Quantcast
Channel: شارژ ایرانسل و رایتل
Viewing all 464 articles
Browse latest View live

دیدار با محمدجواد نورمحمدی

$
0
0

محمدجواد پیچان نورمحمدی نویسنده، پژوهشگر، کتاب شناس، مصحح، مدرس، مولف و محقق ایرانی در سیزدهم آبان ماه سال 1347 در کربلا چشم به جهان گشود.

چهار ساله بود که از خاک عراق بیرون رانده شد.

نوجوان بود که برادرانش محمد و مرتضی در جنگ به شهادت رسیدند. او نیز راه جبهه ها را در پیش گرفت و در عملیات کربلای چهار جانباز شد.

به سال 1366 راهی قم شد و علوم اسلامی را در حوزه علمیه دنبال کرد.

آیین نگارش و نویسندگی را نزد استاد جواد محدثی آموخت و به سال 1371 به جمع محققان پژوهشکده باقرالعلوم (ع) پیوست.

یک سال بعد توانست نخستین کتاب خود را انتشار دهد. پس از این فوق لیسانس گرفت و مسوولیت هایی را عهده دار شد.

از مسوولیت های او می توان به مدیریت کتابخانه خاتم الانبیاء قم، مدیریت گروه پژوهشی آمنه (س)، مدیریت مرکز احیاء تراث مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان، مدیریت موسسه انتشاراتی مهر خوبان و آفتاب خوبان در قم، مدیریت جامعه الامام المنتظر (ع)، مدیریت حوزه علمیه الحجه (مرحوم آیت الله حاج شیخ ابراهیم ریاضی)، سردبیری پنج شماره از مجله عطراندیشه حوزه علمیه جامه الامام المنتظر (ع)، ناظر حوزه های علمیه شهرستان های مرکز مدیریت حوزه علمیه قم در سال های 1385 تا 1387، مسوول شورای فرهنگی موسسه آموزش عالی نجف آباد، عضویت در هیات امنای حوزه علمیه خواهران زهرائیه و رابط مرکز مدیریت خواهران قم اشاره کرد.

وی هم اکنون به تدریس در حوزه و دانشگاه در زمینه علوم اسلامی و آموزش مهارت های تحقیق، پژوهش و تصحیح نسخه های خطی سرگرم است.

ازجمله افتخارات او است:

برنده جایزه در همایش خادمان فرهنگ مکتوب از اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان.

برنده جایزه برای میراث حوزه اصفهان از یازدهمین همایش حامیان نسخ خطی، 1390.

معاونت پژوهش ممتاز کل کشور در سال 1387.

حجت الاسلام و المسلمین نور محمدی تاکنون همایش هایی را برای بزرگداشت و شناسایی دانشمندان و بزرگان زادگاه خود برگزار کرده است که به شماری از آن ها اشاره می کنیم:

دبیر همایش بزرگ و نمونه کشوری رسولان عرش یادواره یکصد و ده روحانی نجف آباد.

دبیر و مجری همایش منطقه ای یک عمر صداقت، بزرگداشت مقام مرحوم آیه الله ریاضی.

دبیر و مجری همایش منطقه ای آینه ایزدنما، بزرگداشت مقام آیت الله ایزدی.

دبیر و مجری همایش منطقه ای مجتهد نجف آبادی، بزرگداشت فقیه بزرگ آیت الله میرسیدعلی نجف آبادی.

دبیر و مجری همایش منطقه ای عالم نجف آبادی، بزرگداشت مقام آیت الله حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی.

از آثار حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد جواد نورمحمدی او است:

شیخ مناجاتیان، معرفی شخصیت والای عارف بالله میرزاجوادآقاملکی تبریزی و شاگردان اوست، 480 ص، وزیری.

زندگی شهید دستغیب، سه چاپ.

محقق ثانی، مقتدای شیعه، زندگی و آثار علی بن عبدالعالی کرکی مشهور به محقق ثانی از فقهای بنام قرن نهم هجری قمری است.

شهید صدوقی، صداقت کویر. پیرامون آثار و زندگی و شهادت سومین شهید محراب آیت الله صدوقی است.

فریادگر توحید. آشنایی با شخصیت معرفتی عارف با عظمت آیت الله بهجت، بیست چاپ تاکنون، با همکاری حسین نعمتی.

پند سعادت، مجموعه دستورالعمل های اخلاقی حاج شیخ علی آقا پهلوانی تهرانی مشهور به سعادت پرور.

میراث حوزه اصفهان، دفترهای سوم تا هشتم، اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه های حوزه علمیه اصفهان، وزیری (گالینگور).

مجتهد نجف آبادی، 260 ص، وزیری، درباره آیت الله العظمی میرسیدعلی نجف آبادی است.

تصحیح رسالة الاربعون الظاهره المنسوبه الی العتره الطاهره، میراث حدیث شیعه، قم: دارالحدیث، ج 4، ص 147 تا 188. چهل حدیث نورانی است که ابن جزری شافعی (م 833ق) از علمای بزرگ اهل سنت با افتخار و مباهات از اهل بیت (ع) نقل کرده است.

تصحیح رسالة فصول فی التعقیبات و الدعوات، از ابن فهد حلی در تعقیبات نماز، میراث حدیث شیعه، قم: دارالحدیث، چاپ اول 1377ش، ج 1، صص 93 - 102.

زاد السالک، از فیض کاشانی در وظایف یک مسلمان در شبانه روز.

تعقیبات نماز، مجموعه تعقیبات نماز به انتخاب میرزاجوادآقا ملکی تبریزی، جیبی.

فرهنگ کتاب و کتاب خوانی، گزیده سخنان رهبری.

بنیانگذار بنای عشق: شرح حال اسوه اخلاق آقا شیخ ابراهیم ریاضی نجف آبادی، 1375، قم: نهاوندی، 106 ص.

ترجمه حدیث عنوان بصری: دستورالعمل امام صادق علیه السلام به آرزومندان سیر و سلوک الی الله به همراه زیارت عاشورا، 1378، قم: مهر خوبان، 32 ص، جیبی، سی صد هزار نسخه تاکنون.

حجاب، 1381، قم: مهر خوبان، 52 ص.

تصحیح و تحقیق حسن دل در سیر و سلوک الی الله اثر آقا محمد بیدآبادی اصفهانی با همکاری علی صدرایی خویی، 1376، قم: نهاوندی، 128 ص، رقعی.

حکایت پارسایی: شرح زندگانی و اندیشه های حضرت آیت الله حاج شیخ احمد حججی نجف آبادی (ره)، برای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان، 1380، اصفهان: کانون پژوهش، 144 ص.

دو عارف سالک: شرح حال عارف بالله آیت الله حاج شیخ عباس تهرانی و عارف فرزانه میرزا عبدالله شالچی تبریزی از شاگردان معرفتی میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، قم: نهاوندی، 1377، 128 ص، رقعی / ویرایش دوم 1379، قم: مهر خوبان، 150 ص / 1380، تهران: انتشارات کربلا، 128 ص.

عارف بالله و حکیم متاله آیت الله حاج علی محمد نجف آبادی از شاگردان برجسته عارف کامل آخوند ملا حسینقلی همدانی، 1378، قم: مهر خوبان، 95 ص.

ناگفته های عارفان، دفتر اول، 1381، قم: مهر خوبان، 249ص. مجموعه مقالات و رساله و مصاحبه های چاپ نشده پیرامون عارفان شیعه است.

ناگفته های عارفان، دفتر دوم، مقالات و مصاحبه های منتشر شده از عارفان و اولیاء الله.

ناگفته های عارفان دفتر سوم.

 اصفهان آنلاین در پرشین بلاگ


فیلم اخلاقتو خوب کن از مسعود اطیابی

$
0
0

اخلاقتو خوب کن

کارگردان: سید مسعود اطیابی

نویسنده فیلمنامه: رضا مقصودی

برنامه ریز و دستیار کارگردان:

حمید همتی

بازی گران:

رضا عطاران در نقش فرشته مرگ

حامد کمیلی در نقش ابراهیم

سیدجواد رضویان در نقش پسرخاله ابراهیم

الهام حمیدی در نقش سایه

فخرالدین صدیق شریف

مهدی فقیه

داریوش سلیمی

فرحناز منافی ظاهر

رضا حسینی

1389

طنز

 

اخلاقتوخوب کن فیلمی طنز با چاشنی معنویت است. در این زمینه فیلم دموکراسی تو روز روشن اثر علی عطشانی را پیش از این دیده بودیم. اخلاقتو خوب کن چیز خاصی ندارد ضمن این که چون با امر مقدسی دست و پنجه نرم می کند لاجرم اندازه نگه می دارد و لودگی نمی کند. در این روزها که مردم کم تر به سینما نمی روند همین فیلم مشتری هایی برای خود دارد چنان که گاه در شهرستان ها به صورت هم زمان در دو سینما اکران می شود.

ابراهیم در خیابان کسی را با لباس سفید می بیند و همان هنگام با اتوبوسی تصادف می کند. وی را به اتاق عمل می برند. برای لحظاتی تمام نشانه های زندگی را از دست می دهد ولی با تلاش پزشکان زنده می شود. در واقع شخصی که لباس سفید پوشیده بود فرشته مرگ است و ابراهیم از این پس می تواند او را ببیند در حالی که دیگران نمی توانند.

ابراهیم در عالم بالا، دخترخانمی را می بیند که پشت در بسته گریه می کرد. این دختر، بیمار همان بیمارستان است. سرطان دارد ولی پزشک به او نمی گوید. فرشته مرگ از او می خواهد که به آن دختر خانم کمک کند. سایه اهل خلاف است ولی کمک کردن او به پیرزنی درمانده باعث شده است که دل اهالی عالم بالا برایش بسوزد و تصمیم بگیرند به او فرصتی بدهند. ابراهیم در می یابد که سایه از آن خانم های خیابانی است ولی هرچه می خواهد او را آگاه کند فایده ای ندارد. سایه دست بردار نیست و راه خودش را می رود. ابراهیم سرانجام به او می گوید که سرطان دارد و تنها سه ماه دیگر زنده است. سایه با شنیدن این خبر تصمیم به خودکشی می گیرد.

او می خواهد خودش را از بالای آپارتمان به پایین پرت کند. ابراهیم به یاری او می شتابد و برای دومین بار از او خواستگاری می کند. سایه دست بردار نیست. ابراهیم که می بیند گروه امداد در پایین ساختمان تشک بادی تدارک دیده اند سایه را به پرواز کردن دعوت می کند و هر دو پایین می پرند. سایه بی هوش می شود و گردنش می شکند. حالا دیگر سایه هم می تواند موکل مرگ را ببیند. سایه هدایت می شود و فرشته مرگ بر ابراهیم سجده می کند.

خواستگاری های ابراهیم برای فریب سایه و یا بازکردن سر صحبت با او نبود. ابراهیم با این که سابقه خلاف کاری های سایه را می داند و متوجه است که او سرطان دارد با وی پیمان زناشویی می بندد. حاصل، دختری می شود که سایه روی تخت بیمارستان و تحت شیمی درمانی نامش را مژده را می گذارد.

داستان فرعی فیلم، آخوندی است که سکته کرده و به این دنیا بازگشته است ولی می خواهد بمیرد. فرشته مرگ او را مجبور می کند که چند کار جزیی را راست و ریس کند. حاج آقا روی منبر، بزازی را کم فروش معرفی کرده ولی پارچه فروش آن کار را کنار گذاشته و توبه کرده است. حاج آقا تلفنی از او حلالیت می طلبد.

کار دوم سرزدن به برادر است. برادر حاج آقا کرواتی است ولی کروات که گناه نیست. حاج آقا به دیدار او می شتابد و صله رحم می کند.

 اصفهان آن لاین در پرشین بلاگ

سیروس طاهباز

$
0
0

سیروس طاهباز نویسنده، مترجم، منتقد، ادیب، روزنامه نگار و ویراستار ایرانی در دوم دی ماه سال 1317 در بندر انزلی چشم به جهان گشود و در اسفند سال 1377 در شصت سالگی دیده از جهان فروبست.

تحصیلات مقدماتی خود را در تهران و آبادان گذراند و سپس رشته پزشکی را در دانشگاه تهران دنبال کرد. در سال ششم، پزشکی را رها کرد و به سوی ادبیات رفت.

وی با خانم پوران صلح کل از نویسندگان ادبی پیمان زناشویی بست.

طاهباز نخستین تجربه ادبی خود را با انتشار نشریه ادبی آرش آغاز کرد. آرش از آبان 1340 تا زمستان 1342 به صاحب امتیازی خانم فاطمه نراقی، با همکاری جلال آل احمد و زیر نظر طاهباز به چاپ رسید و در آن آثار برجسته ادبیات معاصر ایران منتشر شد. طاهباز افزون بر محتوا در زیبایی ظاهر مجله کوشش بسیار کرد، به گونه ای که گاه نامه های دیگر ازجمله لوح و از شعر تا قصه نیز از آرش الهام گرفتند.

از همکاران آرش می توان به سهراب سپهری، بهرام بیضایی، احمد شاملو (ا. بامداد)، فروغ فرخزاد، م. آزاد، نجف دریابندری، غلامحسین ساعدی (گوهر مراد)، مهدی اخوان ثالث، هوشنگ سیحون، یدالله رویایی، محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)، محمد حقوقی، منوچهر آتشی، ابراهیم گلستان، مصطفی رحیمی، بهمن نوایی، داریوش آشوری، محمد زهری، ه. ا. سایه، احمدرضا احمدی، محمدعلی سپانلو، طاهره صفارزاده، مسعود فرزاد، بهمن شعله ور، ناصر تقوایی، اکبر رادی، رضا سیدحسینی، حسن هنرمندی، ایرج گرگین، فریدون رهنما، کریم امامی، فریدون بدره ای، پرویز داریوش، محمود طیاری، پوران صلح کل، هوشنگ طاهری، حمید نطقی، رحیم اصغرزاده، هنرور شجاعی، مجید نفیسی، فرخ تمیمی، حسن فیاد، فریدون نجم آبادی، صفدر تقی زاده، حمید محامدی، ابراهیم مکلا، هانیبال الخاص و محمود تهرانی اشاره کرد.

قصه ها، شعرها و نمایشنامه های مشهور برای نخستین بار در این نشریه به چاپ رسید: نمایش نامه گاو، صدای پای آب، مسافر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.

آرش همزمان با مرگ فروغ فرخزاد آخرین شماره خود را به چاپ سپرد و پس از آن سکوت پیشه کرد.

طاهباز از بهمن 1346 تا دی 1357 دفترهای زمانه را انتشار داد. صمد بهرنگی، سیاوش کسرایی، اسماعیل خویی، ثمین باغچه بان، حمید صدر، اسماعیل شاهرودی، منصور اوجی، فریدون فریاد، عمران صلاحی، ناصر زراعتی، صفدر تقی زاده، فیروز شیروانلو، حمید میرمطهری، فریبرز سعادت، کامبیز فرخی و اردشیر محصص ازجمله همکاران این نشریه هستند.

او در سال های 1349 تا 1357 مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را نیز برعهده داشت و فصل نامه ادبی و آموزشی کانون را منتشر می کرد.

پس از انقلاب نیز سه شماره از پویش درباره ادبیات کودکان و نوجوانان به همت او چاپ شد.

طاهباز به ترجمه آثار جان اشتاین بک، ارنست همینگوی، آرتور میلر و ساموئل بکت پرداخت و داستان هایی برای کودکان و نوجوانان ایران پدید آورد. او گاه مطالب خود را با نام مستعار کورش مهربان به چاپ می سپرد.

او جایزه های ادبی گوناگونی به دست آورد ازجمله سیب طلایی دوسالانه براتیسلاوا برای کتاب باز هم زندگی کنیم را از آن خود کرد.

اما بیشتر کوشش طاهباز در انتشار اشعار، نامه ها و آثار نیمایوشیج بود. او در طول سی و پنج سال، با گردآوری بیش از بیست هزار برگ از دست نویس های نیمایوشیج با انتشار بیست و سه دفتر، توانست مجموعه کامل شعرهای نیما و آثار درباره او را منتشر سازد.

سرانجام طاهباز که قاصد روزان ابری نیما بود، در کنار نیما در دهکده یوش به خاک خفت.

 

از آثار طاهباز است:

تک نگاری یوش.

درنای صلح.

از پا نیفتاده.

نامه های نیما به همسرش عالیه جهانگیر.

یادمان نیما یوشیج با همکاری محمدرضا لاهوتی.

ترجمه ای کاش می دانستم، گردآوری: وو- دین، تصویرگر مرتضی زاهدی، 1380، تهران: ماه ریز، 1 ج.

افسانه اثر نیما یوشیج، تصویرگر بهمن دادخواه، مترجم روژه لسکو، 1379، تهران: ماه ریز، 44 + 34 ص.

باغ همیشه بهار، قالیبافی از تهیه پشم، روش رنگ رزی آن و انواع و طرز تهیه رنگ های طبیعی، رنگهای شیمیایی تا روش بافندگی آن، نقاشی از پرویز محلاتی، 1366، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 30 ص / چاپ سوم 1376. این کتاب را خانم فرح بختیاری به صورت صوتی درآورد و نوار کاست آن را به سال 1379 از سوی شورای کتاب کودک منتشر کرد.

بچه ها و کبوترها، تصویرگر سیمین شهروان، 1373، تهران: کانون فکری پرورش کودکان و نوجوانان، 28 ص / چاپ دوم 1376. درباره جنگ ایران و عراق است.

ترجمه برکت نان، نویسنده و تصویرگر استفان چرنکی و تی موتی رودز، 1379، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، 40 ص، مصور.

پردرد کوهستان: درباره زندگی و هنر نیما یوشیج، 1375، تهران: زریاب، 344 ص / چاپ دوم 1376.

ترجمه پسر هلو، به روایت فلورنس ساکاده، تصویرگر یوشی سوکه کوروساکی، 1377، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 46 ص، مصور.

ترجمه تپه آویشن، 1380، تهران: فرهنگ گستر، 126 ص، از مجموعه هنر و ادب پایداری ملل (شعر مقاومت در فلسطین اشغال شده).

ترا من چشم در راهم: برگزیده ای از شعر ایران در بیستمین قرن میلادی ش 1376 - 1286، چاپ اول 1377، تهران: جاویدان، 910 ص.

ترجمه تو نیکی می کن و...: افسانه ای از سرخ پوستان مکزیک، به روایت و تصویرگری استفان چرنکی، تیموتی رودس، 1377، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 32 ص، مصور (رنگی).

جغد و دارکوب، نوشته و نقاشی از برایان ویلدسمیت، ترجمه مجید عمیق، بازنویس سیروس طاهباز، 1362، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 32 ص، مصور / چاپ سوم 1379.

حکایت مرد و دریا: براساس داستانی از مثنوی معنوی، نوشته و نقاشی از مرتضی اسماعیل سهی، بازنویس سیروس طاهباز، 1363، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 30 ص، مصور (رنگی) / چاپ هشتم 1376 / چاپ نهم 1377.

خروس جنگی بی مانند، درباره زندگی و هنر هوشنگ ایرانی، 1379، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، 331 ص.

ویرایش دانه نی، طراح قصه و تصویرگر بهرام خائف، 1373، تهران: کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان، 23 ص / چاپ دوم 1379.

ترجمه در منای صلح، شیلا هاماناکا، 1381، تهران: ماه ریز، 12 ص. درباره سیاهان ایالات متحد امریکا.

درباره زندگی و هنر صادق هدایت: بوف کور، 1376، تهران: زریاب، 256 ص.

درباره شعر و شاعری از مجموعه آثار نیما یوشیج، گردآوری، نسخه برداری و تدوین سیروس طاهباز، با نظارت شراگیم یوشیج، 1368، دفترهای زمانه، 434 ص.

ترجمه اسب سرخ، مروارید، دره دراز، اثر جان اشتاین بک، 1378، تهران: امیرکبیر، کتابهای جیبی، 393 ص.

دنیا خانه من است، منتخبی از شعر و نثر نیما یوشیج: بزرگداشت یکصدمین سال تولد نیما یوشیج، انتخاب، نسخه برداری و تدوین سیروس طاه باز، همراه با نقاشیهای بهمن محصص، 1375، تهران: کمیسیون ملی یونسکو در ایران، مرکز انتشارات، 269 ص.

هدیه ای برای بچه های کنار شط، تصویرگر مهدی فدوی، 1378، تهران: کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان، 19 ص، مصور.

ترجمه هدیه حیوانات: افسانه ای از سرخ پوستان قبلیه سنکا، به روایت سی. جی. تیلر، تصویرگر سیروس آقاخانی، 1381، تهران: ماه ریز، 28 ص، مصور.

رویای خوش و سیزده داستان دیگر، از نوشته های هنرجویان کارگاه داستان نویسی فرهنگسرای بهمن، به انتخاب سیروس طاهباز، 1373، تهران: دفترهای زمانه، 96 ص.

زنی تنها: درباره زندگی و شعر فروغ فرخزاد، 1376، تهران: زریاب، 208 ص.

ترجمه سبزی های شاد، نوشته مایومی اودا، تصویرگر محمد خداشناس، 1380، تهران: ماه ریز، 35 ص، مصور.

ترجمه برایم قصه بخوان: قصه هایی از آسیا و اقیانوسیه، 1374، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 96 ص / 1376 / چاپ سوم 1377 / چاپ چهارم 1380. این کتاب به همت یونیسف و شورای کتاب کودک به سال 1376 به صورت بریل درآمد.

برگزیده آثار نیما یوشیج (شعر)، انتخاب، نسخه برداری و تدوین سیروس طاهباز، با نظارت شراگیم یوشیج، 1368، تهران: بزرگمهر، 316 ص / چاپ دوم 1380.

برگزیده آثار نیما یوشیج (نثر)، انتخاب، نسخه برداری و تدوین سیروس طاهباز، با نظارت شراگیم یوشیج، 1380، تهران: بزرگمهر، 311 ص.

برگزیده شعرهای نیما یوشیج، تدوین سیروس طاهباز، 1373، تهران: دانشیار، 304 ص / تهران: نگاه، 1373، 248ص / 1375، تهران: موسسه انتشارات نگاه، 304 ص / چاپ سوم 1376 / 1378، تهران: نشر هستان، 304 ص.

ترجمه پیروزی بر شب، سرگذشت لوئی بریل کاشف خط بریل برای نابینایان، نوشته ژ. کریستان، نقاشی از ادوارد مورتلمان، 1362، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 156 ص / چاپ دوم 1363 / چاپ چهارم 1370 / چاپ پنجم 1374. مجتمع خدمات بهزیستی نابینایان رودکی، این ترجمه را به سال 1378 به صورت بریل درآورد.

شاعر و آفتاب، نقاشی از بهمن دادخواه، 1363، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 24 ص، مصور / چاپ ششم 1363.

صبح دمید: پیشگامان شعر کودک در ایران، 1379، تهران: ماه ریز، 32 ص، مصور (رنگی).

صمد بهرنگی و ماهی سیاه دانا، همراه با یادی از جلال آل احمد، بهروز دهقانی، فروغ فرخزاد، غلامحسین ساعدی و خلیل ملکی، 1380، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، 287 ص.

علی کوچیکه و دوستانش، تصویرگر مرتضی زاهدی، 1379، تهران: ماه ریز، 30 ص، مصور.

غول و نقاش: دو طرح برای کودکان، ویراسته طاهباز، با نقاشی بهرام دبیری، 1379، تهران: ماه ریز.

فیدل و مذهب: گفت و گوهای فیدل کاسترو با کشیش فری بتو، ترجمه حسن پستا و سیروس طاهباز، 1367، تهران: همبستگی، 375 ص.

ترجمه قلب ما: دستگاه گردش خون ما، نویسنده سیمور سیمون، 1376، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 30 ص، مصور.

کماندار بزرگ کوهساران: زندگی و شعر نیما یوشیج، 1380، تهران: نشر ثالث، 643 ص، مصور.

ترجمه گربه ها و خروسها: یک قصه آفریقایی، نقاشی از ک. طالقانی، 1363، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 22 ص، مصور / چاپ سوم 1363 / چاپ هشتم 1374 / چاپ نهم 1376 / چاپ دهم 1379.

ترجمه گرگها و آدمها، آنتون چخوف، 1369، تهران: امیرکبیر، کتابهای شکوفه، 52 ص / چاپ سوم 1371.

یوش: در اوضاع و احوال طبیعی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی زادگاه نیما یوشیج، همراه با دو یادداشت از جلال آل احمد، طرح ها فرشته جواهر دشتی، عکس ها شراگیم یوشیج، 1375، تهران: نشر روایت، 144 ص، مصور، نقشه / تهران: معاصر، 1362، 136ص.

ترجمه یادگار دوست، نویسنده و تصویرگر پاتریشیا پولاکو، 1379، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، 32 ص، مصور.

نمونه هایی از شعر نیما یوشیج، 1371، تهران: کتابهای جیبی؛ امیرکبیر، پانزده + 135 ص / تهران: کتابهای جیبی، فرانکلین، 1342، 1352.

نامه های نیما یوشیج به جلال آل احمد، با نظارت شراگیم یوشیج، 1363، تهران: نشر آبی، 231 ص.

نامه های نیما یوشیج، با نظارت شراگیم یوشیج، 1363، تهران: آبی، 231 ص.

نامه ها از مجموعه آثار نیما یوشیج، گردآوری، نسخه برداری و تدوین طاهباز، با نظارت شراگیم یوشیج، 1368، تهران: دفترهای زمانه، 724 ص. این کتاب دربرگیرنده همه نامه های نیما یوشیج است که در مجموعه هایی با عنوان نامه های نیما به همسرش، عالیه و دنیا، خانه من است و کشتی توفان و ستاره ای در زمین و نامه ها نیز آمده است.

می تراود مهتاب (بزرگداشت یکصدمین سال تولد نیما یوشیج)، خط و نقش جواد بختیاری، مقدمه و اشراف سیروس طاهباز، گزینش و نگرش ناصر شکوری، 1375، نشر بشارت.

مصیبت نویسنده بودن: نوشته و چهار داستان و سه نامه و سیزده شعر، ترجمه سیروس طاهباز، 1368، تهران: به نگار، 288 ص.

ترجمه مروارید و تاتوی قرمز، جان استین بک، 1369، تهران: نگاه، 195 ص / چاپ اول 1340.

ترجمه دره دراز و مرگ و زندگی، جان استین بک، 1370، تهران: نگاه، 191 ص.

مرگ و زندگی، منتخبی از نوشته های جان اشتاین بک، 1348، تهران: امیرکبیر، 199 ص.

مجموعه کامل نامه های نیمایوشیج، گردآوری و نسخه برداری و تدوین سیروس طاهباز، 1376، تهران: علمی، 724 ص.

مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج فارسی و طبری، بانظارت شراگیم یوشیج، 1371، تهران: نگاه، 707 ص، مصور / چاپ سوم 1373 / چاپ چهارم 1375 / چاپ پنجم 1380.

مجموعه آثار نیما یوشیج، با نظارت شراگیم یوشیج، 1364، تهران: ناشر.

ترجمه مثل خودم، نویسنده و تصویرگر: اثر مری هال اتز، 1375، تهران: کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان، 28 ص، مصور.

ترجمه ماهی سرخ شده، نویسنده اوگوما هیدئو، تصویرگر ایشیکاوایوکو، 1373، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 43 ص.

گنجشک خانه کاغذی: بر اساس یک افسانه قدیمی، بازنوشته فاطمه بدرطالعی، تصویرگر ناهید کریمی، ویراستار سیروس طاهباز، 1374، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 24 ص، مصور.

«آل احمد در داستان های کوتاهش»، اندیشه و هنر، ش 4، مهر 1343.

«اشاره ای درباره شعر امروز ایران»،، آرش، ش 3، آبان 1344.

ترجمه «مرگ و زندگی یک سه ورینو»، اثر گابرال دوملو، جنگ اصفهان، ش 3، تابستان 1345.

ترجمه «گفت و شنود شاعران آمریکا با آندریوزنسینسکی»، جنگ جوانه، ش 1، آذر 1345.

معرفی «پشت چپرهای زمستانی اثر سیروس مشفقی، دفترهای روزن، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «وصلت در منحنی سوم» اثر پرویز اسلامپور، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «خوابهای فلزی اثر شهرام شاهرختاش، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «بهار را باور کن» اثر فریدون مشیری، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «جاده شیری» اثر فروغ میلانی، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «فصل بد» اثر شاهرخ صفایی، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «انارستان» اثر مفتون امینی، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «آوازهای پشت برگ ها» اثر حسین رسائل، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «باز آسمان آبی است» اثر پرویز خائفی، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «از زبان برگ اثر محمدرضا شفیعی کدکنی، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «غزل غزل های سلیمان» ترجمه احمد شاملو، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «گزیده ای از شعر شاعران انگلیسی زبان» ترجمه عبدالعلی دستغیب و محمود معلم، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «افسانه و افسون» اثر م. دیده ور، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «آدم ها و خرچنگها» اثر خوزئه دوکاسترو ترجمه محمد قاضی، ش 2، بهار و تابستان 1347.

معرفی «ویکنت شقه شده» اثر ایتالو کالوینو ترجمه بهمن محصص، ش 2، بهار و تابستان 1347.

«پروازی با شاهین» نقد و بررسی شاهین اثر دکتر تندر کیا، کیهان ماه، ش 2، شهریور 1341.

«جان چی ور نویسنده آمریکایی»، لوح، ش 1، خرداد 1347.

«کوشش های کانون پرورش کودکان و نوجوانان در زمینه تهیه کتاب و گسترش کتابخوانی کودکان و نوجوانان ایران»، نسل نو، فصل نامه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایران، ش 3 و 4.

«اخبار دنیای کتابهای کودکان و نوجوانان»، پویش، ش 5، پاییز و زمستان 1374، ص 153 تا 160،.

«چگونه می توان عادت به خواندن را در آسیا و حوزه اقیانوس کبیر گسترش داد؟»، پویش، ش 3، زمستان 1369، ص 72 تا 77.

«جست و جوی سیمای کودک در ادبیات سنتی ایران»، پویش، ش 2، تابستان 1368، ص 4 تا 25.

«ویرایش در قلمرو ادبیات کودکان»، پویش، ش 1، بهار 1368، ص 15 تا 37.

 

فهرست منابع

کتاب شناسی ملی ایران.

فهرست مقالات فارسی از ایرج افشار.

نگاهی به نشریات گهگاهی، کاظم سادات اشکوری، تهران: علمی.

مطبوعات کتابگزار، سیدفرید قاسمی، تهران: خانه کتاب.

شناسنامه مطبوعات ایران، مسعود برزین، تهران: بهجت.

«خاطره پردرد یک کاتب: گفت و گو با سیروس طاهباز»، کتاب، نشریه روزانه یازدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، اردیبهشت 1377.

«هنگامی که گریه می دهد ساز»، لیلی گلستان، جهان کتاب، س 4، ش 73 و 74، بهمن 1377.

 

 وبلاگ اصفهان آن لاین در پرشین بلاگ

مرثیه ای برای رباب از اشعار محمد حقوقی

$
0
0

مرثیه ای برای رباب بهترین شعر زنده یاد محمدحقوقی شاعر و منتقد اصفهانی است. چون هیچ کجا در ایترنت منتشر نشده است بی مناسبت ندیدیم که این شعر زیبا را امروز با هم بخوانیم:

شادروان محمد حقوقی در مرگ رباب خانم عمه خود چنین سرود:

 

تمام کوچه پر از بوی آشنای تو بود

تمام کوچه شب

نیمشب که سبز شدم

بر آستانه در انتظار هر شبه را

و هاله، هاله روحانی تو بود که از خلوت همیشه هفتادساله می آمد

سرای پیچک و مه

صدای خاطره و خورشید

هوای آتش و دود

فضای آینه و دریا

و مرگ نادره، در چشم

جوهری جاری

که بر تمامی دریا کشیده بال، نشسته ست

میان خاک و هوا

میان ابر و زمین

چه ابر تاری

آیا

حیات جادویی باستانی ما این است

پاره ای از ابری

که چون بگرید

هر قطره اش نشانه مرگیست پاک

تا دریا؟...

چه خاک سردی

آیا

حیات جادویی باستانی ما این است

توده ای از خاک

که چون بتوفد

هر ذره اش تشنه مرگیست پاک

تا خورشید؟

چه ابر تاری آیا

در آن پگاه که اسرار آب آبی را

سقوط قطره بناگاه گفت با دریا

تو بودی آیا تو

تو رفته تا دریا

زن زمستانی

تو با ستاره آب؟

 

چه خاک سردی آیا

در آن پگاه که اسرار نوروزی را

صعود ذره بناگاه گفت با خورشید

تو بودی آیا تو

تو رفته تا خورشید

زن زمستانی

تو با پرنده نور؟

و چار پرده دیوار از میان برخاست

اتاق، دریا گشت

و شامگاه، نه از خاک و آفتاب

که از نور و آب نام گرفت

و قلب آبی خورشید خفته در اعماق

نابگاه شکافت

و روح نیلوفر

بر آب ها بالید

شعاع و موج

و قلبی از خورشید

و خونی از دریا

و گیسوانی از موج شاخه های شکوفان کوکنار سپید

زن زمستانی

که چوب نادره آبنوس را برداشت

و بر سریر سراپرده همیشه نشست:

- «آهای... آیی...!؟»

که ناگه شقایق آوردند

و آبنوس...

که گل داد

و رود نیلوفر...

که جاودانه از آفاق روح او بگذشت،

و شب

که هودج او را

به شانه ها برداشت.

 

شب همیشه انبوهی از ملائک آبی

شب همیشه خورشیدی از میانه خاکستر

و نوری از افیون

به سایبانی همسایگان شاعر تو

(روستاییان غریب)

شب همیشه با یاد مهربان تو در قاب آفتاب شراب

شب همیشه نی های استخوانی تو بر لب همیشه مرگ

 

و کودکی برخاست

و در برابر آیینه شکسته نشست

و خواند باران را

طبیب آوردند

طبیب داغ شقایق بر آبنوس نهاد

- «چقدر حق شماست؟!

برای رستن تن از تب همیشه مرگ»

برای ماندن تن در تب همیشه مرگ»

و چشم آینه، در حسرت همیشه دیدار او به خلوت ماند

و پیرزن.

که دیگر آینه، او بود

پرده داران را

 

زنی و حشمت نیلوفری

میان کویر

در استمالت تنهایی بزرگ، بزرگ

که بر صحیفه پیشانی مراثی ماست

زنی و هیبت چشمی،

که بارها

(باری)

بر آستانه در، مرگ را به تن لرزاند.

زنی نبیره نفرین

زآستان صدا رفته

وز آستان صدا بازگشته جاوید

زنی و حنجره پلکانی فریاد

از ابتدای فراز

بر انتهای فرود؛

- «آه شام آمده است».

نگاه کن!

چگونه برف فروایستاد و مرغ پرید

چگونه نور فرورفت و آفتاب گرفت

چگونه موج به ساحل شکست و توفان مرد

آهای... آی

سراپرده را به خاک نشان

آبنوس را بشکن

و باغ آبی نیلوفر از میان بردار

«حسام» آمده است.

 

و باد باغ گرفت

و حلقه ها از ریگ

و صفحه ها از شن

و پوستی

که حلقه حلقه خاک است خاک، گوشت آن

و گوشتی

که صفحه صفحه مرگ است مرگ، پوست آن

و چشمه ای خوشید

و میوه ای پوسید

و غنچه ای خشکید

 

- «مگر نه خون تو بود آن

درخت طاعونی؟

مگر نه قلب تو بود آن

در خت طاعونی؟!

مگر نه چشم تو بود آن

در خت طاعونی!؟

 

و گرد سرخ

و حجم قهوه ای کوچکی که ناصیه خاک را

به داغ گرفت

و لکه های سیاه

و رشته های سپید

بر آستانه تاریک

بر آسمانه کوتاه

 

بر آسمانه کوتاه؟

آه خواهر خاک

از آستانه تاریک

و آسمانه کوتاه

دوباره مادر من

برخیز!

و از حکایت وحی شبانه، سطحی را

که با مهاجرت رودهای سرخ،

دگرباره حجم دیگر توست

به خاکدان حیات همیشه، نام گذار!

 

تو ای پیامبر رودهای ساکن سرخ!

تو ای عزیز که دوشیزه ای و تنهایی

تو ای «رباب» که دمساز «مریم» و مایی

تو ای بشیر بکارت، تو ای زلال زفاف

مسیح هودج افلاک.

ماه پرده نشین!

عروس سرمدی باغ های نیلوفر...

 

- «فسار فستننانا!

غروب آمده باغ بنفشه روییده است»

- «سلام!»

- سلام!» - «گل»

- «کدام گل؟»

- تمام گل ها، سرخ...

- تمام گل ها خوبند»

- «نفس!

نهایت تالار نزدیک است!»

- «در، از همیشه خود سخت تر...

نفس، دیگر...»

و باغ آبی نیلوفری که باز دمید

و هودجی

که ملائک

به شانه ها بردند

 

تو ای در آینه سالیان باد و نسیم

کنار بستر تو ماییم

کنار بستر تو

کولیان عهد قدیم

کنار بستر تو، همدمان شاعر تو

در کنار بستر شب

میان خانه ای از باد

درون پرده ای از خاکستر

شب از شبان زمستانیست

و کولیان سراسیمه، باز آمده اند

صدا... صدا...

- «مهمان!

فسار فستننانا! مهمان!»

سلام! (کولی اول)

سلام! (کولی دوم)

سلام! (کولی سوم)

و باد و توفان...

- «آی...!

و برف و کولاک،

- «آی...!

فسار فستننانا! شقایق آماده است،

 

تو ای در آینه سالیان باد و نسیم

دوباره مادر من

برخیز!

منم که می دانم

که هر «دم» تو از اعماق گور خاک تو را

بر آسمان ملائک پراکنید

(ملائک غباآلودند)

دوباره مادر من

برخیز!

تویی که می دانی شب مراثی تو، تا شب مراثی من

میان فاصله ای از شراب می گذرد

منم که می خوانم

دوباره مادر من

برخیز!

و آن زمان که صدای منت به گوش فرا می رسد

دوباره بخوان:

- فسار فستننانا،

- فسار فس تن تن»

تویی که می خوانی

- فسار فس تن تن

- فسار فستننانا»

دوباره مادر من

برخیز!

«فسار فستننانا»ی توست می گوید:

که:

- «دود...

شاید باغ

که:

- «باغ...

شاید شعر...

که:

- «شعر...

شاید عشق...

که:

- «عشق...

شاید اصلی که در تبار تو بود»،

- «آه... چیست می روید»

 

و گیسوان تو در گردباد شب پیداست

شقایق آماده است

بنفشه را بردار

تویی

نه برف

تویی

نه صبح

تو باز در شب من بازگشته ای

در باد

تو با پرنده نور از فراز سایه ابر

تو با ستاره آب از فرود سایه خاک

تو ای که سیطره مرگ در جدایی توست

و مرگ نادره، در چشم

جوهری جاری

که بر تمامی دریا کشیده بال نشسته است

میان خاک و هوا

میان ابر و زمین

پرنده کولی!

ستاره آبی!

شقایق کوهی!

بنفشه خاکی!

 

و خاک کوچه پر از بوی آشنایی توست

تمام گوشه شب،

نیمشب که می مانم

بر آستانه در، انتظار هر شبه را

و هاله، هاله مهتابیاد توست که از خلوت

همیشه هفتاد ساله می آید.

 

عکس محمد حقوقی اثر یغما گلرویی:

 وبلاگ اصفهان آن لاین در پرشین بلاگ

نقد و بررسی آثار بهرام بیضایی

$
0
0

بهرام بیضایی کارگردان سینما و تئاتر، نمایشنامه نویس، پژوهشگر، طراح لباس، مجری طرح، تدوینگر، تهیه کننده و بزرگترین فیلم نامه نویس سینمای ایران در پنجم دی ماه سال 1317 در تهران چشم به جهان گشود.

پدرش نعمت الله ذکایی اصلا کاشانی و در کار تعزیه بود.

بیضایی تحصیلات دانشگاهی در رشته ادبیات فارسی را ناتمام گذاشت و به استخدام اداره ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد. سپس به اداره هنرهای دراماتیک یعنی اداره برنامه های تئاتر بعدی رفت.

بیضایی با خانم منیر اعظمفر پیمان زناشویی بست ولی این ازدواج دوامی نداشت. مژده شمسایی بازیگر، چهره پرداز، طراح صحنه و لباس همسر فعلی او است.

بیضایی یکی از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران بود که بعدها از عضویت کانون کناره گیری کرد. سپس به عنوان استاد مدعو با دانشگاه تهران همکاری کرد، و از اداره برنامه های تئاتر به عنوان استادیار تمام وقت نمایش به دانشگاه تهران انتقال یافت. اما پس از بیست سال کار دولتی از دانشگاه تهران بیرون شد.

وی فیلمهایش را بر پایه فیلمنامه های خود می سازد و گاه فیلمنامه های او از به دست دیگران هم به فیلم تبدیل می شود که ازجمله می توان به روز واقعه و فصل پنجم اشاره کرد. اتوبوس یدالله صمدی و خط قرمز مسعود کیمیایی نیز بر پایه داستان هایی از بیضایی ساخته شده است.

فیلم نامه های او که هنوز به فیلم تبدیل نشده اند: آقای لیر، آوازهای ننه آرسو، آهوی سلندری طلحک و دیگران، آیینه های روبرو، اتفاق خودش نمی افتد، اشغال، اعتراض، ایستگاه سلجوق، برگی گمشده از اوراق هویت یک هموطن آینده، پرده نئی، تاریخ سری سلطان در آبسکون، چشم انداز، چه کسی رییس را کشت؟، حقایق درباره لیلا دختر ادریس، حورا در آیینه، داستان باور نکردنی، دیباچه نوین شاهنامه، زمین، سفر بشب، سند، سیاوشخوانی، طومار شیخ شرزین، عیار تنها، عیارنامه، فیلم در فیلم، قصه های میر کفن پوش، قلعه کولاک، کفشهای مبارک، گبر گور یا گفتگو با خاک، گفتگو با آب، گفتگو با آتش، گیل گمش، لبه پرتگاه، ماهی، مقصد و یوانا یا نامه ای به هیچکس.

رگبار، کلاغ، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشوغریبه کوچک، شایدوقتی دیگر، مسافران، سگکشی و وقتی همه خوابیم از آثار سینمایی وی در مقام کارگردان هستند.

عمو سبیلو، قالی سخنگو، گفتگو با باد و سفر از فیلمهای کوتاه بیضایی هستند.

به عنوان تدوینگر نیز زمانه، نقشی بر آب، بازیهای پنهان، برج مینو، دونده، بچه های جنوب، جستجوی دو و سلندر را در کارنامه دارد.

بهرام بیضایی با فاصله زمانی زیادی فیلم می سازد و همواره برای ساختن فیلم های خود با مشکل روبه رو بوده است و دولتها آثار او را نپسندیده اند. چریکه تارا و مرگ یزد گرد به گذشته ایران می پردازند و تاکنون هیچکدام مجوز پخش نگرفته اند.

وی در آثارش نقطه دیدی خاص به زن دارد، محوریت شخصیت های زن با نگاهی منحصر به فرد و برجسته کردن بازیگران زن، مولفه مشترک آثار او است. نگاه ویژه به زوایای پنهان زندگی ایرانیان، فضای مستقل، ادبیات فاخر و پایان تلخ همواره در آثار بیضایی تکرار می شوند.

او واروژ کریممسیحی، پروانه معصومی، رضابابک، مژده شمسایی، محمدقاسم پور ستار، علی رضاخمسه، حسین محجوب، سوسن تسلیمی، امین تارخ و گلچهره سجادیه را وارد سینما کرده است.

بهرام بیضایی فعالیت سینمایی را با فیلمبرداری یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقه ای سیاه و سفید آغاز کرد.

پس از ساخت فیلم کوتاه عموسبیلو در سال 1349 نخستین فیلم بلندش رگبار را در سال 1351 ساخت که یکی از آثار ماندگار او به شمار می رود.

این فیلم با بازی پرویز فنیزاده، محمد علی کشاورز، جمشید لایق، منوچهر فرید، حسین کسبیان، رقیه چهرآزاد، حسین محجوب، عصمت صفوی، مهری ودادیان و پروانه معصومی یکی از آثار ارزشمند سینمای پیش از انقلاب به شمار می رود. یک معلم تازه وارد با رفتار ساده و شخصیت شفاف وارد محیط و موقعیت جدید می شود و عشق او به خواهر یکی از شاگردان دردسر می آفریند.

بیضایی غریبه و مه را در سال 1353 در اسالم ساخت. در این فیلم منوچهر فرید، پروانه معصومی، مجید مظفری، عصمت صفوی، ولی الله شیراندامی و محمدقاسم پورستار بازی می کنند.

او کلاغ را به تهیه کنندگی بهمن فرمان آرا در سال 1356 ساخت. پروانه معصومی در نقش یک معلم زن ظاهر می شود. او مادرشوهری دارد که دچار فراموشی شده و دنیای ذهنی و واقعی معلم در هم آمیخته است. نمایش این فیلم با وقایع سال 1357 همراه شد و درنتیجه این فیلم به چشم نیامد و تا سالها نیز نسخه های آن نایاب بود ولی در جشنواره فیلم فرانسه جایزه ای را از آن خود کرد.

چریکه تارا با بازی سوسن تسلیمی، سیامک اطلسی، محمد قاسم پور ستار، منوچهرفرید، رضا بابک و مهین دیهیم در سال 1357 در طوالش ساخته شد.

مرگ یزدگرد محصول سال 1361 تله تئاتری بر اساس نمایشنامه ای از خود بیضایی بود.

او باشو غریبه کوچک را در 1365 ساخت که درباره پی آمدهای جنگ ایران میان اقوام است. بچه جنگزده ای به اجبار از جنوب به شمال ایران مهاجرت می کند و با فرهنگی کاملا متضاد روبه رو می شود.

سوسن تسلیمی با حضور در این فیلم به همکاری های خود با بیضایی بسط داد و تبدیل به بازیگر زن برجسته آثار او تا زمان مهاجرتش به خارج شد. او در نقش نایی زن شمالی که باشو را با جهان و طبیعت اطرافش پیوند می دهد ظاهر شد.

شاید وقتی دیگر محصول سال 1366 بر اساس فیلمنامه او با نام وقت دیگر شاید ساخته شد. این فیلم که یکی از طولانی ترین آثار سینمای ایران به شمار می رود، در جشنواره فجر موفقیتهای زیادی کسب کرد.

شایدوقتی دیگر داستان دو خواهر دوقلوی جداافتاده با خاستگاه متفاوت است، در یکجا روایت به سمت سوء تفاهم روانپریشی و خیانت به حضور یک همزاد و خواهر دوقلو تغییر پیدا می کند. تسلیمی در سه نقش مادر و خواهران دوقلو ظاهر می شود؛ مادری که در کودکی دو فرزندش را سر راه گذاشته و از سرنوشت آنها بی خبر مانده، زنی که دچار کابوس های تکرارشونده و روانپریشی است و شوهرش به او شک دارد و یک زن نقاش با روحیه ای آرام.

فیلمرداری بسیار خاص و زیبا انجام شده و فلاش بکها از صحنه های ماندگار سینمای ایران هستند.

بیضایی در سال 1370 مسافران را با فیلمنامه ای از خودش ساخت که طرح آن را در سال 1354 ریخته بود. این فیلم فلسفی به مرگ اندیشی می پردازد و واقعیت پیدا کردن باورهای جمعی و پیش آگاهی درباره مرگ را روایت می کند.

مادربزرگ از تصادف جمعی از خانواده در راه سفر آگاه است، باور او تکثیر می شود و ادامه می یابد. در پایان وقتی مردگان آینه به دست به میهمانی زندگان می آیند، این باور برای همگان به وجود می آید که آنان هنوز زنده اند.

مژده شمسایی در این فیلم با حضور در نقش دختری که خواهرش در راه سفر برای شرکت در مراسم عروسی او تصادف می کند، به عنوان بازیگر زن آثار بیضایی معرفی شد و حضور وی در آثار بیضایی از این پس ادامه یافت.

ده سال بعد سگ کشی ساخته شد و علاوه بر جلب توجه منتقدان، عنوان پرفروشترین فیلم سال را به دست آورد. مژده شمسایی زنی مستقل است که برای نجات شوهرش تصمیم می گیرد چک های او را از دست طلبکارانش جمع کند. او درگیر رفع مشکلات مالی همسرش می شود و می بیند که چقدر حضور زن در اجتماع ما با مناسبات مردانه شگفت و حساسیت برانگیزاست.

در پایان زن زخم خورده، آخرین ضربه را هم از خیانت شوهرش دریافت می کند.

وقتی همه خوابیم آخرین کار بیضایی است که پس از هشت سال تولید شد و از مسائل پشت صحنه سینمای ایران گفت.

بهرام بیضایی از هنرمندانی است که در هر دو عرصه تئاتر و سینما خوش درخشیده است.

او نمایشنامه های متعدد را به نگارش درآورده و کارگردانی کرده و فعالیت هایش در عرصه تئاتر بسیار تاثیرگذار بوده است. بیضایی، اکبر رادی و غلامحسین ساعدی پایه گذاران موج نوی نمایشنامه نویسی در ایران هستند. اجراهای بیضایی بسیار پرمخاطب و همچنین نمایشنامه های او پرخواننده بوده اند.

بیضایی نقد و تحقیق درباره تئاتر را از نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، آرش، موسیقی، کیهان ماه، ستاره سینما و کتاب چراغ آغاز کرد. او همچنین به پژوهش در زمینه تئاتر ایران و دیگر کشورها پرداخته است: نمایش در ایران، نمایش در ژاپن، نمایش در چین، نمایش در هند، ریشه یابی درخت کهن و هزار افسان کجاست؟ این آثار او منبع درسی دانشجویان تئاتر به شمار می رود.

او مدتها نیز از صحنه محروم بود. ضیافت و میراث، مرگ یزدگرد، کارنامه بنداربیدخش، سلطان مار، بانو آئویی، افرا یا روز می گذرد و شب هزارویکم از مشهورترین نمایشهای بیضایی هستند. او مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین را بر اساس قتلهای زنجیره ای به اجرا درآورد.

نمایشنامه های او عبارت اند از: پرده خانه، پهلوان اکبر می میرد، جنگنامه غلامان، چهار صندوق، خاطرات هنرپیشه نقش دوم، درحضورباد، دنیای مطبوعاتی آقای اسراری، دیوان بلخ، دیوان نمایش، راه طوفانی فرمان پسر فرمان از میان تاریکی، روایت حقیقت و مرد دانا، ساحل نجات، سهرابکشی، طربنامه، فتحنامه کلات، گزارش ارداویراف، گمشدگان، مترسکها در شب، مجلس بساط برچیدن، مجلس ضربت زدن، مجلس قربانی سنمار، ندبه، نوشته های دیواری، هشتمین سفر سندباد، نمایشنامه های عروسکی عروسکها، غروب در دیاری غریب و قصه ماه پنهان، سه برخوانی: اژدهاک، آرش و کارنامه بندار بیدخش.

اصفهان آنلاین

شعر فردوسی درباره حضرت علی (ع)

$
0
0

امروز شعر منسوب به فردوسی بزرگ درباره اهل بیت علیهم السلام را با هم می خوانیم. این شعر ناظر به حدیث شریف سفینه از پیامبر اکرم (ص) است:

مثل اهل بیتی کسفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق.

یعنی اهل بیت من همانند کشتی نوح هستند هرکس از آن ها بهره برگیرد نجات می یابد و هرکس از آن ها سرپیچی کند هلاک می شود.

عبقات الانوار، ج 6، ص 913.

 

منم بنده اهل بیت نبی

ستاینده خاک پای وصی

حکیم این جهان را چو دریا نهاد

برانگیخته موج ازو تندباد

چو هفتاد کشتی برو ساخته

همه بادبان ها برافراخته

یکی پهن کشتی بسان عروس

بیاراسته همچو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی

همان اهل بیت نبی و ولی

خردمند کز دور دریا بدید

کرانه نه پیدا و بن ناپدید

بدانست کو موج خواهد زدن

کس از غرق بیرون نخواهد شدن

به دل گفت اگر با نبی و وصی

شوم غرقه دارم دو یار وفی

همانا که باشد مرا دستگیر

خداوند تاج و لوا و سریر

خداوند جوی می و انگبین

همان چشمه شیر و ماء معین

اگر چشم داری به دیگر سرای

به نزد نبی و علی گیر جای

گرت زین بد آید گناه منست

چنین است و این دین و راه منست

برین زادم و هم برین بگذرم

چنان دان که خاک پی حیدرم

دلت گر به راه خطا مایلست

ترا دشمن اندر جهان خود دلست

نباشد جز از بی پدر دشمنش

که یزدان به آتش بسوزد تنش

هر آن کس که در جانش بغض علیست

ازو زارتر در جهان زار کیست

نگر تا نداری به بازی جهان

نه برگردی از نیک پی همرهان

همه نیکی ات باید آغاز کرد

چو با نیکنامان بوی همنورد

از این در سخن چند رانم همی

همانا کرانش ندانم همی

 اصفهان آنلاین

دانلود روی ماه خداوند را ببوس

شناختی تازه از بیژن جلالی و اشعار او

$
0
0

بیژن جلالی شاعر بی ادعا و ادیب ایرانی در سی ام آبان ماه سال 1306 در تهران چشم به جهان گشود و در بیست و چهارم دی 1378 دیده از جهان فروبست.

پدرش ابراهیم تبار تفرشی داشت و مادرش اشرف الملوک از خاندان هدایت بود.

پدر و مادر بیژن پس از چندی از یکدیگر جدا شدند. بیژن همراه پدر، در ماموریت اداری اش، مدتی در شمشک و سه سال در تبریز زیست.

در دبیرستان، رشته طبیعی را دنبال کرد، از استادان او در این دوران می توان به مهدی مجتهدی، یدالله سحابی، رضا جودت، ذبیح الله صفا، محمود بهزاد، عبدالله شیبانی و محمدحسین مشایخ فریدنی اشاره کرد.

از سال 1325 تا 1331 چندی در رشته فیزیک دانشگاه تهران و مدتی در رشته علوم طبیعی دانشگاه های تولز و پاریس درس خواند ولی هیچ یک را به سرانجام نرساند.

علاقه او گشت و گذار در گلستان شعر و ادب بود.

پس از این بود که رشته زبان و ادبیات فرانسوی را در دانشگاه تهران برگزید و توانست لیسانس بگیرد. از استادان او در دوره لیسانس باید از دکتر پرویز ناتل خانلری، عیسی سپهبدی، موسی بروخیم، خانم شیبانی، خانم پاکروان و خانم اندریو نام برد.

آن گاه به تدریس زبان انگلیسی در دبیرستان ها روی آورد و چندی مسوول آزمایشگاه دبیرستان بود. مدتی به همکاری با موزه مردم شناسی وزارت فرهنگ پرداخت چون دوره مردم شناسی را در موزه مردم شناسی پاریس گذرانده بود.

پس از این به کار در شرکت فرانسوی آنتروپوز سرگرم شد. با بورس این شرکت به پاریس رفت و دوره اقتصاد نفت را گذراند. جلالی پس از این دوره به خدمت در شرکت نفت و شرکت پتروشمی پرداخت و به سال 1359 بازنشسته شد.

صادق هدایت، دایی بیژن بود و او از هدایت تاثیر بسیار پذیرفت. از 1340 به نشر افکار و آثارش پرداخت.

شعرهایش همه سپید بود و به دلیل سادگی و زلالی با استقبال اهل ادب رو به رو شد:

جهان با من به زبان فارسی سخن می گوید

از این رو من به فارسی می نویسم

و عجیب است که جهان

همه زبان ها را می داند

و به زبان همه شاعران سخن می گوید

جلالی در زندگی شخصی خود شاعری بس فروتن بدون هیچ عرض اندامی به شمار می رفت، اشعار او نیز بازتاب زندگی او است که در آن ها هیچ واژه ناآشنا و کلمه قلمبه و سلمبه ای یافت نمی شود.

بنیاد جلالی هر ساله جایزه ای را به نام و یاد بیژن جلالی به پژوهشگران ادبی تقدیم می کند. بهاء الدین خرمشاهی، سیمین بهبهانی، فرخ امیریار، صفدر تقی زاده، دکتر احمد جلیلی، کامران فانی و دکتر جواد مجابی هیات داوران این جایزه ادبی هستند.

 

از آثار او است:

روزها.

دل ما و جهان.

رنگ آب ها.

درباره شعر.

آب و آفتاب، 1363، تهران: رز، 229 ص.

بازی نور، منتخب اشعار بیژن جلالی، انتخاب شاپور بنیاد، 1369، شیراز: نوید، 216 ص.

دیدارها، اشعار 1375 تا 1378، به کوشش برادرش مهرداد جلالی، تهران: مروارید، 1380، 302 ص.

روزانه ها، 1373، تهران: بیژن جلالی، 291 ص / چاپ دوم 1374.

شعر سکوت: گزیده شعرهای منتشر نشده سال های 1345 تا 1350، تدوین کامیار عابدی، 1381، تهران: مروارید، 378 ص.

نقش جهان: گزیده شعرهای 1372 تا 1375، 1381، تهران: مروارید، 577 ص.

 

یکی از اشعار بیژن جلالی را با هم می خوانیم:

1)

مرگ می آید

با دستی چشم های ما را

می پوشاند

و با دستی میوه خورشید را

می چیند.

 

2)

بر مرگ خود

گریستن

شگفت می آورد

ولی کیست

که دیروز را

به یاد نیاورده باشد

و از نبودن خود

اندوهگین نمانده

باشد.

 

3)

در آیینه مرگ

یک بار دیگر خود را بنگریم

پیش از آن که مرگ

ما را دریابد

و با تصویر خود در آینه

یکی شویم.

 

فهرست منابع

نگاه نو، ش 55، بهمن 1381، ص 63.

ادبیات معاصر ایران، سیدحسن امین، تهران: دایره المعارف ایرانشناسی، چاپ اول 1384، ص 381 تا 382.

بزرگداشت سومین سال درگذشت بیژن جلالی در رستوران سورن تهران.

کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش27، ص60.

 

 اصفهان آنلاین


قلعه پرتقالیها در هرمز

$
0
0

آلفونسو آلبوکرک دریاسالار پرتغالی به سال 1507 میلادی به جزیره هرمز تاخت. مردم به مقاومت پرداختند ولی چون سلاحی نداشتند خیلی زود سرکوب شدند.

آلبوکرک (1453 تا 1515م) فرمان داد تا دژهایی در سرتاسر مستعمرات جدید برپا شود تا موقعیت پرتغالی ها را پاس بدارد.

این قلعه ها با هدف نظارت بر تنگه هرمز و حفظ منافع پرتقال در منطقه با پلان چهار ضلعی نامنظم، دارای دیوارهای به قطر حدود سه و نیم متر و برج هایی به ارتفاع دوازده تا هفده متر در چهار گوشه قلعه است. ازجمله دژهای پرتغالی ها می توان به قلعه قشم، کنگ، عمان، راس الخیمه و لارک اشاره کرد.

اما قلعه هرمز از همه این ها مشهورتر است که به دست مردم هرمز و همراهی برده های پرتقالی در منتهی الیه دماغه شمالی جزیره هرمز و در ساحل دریای خلیج فارس برپا شد.

بنا شد. معماری قلعه برگرفته از معماری اروپا در اواخر دوران قرون وسطی با الهام از قلعه های ایرانی است.

استحکامات قلعه از سوی خشکی بسی محکم تر از استحکامات از سوی دریا است، برای این که در برابر قیام مردم پایداری کند.

قلعه پرتغالی های هرمز شامل انبارهای اسلحه، آب انبار بزرگ، اتاق های سربازخانه، زندان، کلیسا و تالار است. یک برج در میانه و دو برج در کنارها دیده می شود. مقر فرماندهی نیز در دو طبقه بر کل بنا نظارت دارد.

کلیسای قلعه پرتقالی ها در هرمز در طبقه زیرین ساخته شده است. این کلیسای بزرگ و باشکوه هشت ستون حجیم دارد. ستون ها دارای دو ردیف ستون های سنگی دایره ای شکل با قوس های زیبایی از سنگ های مرجانی تراش خورده است.

آب انبار کوچک و بزرگ هر دو دایره ای شکل هستند. آب انبار بزرگ شش ستون دارد. طاق آب انبار یادآور طاق مهندسی اواخر دوره گوتیگ است.

آب انبار کوچک، تازه است و پیش از این اتاق بوده.

اتاق های اطراف قلعه همگی طاق های گهواره ای دارند.

یک سنگ قبر به زبان لاتین با تاریخ 1589 و چهار سژنگ قبر به زبان فارسی، چهار عراده توپ و سنگ های گلوله ای نیز در قلعه به چشم می خورد.

سنگ ها را با منجنیق پرتاب می کرده اند. یک عراده توپ نیز در دیوار کار شده است.

قلعه هرمز زمینی به طول دویست و شصت و عرض صد و هفتاد و شش متر دارد. مصالح آن چوب، سنگ های آهکی و گچی با ملاط ساروج محلی است و در چهار دوره مورد مرمت قرار گرفته و استحکام بخشی شده است.

به سال 1623 میلادی قلعه پرتقالیها در هرمز به دست امام قلی خان سردار صفوی افتاد و بار دیگر هرمز به نقشه ایران پیوست.

برای آشنایی با عظمت دلاوری های نیاکانمان لازم است که شما نیز سفری به جزیره هرمز داشته باشید. در این سفر زن ها جیغ می کشند و بچه ها گریه می کنند، آب شور به دهان فرو می رود و کام را تلخ می کند و نمک دریا چشم را مختل می سازد. این برای زمانی است که دریا آرام باشد، هنگام طوفان هیچ کس حاضر به طی کردن این مسافت نیست. حتی قایق رانان هرمز اگر هوا نامساعد باشد چندین شبانه روز در بندرعباس می مانند و به جزیره باز نمی گردند. حال امام قلی خان با امکانات چهارصد سال پیش به این جا آمده و پرتغالیها را بیرون کرده است.

بنایی به سبک قدیم به یاد شهدای گمنام ایرانی در کنار قلعه برپا شده است.

در سال های اخیر دولت پرتقال از ایران خواست تا قلعه هرمز را مرمت کند ولی از سوی مقامات پذیرفته نشد.

حال، قلعه به دست مرمت گران ایرانی اندکی تعمیر شده و یکی از برج ها دفتر میراث فرهنگی است. نورپردازی نیز قلعه را در شب ها جلوه ای دیگر می بخشد.

 

فهرست منابع

تحقیقات محلی نگارنده در جزیره هرمز، نوروز 1390.

مجموعه کتاب های راهنمای جامع ایرانگردی استان هرمزگان.

 

 اصفهان آنلاین

دیدار با استاد دکتر محمد فشارکی

$
0
0

محمد فشارکی نویسنده، مدرس، پژوهشگر، ادیب، منتقد، شاهنامه پژوه و محقق ایرانی به سال 1319 چشم به جهان گشود.

پدربزرگش آیت الله العظمی محمدحسین فشارکی از دانشمندان بنام زمان بود. او نیز به تحصیل علوم دینی در اصفهان همت گماشت. بلاغت و فلسفه و منطق را نزد دانشمندان نام آور اصفهانی آموخت و دانش ستاره شناسی را از آیت الله ادیب فراگرفت.

دیپلم ادبی را به سال 1339 از دبیرستان ادب اصفهان دریافت کرد. پس از این وارد دانشگاه تهران شد و از محضر استاد همایی، بدیع الزمان فروزانفر، دکتر محمد معین، دکتر مقدم و ابراهیم پورداوود بهره برد.

به سال 1343 لیسانس، به سال 1347 فوق لیسانس و به سال 1349 دکتری خود در رشته زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد.

افزون بر این در دوره دکتری زبان های اوستایی و پهلوی شرکت جست و زبان پارسی باستان را در انجمن زرتشتیان خارج از کشور پی گرفت.

آن گاه به تدریس روی آورد تا این که به سال 1349 به مرتبه استادیاری، سال 1368 به مرتبه دانشیاری و سرانجام به سال 1376 به مرتبه استادی رسید.

استاد فشارکی سابقه تدریس در دانشگاه دورهام انگلیس و دانشگاه ورشو در لهستان و همکاری با کنگره ایران شناسی در ادینبورگ اسکاتلند را نیز در کارنامه خود دارد.

فرزندان او رابعه، رشید الدین و آرش نام دارند.

 

از آثار او است:

راهنمایی و مشاوره چندین پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتری.

شعر در مثنوی، اصفهان: دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد.

در سایه رز، شرح چند قصیده از شعرای متقدم، اصفهان: مشعل، 1348، رقعی.

نظری به روابط ایران و هند پیش از اسلام، اصفهان: کتاب فروشی تایید، 1347.

ادوات شاعری، با همکاری دکتر جمشید مظاهری، اصفهان: کتاب فروشی تایید، 1349.

تصحیح معیار الاشعار اثر خواجه نصیرالدین طوسی، با همکاری دکتر جمشید مظاهری، اصفهان، سهروردی، 1363، 98ص.

تصحیح معیار الاشعار، قسمت قافیه، ایتالیا، 2003م.

تصحیح میزان الافکار در شرح معیار الاشعار، ایتالیا، 2003م.

محاسن الکلام مرغینانی، اصفهان: فرهنگ سرای اصفهان، 1364.

عروض و قافیه به زبان ساده، برگرفته از المعیار شمس قیس رازی، تهران: جامی، 1373، 176ص.

بدیع، تهران: جامی، 1375.

عروض سیفی، تهران، 1371.

نقد بدیع، تهران: سمت، 1379، شش + 202ص. کتاب درسی دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی.

بدیع، تهران: جامی، 1374، 216 ص.

تصحیح اختیارات شاهنامه، با همکاری مهندس مصطفی جیحونی، مشهد: خراسان شناسی، 1379، 280ص.

 

دکترفشارکی عضو هیات تحریریه مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان و تهران است. شماری از مقاله های محمدفشارکی را با هم مرور می کنیم:

«نقد عروض فارسی بر مبنای ریاضی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ش 10، سال نهم، 1353، ص 93 تا 102.

«در پیرامون اختیارات شاعری»، وحید، 1353.

«ناهنجاری های وزنی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 1354.

«اختلافات عروض فارسی و عربی»، جشن نامه مدرس رضوی، 1356.

«نقدی بر ترجمه انگلیسی منطق الطیر»، آینده، 1360.

«تقلید و انتحال در تالیف کتب بلاغی»، آینده، 1360.

«نکته ای در باب خزم»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 1361.

«هنر شاعری ناصر خسرو»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ش 14، سال دوازدهم، 1356، ص 140 تا 169.

«خواجه حسین ثنایی مشهدی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال هفتم، ش 8، 1351، ص 48 تا 78.

«محاسن الکلام مرغینانی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 1362.

«از خلیل تا سیمین»، دنیای سخن، 1370.

«نوآوری های مولانا در وزن شعر فارسی»، کیان، 1370.

«نگاهی اجمالی به صور خیال صائب»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 1370.

«اختلافات فارسی و عربی در قافیه»، سومین کنگره تحقیقات ایران.

«استعاره مصرحه»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 1370.

«استعاره مکنیه»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 1370.

«نگاهی به ناهنجاریهای وزنی شعر فارسی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ش 12، سال دهم، 1354، ص 11 تا 40.

«نگاهی به تالیفات بلاغی»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، 1370.

«نقدی بر بیان»، رشد، 1370.

«تعقید در بعضی صور ذهنی نظامی»، رشد، 1370.

«تقطیع سنتی و هجایی»، تحقیقات اسلامی، 1371.

«نقرات متتابع و سکون های متناسب (طرحی نو در شناخت وزن)»، دانشگاه تربیت معلم، 1375.

«ترجمان البلاغه»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، 1382.

«بحر (اصطلاح عروضی)»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، 1374.

«بحر بسیط (اصطلاح عروضی)»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، 1374.

«بدیع (علم بدیع)»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، 1375.

«بنداری اصفهانی و ترجمه شاهنامه»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، 1379.

«بنداری اصفهانی»، ارج نامه ایرج، جشن نامه ایرج افشار، تهران، چاپ اول 1377.

 

 

فهرست منابع

سایت فشارک، جامعه مجازی فشارکیها.

گنجینه های علمی دانشگاه اصفهان، دکتر محمدحسین علامت ساز، اصفهان: دانشگاه اصفهان، چاپ اول زمستان 1382، ص 153 تا 157.

کتاب شناسی ملی ایران.

فهرست مقالات فارسی از ایرج افشار.

 

 اصفهان آنلاین

حمام علیقلی آقا

$
0
0

خواجه ها فرزندی نداشتند و بنابر قوانین آن دوران، تمام اموال خواجگان پس از مرگ به شاه می رسید. بنابراین شماری از این خواجگان که وارثس نداشتند، اموال خود را در زمان حیات، صرف امور عام المنفعه می کردند.

علیقلی آقا یکی از خواجگان حرم شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود که مجموعه مسجد، بازارچه، مکتب خانه، زورخانه و حمام علی قلی آقا را بنا کرد.

ساخت حمام علی قلی آقای اصفهان به سال 1122ق آغاز شد و به سال 1125 به انجام رسید.

حمام علیقلیآقا یک حمام دو قلو است، یک حمام بزرگ برای مردان و یک حمام کوچک برای زنان با دو در جداگانه. هریک از این حمام ها از سربینه آغاز می شود و به گرمخانه می انجامد.

گرمخانه فضایی است مستطیل شکل با فضاهایی به نام خلوت برای شست و شوی بزرگان. مردانه و زنانه مجاور یکدیگر طراحی شده اند تا گرمای کم تری هدر شود.

سربینه جایی است که افراد، لباس خود را در می آوردند و پس از آن وارد گرم خانه می شدند.

پس از حمام کردن نیز از گرم خانه به سربینه می آمدند و استراحتی می کردند و آرام آرام بیرون می رفتند که سرما نخورند.

میان در، فضایی است که سربینه را به گرم خانه، آبریزگاه و نوره کش خانه متصل می کند، زوایای میان در باعث می شد که گرمای حمام بیرون نرود و سرمای بیرون داخل نیاید.

در سربینه زنانه هرکس هرجا دوست داشته می نشسته است. اصطلاح حمام زنانه نیز حکایت از همین در هم و بر همی دارد.

ولی در سربینه مردانه هرکسی جایگاهی داشته، سید رو به قبله می نشسته است تا ذکر و دعا بخواند و هرگاه خواست نمازی نیز بگزارد.

البته خان و بزرگ محله اگر می آمد به کلی حمام را خلوت و قرق می کردند. همین خان بود که هزینه های حمام را تامین می کرد وگرنه افراد مجبور به پرداخت هیچ پولی نبودند.

استاد حمامی کف دست افراد گلاب می ریخت و یا خشکبار می ریخت و آن ها گاه پول کمی به عنوان انعام به او می دادند.

استاد حمام زنانه اوقات بی کاری را به ریسندگی می گذراند.

سربینه مردانه هشت ضلعی است. در زیر سکوهای سربینه حفره هایی را می بینیم که لباس و کفش را درآن می نهاده اند.

پیش از ورود به هر سکو حوضچه ای است که با آب آن وضو می گرفته اند.

در میان سربینه، سنگابی دیده می شود که در آن شربت می ریخته اند.

خزینه زنانه پایین می رود به عکس خزینه مردانه که پلکانی به سمت بالا دارد.

در گوشه های خزینه فضای خلوت را می بینیم که هرکسی می توانسته است آن جا به صورت خصوصی استحمام کند.

چال حوض، فضایی همانند استخرهای امروزی در حمام مردانه قرار داد. آب خزینه گرم بوده و آب چال حوض سرد. آن بالا هم شاه نشینی دارد برای تماشا. کاشی های این شاه نشین برجسته و منحصر به فرد است. این سو تر ایوانی است برای شیرجه و پرش به داخل آب. فواره های زیبایی نیز در میان ستون های چال حوض دیده می شود.

در جوار حمام، دالان گاورو و چاه و حوض بزرگی دیده می شود.

با حرکت گاو، آب از چاه بیرون می آید و آب با لوله های سفالی موسوم به تنبوشه به خزینه ها و حوض های مختلف حمام می رود.

تون حمام که همان آتشدان و انبار سوخت حمام است پشت خزینه قرار دارد. سوخت حمام ها در قدیم خار و بوته، فضولات حیوانات و زغال گلوله شده بوده و در این اواخر از زغال سنگ و نفت نیز استفاده می شد.

صفحه ای به نام تیان که از آلیاژ مخصوص ساخته شده بود در کف خزینه قرار داشت. تیان حرارت می دید و حرارت خود را به سنگ کف خزینه انتقال می داد. دود آتشدان نیز به مجراهایی در کف گرمخانه به نام گربه رو هدایت می شد و محیط گرمخانه را گرما می بخشید. با ریختن آب سرد به روی زمین، بخار بلند می شد، همانند سونای بخار.

سقف حمام گنبدی شکل بود و باعث می شد که سقف چکه نکند.

در سقف، شیشه هایی به نام جامخانه قرار دارد که نور از آن ها به درون می تابید، ولی کسی نمی توانست از پشت بام درون حمام را ببیند. این حباب ها همچون کاربراتور عمل می کرد و در هر فصل آن ها را تنظیم می کردند.

چون گچ با آب و رطوبت سازگار نیست، دیوارها آهک بری شده اند. تزیننی که در سرتاسر حمام دیده می شود، طرح سبیل یا بازوی شاه عباس بزرگ است.

حمام علی قلی آقا در سال های اخیر به همت مردم اصفهان مرمت شد و هر روزه پذیرای بازدید کنندگان است.

این مطلب را می توانید به عنوان تحقیق دانش آموزی یا پروژه دانشجویی در رشته های معماری و گردشگری عرضه کنید.

اصفهان آن لاین

شناختی تازه از سیدمصلح الدین مهدوی

$
0
0

سید مصلح الدین مهدوی اصفهان شناس، نویسنده، پژوهشگر، تاریخ نگار، محقق، مدرس، مولف و سرگذشت نگار ایرانی به سال 1294 در اصفهان چشم به جهان گشود و در چهاردهم تیر سال 1374 در سن هشتاد سالگی در همین شهر دیده از جهان فروبست.

دوران ابتدایی را در مدرسه اقدسیه و مدرسه گلبهار گذراند و آن گاه برای دوره دبیرستان وارد مدرسه سعدی شد.

در کنار دبیرستان، علوم اسلامی را در مدرسه صدر اصفهان دنبال کرد.

از استادان او می توان به ملامحمد همامی، حاج میرزا محمدباقر امامی، آقا کمال الدین خوانساری، شیخ عبدالوهاب زاهدی، سیدحسن مدرس هاشمی، میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی، محمدحسن داورپناه (قاضی عسکر)، سیدصدرالدین کوپایی، محمدحسین فاضل تونی، محمدعلی جبل عاملی، سیدحسن حکیمی ها، سیدمحمود گلستانه، سیدابوالقاسم بدری، محمد کیوانفر، سیدمحمدحسین شوندی، اسداللَّه ایزدگشسب، نصیرالدین خواجوی نوری، ابوالقاسم زفره ای، عباس شیدا، عبدالحسین قدسی، سیدعلی زنجیره فروش، سید آقاجان نوربخش، محمدعلی کرمانی، عسکر، سید علی اصغر مدرس برزانی، محمدعلی مدرس دزفولی اصفهانی، حاج آقا رحیم ارباب، اشاره کرد.

وی از آیات عظام آقابزرگ تهرانی، سیدشهاب الدین مرعشی نجفی، میرسیدعلی علامه فانی، سیدمصطفی صفایی خوانساری، محمدعلی اراکی، سیدضیاءالدین علامه، محمدباقر کمره ای، سیدمحمد شیرازی، سیداسماعیل هاشمی، سیدمحمدعلی موحد ابطحی و سیدمحمدعلی روضاتی صاحب اجازه روایت بود.

به سال 1315 به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خود را در دانشسرای عالی پی گرفت و از محضر بزرگانی چون سیدمحمدکاظم عصار، بدیع الزمان فروزانفر، احمد آرام، عباس اقبال آشتیانی و دکتر رضازاده شفق بهره برد.

پس از این خدمت نظام وظیفه را در اصفهان بود. به سال 1331 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به تدریس در دبیرستان های تهران و اصفهان روی آورد.

او در طی شش دهه فعالیت در عرصه تراجم نگاری، مدخل های جدید را فراروی پژوهشگران گشود. به جرات می توان گفت که اگر همت او نبود، اکنون از سرگذشت بسیاری از مفاخر و بزرگان، آگاهی نداشتیم.

حتی امروز نیز حجم عظیم فیش ها و یادداشت های او، کارش را در حد و اندازه مؤسسات و دستگاه های عریض و طویل اداری با بودجه های کلان هزینه مطرح می کند.

در آذرماه 1373 در سالن اداره برق اصفهان مراسم بزرگداشتی برای او برپا شد. استاد چند ماه درگذشت و در تکیه مهدوی در تخت فولاد اصفهان به خاک خفت.

 

کتاب های چاپ شده استاد مهدوی

ابطال الصفا فی ذکر اسماء الشهدا، ترجمه عدنان طهماسبی، زیر عنوان یاران باوفای حسین (ع)، اصفهان: گل بهار، چاپ اول 1375، 210ص، وزیری.

ارمغان اصفهان در شرح حال علامه بهبهان، [اصفهان: حسینیه عمادزاده، چاپ اول 1395ق ]، 64ص، وزیری، مصور. شرح حال آیت الله العظمی میرسیدعلی موسوی بهبهانی (1304 - 1395ق) است.

اصفهان دارالعلم شرق، با تصحیح، تحقیق و اضافات محمدرضا نیل فروشان، اصفهان: مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل وابسته به سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ اول 1386، 386ص، وزیری، جدول، کتاب نامه: ص 383 - 386، هم چنین به صورت زیرنویس. معرفی 185 مدرسه از مدارس دینی اصفهان است.

اعلام اصفهان، با تحقیق و اضافات غلام رضا نصراللهی، به ویرایش نگارنده، اصفهان: مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل وابسته به سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ اول 1386، ج 1، 660ص، وزیری؛ ج 2، 928ص، وزیری. برگرفته از دوازده دفتر مؤلف و فیش ها و یادداشت های پراکنده او که خود مرحوم مهدوی گاه آن را مردان نامی اصفهان و گاهی رجال اصفهان نامیده است. تاکنون دو جلد از آن انتشار یافته و انتظار می رود دست کم به پنج جلد برسد. جلد نخست، شامل تراجم اعلام اصفهان که نام آن ها با «آ» و «الف» آغاز می شود، از شرح حال «آدم مدینی» شروع، و به «ایوب قرشی» ختم می شود، ترتیب بر اساس الفبای نام مشاهیر.

بیان المفاخر، اصفهان: کتابخانه مسجد سید (ش 9)، چاپ اول 1368، 2ج (410 + 415ص)، وزیری، مصور. شرح حال سیدمحمدباقر حجت الاسلام شفتی و خاندان او است.

تاریخچه ارزنان و مقبره علیا جناب زینب خاتون معروف به زینبیه، اصفهان: اداره کل اوقاف و امور خیریه اصفهان، چاپ اول 1375، 61ص، رقعی، کتاب نامه: ص 56 - 57.

تاریخچه شهر سامرا و زندگی عسکریین (ع)، به همراه وقف نامه و تاریخچه ساختمان حمام و حسینیه در سامراء و شمه ای از زندگانی و آثار آیت الله العظمی حاج آقاحسین بروجردی، اصفهان: چاپ خانه فردوسی، 1381ق، 227ص، وزیری، مصور، جدول. تاریخ سامرا: 3 - 86؛ زندگانی امام هادی (ع): 87 - 94؛ زندگانی امام حسن عسکری (ع): 95 - 106؛ زندگانی آیت الله بروجردی: 107 - 195؛ بیلان و تاریخچه ساختمان حمام و حسینیه شهر سامرا که به امر آیت الله بروجردی بنا شده است به قلم ابوالقاسم کوپایی: ص 196 - 227.

تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر یا بیان سبل الهدایة فی اعقاب صاحب الهدایة، [بی جا:] نشرالهدایة، چاپ اول 1367، 3ج (546 + 463 + 399ص)، وزیری، مصور. درباره اعقاب شیخ محمدتقی رازی صاحب هدایة المسترشدین یعنی خاندان نجفی مسجدشاهی در اصفهان است. فهرست اعلام این سه جلد به عنوان جلد چهارم به دست استاد مرتضی تیموری فراهم شده ولی به چاپ نرسیده است.

تذکره شعرای معاصر اصفهان، اصفهان: کتاب فروشی تایید، 1334، 568ص، وزیری، مصور، کتاب نامه: ص 568. با حضور در انجمن های ادبی، شرح حال و نمونه اشعار 486 نفر از شاعران اصفهان و حومه را از 1350ق تا زمان چاپ کتاب، گرد آورده است.

تذکرة القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان: ثقفی، [چاپ اول ] 1348، کد + 602ص، وزیری، مصور، کتاب نامه به صورت زیرنویس؛ به تصحیح محمدرضا نیل فروشان و رحیم قاسمی، اصفهان: گلدسته، چاپ اول 1384، 2ج (1144ص)، وزیری، مصور. شرح حال بیش از دوهزار تن از مشاهیر اصفهان در 1066 عنوان، ترتیب بر اساس الفبای نام کوچک مشاهیر.

تعلیمات دینی، 5ج، وزیری، برای تدریس در دبیرستان ها، با همکاری دیگران.

خاندان شیخ الاسلام اصفهان، اصفهان: گل بهار، چاپ اول زمستان 1371، 248ص، وزیری، مصور، کتاب نامه: ص 235 - 237. تاریخ چهارصد ساله خاندان شیخ الاسلام از محقق سبزواری تا دکتر علی شیخ الاسلام را بررسی کرده است.

رجال اصفهان یا تذکرةالقبور، اصفهان: ثقفی، [چاپ اول ] 1328، یو + 260ص، رقعی، مصور. تعلیقات مهدوی، عبدالحجت بلاغی، مرعشی نجفی و معلم حبیب آبادی بر کتاب ملاعبدالکریم گزی (1260 - 1339ق) است که پیش تر به صورت مستقل نیز چاپ شده بود. اصل کتاب، شامل شرح حال نزدیک به صدتن از مشاهیر اصفهان می شود، مرحوم مهدوی شمار شرح حال ها را به هفت صد رسانده است.

رسالة فی اعجاز القرآن، نوشته سیدمحمدحسن موسوی یزدی، به کوشش سیدمصلح الدین مهدوی، تهران: [بی نا]، 1365ق، 32ص.

زندگی نامه علامه مجلسی، اصفهان: حسینیه عمادزاده، 1395 - 1401ق، 2ج، وزیری؛ به ویرایش علی اکبر مهدی پور و تعلیقات آیت الله سیدمحمدعلی روضاتی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول 1378، 2ج (404 + 568ص)، به مناسبت همایش بزرگداشت علامه مجلسی در اصفهان. به صورت مفصل به زندگی، خاندان، استادان، 181 تن از شاگردان، و نام آوران مدفون در بقعه علامه محمدباقر مجلسی و پدر بزرگوارش پرداخته شده است.

لسان الارض یا تاریخ تخت فولاد اصفهان یا سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان، اصفهان: انجمن کتابخانه های عمومی، چاپ اول 1370، [271]ص، وزیری، مصور، کتاب نامه: ص [247 - 250].

عطیة الجواد (ع)، اصفهان: حسینیه و دارالشفاء حضرت جوادالائمه، چاپ اول 1366، 158ص، وزیری. جلد یازدهم از مجموعه کلمات قصار معصومین (ع) است که به شرح زندگانی حضرت امام محمد تقی (ع) و ترجمه و شرح کلمات قصار منقول از آن حضرت می پردازد.

مختصری از تاریخچه محله خواجو و وقف نامه حمام شریف، [اصفهان: چاپ خانه محمدی ]، چاپ اول 1345، 120ص، وزیری، مصور.

مزارات اصفهان، با تصحیح و اضافات اصغر منتظرالقائم، اصفهان: دانشگاه اصفهان (ش 340)، چاپ اول 1382، چاپ دوم 1384، 563ص، وزیری، مصور (رنگی)، کتاب نامه: ص 482 - 500؛ هم چنین به صورت زیرنویس، فهرست اعلام.

مشاهیر زنان اصفهان، به کوشش محمدحسین ریاحی، اصفهان: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان، چاپ اول آبان 1375، 276ص، وزیری، مصور، کتاب نامه: 269 - 276؛ هم چنین به صورت زیرنویس.

یادنامه فقیه اهل بیت عالم ربانی، عارف الهی آیت الله سید بحرالعلوم میردامادی (1345 - 1411ق)، به همراه رساله سیر و سلوک معظم له، اصفهان: مهدیه میرداماد، 1412ق / 1370، 111 + 14ص، وزیری، مصور، کتاب نامه به صورت زیرنویس.

 

آثار دست نویس

اربعین، در ذکر چهل حدیث درباره علماء.

اربعین در فضائل امیرالمؤمنین (ع).

ارشاد الناس، شرح حال شیخ عباس مصباح دستگردی.

اشعری های قم و اصفهان.

اعراب کلمات مشکله قرآن مجید.

امام زادگان اصفهان و توابع.

انیس الفارغین، جنگ اشعار و متفرقات.

بهشت و جهنم.

به یاد کربلا.

تاریخ تشیع اصفهان و زندگانی حافظ ابونعیم محدث اصفهانی.

تاریخ کاظمین.

تحفة السفر، سفرنامه به خوانسار، گلپایگان، خمین و سلطان آباد و شرح حال دانشمندان آن نواحی، نگارش در 1359ق.

تذکره شعرای اصفهان (متقدمین).

الحائریون، مدفونان در کربلا و منسوبان به کربلا.

الحجة البالغه، احادیث در فضائل علی و اهل بیت (ع) از کتب اهل سنت (تاریخ الخلفاء سیوطی، میزان الاعتدال و ذکر اخبار اصبهان).

جغرافیای اصفهان، برگرفته از کتاب ذکر اخبار اصفهان.

خاندان ترکه اصفهان (آل ترکه).

خاندان خجندیان (آل خجند) و محدثان شافعی اصفهان در قرن های پنجم و ششم.

خاندان شفروه اصفهان.

خاندان میرداماد.

خاندان نصیری طوسی اصفهان.

خوانین بختیاری.

روزنامه نگاران و روزنامه های اصفهان.

شجره طیبه یا سادات اصفهان.

شرح حال آقا سیدابوالقاسم دهکردی.

شرح حال آقا سیدمحمدباقر درچه ای.

شرح حال ثقةالاسلام کلینی.

شرح حال جهانگیرخان قشقایی.

شرح حال حاج شیخ جعفر شوشتری.

شرح حال حاج میرزا یحیی  مستوفی بیدآبادی.

شرح حال حاجیه خانم امین (بانوی ایرانی).

شرح حال خواجه نصیرالدین طوسی.

شرح حال دانشمندان قمیشه اصفهان، ناتمام.

شرح حال سادات بهشتی اصفهان.

شرح حال سادات دست غیب شیراز اصفهان.

شرح حال سیدابوالحسن مرتضوی کرونی.

شرح حال سیداسماعیل صدر.

شرح حال سیدمحمد نجف آبادی.

شرح حال شیخ مفید.

شرح حال ملامحسن فیض.

شرح حال ملا محمدحسین فشارکی.

شرح حال میرزا علی آقا شیرازی.

شرح حال میرسیدحسن روضاتی.

شرح حال میرسیدعلی مجتهد نجف آبادی.

شرح حال و کلمات قصار چهارده معصوم (ع)، چهارده جلد که جلد یازدهم آن زیر عنوان عطیة الجواد (ع) به چاپ رسیده است.

صحیفه جوادیه یا صحیفة الجواد (ع). مجموعه دعاهای منقول از حضرت جواد الائمة (ع).

فدک و سیر تاریخی آن.

قرآن در احادیث، مجموعه احادیث با موضوع قرآن.

کتاب شناسی قرآن مجید.

کتاب هایی که خوانده ام.

کلمات المعصومین (ع)، گفتار معصومان در صد موضوع.

گنجینه، مجموعه کشکول مانند شامل مطالبی در تاریخ و ادب.

گوهر گران بها در ماده تاریخ وفیات علما و شعرا.

مجموعه موضوعی آیات قرآن، هفتاد موضوع.

مردان نامی اصفهان که اکنون با نام اعلام اصفهان منتشر می شود.

المستبصرین، در شرح حال دانشمندان غیر مسلمان و یا سنی که شیعه شده اند.

معاریف اصفهان، نسخه تایپی کتابخانه شخصی دکتر لطف الله هنرفر، بدون شماره.

منطق و فلسفه.

وفیات الاعوام (وفیات الاعلام)، نام بزرگان علم و حکمت بر حسب سال وفات آن ها.

 

مقالات او چندان پرشمار نیستند مطلبی در مجله نور علم، مطلبی در روزنامه رسالت و چند مقاله در هفته نامه نوید اصفهان.

 

فهرست منابع

مصاحبه استاد مهدوی با رادیو سراسری جمهوری اسلامی ایران، برنامه سیمای فرزانگان.

مصاحبه استاد مهدوی درباره شیخ علی یزدی، هفته نامه ندای یزد، تابستان 1369.

مصاحبه استاد مهدوی با فصل نامه تاریخ و فرهنگ معاصر، زیر نظر سیدهادی خسروشاهی و رسول جعفریان، قم: بخش تاریخ مرکز بررسی های اسلامی، چاپ اول مهر 1370، ج 1، ص 211 - 227؛ همان، اصفهان یا دارالعلم شرق، با تصحیح، تحقیق و اضافات محمدرضا نیل فروشان، اصفهان: مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل، چاپ اول 1386، ص 346 - 366.

زندگی نامه خودنوشت، گاه نامه آیین فرزانگی، به ویرایش محمود حسن نژاد، اصفهان: اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان، چاپ اول بهار 1371، ج 1، ص 109 - 113.

محقق، جواد، «یاد ماندگار: گفت وگو با سید مصلح الدین مهدوی پژوهشگر غیور تاریخ و فرهنگ اصفهان»، مجله رشد معلم، ش 97، دی 1372، ص 4 - 11؛ همان، چاپ در یاد ماندگار (گفت وگوهای جواد محقق با معلمان صاحب نام ایران)، تهران: مدرسه، چاپ اول تابستان 1378، ص 153 - 166.

سایت مرکز اصفهان شناسی و مرکز ملل.

انصاری، قمی، ناصرالدین، «درگذشت دانشمند فقید استاد سیدمصلح الدین مهدوی»، دوماه نامه آیینه پژوهش، س 6، ش 32، خرداد و تیر 1374، ص 111 - 113.

خلیلیان، حمید، «یادمان آیینه فرهنگ اصفهان»، فصل نامه فرهنگ اصفهان، س 11، ش 36، تابستان 1386، ص 55 - 71.

«استاد سیدمصلح الدین مهدوی»، فصل نامه فرهنگ اصفهان، س 1، ش 1، پاییز 1374، ص 95 - 96.

«برگزاری مراسم اولین سالگرد درگذشت استاد مهدوی»، هفته نامه نوید اصفهان، س 9، ش 409، 30 خرداد 1375، ص 4.

ریاحی، محمدحسین، «خاموشی استاد سید مصلح الدین مهدوی»، ماه نامه کیهان فرهنگی، س 13، ش 126، فروردین و اردیبهشت 1375.

همو، «طلایه دار تاریخ نگاری اصفهان در عصر حاضر»، ویژه نامه همشهری، 25 مرداد 1374.

معتمدی، اسفندیار، اصفهان، مدارس نوین و مفاخر آن، اصفهان: مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل، چاپ اول تابستان 1386، ص 214 - 222.

نصراللهی، غلام رضا، «غروب غم انگیز محقق سترگ استاد مهدوی (ره)»، هفته نامه نوید اصفهان، سال 8، ش 357، 14 تیر 1374، ص 3.

همو، «یادکردی از سیدمصلح الدین مهدوی»، ماه نامه کیهان اندیشه، ش 61، مرداد و شهریور 1374، ص 185 - 186.

همو، «اولین سال هجران، یادی از زنده یاد استاد حاج سیدمصلح الدین مهدوی»، هفته نامه نوید اصفهان، س 9، ش 409، چهارشنبه 30 خرداد 1375، ص 4.

همو، مقدمه اعلام اصفهان، به ویرایش نگارنده، اصفهان: مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل، چاپ اول 1386، ج 1، ص 23 - 48.

گلزار مشاهیر، زندگی نامه درگذشتگان مشاهیر ایران، مریم آقاشیخ محمد و سعید نوری نشاط، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول 1377، ص 349 تا 350.

 اصفهان آنلاین

موزه خلیج فارس، موزه مردم شناسی

$
0
0

موزه بزرگ مردمشناسی خلیج فارس در زمینی به مساحت دو هزار و چهارصد متر مربع به سال 1386 در شهر بندرعباس مرکز استان هرمزگان گشایش یافت. موزه در سایت تاریخی و ثبت شده برکه های باران و جنب اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قرار دارد. ساختمان موزه هماهنگ با معماری بومی بنا شده و نمایانگر معماری جنوب ایران است.

ساختمان جدید در سه طبقه و فضای مرمت شده برکه ها، نمایشگاه آب و سالن پذیرایی است. لنجی بزرگ در میان قرار دارد که نوک بادبان آن به نورگیر بنا در طبقه سوم می رسد.

موزه دربرگیرنده گالری های گوناگون است.

در گالری بازار یک بازارچه سنتی، پنج شنبه بازار میناب و قهوه خانه سنتی را می بینیم.

در بخش پیش از تاریخ موزه، سفالینه ها، ظرف هایی از جنس سنگ صابون و مرمر، مجسمه، ابزار و تیغه های سنگی و سفالی به نمایش درآمده اند.

تیغه های سفالی برای نخستین بار در دی ماه 1386 در لایه نگاری تم مارون رودان کشف شد که در جهان بی سابقه بود. سر پیکان و سر نیزه های برنز و نیز شماری از برنزهای لرستان و اشیای دیگری از جنس مس و آهن مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد تا هزاره اول پیش از میلاد یعنی پنج هزار سال تا سه هزار سال پیش از این است.

پس از این، اشیایی را مربوط به دوره تاریخی می بینیم. در دوره تاریخی یعنی از پایه گذاری سلسله هخامنشیان تا پایان ساسانیان برابر با سده هفتم پیش از میلاد تا سده هفتم میلادی، منطقه هرمزگان یکی از پایگاه های پراهمیت فرهنگی، بازرگانی، اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران بود.

ظرف های سفالی، ریتون سفالی، زیور آلات زنان از سنگ های قیمتی، سر پیکان برنزی از بشاگرد، میناب، رودان و حاجی آباد به دست آمده است و بیشتر به دوره اشکانی و ساسانی مربوط می شود.

گورخمره های عصر اشکانی بسیار تامل برانگیز است. در روزگاران قدیم برای این که مردگان، چهار عنصر آب و باد و خاک و آتش را آلوده نکنند، مرده را به صورت جنینی گاه به صورت افقی و گاه عمودی در خمره سفالین می نهادند، درون خمره را با وسایل و غذا و اشیای دیگر می انباشتند، سر خمره را می پوشاندند و دفن می کردند.

در گالری دوره اسلامی ظروف سفالی چینی سلادون و آبی و سفید، خنجرهایی از نقره، جعبه های آرایش و عطردان را می بینیم که مربوط به دوره های اسلامی از تا قاجاریه است.

در گالری سکه، سکه هایی از نقره، نیکل، برنز، مس مربوط به دو هزار و سی صد سال از دوره های سلوکی، اشکانیان، ساسانیان، عرب ساسانی، اموی، ایلخانی، تیموری، آق قویونلو، صفوی، قاجاری و پهلوی نمایش داده می شوند.

کمی تمبر و شش نسخه خطی نیز در این جا مشاهده می شود. نسخه ها عبارت اند از چهار قرآن و دو کتاب دیگر که همگی را دادگاه از دست قاچاقچیان گرفته است.

در گالری دوره پارینه سنگی، تندیس سه مرد را می بینیم که زندگی در آن روزگار را به خوبی پیش چشم می آورند. یکی از آنها پسربچه ای است که در حال آوردن هیزم است و دیگری مردی در حال آوردن شکار و سومی در حال روشن کردن آتش.

با ورود به گالری صید و صیادی، سنسورهای صدا فعال می شود و صدای موج دریا و مرغان دریایی را می شنویم. چهار مجسمه با یک قایق و یک لنج روی دریا دیده می شوند.

بر روی عرشه لنج، ملوانی در حال کشیدن طناب لنگر است. ریش ناخدای پیر بر اثر وزش باد تکان می خورد. در کنار لنج، مردی در یک قایق ماهیگیری، تور در دریا انداخته و و در کنار او صیاد مروارید از قعر دریا بیرون آمده است و صدف مروارید را به دست دارد.

در گالری فتح هرمز، صدای برخورد شمشیر، شلیک تفنگ سرپر، غرش توپ و هیاهوی جنگجویان به گوش می رسد. پنج مجسمه در حال جنگ با یکدیگرند. امام قلی خان، یک سرباز و سه سرباز پرتغالی که فرمانده آن ها به دست امام قلی خان بر زمین افتاده و در حال جان دادن است. چشم های سربازان پرتغالی از حدقه درآمده است و وحشت کرده اند.

در گالری بازار سنتی یازده مجسمه مومی دیده می شود. بوی تنباکوی محلی و سدر نیز مشام را نوازش می دهد.

 

 

 اصفهان آنلاین

دیدار با مهندس سیدمصطفی جعفری

$
0
0

سید مصطفی جعفری عکاس و هنرمند ایرانی به سال 1363 در کاشان چشم به جهان گشود.

کارشناسی مرمت و احیای بناها و بافت های تاریخی را در دانشگاه تهران گذراند. او اکنون همین رشته را در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه هنر اصفهان ادامه می دهد.

عکس های او تاکنون در دو دوره جشنواره عکس دانشجویی برگزیده شده اند.

از فعالیت های نمایشگاهی او می توان به این ها اشاره داشت:

نمایشگاه هایی در دانشگاه های هنر تهران، اصفهان و مشهد.

نمایشگاه انفرادی عکس، گالری کاخ نیاوران، تهران، 1385.

نمایشگاه گروهی عکس (عکسبازی)، گالری آران، تهران، 1390.

نمایشگاه انفرادی عکس (تیر زدن در چشم ارواح)، گالری طراحان آزاد، تهران، 1390.

نمایشگاه گروهی عکس (استخر)، گالری محسن، تهران، 1390.

نمایشگاه انفرادی عکس او با عنوان ... زان باغ بی نشانه روز جمعه دوم دی ماه ساعت 16 در گالری تکش گشایش یافت.

در ذهن انسان امروز آن چه باغ را از طبیعت جدامی کند لایه های مفهومی، معانی و نیز ویژگی های کالبدی و کارکردی ویژه آن در هر مکان است. باغ، طبیعت سامان یافته بر پایه اندیشه مجرد انسانی و تمثیلی از بهشت است. باغ بی نشانه  در تطابق با جهان آرمانی ذهن انسان، جهانی میان کیفیت های مادی و معنایی را نمایش می دهد و برداشتی متفاوت از عناصر طبیعی را در خود متجلی می کند.

درختان باغ با فرم های انتزاعی و نمایش چهارفصل طبیعت به طور هم زمان، در تصاویر نوعی بی زمانی را پدید می آورند محیط و همه عناصر فضا،  با حفظ وضعیت قراردادی باغ، نمادین باقی می ماند. بنابراین  تجربه های فضایی متفاوت، چه از لحاظ زاویه دید و چه به لحاظ زمان - فضا در کنار هم و در امتداد یکدیگر قرار می گیرند. اجزای باغ واقعی و کل نمادین (ولی حقیقی) است . فضا به صورت متداوم و در زمان ها و جهات مختلف با هم  ترکیب و ادراک شده است. و درک فضا تابع قوانین زیبایی شناسی است. 

«درخت» نمادی از طبیعت است. و انسان در طی مراحل رشد عقلانیت ابزاری و مصرف گرایی جهان امروز، می کوشد طبیعت را در همان وضعیت خویشاوندی بشر شناسایی کند. وضعیتی که امروزه در اثر غفلت و فراموشی آن، به شیئی صرف، جهت «مصرف» تنزل کرده است.

در این نمایشگاه بیست و سه عکس سی در هشتاد به نمایش درآمده است.

این نمایشگاه تا روز جمعه شانزدهم دی ماه برپاست و علاقه مندان می توانند هر روز از ساعت 16 تا 20 از این نمایشگاه دیدن کنند.

گالری تکش: اصفهان، خیابان چهار باغ بالا، خیابان کاخ سعادت آباد غربی، شماره 43.

اصفهان آنلاین در پرشین بلاگ 

گروه نارنج و ترنج

$
0
0

دی ماه، خیلی زیبا است چون با جشن یلدا آغاز می شود و سپس نوبت به جشن های دی به مهر و دیبادین و دیباذر می رسد و پس از آن نوبت تولد حضرت عیسی مسیح علیه السلام و سال نوی میلادی است.

دی، ماهی است که در آن فروغ فرخزاد، پروفسور هشترودی، بهرام بیضایی، ناصر عبداللهی، دکتر غلامحسین ساعدی، علی محمد افغانی، بهرام صادقی، استاد جلال الدین همایی، عیسی بهادری، شین پرتو، دکتر عبدالحسین نوایی، سیروس طاهباز، دکتر عزت الله فولادوند، دکتر فضل الله صلواتی، رضا نوربختیار، صالح حسینی، سهیل محمودی، دکتر ضیاء موحد، چخوف، ارنست هولستر، مولیر، هرمان هسه، ساموئل بکت و تالکین پا به جهان گذاشتند، ماهی که در آن نارنج و ترنج سر می رسد.

دقت کرده اید؟ درختان زیبایی که بی سر و صدا در میان یخ و برف و سرما برگ های سبز دارند و میوه های خوشگل و خوشمزه.

گروه هنری نارنج و ترنج به همت پیمان پورشکیبایی به سال 1387 پایه گذاری شد تا روح و روان کودکان ایران زمین را شاد و بهره مند کند.

هدف این گروه آفریدن داستان های آموزنده و بیان مفاهیم اخلاقی، رفتاری و گفتاری به زبان ساده است.

داستان ها همگی برگرفته از انگاره های کهن و فرهنگ ایران زمین هستند که در قالب شعر و با تصویرهای هنرمندانه و جذاب برای مخاطبان کودکان و نوجوان ارائه می شوند.

تصویرگران در هر کتاب با به کارگیری تکنیک های متفاوت به خلق کاراکترها و فضاسازی می پردازند تا کارها تنوع بیشتری داشته باشد.

گروه نارنج و ترنج با بهره مندی از نظر روان شناس کودک و مربیان مهد کودک آثاری پدید می آورد که باعث جذب بیشتر مخاطب می شود:

حرکت گذاری واژه ها خواندن شعرها را آسان تر می کند؛

جدا بودن متن از تصویر امکان خواندن کتاب ها در نور کم اتاق خواب را فراهم می سازد؛

استفاده از کاغذ مرغوب و رنگ های بدون بو کودک را زده نمی کند؛

حال به دیدار اعضای گروه می رویم:

خانم مریم نظامی نژاد کارشناس روان شناسی از دانشگاه اصفهان و کارشناس برنامه ریزی و کتابداری در سازمان مدیریت و برنامه ریزی متولد سیزدهم آذر 1323 در تهران است. او گویندگی برای رادیو اصفهان و کار هنری در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اصفهان را در کارنامه خود دارد. از آثار او می توان به کتاب جایگاه افتخار چاپ سال 1380 در تهران اشاره کرد که معرفی بخش های مختلف کتابخانه سازمان برنامه و بودجه است. وی برای گروه با تکنیک دکور تصویرگری می کند. پنجه سفید و خواب و تپلی زبروزرنگ از آثاری است که با تصویرگری او انتشار یافته است.

خانم مستانه فاطمی کارشناس ارشد تصویر متحرک و مدرس دانشگاه و هنرستان با تکنیک رنگ روغن برای گروه تصویرگری می کند.

خانم سیما فاتح تهرانی دانش آموخته رشته گرافیک از هنرستان نور، کارشناس گرافیک از دانشگاه سوره و گرافیست متولد بیست و سوم اردیبهشت 1356 در تهران است. از استادان او می توان به هراتی، عجمی و نیما ورامینی اشاره کرد. او مدتی گرافیست شرکت بان ایران بود. وی هم اکنون با تکنیک آبرنگ برای گروه تصویرگری می کند. کتاب برکه و اسب آبی از آثار او به چاپ رسیده است.

خانم یلدا عیسوی کارشناس نگارگری از دانشگاه تهران و کاردان روان شناسی کودک از دانشگاه آزاد متولد هشتم مهرماه 1356 در تهران است. او هنر خوشنویسی را نزد پرویز اسکندرپور و حسین تهرانی دنبال کرده است. وی اکنون با تکنیک مدادرنگی و گواش آثار گروه را تصویرگری می کند که از این میان دو کتاب مارمالی با وزوزی و خال خالی بازیگوش به چاپ رسیده است.

خانم هما قاضیان کارشناس نقاشی و مدرس هنرستان با تکنیک کلاژ و رنگ روغن برای گروه تصویرگری می کند.

خانم سمانه قاضیان کارشناس نقاشی با تکنیک کلاژ و آبرنگ به تصویرپردازی آثار این گروه سرگرم است.

خانم زهرا فاطمی کاردان گرافیک رایانه با تکنیک کلاژ و گرافیک رایانه ای برای گروه تصویرگری می کند.

خانم پریسا مهدی زاده فرساد کارشناس گرافیک گروه است.

آقای میثم کمالی دهقان مدیر تولید و مجری طرح های گروه است.

خانم رقیه قلیچ خانی راوی داستان های صوتی است.

آقایان افشین آرام و آریام هژبر صدابرداران گروه هستند.

خانم ها حدیث ثریا، میترا دیانی، سارا ولدخانی، حسین رشیدی در اجراهای صوتی نقش آفرینی می کنند.

آقای پیمان پورشکیبایی داستان سرا و سرپرست گروه نارنج و ترنج است. در آثار صوتی گروه نوای سازهای او به گوش می رسد.

 اصفهان آنلاین


نقد در امتداد شهر از علی عطشانی

$
0
0

فیلم درامتدادشهر

کارگردان: علی عطشانی

خواننده: امیر مسعود

ترانه و ملودی: امیر علی بهادری

نویسنده فیلمنامه: امیرعلی محسنین

بازنویسی: علی عطشانی

بازی گران:

محمدرضا گلزار در نقش خودش

رضا رشیدپور در نقش خودش

فرزاد حسنی در نقش خودش

فرمان فتحعلیان در نقش خودش

نیکی کریمی در نقش فریبا همسر دوم جواهر فروش

سارا خویینی ها در نقش سارا همسر اول جواهر فروش

آتیلا پسیانی در نقش علی فرمانیان جواهرفروش

مهران رجبی در نقش سرکار استوار جلوخانی

محمدرضا داوودنژاد در نقش فروشنده اسلحه

گوهر خیراندیش در نقش راننده تاکسی بانوان مادر حامد

آنا نعمتی در نقش شیرین همسر حامد

امیرحسین آرمان در نقش حامد

محمد عمرانی در نقش استاد دانشگاه

مائده طهماسبی در نقش اشرف خانم

شمسی فضل اللهی در نقش مادر

مجید شهریاری در نقش سرهنگ کلانتری

پریناز ایزدیار

حمیدرضا آفرینش

خاطره حاتمی

امیرحسین مدرس

و با صدای پانته آ بهرام 

شان پن برای برنامه هایی به ایران می آید ازجمله قرار است برنامه مشترکی با محمدرضا گلزار داشته باشند. گلزار درگیر جدایی از همسرش شیوا است.

علی فرمانیان مردی جواهرفروش است که همسرش بچه دار نمی شده و بنابراین خانمی دیگر را صیغه کرده است. در این زمان همسر اولش سارا برای زایمان بستری می شود. فریبا همسر دوم فرمانیان نیز پرستار این بیمارستان است و این هر دو تا حدودی همدیگر را می شناسند. در همین زمان آزمایش فریبا نیز مثبت می شود، احتمالا او نیز باردار است.

اما جواهرفروش می خواهد هدیه ای به همسرش پس از زایمان بدهد. بنابراین راهی مغازه می شود. حامد شاگرد پیشین او با نامزدش شیرین وارد مغازه می شوند و مقداری از جنس ها را بر می دارند.

حامد پیش از این شاگرد این مغازه بوده و به اتهام دزدی اخراج و زندانی شده است، حال می خواهد حق خود را بگیرد هرچند که آبروی رفته و زمان زندان را با هیچ چیز دیگر نمی توان عوض کرد. حامد سرانجام به جواهرفروش شلیک می کند و او به شدت زخمی می شود. در این زمان محمدرضا گلزار در پاساژ پرسه می زند. حامد او را هم به گروگان می گیرد. نیروی انتظامی به طور گسترده وارد می شود. گلزار قصد مداخله دارد و می خواهد قضیه را با خیر و خوشی تمام کند ولی حامد زیر بار نمی رود چون می بیند که جناب گلزار خودش مشکلات زیادی در زندگی شخصی دارد. سرانجام حامد را با تیر می زنند و دیگران نجات پیدا می کنند.

جالب این که حامد پیش از این، هنرجوی رشته بازیگری بوده ولی به دلیل توهین به استادش از دانشگاه اخراج شده است. از این سو گلزار بازیگر بسیار مشهوری است که در زندگی شخصی خود مشکل بزرگی دارد ولی حامد و نامزدش شیرین عاشق همدیگر هستند.

یکی از ظرایف فیلم هنگامی است که مادر حامد با بی سیم خبر می شود که مسافرش را سوار کند. چون مدتی پیش یک تعقیب و گریز را دیده بودیم و حال مادر حامد نیز با بیسیم تاکسی ادای پلیس ها را در می آورد ما برای لحظاتی فکر می کنیم او واقعا نیروی پلیس است و شیرین را تعقیب می کند تا در دام بیندازد.

اگر کارگردان تکلیف خود را بیشتر با مخاطب روشن می کرد و به جای تکه هایی که شخصیت ها به همیدگر و این و آن می اندازند بر موارد خنده دار فیلم می افزود مخاطب بیشتری را جلب خود می کرد. البته منظورم طنزپردازی و یا رفتن به سمت ژانر کمدی نیست ولی این گونه هم پیام فیلم به افراد کم تری منتقل می شود ضمن این که آقای عطشانی نباید انتظار داشته باشد که در امتداد شهر همانند دموکراسی تو روز روشن فروش کند.

 گفتنی است که فیلم ما در ابتدا شش نفر زیر باران نام داشت. تیتراژ فیلم بسیار تازه و زیبا است و تا حدی مخاطب را با داستان فیلم آشنا می کند.

 اصفهان آنلاین

دکتر رضا یحیایی مجسمه ساز ایرانی

$
0
0

رضا یحیائی مجسمه ساز، نقاش، طراح، شیشه گر، شاعر، جهانگرد و هنرمند ایرانی به سال 1327 در بابل چشم به جهان گشود.

رشته های نقاشی، معماری داخلی و سرامیک را در آکادمی هنرهای زیبای فلورانس دنبال کرد، آن گاه مجسمه سازی و سنگ تراشی را در آکادمی کرارا در ایتالیا پی گرفت و دوره دکترای هنر را در دانشگاه سوربن پاریس گذراند.

او ابزار کار خود را به خوبی می شناسد، بلور و گل و چوب و سنگ و فلز در دست او، چون موم نرمی می شود تا بتواند آزادانه کارهای لطیف خود را بیافریند.

از افتخارات او دریافت نشان از ژاک شیراک رییس جمهور فرانسه است.

او تدریس در آکادمی هنرهای زیبای فلورانس، مدرسه هنر اسپینلی و دانشگاه جندی شاپور ایران را در کارنامه خود دارد.

دکتر یحیایی مدتی نیز معاونت دانشگاه جندی شاپور و مدیریت برنامه ریزی و مرمت موزه ایران باستان تهران را برعهده داشت.

تضاد فیگورهای مرکب در نقاشی ها و اشکال هندسی خالص در مجسمه های یحیایی تفکر برانگیز است. او عاشق کنار هم چیدن متضادها و جمع اضداد است تا نیروهای متضاد را به چالش کشاند.

مجسمه گنبد آسمان برج میلاد، یکی از آشناترین آثار رضایحیایی است که اکنون در فراز تهران پایتخت ایران خودنمایی می کند.

این گنبد تنها مجسمه داستان گو به شمار می رود که در خود، نمادهایی از هزاران سال فرهنگ این سرزمین را به صورت نقش برجسته جای داده است و شش صد و بیست متر مربع مساحت و نوزده تن وزن دارد.

مجموع مجسمه های کار شده در طبقه بهشت در بالاترین نقطه برج میلاد از نظر معماری به هشت بخش اصلی تقسیم می شود به این معنا که پایه ساخت این مجسمه برگرفته از چهار سوار سرنوشت یعنی چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش است و سه میوه انار، زیتون و انگور و یک درخت که نشان از زندگی است نقش مهمی در نقش بندی اثر بازی می کنند.

زیتون نمادی از آرامش ابدی، انگور نماد دروازه به معنی خلقت و گشایش و انار نماد عشق و تولد به شمار می رود.

مجموع مجسمه های ساخته شده در این گنبد در روز به یک سکون می رسد و در شب زمانی که همه چراغ ها روشن می شود از زیر و بم تک تک آن ها تاش های نوری درست مانند نقاشی دیده می شود که با روشنایی تهران می آمیزد و خود این فضا به اثر دیگری تبدیل می شود و در این هنگام تغییر و تحولی ایجاد می شود که در فضا نیز تاثیرگذار است.

هریک از مجسمه های ساخته شده در گنبد آسمان کاراکترهای یک تفکر هستند، و بیانگر نمادهایی است که در فرهنگ ده هزار ساله ما وجود داشته است فرهنگی که در عصر حاضر نخ نما شده و تنها با سمبل می توان به زبان مشترک با مخاطب برسد به همین دلیل به شکل ادبی مطرح شده است، ادبیاتی که می توان با چشم دید.

سعید خاورنژاد سمفونی گنبد آسمان را بر پایه مجسمه های ساخته دست یحیایی به اجرا درآورد. این آهنگ آن قدر با اثر تنیده شده که جزیی از آن به شمار می رود و انگار همه این مجسمه ها با آوای موسیقی با تماشاگر صحبت می کنند. موسیقی این اثر فقط یک زمزمه نیست که به صورت زیرنویس برای معرفی باشد؛ بلکه نقش اساسی در خوب دیده شدن گنبد آسمان دارد و بیننده را در فضای اثر قرار می دهد.

این گونه مجمسه ها با صدا، نور، معماری و در نهایت موسیقی کامل شده اند و فضایی سورئال، عارفانه و عاشقانه را مانند سماع ارائه داده اند.

آثار دکتریحیایی تاکنون در نمایشگاه های گروهی در آمریکا، اسپانیا، ایتالیا، ژاپن، سوئد، فرانسه، کانادا، لهستان و هلند شرکت جسته است.

افزون بر این تاکنون ده ها نمایشگاه انفرادی در سرتاسر دنیا در گالری سوفیتا، ای توگاتی، پرسه او، ایل پونته، تاوولوتزا، هنر + هنر، مرکز فرهنگی ویلاگوچاردینی، گالری پلاتزوی انریکو کووری (مرکز هنری مدرن)، ویلا ووگل (شهرداری)، سالن آرت مدرن مرکز ویلا استروتزی در شهر فلورانس، مرکز فرهنگی شهرداری گروه در ایتالیا، گالری های بایول، بای، پی یراووتو، اسپاس امرژانس، استفان دوبری، برنارد، اسپارت، آرت کومونیکسیون، مرکز تحقیقاتی و اسناد آندره وو، ویوژورت در شهر آنفلور، باگارا در شهر سن تروژه، تئاتر شهر پرپینیان، میشل گری در نورماندی، لویی ژووه در شهرک بونی یر در سورسن، شهر لووالوآ، آرت اکسپو، کاردینال فاین آرت نیویورک، هارینگتون کانادا، مرکز سکه واشنگتن، گالری وثوق و سیحون در لس آنجلس، حوریان در سانفرانسیسکو و اکسپو ولانس در اسپانیا برپا کرده است.

هم چنین مجموعه آثارش در موزه مکس ارنست شهر سیان دربرگیرنده سی صد و شصت قطعه حاصل چهل سال آفرینش هنری، شماری از کارهایش با نام مکعب پاندورا در مرکز فرهنگی کلمبیه در شهر ویل داوره، آثار سمبلیک در شهر کلمر، کارهای سبمولیک او با عنوان نور و طنین هارمونی ها در مونتینی بروتونو در حومه پاریس و تعدادی از آثار او در آکادمی موسیقی فرانسیس پولنک شهر پاریس با نام نمایشگاه موسیقی و نقاشی به نمایش درآمده است.

به سال 1976 نمایشگاه آثار او با نام جسم و روح در آفرو آسیا انستیتوت در وین اتریش به اجرا درآمد و غوغایی برپا کرد. او در این نمایشگاه، پایه های مکعبی را جدا از مجسمه ها چیده بود.

اما چه دشوار است که هنرمندی ایرانی در بیرون از وطن شناخته شده تر و آثارش پربهاتر باشد. نخستین نمایشگاه انفرادی او در ایران با نام تا سرحد امکان در گالری مدرسه هنرهای تجسمی ماه مهر تهران شکل گرفت.

مجسمه های یحیایی در این نمایشگاه، هر یک قطعه هایی اندام وار بود که در آن ها نیزه هایی فرورفته دیده می شد، یا نمی دانم نیزه های کوچکی از آن بیرون زده بود، نیزه ها نشانه تهاجم بودند یا تدافع؟ گویی نشانه گاردهای فلزی که امروزه در خانه های ایران زیاد دیده می شود به عکس خانه های زادگاه یحیایی در بابل با آن دیوارهای کوتاه گلی.

آثاری از جنس آهن و مس که کروم شده و خاصیت آینگی یافته بودند و با سطح صاف و صیقلی خود توان بازنمایی نور را داشتند. در واقع دنیای اطراف را می شد در این مجسمه های فلزی به نظاره نشست. آهن همواره به خاطر خشونتش مخاطب را از خود دور می کند ولی مجسمه های یحیایی حتی چهره مخاطب را نیز در خود بازتاب می دهد و تماشاگر را به سوی خود می کشد. این انعکاس چهره مخاطب در این خارپشت های فلزی، نشانه ای از تهاجم را باز با خود دارد و گویی واکنشی است به هرچیز، حتی به حضور مخاطب.

این تیغه ها نشانه ای از در هم و برهم بودن جهان اطراف دارد و واکنش هنرمند نسبت به وضع فعلی جامعه است. هنرمند می خواهد اعوجاجی را که در پیرامون ما هست با مجسمه های خاردارش نشانمان بدهد تا با چشمان خود نابسامانی ها را ببینیم و هارمونی های بر هم ریخته را نظاره گر باشیم.

نام این مجسمه ها را با هم مرور می کنیم:

هستم، باورم کن، کمال تعادل، آغاز همراه، بدون، زخم جامعه، مبارزه آیینه، عدم اطمینان، پیوسته درون، شرطی دیگر، آیا... نزدیکی، درباره من، دیگری نه، تکرار شعور عشق، ما خار هستیم، جدا از یکدیگر، لمسم کن، تفکر آدم امروز، سکوت قبل از انفجار و تا سر حد امکان.

اما نمایشگاه مجسمه های او با نام دوالیتی در گالری متن اصفهان نشان از علاقه او به تاریخ و فرهنگ اصفهان دارد، شهری که مدت ها در آن به مرمت آثار باستانی سرگرم بوده است.

او که چند سفر دور دنیا انجام داده است و اکنون در چهار کشور زندگی می کند، حاضر نیست میدان نقش جهان را با هیچ کجای دنیا عوض کند.

نام مجسمه های به نمایش درآمده یحیایی در گالری متن:

نقطه بالاتر، یادگار مرگ، تحریم نیزه ها، ساز نور، دایره نگاه، باربد، دوگانگی، جانشین، سماع، ترحیم نیزه ها، دوگانگی، نیزه زمان و تسلسل.

یحیایی حاصل عمر خود را در این شعر زیبا بیان داشته است:

زائر هنر

در سفر چهل ساله

در جست و جویی بی وقفه

بی هیچ لحظه ای درنگ

بی هیچ لحظه ای غفلت

دیدن زیارت است

شنیدن بوییدن

لمس کردن عبادت است

حس ارتباط به معبود است

صداهای بیرونی

سماع درونی

صداهای درونی

سماع بیرونی

حرکت

رفتن

حرکت

رفتن بدون بازگشت

در شکاف تنم

کاشت دانه ای برای شناخت

با آن چه از گذشته برداشته ام

ذهنم را آزاد کردم

امروزم را می سازم

از نقطه ای نامعلوم رها شده ام

اعتقاد کامل به کمال

اندیشیدن به هماهنگی

رسیدن به ساختار

رها شده از خود

اینک پرواز

همراه با

چوب

خاک

سنگ

آهن

همراهان اندیشه ام

همراه با رنگ های برگ

برگ طلا و نقره جان

به کلام نوین رسیده ام

در این راستین

از هزارسوی افکار

انسان را به پرواز درآورده

از خود دور و به خود نزدیک شده ام

درها

پنجره ها

درختان مقدس

سکوت

سیاهی

نور

در گذشتن از واقعیت

رسیدن به حقیقت است

حقیقت زندگی

زندگی حقیقی

سفر حجمی در هندسه زمان

از سادگی نقطه به خط

از کشیدگی

خط به سطح

از دشواری سطح به حجم و پیچیدگی برهنه انسان

داستانی از چهار سوار سرنوشت

آتش هوا

آب خاک

چهار ارابه ران عناصر سرنوشت انسان

سپید و سیاه را رنگین کمان کرده ام

آسمانم را باز کرده ام

قلب خاک را مالیده ام

مکعب های آبی از دل باد بی قرار

بر متن خاک

و اشک آتشین

زائر معبد هنر

دست ساخته ای برای عبادتگاه الهه سماع

باشد که منظومه آرامش ستاره ها

روح و روانم را

جان و تنم را در برگیرد

تقدس ذهنی

حرکت ثابت

تکرار پیچیده زمان

حقیقتی چون نور نامیرا

چون هنر

انسان برهنه

جان را به دست می گیرم

انسان برهنه عشق

برهنگی عشق

پاکی انسان

آیینه ای تا نقش خیالی

از واقعیت خویشتن در آن بینی

در جست و جوی نگاه تازه

طرحی می کشم

فرمی از گل می سازم

با ساختن می خندم

می گریم

زمزمه می کنم... با سماع

این عبادت من است

نیایش من به درگاه او

به درگاه الهه...

و چهار دهه

با ساختاری فاش

دهه اول

ایجاد حجم

انتخابی برای مسیر حرکت

دهه دوم الهه ها

چهره ها

مجسمه های گلی

گچی

سنگی

دهه سوم

انسان ها

پرواز جان

حرکت تن

حجم رنگی

دهه چهارم

توتم

تبلور سنگ و آب

شیشه

پنجره و درب زمان فرم رنگ هندسه

در ارائه این ساختارها

لحظه ها و پدیده های نو داشتم

این آثار

از نماد بیان درد برهنه عمرم

جان می گیرد

شاید عبادتی رازی محبتی

شاید از نداشتن ها و نگفتن ها

شاید شنیده ای از کلام بی صدای فرم

از انجماد لحظه

تا ذهن اندیشه

در نمای یک مجسمه

تنها به آن کس ایمان دارم که شنیدن بداند

که سماع بداند

باید رها شوم

رها و راحت

و خوشا رهایی

رهایی از جبر از فشار رهایی در همه چیز در همه جا

رهایی در راه رفتن آموختن دویدن

پر پرواز ندارم اما دلی دارم چون پرندگان

در هوای دریای آبی آسمان ها

خوشا رهایی

رهایی پرواز

اکنون خدایان با خط و فرم و هندسه و رنگ

در من سماع می کنند

اکنون زنده ام

در این چهارگوش خیالی اندیشه ام

اکنون سبک بالم

اکنون سبک بارم

نقش هایم در پرواز

پرواز خیالم اکنون

جان خویشتنم را به دست گرفته ام

جان شیشه ام را در روشنایی نور به تماشا گذاشته ام

نگاهم کنید.

 

از آثار او است:

کارهای او بر روی کارت های تلفن و کارت های متروی فرانسه.

تمبر از آثار او، چاپ فرانسه.

دوره های مجسمه سازی از ابتدا تا کنون، به چهار زبان فارسی، فرانسه، ایتالیایی و انگلیسی.

مجسمه شقایق در باغ - موزه شخصی فرانسین هانریش در فرانسه.

رضا از منظر رضا.

رضا برای رضا.

سمفونی گنبد آسمان، تهران: نظر و هرمس، در برگیرنده نظر کارشناسان هنرهای تجسمی همچون بهروز دارش و دکتر علی رضا سمیع آذر، شرح عناصر آب، باد، خاک، آتش و نمادهای خیر و شر و تکنیکی عکاسی 360 درجه است.

کاتالوگ قهوه ای سیزده، دربرگیرنده آثار نقاشی، طراحی و مجسمه های سرامیکی.

چنین متولد می شود، مجموعه آثار طراحی و نقاشی.

کاتالوگ آبی، دربرگیرنده آثار نقاشی، مجسمه و طراحی (دوره کارهای آبی).

کاتالوگ باربد، نمایشگاه بورس پاریس با همکاری مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو، پاریس.

کاتالوگ فرشتگان بنفش.

مجموعه صوتی و تصویری با نام موسیقی و هنرهای تجسمی.

کاتالوگ نارنجی که آثار برگرفته از سمبل تره گرتزیه: زن، دختر و مادر را در بر می گیرد.

کاتالوگ قرمز، نام تمام مردگان یحیی است، در پی برگزاری نمایشگاه حضرت یحیی در فلورانس، مجموعه ای از مجسمه های کوچک و نقش برجسته ها.

تا سر حد امکان، در پی برگزاری نمایشگاه تاسرحدامکان در گالری ماه مهر تهران، انتشارات نظر، با مقدمه دکتر علیرضا سمیع آذر، با همکاری بابک پیروز، الهه جواهری، زهرا حیدری، سروناز دادمنش، بهروز دارش، آریا شکوهی اقبال، آرام طالقانی، مژگان والی پور، مادام فرانسین هانریش، نوید موتمن صالحی، آیسل ایرانمنش، کمپانی تندیس و طراحی سعید خاور نژاد.

دوالیته، در پی برگزاری نمایشگاه دوالیته در نگارخانه متن اصفهان، با مقدمه هایی از دکتر محمدباقر ضیایی و دکتر علیرضا سمیع آذر، با همکاری میترا پورمعمار، آیسل ایران منش، یلدا میرزالو، مروارید مظهری، ونوشه شکری، نوید موتمن صالحی، بابک ژیروز و طراحی متین رسولی، اصفهان، 1390، خشتی.

 اصفهان آنلاین

زندگینامه هنری عیسی بهادری

$
0
0

عیسی بهادری نقاش یگانه، طراح فرش و هنرمند نام آور ایرانی در بیست و دوم دی ماه سال 1284 در بزچللو در آقچه کهریز اراک چشم به جهان گشود و به سال 1365 در غربت دیده از جهان فروبست و در گورستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شد.

پس از تحصیلات ابتدایی مدتی به طراحی فرش در اراک سرگرم بود تا این که راهی تهران شد و طبیعت سازی را در مدرسه کمال الملک پی گرفت.

مبانی نقاشی را نزد استاد اسماعیل آشتیانی و استاد حسین طاهرزاده بهزاد فراگرفت.

هر از چندگاهی نیز به اصفهان می رفت و به گرته برداری از گچبری ها و نقاشیهای آثار تاریخی اصفهان می پرداخت.

او پس از دوره هنرستان به استخدام اداره هنرهای زیبای تهران درآمد و به تدریس و نقشه های فرش سرگرم شد.

به سال 1315 به آرزویش رسید، سرپرستی هنرستان اصفهان را پذیرفت و برای همیشه در این شهر زیبا سکونت گزید.

هنرستان اصفهان به حفظ و احیای هنرهای ایرانی تبدیل شد و شاگردان نام آوری را تربیت کرد که ازجمله می توان به استاد محمود فرشچیان، هوشنگ جزی زاده، عباسعلی پورصفا و جواد رستم شیرازی اشاره کرد.

آموزش طراحی، نقشه کشی و بافت فرش برای نخستین بار به همت او در هنرستان اصفهان انجام و هنرهای سنتی ایران به کوشش وا احیا شد.

او در رشته های منبت، موزاییک، خاتم، کاشی زری و قلمزنی ابتکاراتی داشت و هرچه می دانست با بیان گیرا و جذاب در اختیار شاگردان می گذاشت.

او مانند نقاشان اروپایی پس از مطالعه، ابتدا طرح خود را به صورت اسکیس کار می کرد و سپس آن را در ابعاد واقعی با زغال طراحی به روی کاغذ سفید انتقال می داد و در مرحله بعد با استفاده از میز نور، طرح خود را پاکنویس و ساخت و ساز می کرد.

استاد به شیوه طراحان اراک کاغذ شطرنجی را با نشاسته گندم روی پارچه چلوار می چسبانید، آن گاه طرح را با کاربن روی آن کپی و سپس متن و نقوش را تماما رنگ آمیزی می کرد.

در نقشه های فرش بهادری ابتکار زیادی دیده می شود، چنان که هیچ یک از آثار خود او نیز شبیه به یکدیگر نیست.

او برای نخستین بار مفاهیم عرفانی و نمادین را در پیچش گل ها و برگ ها و موتیف های سنتی پیاده کرد و توانست بر پایه مبانی هنر ایرانی همانند ترکیب طرح های اسلیمی و ختایی، طرح های نوینی را به همراه مضمون های فلسفی و عرفانی را نقش آفرینی کند. از دیگر ابتکارات او استفاده از طرح های گل و برگ و پرنده به جای اشکال هندسی بر روی میزهای خاتم است.

وی به سال 1338 برای نخستین بار پرتره بافی را به شیوه نقاشی به اجرا درآورد.

وی خطاط نبود ولی بخشی از کاشی دور مسجد جامع عباسی را که ریخته بود بسیار زیبا ترمیم کرد.

وی به دریافت نشان های گوناگونی از نمایشگاه های دنیا، دیپلم دونور و مدال طلا از نمایشگاه جهانی بروکسل و نشان علم و هنر از فرانسه نایل شد.

بهادری به سال 1345، پس از سی سال کوشش برای گسترش هنرستان اصفهان به مدیر کلی صنایع اصفهان رسید ولی چون مقام اداری را نمی پسندید پس از دو سال بازنشسته شد.

 

از آثار او است:

فرش بشریت یا تولد انسان که در موزه هنرهای ملی نگاه داری می شود. فرش بشریت، شاهکار زیبایی است که فلسفه حیات تداوم زندگی را در قالب بدن مردی و زنی و بچه ای، رویا گونه نشان داده است. در این فرش ترکیب فلسفه و فن علمی و تسلط بر عناصر سنتی را به حد اعجاز می توان به نظاره نشست.

تابلوهای نقاشی او از آثار هنری اصفهان هم اکنون در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان دیده می شود.

تابلوی مجلس ابن سینا، موزه لوور پاریس.

کاشیکاری نمای هنرستان هنرهای زیبا.

طرح کاشی گلدسته حرم حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع).

نقشه فرش برای تولید کنندگان بزرگ فرش اصفهان.

نقشه فرش شکار چرخ، این نقشه زیر نظر استاد غلامعلی صفدر زاده حقیقی در کارگاه قالی بافی هنرستان هنرهای زیبا اصفهان بافته شد، قالیچه کرک و ابریشم اصفهان، ابعاد 150 در 240 سانتی متر، رجشمار هفتاد گره در 5/6 سانتی متر طول و عرض، گره نامتقارن (فارسی)، پرز مرینوس، چله ابریشم طبیعی، پود نخ پنبه ای، رنگها طبیعی و گیاهی.

نقشه فرش ستاره دریایی.

طراحی گچبری اتاق اصفهانی ها در ساختمان موزه زمان تهران.

نقشه فرش تنازع بقا.

نقشه فرش تشعیر و پروانه ها.

«عمارت عالی قاپو»، جهان نو، دوره 7، ش 9، مرداد 1331، ص 166.

در تصویر نیز فرشی را می بینید که از روی نقشه عیسا بهادری با پشم شتر بافته شد و دولت بلژیک از روی آن فرش ماشینی را اختراع کرد. سوگمندانه این فرش گران بها در یکی از ساختمان های اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان در وضعیت دردناکی به سر می برد و در حال پوسیدن است.

 

فهرست منابع

«هنر سنتی رو به مرگ است»، هادی سیف، رستاخیز، ش 794، 27 آذر 1356، ص 10 تا 11.

اصفهان زادگاه جمال و کمال، نعمت الله میرعظیمی، اصفهان: گل ها، چاپ اول بهار 1379، ص 318 تا 319.

برنامه های فرهنگی و هنری - مشاهیر، تهیه شده از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی.

کیمیاگران، منیژه آرمین، مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری.

 

 اصفهان آنلاین

نقد فیلم نفرین از علی توکل نیا

$
0
0

نفرین

کارگردان: علی توکلنیا

ژانر ترسناک (تریلر)

بازیگران:

اندیشه فولادوند در نقش هستی قادری

نیلوفر خوش خلق

نیما شاهرخ شاهی

علی توکل نیا

شیوا خسرومهر

فرزاد صفاجو

محمدولی احمدلو

عبدالله نجف پور

سید حمید رضا قریشی

فیلمنامه: سمانه نجاتی

بازنویس فیلم نامه: بهناز دشتی

مدیر تولید و تهیه کننده: حسن توکل نیا

فیلمبردار: سعید واثق (مافی)

تدوین: علی توکل نیا، محمد احسان اجتهادی

موسیقی: سید بهنام ابطحی

طراح گریم: فریدا صفائیان

طراح صحنه: امیر رضائی، محسن غلامی

طراح لباس: مهناز غنی

صدابردار: امین میرشکاری

صداگذار: امین میرشکاری

مدیر تدارکات: محمدولی احمدلو

عکاس: محمد فوقانی

روابط عمومی: بهناز شیربانی

 

نفرین نخستین ساخته سینمایی آقای علی توکل نیا در مقام کارگردان است.

نفرین فیلم ترسناکی است و در تیتراژ خود قتل یک مرد را به نمایش می گذارد و این گونه تکلیف خود را با مخاطب روشن می کند. با این حال اگر اکیدا توصیه شود که بچه ها به دیدن فیلم نروند بهتر است.

فیلم با عنوانی که دارد و پوستر و تابلوی تیره و تارش نباید انتظار جلب تماشگر زیادی را داشته باشد. ضمن این که بعضی تا پایان فیلم را نمی توانند تحمل کنند و بیرون می روند.

آقای مافی در فیلم برداری نفرین، کارهای بسیار تازه ای صورت داده است. هنگام گفت و گوها نیز هیچ کجا از پویایی باز نایستاده و همه جا حرکت و چرخش دوربین به مدد داستان آمده است.

هستی قادری زن جوانی است که از همسرش جدا شده و به دلیل مشکلات روانی به روان پزشک مراجعه می کند. او طلب کاری نیز دارد که به زودی به سراغش خواهد آمد. هستی به سفر شمال می رود و دوستش مهرآذر نیز به زور همراهش می رود. مهرآذر عکاس است و عاشق طبیعت و منظره های زیبا. در رستوران میان راه با پسر جوانی به نام بهمن آشنا می شوند.

پس از این راه را ادامه می دهند، پریدن سگی به میان جاده باعث انحراف آن ها به جاده ای فرعی می شود. مهرآذر از اتومبیل پیاده می شود و در آن نزدیکی خانه ای روستایی می یابد. هستی از بودن در آن جنگل تاریک می هراسد ولی مهرآذر اصرار بر ماندن دارد. پیرمردی می آید و می گوید که این خانه نفرین شده است.

صبح، هستی برای تعمیر ماشین می رود و باز می گردد تا مهرآذر را با خود ببرد ولی مهرآذر همچنان می خواهد بماند چون دریافته است که در آن جا صندوقچه ای پر از سکه های قدیمی پنهان کرده اند.

کم کم سر و کله بهمن نیز پیدا می شود، پیرمردی که این خانه را نفرین شده خوانده بود پدر بهمن بود. پیش تر در آن خانه دو خواهر زندگی می کرده اند شبی دو مرد که در راه مانده بودند به آن جا پناه می برند. پس از مدتی که از شب می گذرد آن دو تصمیم شومی می گیرند. خواهران از نیت آن ها با خبر می شوند و به انباری می روند. یکی از آن ها دیگری را می کشد و بعد خود را به دار می آویزد. مردان به هدف خود نمی رسند و صندوقچه را می یابند. بعد یکی از آن دو مرد، مرد دیگر را می کشد...

روح سرگردان آن دو خواهر و آن دو مرد در خانه قابل رویت است.

مهرآذر صندوقچه را می یابد ولی بهمن و پدرش او را می کشند و هستی را زخمی می کنند. هستی فرار می کند و به کلانتری می رود. ماموران به محل حادثه می آیند ولی در می یابند که گفته های هستی صحت ندارد و آن خانه سال ها است که متروک مانده.

هستی را در بیمارستان روانی ها بستری می کنند. پزشک پیشین هستی در جریان امر قرار می گیرد و در می یابد که تمام رویدادهایی که هستی از آن ها یاد می کند در کتاب داستانی به نام نفرین آمده است. آیا تمام داستان هستی ساختگی است؟ آیا دست کم او دوستی به نام مهرآذر داشته است که حال ناپدید شده باشد؟

هستی از تیمارستان می گریزد و بار دیگر خود را به محل حادثه می رساند. او با اتومبیل خود بهمن را از پای در می آورد ولی باز وی را می بیند. بنابراین با داس او را زخمی می کند. هستی صندوقچه سکه ها را باز پس می دهد. بهمن سر صندوقچه است که هستی به او حمله ور می شود و وی را می کشد. کمی بعد که نگاه می کند در می یابد که مهرآذر را از پای درآورده است. بنابراین به انبار می رود و خود را به دار می آویزد. خانم دکتر با همسرش به محل حادثه می آیند ولی به موقع نمی رسند. شوهر خانم دکتر کتاب داستان نفرین را بیرون می اندازد و می گیود بچسب به داستان زندگی خودمان.

 

 

 

 اصفهان آنلاین

دیدار با مهدی بابادی

$
0
0

مهدی بابادی شاعر، نویسنده، کارگردان تئاتر، نمایشنامه نویس، داستان نویس، عکاس، وبلاگ نویس، هنرمند و نقاش ایرانی به سال 1359 در خوزستان چشم به جهان گشود.

پدر و مادرش هر دو مدرس هنر بودند، او نیز به اندوختن تجربه در وادی هنر پرداخت و نقاشی را نزد پدرش فراگرفت. هنوز نوجوان بود که در مسابقات جهانی بلایای طبیعی مقام نخست را به دست آورد. پدر که دل خوشی از دنیای هنر نداشت وی را از پیمودن این راه باز می داشت. از همین رو در هنرستان، رشته کامپیوتر را برگزید ولی جاذبه هنر رهایش نمی کرد. پس از دیپلم، رشته نقاشی را در دانشگاه علمی و کاربردی آبادان دنبال کرد ولی به زودی دریافت که در فضای آکادمیک نمی تواند خواسته های خود را بیابد، و هنر مدرن و گرایش های نوین را دنبال کند. او جامعه را بهترین فضا برای فارغ التحصیل شدن هنرمند یافت، بنابراین دانشگاه را رها کرد و به تجربه های شخصی در زمینه های نقاشی، عکاسی، شعر و ادبیات روی آورد.

در این سال ها با جامعه شناسی و فلسفه آشنایی یافت و به ادبیات سمبولیسم فرانسه و دادا و سوررئال پرداخت آن گاه انجمن خوشه را در شاهین شهر راه اندازی کرد. خود و دیگر شاعران جوان در این انجمن به خواندن شعر و نقد ادبی سرگرم شدند.

به سال 1379 به تئاتر و نمایشنامه نویسی روی آورد و نویسندگی و کارگردانی چند تئاتر خیابانی را به انجام رساند اما پس از مدتی از فضای تئاتر فاصله گرفت.

پس از این بود که در کارنامه خود خلا تحصیلات رسمی را حس کرد بنابراین رشته عکاسی را دانشگاه پیام نور تهران پی گرفت.

وی هم اکنون در انجمن عکاسان سلطنتی انگلستان عضویت دارد و به همکاری با روزنامه دنیای اقتصاد سرگرم است.

 

از آثار او است:

داستان کوتاه «علی مراد» در مجله کارنامه.

مجموعه شعر خروس، نشر مزدک، 1382.

نقد تئاتر برای بولتن جشنواره تئاتر.

عکس ها، مطالب و یادداشت هایی در روزنامه دنیای اقتصاد.

عکس هایی برای روزنامه نسل فردا.

مطالبی در سایت مانی ها، صدای ادبیات غیر رسمی ایران.

مطالبی در زمینه زبان شناسی در خروس، وبلاگ شخصی خود در پرشین بلاگ.

چند نمایشگاه نقاشی ازجمله در کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، گالری لاله تهران، شاهین شهر، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تبریز، اهواز، گچساران و نگارخانه کوثر اصفهان.

نمایشگاه عکس در نگارخانه آبی تهران با گرایش ماکروگرافی.

 

این روزها وی پی گیر شعر حجم و شعر سپید است، یکی از اشعار او را با هم می خوانیم:

ذهن من کهیر زده آقا مرا ببخش

 

از چشم آن دخترک اسلحه فروش بیرون آمده بود و در ابتدای هر

 

جمله نقطه می گذاشت

 

. کاش ت و برداش ت باشی همه ی جمله را

 

. انگار از داخل حرکت می کند

 

. یکی با من تماس بگیرد

 

. آقا من از صمیم قلب غلط کردم      دیگر در ابتدای هیچ نطفه ای

 

نقطه نخواهم گذاشت

 

آقا این یکی خوشدست ترینشونه  

 

  روسی و از نژاد اصیل دور برده

 

 یا اونو بخر یا به من تجاوز کن

 

. او بحران واداشت شعرم را دزدید و چاپ کرد

 

. همه ترکه هایت را خواهم خرید به تن به جان و به یتیت افعال

 

عربی

 

. من از نامه می ترسم و از بیرون و از اخبار سراسری

 

.من تلفظ نادرست اسلحه را در دست گرفت و دیگر نقطه نمی خواهد

 

 شلیک

 اصفهان آنلاین

Viewing all 464 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>