنگسرای بهمن، امرداد 1384.
نمایشگاه طراحی فیگوراتیو با گروه گدار، موزه هنرهای معاصر اصفهان، آبان 1384.
سفارت روسیه، با گروه گدار، اسفند 1384.
نخستین نمایشگاه هنر جدید، از سوی انجمن هنرمندان نقاش اصفهان، کوی سنگتراش های اصفهان، آبان 1385.
نمایشگاه طراحی، ابزار، نگاه، انجمن هنرمندان نقاش اصفهان، حوزه هنری اصفهان، خرداد 1386.
ورک شاپ و نمایشگاه به مناسبت خواهر خواندگی اصفهان و فرایبورگ، فرایبورگ آلمان، ژوئن 2007م.
خانه فرهنگی تبریز، تبریز، تیر 1387.
آرت اکسپو، تالار وحدت، تهران، دی 1387.
دومین نمایشگاه سالیانه نقاشان معاصر اصفهان، موزه هنرهای معاصر اصفهان، نوروز 1388.
نمایشگاه و فروشگاه آثار هنری جمعی از هنرمندان اصفهان، تالار سعدی، حوزه هنری اصفهان، فروردین 1388.
پنجمین نمایشگاه نقاشی گروه گدار با عنوان پرتره ها، گالری آپادانا، اصفهان، هفدهم تا بیست و دوم اردیبهشت 1389.
نخستین نمایشگاه هنر مجازی هنر معاصر ایران، پرس بوک، امرداد 1389.
نمایشگاه جعبه ها، گالری محسن، تهران، مهر 1389.
نمایشگاه هنر معاصر اصفهان، گالری صبا، فرهنگستان هنر تهران، مهر 1389.
او هفت علم از پرنده ها ساخت که می خواست در بستر زاینده رود کار بگذارد ولی موافقت نشد. آبان 1390 این پرنده ها به همراه عکس هایی از اجرای آن ها در طبیعت، در موزه هنرهای معاصر اصفهان به نمایش درآمد.
فهرست کارگاه های جمعی یا ورک شاپ های او چنین است:
نقش خانه حوزه هنری با گروه گدار، زمستان 1384.
اجرای چند پرفورمنس محیطی به همراه گروه گدار، تالاب گاوخونی، 1384 تا 1385.
ورک شاپ مشترک هنرمندان اصفهانی و هنرمندان هلندی، دانشگاه پردیس اصفهان، مهر 1385.
شرکت در لند آرت، گردنه رخ اصفهان، به همت انجمن هنرمندان نقاش اصفهان، خرداد 1386.
شرکت در هجدهمین جشنواره هنر محیطی، هنرمندسرای پردیس (پلور)، به سرپرستی دکتر احمد نادعلیان، شهریور 1387.
شرکت در نوزدهمین جشنواره هنر محیطی، باغ بهادران، اصفهان، آبان 1387.
شرکت در بیستمین جشنواره هنر محیطی، جزیره هرمز، بهمن 1387.
شرکت در بیست و دومین جشنواره هنر محیطی، منطقه جرقویه، ورزنه و تالاب گاوخونی اصفهان، فروردین 1388.
شرکت در بیست و چهارمین جشنواره هنر محیطی، دریاچه ارومیه، مهر 1388.
شرکت در بیست و پنجمین جشنواره هنر محیطی، جزیره هرمز، بهمن 1388. خانم نفیسی در این جشنواره، پیکره های ونوس ها را با سنگ و گل ساخت و با خاک سرخ هرمز رنگ آمیزی کرد. در کنار پیکره دو ونوس نیز بر فراز صخره های رو به دریا، چیدمانی از فسیل های استوانه ای قرار داد.
شرکت در بیست و هشتمین جشنواره هنر محیطی، روستای کوتنا، قائم شهر، خرداد 1389.
شرکت در ورکشاپ پرفورمنس در انجمن هنرمندان نقاش اصفهان، به سرپرستی باوند بهپور، آبان 1389.
شرکت در سی امین جشنواره هنر محیطی، شوشتر، آذر 1389.
و یادکردی از چند سخنرانی او:
نقاشی کودکان در همایش کودک، مربی، خلاقیت، خانه کودک اصفهان، 11 اردیبهشت 1379.
آموزش هنر سالمندان، روز جهانی سالمند، سازمان جوانان اصفهان، مهر 1383.
ضرورت آموزش هنر به سالمندان، روز جهانی سالمند، موسسه رنگین کمان سپید، مهر 1384.
آموزش هنر برای کودکان ویژه، همایش کودک ویژه، مرکز توان بخشی دکتر نفیسی، انجمن دوستداران کتاب کودک، اصفهان، بهمن 1384.
خصوصیات نقاشی کودکان و نقش والدین در پرورش هنری کودکان، خانه کودک اصفهان، دی 1385.
نقاشی کودکان، کنفرانس پژوهشی گنج نهان، کتابخانه مرکزی اصفهان، امرداد 1386.
سخنرانی و کارگاه یک روزه نقاشی کودکان، انجمن دوستداران کودک، بهمن 1386.
نفیسی طرح جلد آثاری را کشیده و تصویرگری چند اثر را انجام داده است. او می گوید: طرح جلدهایم از منظر یک نقاش است نه یک گرافیست، وجه اشتراک ما در مبانی هنر است:
تصویرگری کتاب کودک اون شب که بارون اومد، نویسنده نفیسه نفیسی، اصفهان: فلک، 1373.
طرح جلد فصلنامه so to speak، انتشارات دانشگاه جورج ماسون، پاییز 1998.
طرح جلد کتاب مجموعه مقالات شعر و سیاست، نوشته مجید نفیسی، 1999.
طرح جلد کتاب مجموعه شعر رفتم گلت بچینم، اثر مجید نفیسی، 2001.
تصویرهای کتاب نبض حیات، نویسندگان مهدی نفیسی و نسرین نفیسی، اصفهان: نقش خورشید، 1380.
تصویرهای کتاب بگویید چه دیدید، نویسنده حمید فرازنده، اصفهان: نقش خورشید، 1381.
طرح جلد مجموعه شعر آهوان سم کوب، اثر مجید نفیسی، 2003.
تصویرگری کتاب کودک تو که ماه بلند آسمونی، نوشته نفیسه نفیسی، اصفهان: فلک، 1382.
تصویرگری کتاب کودک قصه یوسف جون، نویسنده نفیسه نفیسی، اصفهان: فلک، 1382.
تصویرگری کتاب کودک درخت من و شهر تابانا، نویسنده نفیسه نفیسی، اصفهان: نقش خورشید، 1384.
طرح جلد مجموعه مقالات من خود ایران هستم، اثر مجید نفیسی.
کارگردان: شهرام اسدی
نویسندگان: محسن دامادی و حجت قاسم زاده اصل
موسیقی: مجید انتظامی
خواننده: سالار عقیلی
خوشنویسی: اسرافیل شیرچی
بازی گران:
علی نصیریان در نقش شیخ بهایی
خسرو شکیبایی در نقش پدر شیخ بهایی
ژاله علو در نقش همسر شیخ بهایی
علی دهکردی در نقش شاه عباس کبیر
فریدون سورانی در نقش آهنگر روستای شیخ بهایی
دانیال حکیمی در نقش ابراهیم
چنگیز وثوقی در نقش ماکان بیک
فاطمه گودرزی
اسماعیل شنگله
آتش تقی پور
عباس امیری
کورش تهامی
جمشید گرگین
رحیم نوروزی
فاضل اجبوری
محمود بنفشه خواه
فرخ نعمتی
1381 تا 1387
سریال شیخ بهایی از سریال های تاریخی است که به زندگی یکی از دانشمندان عصر صوفی می پردازد و گوشه ای از تاریخ عصر حکومت صفویان را به تصویر می کشد.
محسن دامادی نویسنده این سریال، از سال ها پیش مطالعاتی درباره شیخ بهایی داشت و کتابی را از سوی دفتر پژوهش های فرهنگی به سال 1381 درباره شیخ بهایی به چاپ سپرد.
این نقطه قوتی است که نویسنده سناریو مطالعات دامنه داری در زمینه مورد نظر داشته باشد.
سریال در دو تکه روایت می شود، ابتدا زندگی شیخ بهایی را از نوجوانی می بینیم و آن گاه پس از هجرت از جبل عامل به قزوین، از سیزده سالگی شیخ بهایی به شصت و هشت سالگی او و زمانی که پدرزنش شیخ منشار شیخ الاسلام بزرگ درگذشت پرش می کند.
این تکه دوم به لحاظ ساختار و روایت، تفاوت های زیادی با بخش نخست دارد.
در بخش نخست، پرداختن به جزییات که پیوند مستقیمی با شیخ بهایی ندارد، به بیننده نوید می دهد که سریال به آرامی پیش خواهد رفت و به صورت مفصل زندگی شیخ را باز خواهد کرد. ولی این پرش ناگهانی با فاصله زیاد، چیز غریبی است.
میان سالی شیخ پوشیده می ماند، و تنها کهن سالی او به نمایش گذارده می شود. کارگردان، عظمت کار شیخ را به ما می نمایاند که با آن همه دانش و معلومات چگونه به چانه زنی با ارباب قدرت سرگرم می شود و آن ها را به سوی فرهنگ و دوری از جنگ و خون ریزی فرا می خواند. همان چیزی که مایه برتری علمی و فرهنگی ایران در آن دوران را فراهم آورد.
ورود به زندگی شیخ بهایی و نشان دادن زندگی خصوصی او اقدامی جسورانه است و در این زمینه خوب هم از عهده برآمده اند.
موسیقی سریال از آثار برتر مجید انتظامی است و گاه دیالوگ ها به پایان می رسد و تنها همین موسیقی است که برای ما روایت می کند.
صداها دوبله شده است تا تاثیرگذارتر باشد و صداهای آشنا نباشد.
بازی با چشم را از سوی مرحوم شکیبایی و نصیریان می بینیم. علی دهکردی در نقش شاه عباس یکی از بهترین بازی های خود را به نمایش می گذارد. شاه عباس این سریال، یک شاه کاخ نشین است و گاه در فضای آزاد هم می پلکد ولی وی را در رزم و بزم نمی بینیم و دهکردی این کمبود تحرک را با بازی چشمی به خوبی جبران کرده است. به ویژه آن جا که به درویش چشمک می زند و درویش سخنش را عوض می کند و در شادمانی رو به رو شدن با شیخ بهایی و در خشم گرفتن بر یکی از نقطویان.
یکی از کاستی ها این است که خانه شیخ بهایی و خانه میرزا رفیع هر دو متعلق به عصر قاجاری است نه عصر صفوی و این جا است که ارزش آثار علی حاتمی و شناخت او از معماری برایمان روشن می شود.
هنگام سخنرانی شاه عباس از فراز عالی قاپو به گونه ای برنامه ریزی شده که فضای سبز و حوض میدان نقش جهان که آن زمان نبوده است نمایش داده نشود ولی مسجد شیخ لطف الله را می بینیم و حال آن که میرزا رفیع تاجر وزیر اصفهان از مدرسه خواجه ملک می گوید. مدرسه ای که به جای مسجد شیخ لطف الله قرار داشت.
با همه این ها سریال شیخ بهایی کار خوبی از آب درآمده است و دلیل آن توجه کارگردان به موسیقی و معماری در کنار دیگر عناصر است. یکی از دلایلی که میان سالی شیخ بیان نمی شود همین معماری است. چراکه دوران جوانی شیخ در قروین می گذرد حال آن که آثار تاریخی قزوین کشش بصری لازم برای یک سریال را ندارند.
اعلام:
شیخ بهایی
شیخ عزالدین پدر شیخ بهایی
شیخ زین الدین علی شهید ثانی.
اوربان بیگ، نسقچی سلطان آناتولی
ماکان بیگ که به دست ابراهیم کشته می شود.
سلطان آناطولی که نشان داده نمی شود.
ابراهیم قاصد شیخ عزالدین
عمه حلیمه.
ملامحمد منجم باشی.
کلانتر اصفهان.
علی محمد فرزند کلانتر اصفهان که امین شیخ بهایی می شود.
داروغه اصفهان که با وزیر اصفهان علیه شاه عباس متحد می شود.
میرعماد.
علی رضا عباسی.
رستم پاشا که شیخ زین الدین را برای مناظره روانه دربار سلطان می کند و چون شیخ زین الدین به شهادت می رسد سلطان او را می کشد.
اورمان پاشا که به جای رستم پاشا می آید.
رابعه، دختری که عثمانی ها می خواهند او را بربایند.
درویش کوچک قلندر و درویش خسرو، از روسای نقطویه. درویش خسرو در قزوین تکیه ای دارد. او درصدد است شاه را به سمت خود بکشاند و از علما دور کند. شاه عباس از او در اندیشه می شود و درنتیجه همگی را می کشد. میرزا رفیع وزیر اصفهان که از نقطویه است و علیه شاه عباس و شیخ بهایی فعالیت می کند. تنها مرید درویش خسرو که او را زنده دیده و از قتل عام نقطویه جان به دربرده است.
میرزا طالب خان صدر اعظم.
امام قلی خان.
نمایشگاه گروهی نقاشی با نام فهرست اتفاق روز جمعه چهاردهم بهمن ماه در گالری تکش اصفهان گشایش یافت و تا روز بیست و ششم بهمن به کار خود ادامه خواهد داد.
نقاشی های این گروه را زرتشت رحیمی و محمد فتاحی گزینش کرده اند و نام هنرمندانی که این اتفاق را رقم زده اند چنین است:
آقای زرتشت رحیمی، متولد 1366، تابلوی پرواز در خلا، آبرنگ روی مقوا.
آقای حسین حسینی، متولد 1361، تابلوی زومینگ از مچموعه توده، دیجیتال، چاپ روی کاغذ.
آقای جاوید طوفان، متولد 1366، تابلوی سوار خسته، رنگ و روغن روی بوم.
آقای عبدالواحد میرزازاده، متولد 1366، تابلوی بدون عنوان، ترکیب مواد روی بوم.
خانم مریم آزاد فلاح، متولد 1368، تابلوی بدون عنوان، ترکیب مواد روی بوم.
خانم نسیم تقی پور متولد 1366، تابلویی از مجموعه لطف جنگ با تکنیک ترکیب مواد روی مقوا.
خانم مریم خاکسار، متولد 1366، تابلوی بدون عنوان، اکرولیک روی بوم.
خانم پریسا رهگذر، متولد 1368، تابلوی بدون عنوان، آکرولیک روی مقوا.
خانم بهاره بابایی نقاش و هنرمند ایرانی به سال 1367 در اصفهان چشم به جهان گشود.
نقاشی را از سال 1382 نزد علی قطبی آغاز کرد. آن گاه با ارائه پایان نامه ای درباره بیان خویشتن خویش توانست لیسانس خود را در رشته نقاشی از دانشکده پردیس اصفهان دریافت کند. از استادان تاثیرگذار او می توان به اکبر میخک و درخشانی اشاره داشت.
وی هم اکنون دانشجوی کارشناسی ارشد نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای تهران است.
او در نمایشگاه های گروهی در گالری های نقش خانه، متن و آپادانا در اصفهان و یک نمایشگاه جمعی در یزد شرکت داشته است.
در فهرست اتفاق او با یک تابلوی بدون عنوان با تکنیک ترکیب روی مواد شرکت جسته است. این تابلو مضمونی اجتماعی دارد که وی با بیان شخصی خودش به آن پرداخته است.
خانم کیانا قادری نقاش و هنرمند ایرانی به سال 1365 در تهران چشم به جهان گشود.
به موسیقی کلاسیک و پرورش کاکتوس علاقه داشت و به هنر عشق می ورزید. اما به اصرار خانواده دیپلم خود را در رشته تجربی گرفت.
نقاشی را از سال 1384 در آموزشگاه محمدابراهیم جعفری در تهران آغاز کرد و سپس در کنکور هنر شرکت جست.
به سال 1390 لیسانس نقاشی را از دانشگاه سوره تهران دریافت کرد.
پایان نامه او اشیاء و فضای شهری به راهنمایی رضا افسری بود.
وی در چند نمایشگاه ه گروهی حضور داشته است که از این میان می توان به گالری لاله تهران، منتخب نسل در گالری هما و جشنواره تجلی احساس در فرهنگسرای نیاوران اشاره کرد.
کیانا قادری نژاد، با تابلویی بدون عنوان با تکنیک ترکیب مواد روی بوم در فهرست اتفاق شرکت جسته است.
خانم مرضیه منصوری وش نقاش، هنرمند و وبلاگ نویس ایرانی در بیست و ششم خردادماه سال 1366 در تهران چشم به جهان گشود.
لیسانس نقاشی خود را از دانشگاه سوره دریافت کرد.
از فعالیت های نمایشگاهی او می توان به این موارد اشاره داشت:
1388: چهارمین نمایشگاه منتخب نسل نو.
1388: نخستین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی دانشجویان، بخش داخلی.
1389: نخستین جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی دانشجویان، بخش خارجی.
1389: بخش هنرهای تجسمی جشنواره ملی جوان ایرانی.
1389: سومین جشنواره هنرهای تجسمی دامون فر.
1389: سومین جشنواره طراحی معاصر ایران.
1390: نمایشگاه گروهی طراحی با عنوان زیستن در تغییر به انتخاب دکتر بهنام کامرانی، گالری فروهر.
1390: نمایشگاه گروهی با عنوان از گل ها و گلوله ها، به انتخاب بهرنگ صمدزادگان، گالری آران.
وی در فهرست اتفاق با تابلوی پلاک صد و چهارده، با ترکیب مواد روی مقوا شرکت دارد.
به مناسبت ورود فیلم طهران تهران به ویدیو کلوپ ها
کارگردان: داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور
موسیقی: بهروز صفاریان و کارن همایونفر
شعر: اندیشه فولادوند
خواننده: رضا یزدانی
بازی گران: رضا یزدانی
فرهاد قائمیان
پانته آ پهرام
قربان نجفی
فریده سپاه منصور
مهتاج نجومی
سروش صحت
برزو ارجمند
طناز طباطبایی
رعنا آزادی
نیکی نصیریان
1388
طهران، تهران فیلمی در دو اپیزود است. اپیزود نخست با نام طهران روزهای آشنایی را داریوش مهرجویی و بخش دوم با نام تهران سیم آخر را مهدی کرم پور کارگردانی کرده است.
اپیزود سومی نیز قرار بود به دست سیف الله داد ساخته شود که او درگذشت، از همین رو این اثر را به سیف الله داد هدیه کرده اند.
اپیزود نخست با فرو ریختن سقف خانه ای قدیمی آغاز می شود و این درست در لحظه تحویل سال است.
خانه ای که با رنگ در و دیوار نو به نظر می رسد ولی بنیادش پوسیده است.
پدر خانواده یک بهیار بیمارستان است و پولی برای تعمیرات ندارد. شب را در حیاط خانه چادر می زنند و تصمیم می گیرند روزها برای تهران گردی بروند تا هم خوش بگذرد و هم میهمانی سر نرسد.
این خانواده با گروهی از پیرمردان و پیرزنان آشنا می شوند که کارشان تهران گردی است. شخصی توضیحات معماری و تاریخی می دهد و کسی هزینه های گروه را تامین می کند. دایی بابا، خانه سنتی خودش را به یک خانه سالمندان تبدیل کرده است. خانواده قصه ما با این گروه پیوند می یابند و دایی بابا خانه قدیمی آن ها را به صورت اصولی مرمت می کند.
هم خانه ای از خطر تخریب رها می شود و هم آن ها به سر و سامان می دهند. پدر خانواده نیز چون بهیار است خدماتی را به سالمندان ارائه می دهد.
طهران فیلمی بانمک است و در مواقعی خیلی آسان اشک بیننده را در می آورد.
قهر و آشتی و هم دلی و دور هم بودن و سفر به جای جای طهران که گاه بناهای زیبایی هم دارد و تنها دود و دم نیست کار جذابی را رقم زده است.
اگر بخواهیم طهران را با کارهای پیشین مهرجویی بسنجیم بیش از همه با مهمان مامان شباهت دارد و امیر خان طهران، شور و نشاطش همانند حسین سرشار اجاره نشین ها است.
اهمیت کار مهرجویی، در ارائه کاری سینمایی از یک اثر تبلیغاتی است که سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران سفارش داده است.
اما اپیزود دوم از رنگی دیگر است. تهران می خواهد بغض ناشکفته نسل امروز باشد. نسلی که می خواهد در همین کشور بماند، کار کند و تشکیل خانواده دهد ولی اهل محافظه کاری نیست. دوست دارد اعتراض کند و حرف خودش را بزند ولی کسی او را به چیزی نمی گیرد و خودی نمی داند.
اعتراض کرم پور را پیش تر در فیلم دیگر او جایی دیگر دیده بودیم و حالا در تهران. البته بعضی حرف ها شعاری از آب در آمده و قضیه آن بسیجی نچسب است. بازی ها هیچ یک مورد قبول نیست و رضا یزدانی که ناگهان از بک گراند فیلم ها به رو به روی دوربین ایستاده است نمی تواند بار نقش اصلی را به دوش بکشد. به هر حال فیلم تهران نیز همین حضور رضا یزدانی را برای خود دارد که شاید روزی تاریخی شود.
ماجرا از لغو یک کنسرت آغاز می شود، در پس این رویداد ساده، چه دل ها که نمی شکند و سرانجام هریک از گروه، سرنوشتی پیدا می کنند که مپرس. سرانجام گروه به صورت خیالی به اجرای برنامه خود بر فراز تهران می پردازند و چند دقیقه آخر این گونه می گذرد و فیلم پایان می پذیرد.
حمیدرضا گلبن طراح، نقاش، مدرس، معمار و هنرمند ایرانی در دوم بهمن ماه سال 1327 در اصفهان چشم به جهان گشود.
از کودکی با طراحی خو گرفت. پدرش کارمند شرکت نفت بود و آن ها در خوزستان زندگی می کردند. حمیدرضا تابستان ها که مدرسه ها تعطیل می شد از گرمای خوزستان فرار می کرد و به اصفهان می آمد. در اصفهان با کارهای سمبات و یرواند نهاپطیان آشنا شد. با نهاپطیان طرح دوستی ریخت و ولی نهاپطیان حال و حوصله تدریس نداشت.
گلبن می گوید: هرگاه کسی می پرسید این را چه جوری کشیدی؟ یرواند می گفت: نگاه کن می فهمی. یرواند به من هم چیزی یاد نداد ولی همین که گذاشت ببینم چگونه آثارش را خلق می کند مرا به پیش برد. من دین عظیمی نسبت به او دارم.
حمیدرضا در دوران مدرسه دانش آموز درس خوانی بود ولی همه وی را به عنوان طراح می شناختند. دیپلم خود را در رشته طبیعی گرفت چون پدرش می خواست او یک جراح شود.
گلبن می گوید: چه بسا اگر جراح قلب یا جراح زیبایی می شدم موفقیت های بیشتری در زمینه مالی داشتم.
به هر حال او رشته معماری را دنبال کرد. لیسانس خود را در رشته معماری از دانشگاه هنر تهران دریافت کرد. پایان نامه او درباره بادگیرهای شهر کاشان بود. پس از این، دوره فوق لیسانس خود را در رشته معماری داخلی در دانشگاه هنر تهران پی گرفت. به سال 1353 با ارائه پایان نامه خود درباره تغییر کاربری یک بازار قدیمی در قم به یک مرکز توریستی دانش آموخته شد.
در دوره دانشگاه بیشتر از فرانسوی ها تاثیر پذیرفت. آن ها حرف های تازه ای برای گفتن داشتند و فضای فکری متفاوتی را به ایران آوردند. به عنوان مثال طراحی سرعتی یا اسکچ را از آن ها فراگرفت و دانست که با این شیوه می تواند در زمان بسیار کوتاه ایده های خود را به صورت بصری بیان کند.
گلبن می گوید: ما به مینیاتور عادت داریم که با صرف زمان بسیار زیاد و خطهای ظریف خلق می شود ولی زمان در معماری پراهمیت است. یک معمار باید طرح خود را در کوتاه ترین زمان ممکن ارائه دهد. چون ما معمارها با بازار سر و کار داریم و اگر سستی کنیم مصالح گران می شود.
آن گاه سرگرم کار در دفتر مشترک فولاد مبارکه و دانشگاه شهید بهشتی شد، پس از این به استخدام وزارت علوم درآمد و بعد عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی شد. علاقه داشت خانه ای را با شیوه خود بنا کند که این در تهران امکان پذیر نبود بنابراین خود را به اصفهان منتقل کرد، و به تدریس در دانشگاه هنر پرداخت. گلبن زمینی را در امیریه اصفهان فراهم آورد و خانه خود را در آن بنا کرد.
ساخت خانه چقدر برایتان اهمیت داشت؟
ساخت خانه برایم اهمیت بسیار داشت چون می خواستم شیوه خودم و کارم خودم را لمسش کنم. خانه را که بنا کردم در آن ساکن شدم چون به آن اعتقاد داشتم. حالا معمارانی را می بینید که خودشان حاضر نیستند یک روز در خانه ای که ساخته اند بنشینند. همین است که می بینید معماری ما دیگر هیچ محبتی در آن نیست، تظاهر مسخره ای از سنگ و آجر شده است. منم منم بالا گرفته است. هر ساختمان فریاد می کشد: به من بیشتر نگاه کنید. هر ساختمان می خواهد بزند روی دست ساختمان کنار دستی اش. کجا معماری ما این گونه بود. همه جا کاهگل بود. بعد سردر یک تزیینات مختصری داشت ولی در را که باز می کردی می دیدی چه خانه زیبایی است. حالا تا راس ساختمان سنگ های گران قیمت نصب می کنند و مردم را به لحاظ مالی پوک می کنند. من می خواستم تاثیرم روی جامعه کارم و صداقتم باشد.
شما تدریس در دانشگاه هنر اصفهان، دانشگاه شهید بهشتی تهران، دانشگاه آزاد خوراسگان و آموزشگاه شهید مهاجر را در کارنامه خود دارید، تا حالا دانشجویان فعلی را با دانشجویان زمان خودتان سنجیده اید؟
بله، دست دانشجویان را قوی نمی بینم، در رشته معماری که هیچ بچه های تجسمی کار هم حوصله ندارند.
در طراحی های خودتان چقدر بر عکس تکیه دارید؟
به عکس به عنوان الگو تکیه ندارم. من همان موقع طرح خودم را می کشم. طراحی، حس حرکت دارد ولی یک عکس این حس را ندارد. اگر هم عکس را دیگری گرفته باشد که او نگاهش را به من قالب می کند.
از روی عکس که به کلی نمی شود آدمی را کشید چون در وجودش شرافت هست، خشم می گیرد و شگفتی زده می شود.
عکس یک رفرنس متریال به شمار می رود، منبعی است برای مراجعه، بعدها اگر جزییات را فراموش کردید عکس می تواند یک مرجع باشد.
این حس را چگونه در طراحی های خودتان به بیننده منتقل می کنید، حس گفت و گو، حس ساعت یه بعد از ظهر...؟
چون فرم ها را می دانم و تناسب ها را می شناسم. با یک تکه چوب طراحی و رنگ آمیزی می کنم. چوب حسی تر از مداد و راپید و خودنویس است. این را خودم ابداع کرده ام. چوب پری میتیو و ابتدایی است و تکنولوژی ندارد.
لبه ها را صاف نمی کنم چون شادابی و شفافیت خود را از دست می دهد، دقیق می شود و حس طراحی می میرد.
خطها را در یک حرکت می کشم. خارجی ها به این ولیو استادی می گویند، در این روش باید یاد بگیری چگونه بدون ضربه کار کنی.
قاب را هم دوست ندارم. روی هر طرح یک تکه شیشه می اندازم و آن را روی شاسی سوار می کنم.
این همه موضوعات متنوع را از کجا می آورید؟
دانشجویان را به گردش های علمی می روم، ابیانه، کندوان، ماسوله، بندر آنکونا در شمال شرقی دریای آدریاتیک در ایتالیا و...
آن قدر به مردم ابیانه دقیق شده ام که حتی فرم راه رفتن آن ها را می دانم. ما یک سفر رفتیم فقط برای این که کندوان را ببینیم. شب تبریز خوابیدیم و صبح به کندوان رفتیم. آن جا خاک فشرده دارد ولی سنگ نیست. مردم آن جا با تیشه درون این خاک را خالی کرده اند و خانه ساخته اند. همه چیز عجیب است، آدم باید کمی بایستد تا آداپته شود!
یک روز رفتم بندرعباس دیدم یک لنچ از کارافتاده ای آن دورها به گل نشسته و بازنشسته شده. رفتم پهلویش دیدم مثل خودم است. طرحش را کشیدم، بچه های بندر آمدند. می خواستند بدانم دارم چه کار می کنم. وقتی کارم را دیدند خوششان آمد. گفتم خوب مرا نزدیک لنج های دورتر ببرید.
طبیعت را می شناسم ولی نمی گذارم خودش را به من اعمال کند. به این می اندیشم که در نهایت، معنای کار چه خواهد بود. تکیه روی ابداع و نوآوری است و حس جدیدی را القا کردن.
می کوشم اصالت ها را ببینم و اصالت ها را گم نکنم. خطها دیده بشود که بشود.
در کار طراحی زیاده پردازی نمی کنم. وقتی حرف زده شد، و کمال مطلوب به وجود آمد، آن را رها می کنم چون از وزن و توانش کم می شود. بی حس و خسته و وررفته می شود.
حس، آن اوایل که می آید به بوی گل می ماند و این با سرعت هماهنگ است. وقتی کش بدهیم عقل پیش می آید. عقل منتظر فرصت است که خودش را نشان بدهد. مردم می گویند بچه باهوشی است، پیرمرد عاقلی است. این پیام بزرگی با خود دارد، یعنی زمان در پختگی عقل مهم است ولی هوش خیر.
لطیفه هم توضح نمی خواهد با کم ترین واژگان پیام خود را می رساند.
رنگ در کارهایتان چه نقشی دارد؟
آبرنگ را هم به صورت حرفه ای کار می کنم. ولی در آن جا هم سرعت را فراموش نمی کنم.
گاهی از اکولین بهره می گیرم. اکولین وحشی تر از آبرنگ است، در بافت کاغذ نفوذ می کند و هیچ کاریش نمی شود کرد.
کسی که ابزارها را بد به کار ببرد در حقشان ظلم کرده و آن ها را بی چاره کرده است. در موسیقی ما هم دارد این اتفاق می افتد می خواهند از ویولون صدای نی بیرون بکشند.
جایی که لازم باشد رنگ را وارد طراحی می کنم. در کار بزرگانی همانند مهندس هوشنگ سیحون رنگ و حتی سایه روشن نیست. آن ها فقط و فقط به ساختمان ها می پردازند. من فرهنگ، گیاهان و طبیعت را نیز می بینم.
به جز این نمایشگاه در امتداد که در موزه هنرهای معاصر برقرار شده است، چند سال پیش هم نمایشگاهی در همین جا داشتید، از فعالیت های نمایشگاهی دیگرتان بگویید.
هیچ چیز دیگری نبوده است. کار زیاد می کنم. هیچ روزی نمی گذرد که دست کم یک تابلو نکشم ولی خوب کسی برای هنر ارزش قائل نیست. هنرمند باید کار کند و دست اندرکاران امور روابط فرهنگی را ایجاد کنند تا هنرمندان معرفی بشوند.
'
علیمحمد موسوی جد طراح ایرانی در بیست و هشتم فروردین ماه سال 1375 در اصفهان چشم به جهان گشود.
از دو سالگی فعالیت هنری خود را آغاز کرد و سپس از کارتون های تلویزیونی و شاهنامه فردوسی تاثیر پذیرفت. از شش سالگی با کتاب شهر دیوانه دیوانه اثر شل سیلور استاین آشنایی یافت.
مادر و دایی اش استاد حسین صدری وی را در راه هنر تشویق می کردند.
فیلم های مستند وی را با رامبراند آشنا کرد، سپس فولدرش را از شهر استانبول خرید و از آن پس شیفته آثار این نقاش اروپایی شد. او رامبراند را می ستاید و نمایشگاه خود را که در گالری آپادانای اصفهان برپا شد نخستین گام به سوی آموزه های وی می داند.
وی می گوید:
بسیاری محدود به زمان هستند ولی رامبراند با پیشرف زمان، هنوز هم بحث برانگیز است. به نظر من او یک مدرن آرتیست و امپرسیونیست هم بوده است.
در این نمایشگاه پنجاه و چهار تابلوی طراحی به نمایش درآمده که با خودکار، راپید، روان نویس، مداد و قلم فلزی پدید آمده است.
او می گوید: مشکلی که داریم دست کم گرفتن هنر است، به هنر بها نمی دهیم.
او هم اکنون به تحصیل در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان سرگرم است اما می گوید:
در هنرستان مدرسان خوبی نداریم. این جا دیگر آن هنرستان قدیم نیست.
در هنرستان می کوشم طراحی کلاسیک را به خوبی فراگیرم و آگاهی های خود را بالا ببرم و بنیانم را قوی کنم چون از طراحی کلاسیک چیز زیادی نمی دانم. در آینده هم دوست دارم در رشته نقاشی ادامه تحصیل دهم.
نویسنده، تدوین گر و کارگردان: مهدی صباغ زاده
بازی گران:
فریبرز عرب نیا در نقش جیند (جهاندار)
میترا حجار در نقش شرنگوک نامزد جیند
احمد نجفی در نقش کلنل کارنت کید
کاظم افرندنیا در نقش گرگین
فرامرز صدیقی در نقش عموی جیند
قاسم زارع در نقش ملا
مهدی میامی در نقش حافظ پسر گرگین
تاریخی: جنگ بلوچ ها با انگلیسی ها.
صباغزاده سال ها پیش فیلم نامه روباه و بلوچ را به نگارش درآورد که اکنون با نام خاک و آتش بر پرده سینماها نشست.
فیلم های سینمایی زیادی چهره منفی مردم سیستان و بلوچستان را نشان می دهند و خاک و آتش برای نخستین بار چهره مقاومت را در میان مردم این سرزمین می نمایاند.
داستان فیلم خاک و آتش به سال 1916 میلادی در سیستان و بلوچستان روی می دهد. زمانی که آلمان ها این سرزمین را ترک می گویند و به جای آن ها نیروهای انگلیسی می آیند. این نیروها از در دوستی وارد می شوند و با رییس قبیله نان و نمک می خورند. هدف آن ها ایجاد تلگراف خانه و احداث جاده است. طرح از آن ها و کار از مردم منطقه خواهد بود، پول هم می دهند.
اما آیا می توان انگلیسی ها را میهمان دانست؟
در این میان جوانی سنی مذهب به نام جی اند با حس غیرت و تعصب، اسلحه های بر جای مانده از آلمانی ها را بر می دارد و به کوه می زند. او می خواهد فرزندانش روی زمین پدری قد بکشند.
ملای ده نیز که از زیارت حج باز می گردد و پرچم انگلیس را بر فراز قلعه می بیند در مسجد اقامت می گزیند. پس از کسب تکلیف از آقایان مشهد می گوید: محاربه با اجنبی، بالعموم و با انگلیس بالخصوص واجب است.
جیند آرام آرام پیروانی می یابد و کارش بالا می گیرد. داستان فیلم واقعی نیست ولی شخصیت جنید بر پایه تاریخ شکل گرفته است. جیند خان یار احمد زهی یکی از سرداران شجاع بلوچستان در واپسین سال های قرن سیزدهم از سرحدات ایران که با حضور کمپانی هند شرقی بریتانیا به خطر افتاده بود در برابر استعمار بریتانیا دفاع کرد.
جیند بر قوای انگلیس می تازد و خسارت هایی را بر آن ها وارد می کند.
انگلیسی ها از اختلافات داخلی بهره می جویند. گرگین به همراه چندین نفر برای دستگیری جیند روانه می شوند ولی توفیقی به دست نمی آورند.
رییس قبیله که عموی جیند هم هست یکه و تنها روانه می شود تا مگر جیند را با حرف بر سر عقل بیاورد و تسلیم انگلیسی ها کند. گرگین دستیار او بر وی می شورد و وی را به قتل می رساند. وی این گونه قربانی سادگی و شرافتش می شود.
گرگین در سر هوای ریاست قبیله را دارد و پسرش نیز رقیب عشقی جیند به شمار می رود و در پی تصاحب شرنگوک دختر رییس قبیله است.
گرگین به ریاست قبیله می رسد و به انگلیسی ها قول می دهد جیند را دستگیر کند. در میان قبیله نیز شایع می کند که جیند قاتل رییس قبیله است. این گونه خون جیند، شیربهای شرنگوک می شود.
سرانجام گرگین با تجهیزات و نیروهای بیشتری به محل اقامت جیند حمله می برد. انگلیسی ها نیز نیروی کمکی می آورند و جیند را زیر آتش توپخانه می گیرند.
اما شرنگوک و مادر و دایه اش که در می یابند جیند قاتل عمویش نیست به او می پیوندند و علیه گرگین و انگلیسی ها می جنگند. سرانجام با کشته و زخمی شدن نیروهای زیادی از دو طرف، گرگین و فرمانده نیروهای انگلیسی به قتل می رسند. باقی نیروهای انگلیسی عقب نشینی می کنند ولی طوفان شن همگی آن ها را از پا در می آورد.
دیالوگ های فیلم، ادبی و موزون هستند ولی باز، نگاهی امروزی دارند. مثلا از رفتارهای مغایر با ایرانیت و اسلامیت سخن به میان می آید که به یقین، سابقه کاربرد آن به بیش از سی سال پیش نمی رسد.
این که دورویی انگلیسی ها آرام آرام روی نشان می دهد خوب است ولی ریتم فیلم را کند کرده، در حالی که موسیقی سنگین حماسی به گوش می رسد و نبردهای پی در پی پدید می آید.
جایی که انگلیسی ها عقب نشینی می کنند و فرمانده آن ها در پایین کوه کمین می گیرد تنها جایی است که تعلیق شکل می گیرد ولی در دیگر جاها تعلیقی دیده نمی شود، عشق میان جیند و شرنگوک به خوبی می توانست زمینه ای برای تعلیق باشد.
در جاهایی تنها صدای باد شنیده می شود ولی لباس و عمامه بازیگران تکان نمی خورد.
در بازی ها اغراق دیده می شود، تیرخوردن و کشته شدن بازیگران نیز باورپذیر نیست.
حسین شفیعی عارف دلسوخته، دانشمند برجسته، شارح نهج البلاغه، مدرس حوزه، حکیم متاله، نسخه پژوه فرزانه، کتاب شناس، مترجم، مصحح و شاعر ایرانی به سال 1302 در محله لنبان اصفهان چشم به جهان گشود و در دوم بهمن ماه سال 1378 در هفتاد و شش سالگی در اصفهان دیده از جهان فروبست.
پدرش قدمعلی به الهام الهی فرزندش را در پنج سالگی به مکتب سپرد. حسین ده ساله بود که جامع المقدمات را هدیه گرفت و این آغاز تحصیلات حوزوی او بود.
سپس برای دانش اندوزی به قم و تهران سفر کرد و از محفل بزرگان توشه ها برگرفت اما هیچ گاه لباس روحانیت بر تن نکرد.
از استادان او می توان به حاج آقا رحیم ارباب، آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی، شاه آبادی، میرزا علی آقا شیرازی، محمدجواد فریدنی، صدر هاطلی کوپایی، حیدر علی خان برومند، سیدنورالدین شیرازی، محمدحسن نجف آبادی، محمد درچه ای، اسدالله ایزدگشسب و ذوالریاستین اشاره داشت.
پس از این به تدریس در دبستان ها روی آورد. آن گاه حسابدار یکی از کارخانجات ریسندگی اصفهان شد و پس از بازنشستگی در منزلش به صحافی و کتاب فروشی پرداخت.
افزون بر این به تربیت نفوس مستعد و تدریس اسفار ملاصدرا، فصوص الحکم، طب و هیات، گلشن راز، منازل السایرین، منطق، شرح منظومه، الذریعه راغب اصفهانی، مناجات شعبانیه، مکارم الاخلاق، شرح لمعه، الکافی، الوافی، مفتاح الفلاح شیخ بهایی، مصباح الانس قونوی، اشعار باباطاهر عریان و مثنوی معنوی و به ویژه تفسیر قرآن کریم و نهج البلاغه شریف برای مشتاقان علوم سرگرم بود. وی دانش اندوزان را از یادداشت برداری بر حذر می داشت و می گفت: می خواهم این دانش ها از قلبی به قلب دیگر انتقال یابد نه از کتابی به دفتری دیگر.
هم چنین مدتی در دوره کارشناسی ارشد فلسفه در دانشگاه اصفهان به تدریس فتوحات مکیه پرداخت.
از شاگردان او می توان از خانم پروفسور آنه ماری شیمل، دکتر اعظم رجالی، جواد حاج شفیعی، دکتر علی کرباسی زاده اصفهانی و مهدی سمندری نام برد.
بسیاری از مسوولان وقت از مریدان حاج آقاحسین بودند و مخفیانه به منزل او رفت و آمد داشتند.
غزلی از سروده های حاج آقا حسین شفیعی را با هم می خوانیم:
سلطان عشق خانه عقلم خراب کرد
تحصیل دانشم همه نقش بر آب کرد
از تخته بند عالم الفاظ و قیل و قال
دادم نجات و فارغم از هر کتاب کرد
دستم به دست خازن دارالجنون سپرد
آزادم از ملامت هر شیخ و شاب کرد
دیوانه ام نمود و فکندم ز چشم خلق
آسوده ام از رنج ایاب و ذهاب کرد
بر رویم از حقیقت هستی دری گشود
بس آشنا به خویشم از این فتح باب کرد
پس هرچه یافتم همه از عشق بود و بس
آن یافتی که خود نتوانم حساب کرد
شعرم نشانه ای از سلوک است نی سخن
داند هر آن که آب تمیز از سراب کرد
شد حاصل حیات شفیعی همین که دوست
زین گوهر مراد ورا کامیاب کرد
مزار حاج آقاحسین شفیعی در قطعه نام آوران اصفهان قرار دارد و روی آن این دو بیت از اقبال لاهوری به چشم می خورد:
چو رخت خویش بربستم ازین خاک
همه گفتند با ما آشنا بود
ولیکن کس ندانست این مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بود
و در قاب عکسش این شعر از خود او را نبشته اند:
نوای عشق بازان خوش نوایی
که هر آهنگ او را ره به جایی
اگرچه صد نوا بیرون دهد چنگ
چو نیکو بنگری باشد یک آهنگ
از آثار او است:
دارالجنون عشق، تهران: همشهری، چاپ اول 1379، هشت + 251ص.
بهجه الطالبین در منطق.
نورالیقین در شرح خطبه متقین.
تجلی فضیلت در فضایل و مناقب امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام، از اعترافات ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ترجمه حسین شفیعی، به کوشش ابوالفضل میرلوحی، چاپ دوم، 1372، دو جلد.
تصحیح کنزالرموز اثر میرحسین هروی.
سخن آشنا، شرح عرفانی و اخلاقی نهج البلاغه، با مقدمه دکتر محمدباقر کتابی.
فهرست منابع
آثار و افکار حکما و عرفای مشهور اصفهان از قرن دوازدهم تا عصر حاضر، اعظم رجالی، اصفهان: دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، چاپ اول 1383، ص 339 تا 429.
کتاب شناسی ملی ایران.
«عارف اصلاحگر، یادکردی از عارف واصل استاد حسین شفیعی»، روزنامه همشهری، سال هشتم، ش 2098، شنبه سوم اردیبهشت 1379، ص 9.
«سبکباران ساحل ها»، روزنامه همشهری، س 8، ش 2100، دوشنبه پنجم اردیبهشت 1379.
روضه رضوان، محمد طاهری، اصفهان: نقش مانا، چاپ اول 1384، ص 181.
پروین دخت یزدانیان هنرمند بی پیرایه و بازیگر نام آور سینما و تلویزیون ایران به سال 1302 در نجف آباد اصفهان چشم به جهان گشود.
روخوانی قرآن و اشعار حافظ را از پدر فراگرفت و سپس به مدرسه رفت. تا سوم دبستان تحصیل کرد و سپس شوهرش دادند. نام اصلی او فاطمه بود که پس از ازدواج به پرویندخت تغییر یافت. وی دوازده فرزند آورد. سه پسرش کیومرث، منوچهر و جمشید وارد کار هنری شدند. دخترش نیز کارمند صدا و سیمای اصفهان شد.
کیومرث پوراحمد یک بار از مادرش خواست تا در فیلمی بازی کند. اما بازی یزدانیان موفقیت آمیز نبود و به کار پوراحمد نیامد.
اما یزدانیان به سال 1371 در سریال قصه های مجید، بی بی مجید شد. پوراحمد مادرش را به بازی گری تبدیل کرد که توانست جوایزی را به دست آورد، در شمار هنرپیشگان مشهور قرار گیرد و کارگردانان دیگر هم از او در فیلمهای خود دعوت کنند.
این ها زندگی عادی یزدانیان بود که به نمایش در می آمد و چون از دل برآمده بود بر دل ها نشست. ولی به سال 1374 با بازی در فیلم خواهران غریب، تجربه ای نو را به نمایش گذاشت و سینمایی تر شد. حضور در سریال آژانس دوستی با پالتوی شیری و در نقش یک پیرزن مدرن نیز نتوانست همچون گذشته، نظرها را به خود جلب کند.
سه دیپلم افتخار از جشنواره فیلم فجر برای فیلم های شرم، نان و شعر و صبح روز بعد به کارگردانی کیومرث پوراحمد ازجمله افتخارات یزدانیان به شمار می رود.
خانم یزدانیان اکنون با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می کند.
آثاری که از یزدانیان به خاطر دارم:
1369 - 1372: قصه های مجید اثر کیومرث پوراحمد.
1373: نان و شعر اثر کیومرث پوراحمد / مهریه بی بی، به کارگردانی اصغر هاشمی.
1374: خواهران غریب اثر کیومرث پوراحمد.
1375 - 1376: سریال سر نخ اثر کیومرث پوراحمد در نقش مادر کارآگاه.
1380: شب یلدا اثر کیومرث پوراحمد.
مدرسه پیرزنها.
سریال عروسی 77.
یک قسمت از سریال آژانس دوستی.
بعدازظهر چهارشنبه برای شرکت در نشست انجمن فهرست نگاران نسخه های خطی راه قم را در پیش می گیرم. ساعتی پس از غروب می رسم. میهمان آیت الله شهرستانی داماد آیت الله العظمی سیستانی هستم.
پس از ساعتی استراحت و صرف شام دو دوست همشهری با کوله باری از کتاب سر می رسند: آقایان سیدمحمود نریمانی و مصطفی صادقی.
صبح به مرکز احیای میراث اسلامی می رویم. نشست به بزرگداشت آیت الله محقق شادروان سیدعبدالعزیز طباطبایی اختصاص دارد. همه آمده اند: آیت الله شهرستانی، علی اکبر مهدی پور، سیدجعفر حسینی اشکوری، سیدمحمدجواد حسینی اشکوری، سیدمحمدرضا حسینی اشکوری، سیدمحمدحسین حکیم، عبدالحسین طالعی، ناصر گلباز، احمد رحیمی ریسه، مجید غلامی جلیسه، مسعود غلامیه، یوسف بیگ باباپور، احسان عظیمی، محسن صادقی، سیدمحمد مجتهدی و سیدمهدی از مشهد، علی صدرایی خویی، هادی ربانی، علی اکبر زمانی نژاد، موسوی بروجردی، محمود ملکی تراکمه ای، محمد صحتی سردرودی و...
حجت الاسلام سیدصادق اشکوری به عنوان مجری پشت تریبون قرار می گیرد و پدرش استاد سیداحمد اشکوری را به سخنرانی فرامی خواند.
استاد اشکوری توضیحاتی درباره مرکز احیاء میراث اسلامی ارائه می دهد و خوش آمد می گوید.
سپس علی میرانصاری گزارشی از فعالیت های انجمن فهرست نگاران بیان می کند.
سخنران بعدی استاد عبدالله انوار است، پیرمردی هشتاد و هفت ساله که به شوق شرکت در این جلسه ناقابل ما رنج سفر را از تهران تا به این جا بر خود هموار کرده است.
این کتابدار خاک کتاب خورده از نسخه های خطی عبوس در گوشه قفسه نشسته می گوید و از این که با دیدن جوان ها شور و نشاطی دوباره به دست آورده است.
وی از آن زمان ها می گوید که می خواستند تمام نسخه های خطی کتابخانه ملی را در مسجدهای اطراف کتابخانه پخش کنند چون همانند استخوان های پوسیده ای بود و او در آن شرایط به تدوین فهرست نسخه های کتابخانه ملی همت گمارد. اندک اندک کج رفتاری و کج اندیشی به راست نگری تبدیل شد. در آن ایام سیدعبدالعزیز طباطبایی برای گرفتن نسخه ای به کتابخانه ملی آمد و آشنایی با او از این جا آغاز شد.
وی فقیهانی را به من معرفی کرد که آرای بکر فقهی داشتند، شم الفقاهه من بالا رفت و این گونه توانستم فهرست تحلیلی ارائه دهم.
پس از استاد انوار، سیدحسن آصف آگاه شعری را که درباره سیدعبدالعزیز طباطبایی سروده بود برایمان خواند:
حبذا ای نامدار دانش و علم و کتاب
آیت جاهت چه خوانم سوره ام الکتاب
آن گاه علامه سیدمحمدرضا حسینی جلالی سخنرانی خود را به زبان عربی ارائه کرد. وی سیدعبدالعزیز طباطبایی را نادرالمثال فی السخاء العلمی خواند.
سپس حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل حافظیان بابلی به ایراد سخن پرداخت. وی گفت: سیدعبدالعزیز مرجع تحقیق بود، سید علی محمد موحد ابطحی در تشییع او با صدای بلند می گریست. سیدعبدالعزیز عالم بود ولی اشرافیت علمی نداشت و همیشه در دسترس و پاسخ مشکلات بود. کلید منزل خود را به اهل تحقیق می داد، اطلاعات خود در رجال، تراجم و کتاب شناسی را در جهت استعلای مذهب به کار می گرفت، در عقیده و ادب و فرهنگ در خدمت مدرسه اهل بیت (ع) بود.
تا به مطلبی اطمینان پیدا نمی کرد آن را به قلم نمی آورد به همین خاطر نوشته های او به آسانی قابل ان قلت های طلبگی نیست.
او ثابت کرد کتاب شناسی ابزار کار است، ولی باید در یک یا چند موضوع تخصص داشت. همان گونه که فهرست نگاران درس خوانده، فهرست را از یک لیست بدون محتوا به یک منبع تحقیقی ارتقا دادند.
فکر و ذکرش پیرامون میراث شیعه بود. نقش او در تدوین الغدیر و الذریعه انکارناشدنی است ولی هیچ جا بیان نمی کرد، مقام ثبوتش بیش از مقام اثباتش بود.
یادداشت های خود او نیز در حد الغدیر و الذریعه بود ولی برای چاپ عجله نداشت تا شاهکار استادانش در سایه قرار نگیرد. مواضع تامل و اشتباه استادانش را برجسته نمی کرد.
پس از این، از دفتر سوم جنگ انجمن رونمایی شد و استاد سیداحمد اشکوری، عبدالله انوار، سیدمحمدرضا جلالی و ابوالفضل عرب زاده آن را به فرزندان سیدعبدالعزیز طباطبایی یعنی سیدجعفر، سیدعلی و سیدمحمد طباطبائی اهدا کردند.
جنگ انجمن فهرست نگاران نسخه های خطی، در دو بخش مقالات مربوط به محقق طباطبایی و مقالات اهدا شده به محقق طباطبایی فراهم آمده است.
در بخش نخست این مطالب دیده می شود:
سال شمار حیات و آثار محقق طباطبایی از حسین دزفولی. رویدادهای زندگی، آثار مکتوب، استادان، اجازات، تلاش های علمی و فرهنگی، انتشار و انعکاس آثار مکتوب در زمان حیات ایشان و پس از آن.
مروری بر احوال و آثار محقق طباطبایی از عبدالحسین طالعی.
یادی از یار مهربان از محمد سمامی حائری. در بخشی از این مقال در توصیف نجف اشرف آمده است:
گرمای تابستان واقعا طاقت فرسا بود. بعضی از روزها من در کوچه می دیدم که کبوتر هنگام پرواز به زمین می افتاد و می مرد. هرساله چندین نفر در اثر گرما تلف می شدند... این یک نمونه بسیار کوچکی از وضعیت آب و هوای نجف بود؛ در مقابل یک دنیا معنویت و صفا و مودت و فضل و دانش در این شهر مقدس، نمایان و آشکار بود. به طور کلی بازاریان و کسبه آن قدر با طلاب و دانش پژوهان رفتارشان خوب و با اخلاص بود که مایه اعجاب و شگفتی می شد.
تصحیح مشیخه مناقب ابن شهر آشوب مازندرانی از سید محمد طباطبایی.
سید عبدالعزیز طباطبایی به روایت آیت الله مستجابی، از نگارنده.
بخش دوم مقالات اهدا شده به محقق طباطبایی:
فهرستنگار کیست؟ از سیداحمد حسینی اشکوری.
الصلاه الخمس تعبیری درست و دیرین از جویا جهانبخش.
نکاتی درباره کاربرد اطلاعات تاریخی در فهرست نویسی و تصحیح نسخه خطی: مطالعه موردی شهید ثانی، از محمدکاظم رحمتی.
ردیه ای چاپ نشده بر عقاید محمد بن عبدالوهاب از عبدالله بن سعید علوی الحضری، ترجمه محمدحسین رفیعی.
حواشی رجال نجاشی آیت الله العظمی سیدمحمدحسین طباطبایی بروجردی، تحقیق و تجرید از عبدالله غفرانی.
جواب سوال السلطان محمد خدابنده تصحیح عبدالله غفرانی.
یادداشت هایی بر فهارس نسخ خطی کتابخانه مجلس از ابوالفضل حافظیان بابلی.
به رسم دوستی، نقدی از سوی مصطفی درایتی بر جلد چهل و یکم فهرست مجلس از سیدصادق اشکوری است.
هندسه دست نوشته های قرآنی باستانی اولیه از آلن جرج، ترجمه نجمه باقریان و مریم احمدخانی.
کتاب شناسی آثار مکتوب فارسی و فارسی شده دانشمندان اهل تسنن درباره اهل بیت علیهم السلام از عبدالحسین طالعی. در مجموع سی صد و سی و نه عنوان کتاب و مقاله معرفی شده است.
فهرستواره نسخه های خطی کتابخانه عمده العلماء مولانا کلب حسین لکهنو، هندوستان به کوشش سیدصادق حسینی اشکوری. معرفی دویست و هفتاد و دو نسخه خطی از شبه قاره هند است.
فهرستواره نسخه های خطی خاندان شیخ جعفر شوشتری اهدایی به کتابخانه ملی ایران از حمید سلیم گندمی عضو هیات علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران.
فهرستواره نسخه های خطی عربی دانشگاه پرینستون از رودلف ماخ ترجمه علی علیزاده. یک هزار و شش صد و پانزده نسخه خطی معرفی شده است.
چند نسخه عربی در هیات و حساب و هندسه در کتابخانه دانشگاه براتسلاوا، اسلواکی ترجمه یوسف بیگ بابا پور.
فهرستواره نسخه های خطی کتابخانه مخبر دزفولی از سعید مخبر دزفولی به کوشش رمضان علی انتظاری.
کتابخانه تربیت تبریز و اولین فهرست چاپ شده آن به کوشش هادی هاشمیان. تاکنون پنج فهرست از کتابخانه تربیت به چاپ رسیده که نخستین آن ها به سال 1301 انتشار یافته است.
چند نسخه وقفی موجود در آکادمی علوم جمهوری آذربایجان از طاهره نور علی یئوا، ترجمه احمد رنجبری حیدرباغی.
جلد چهارم جنگ نیز به شادروان استاد ایرج افشار و جلد پنجم به استاد عبدالحسین حائری اختصاص خواهد داشت. خوشبختانه دفتر سوم جنگ، به لحاظ کمی و کیفی بهتر از دفترهای پیشین شده و در حاشیه نشست بعدی انجمن، هر سه دفتر جنگ نقد خواهند شد.
اما پس از رونمایی از جنگ، آیت الله سیداحمد اشکوری حاضران را به بازدید از مرکز احیاء میراث اسلامی فراخواندند:
زمانی دیدم که وسایل لازم برای تهیه عکس از روی نسخه های خطی فراهم نیست، بنابراین در اندیشه پایه گذاری کتابخانه ای فرورفتم که هم وسایل لازم را داشته باشد و هم اطلاع رسانی از موجودی خود انجام دهد. در این مرکز مقدار زیادی نسخه خطی، چاپ سنگی، سند، میکروفیش، میکروفیلم و شصت هزار کتاب چاپی گردآوری شده است. نیمی از کتاب های چاپی مرجع هستند. مرکز احیاء یکی از شش کتابخانه برتر کشور به شمار می رود.
در سالن پژوهگشران هیجده هزار منبع قرار می گیرد. هر محققی یک میز خواهد داشت به همراه یک دستگاه رایانه خواهد داشت.
موزه نوشت افزار برای نخستین بار در این جا برپا می شود. وسایل کتابت از قلم، قلمدان، خط کش و مسطره درون ویترین ها به نمایش در می آید و اسناد خطی دور تا دور در قاب های مخصوص که نور فلاش را بازتاب نمی دهند قرار می گیرد.
مجسمه ورق ساز تا مقابله کننده نیز ساخته می شود.
پس از پایان مراسم با دوستان همشهری راهی اصفهان می شویم. در راه به زیارت امام زاده احمد بن محسن بن زین العابدین (ع) می رویم. در این مدت به امام زاده رسیدگی بسیار شده است. در پای امام زاده روستای خفر قرار دارد که از توابع نطنز است. دو خفر دیگر نیز در ایران داریم یکی در سمیرم و یکی در جهرم. این خفر زمانی توقف گاه کاروان ها بر سر کاشان بوده است.
چند تنی هنوز در روستا زندگی می کنند.
در پای آبی که از آن جا می گذرد، میوه ای می خوریم و راه را ادامه می دهیم و سفر ما این گونه پایان می پذیرد.
پیام فرجاد معرق کار، مدرس و هنرمند ایرانی به سال 1342 در تهران چشم به جهان گشود.
مدرسه را زود ترک گفت و به گرافیک، مینیاتور و آبرنگ پرداخت. او تجربیات هنری خود را مدیون خانم عطیه صدیقی می داند.
از سال 1370 در سازمان میراث فرهنگی معرق را فراگرفت. پس از این، کارهای خود را در نمایشگاه رهاتیوال در برلن به نمایش درآورد.
او می گوید:
نخستین چیزی که باید برای بازدیدکنندگان نمایشگاه شرح می دادم این بود که این رنگ نیست، نقاشی نیست... چون معرق زیر لایه براق پلی استر پلیشی قرار داشت.
از همین جا بر آن شد کار را از زیر پلی استر بیرون بکشد و تکنیک نقش برجسته را بدان بیفزاید.
او به کار تازه ای می اندیشید که ظرفیتی گسترده تر از چارچوب های سنتی را پذیرا باشد. کار خود را معرق برجسته نامید و به سال 1372 نخستین نمونه آن را به اجرا درآورد و دو سال بعد آن را در دانشگاه سوره تهران ارائه داد.
پس از این به تدریس روش ابداعی خود روی آورد و چند پایان نامه در این موضوع نگاشته آمد.
نمایشگاه هنرجویان او به سال 1378 در کاخ سعدآباد، موزه بهزاد برپا شد.
از 1382 در اصفهان اقامت گزید و کارگاه مهر را راه اندازی کرد. کارگاه مهر هم اکنون غرفه ای در هتل کوثر و آموزشگاهی در مجتمع فرشچیان دارد.
او می گوید:
تکه های زندگی ام را با سنگ و کاغذ، چوب و عکس به هم می چسبانم تا آن چه بر من گذشت، آن چه در پیش رو امید به رسیدنش را دارم و هر آن چه در ذهن و قلبم جاری است به تصویر آید.
شیوه تدریس شما چیست؟
هنرجویان در طی سه ترم معرق برجسته را فرامی گیرند. البته تکنیک را می آموزند نه طراحی را، بنابراین طرح ها را وام می گیرند.
تکنیک خود را به ثبت رسانده اید؟
خیر، کارهای هنری همانند اختراعات نیستند که قابل ثبت باشند همان گونه که پیکاسو سبک کوبیسم را ثبت نکرد. چند تن دیگر نیز ممکن است معرق نقش برجسته را ببینند و یاد بگیرند و اجرا کنند ولی کارهایشان بسیار ضعیف است.
چرا آن را در دانشگاه ارائه نمی دهید؟
فضا خیلی بسته است. به سال 1383 به دانشگاه هنر اصفهان مراجعه کردم و کارم را ارائه دادم ولی به هیچ عنوان استقبال نشد. دانشجویان هم اگر پایان نامه خود را با کسی غیر از استادشان بگیرند نمره نمی گیرند.
معرق نقش برجسته همان معرق منبت نیست؟
خیر، معرق منبت سابقه ای طولانی دارد. صنعتگر در کار خود از چوب ها با قطرهای مختلف بهره می برد ولی ما از یک نوع چوب با قطر ثابت سه میلی متر استفاده می کنیم و بعد حجم را به وجود می آوریم. کار ما یک معرق کامل بدون هیچ کم و کاستی است که تکنیک نقش برجسته به آن افزوده می شود.
چه طرح های تازه دیگری دارید؟
در نمایشگاهی که در گالری خانه نقش اصفهان برپا شده چند اثر از خودم و آثار مهرآفرینان یعنی هنرجویان کارگاه مهر به نمایش درآمده و برای نخستین بار کار کلاژ عکس و چوب عرضه شده است. در این زمینه می خواهم کار گسترده ای را انجام دهم. طرح های دیگری هم دارم که به صورت تصویرهایی در ذهنم به سر می برد و آن قدر خام است که نمی توانم درباره آن سخن بگویم.
از هنرجویانی گروه هنری مهرآفرینان بگویید.
هنرجویان که تعدادشان زیاد است ولی کسانی که در این نمایشگاه شرکت جسته اند:
شهداد (محمد یوسفی) متولد 1364 در تهران، فوق دیپلم صنایع فلز از سال 1382 به کارگاه مهر پیوست.
خانم مهندس محبوبه ترابی متولد 1351 در کرج، کارشناس ارشد الکترونیک از دانشگاه صنعتی اصفهان به سال 1383 به کارآموزی در کارگاه مهر روی آورد.
خانم آمیتیس فتحی صفار متولد 1354 تهران، دانش آموخته رشته گرافیک است و از سال 1384 با ما همکاری می کند.
خانم سپیده شاکر متولد 1360 در اصفهان کارشناس زبان و ادبیات فارسی دارد و از سال 1386 هنرجوی من بوده است.
خانم سیما ابراهیمیان متولد 1366 اصفهان کارشناس حسابداری دارد و به سال 1386 به جمع مهرآفرینان پیوسته است.