Quantcast
Channel: شارژ ایرانسل و رایتل
Viewing all 464 articles
Browse latest View live

عزت الله انتظامی

$
0
0

عزت الله انتظامی کارگردان کهنه کار تئاتر، صداپیشه دوست داشتنی و بازیگر مولف تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران به سال 1303 در تهران چشم به جهان گشود.

پدرش ارتشی و مادرش مکتب خانه دار بود. آن دو، چهارده فرزند یافتند که پنج تای آن ها درگذشتند. مادر، نام خانوادگی خود انتظامی ها را برای فرزندش عزت الله برگزید.

عزت الله از کودکی به دیدن نمایش های روحوضی در عروسی ها علاقه داشت و در نوجوانی همه تئاترها را به تماشا می نشست.

خانواده آن ها با هنر مخالف بودند ولی او و دو برادرش قدرت و احمد به این راه رفتند. قدرت کارمند تلویزیون شد و احمد بازیگر تئاتر. پدر و مادر بر مواضع خود تا پایان عمر پای فشردند و هیچ یک از کارهای فرزندشان عزت الله را ندیدند.

او پس از دبستان به هنرستان صنعتی رفت. در این دوران اشعار پرویز خطیبی، اسماعیل نواب صفا و ابوالقاسم حالت را به عنوان پیش پرده در تماشاخانه ها به اجرا درآورد. شعرها انتقادی بودند و او به این خاطر بارها زندانی شد.

به سال 1326 در کلاس های بازیگری عبدالحسین نوشین شرکت جست و هم زمان به استخدام وزارت بهداری درآمد. در این زمان با خانمی از علاقه مندان به تئاتر پیمان زناشویی بست که حاصل آن مجید، رامین و شهاب است. این هر سه در هنرستان عالی موسیقی درس خواندند.

به سال 1328 نقش کوچکی در فیلم واریته بهاری به کارگردانی پرویز خطیبی برعهده داشت. این نخستین نقش سینمایی او بود ولی تا کار حرفه ای در سینما راه درازی پیش روی خود می دید.

در 28 امرداد 1332 به دستور تیمور بختیار همه اعضای تئاتر سعدی و ازجمله او را دستگیر کردند. او چهارماه در زندان قصر به همراه احمد شاملو در بند بود. سرانجام با نوشتن انزجارنامه ای نسبت به حزب توده آزاد شد و راه آلمان غربی را در پیش گرفت. آلمانی را در دوران هنرستان فراگرفته بود، بنابراین مشکل زبان نداشت، در هانوفر اقامت گزید و به کار در اپرا و ذوب آهن پرداخت. پس از این، رشته بازیگری را در مدرسه شبانه فولکس هوخ شوله پی گرفت و در فیلم دزد قصیده اثر لپاخ حاضر شد.

وی پس از چهار سال به میهن بازگشت و به دوبله آثاری چون مردی که رنج می برد و هملت سرگرم شد. نخستین پیشنهاد بازی در سینما را دکتر اسماعیل کوشان داد. ولی انتظامی نمی خواست با زنان خواننده هم بازی شود. سپس نقش کدخدایی را در مستند مالاریا برای تلویزیون بازی کرد. این باعث آمد که وی را از وزارت بهداری به اداره هنرهای زیبا انتقال دهند.

در اداره هنرهای زیبا با همکاری علی نصیریان، عباس جوانمرد، پری صابری، رکن الدین خسروی و حمید سمندریان به سرتاسر ایران سفر کرد و نمایش هایی را به اجرا درآورد. سپس مسوول رسیدگی به امور نمایش شیراز شد.

اما استعداد انتظامی نخستین بار در فیلم گاو کشف شد. شخصیت مش حسن در فیلم گاو یا شخصیت ناصرالدین شاه اکتور سینما یک شخصیت معمولی نبود که هرکسی بتواند از عهده بر بیاید، او چنان در این نقش ها حاضر شد که هنوز هم نقشبند خاطره ها است.

پس از این لزوم تحصیلات دانشگاهی را به صورت جدی تری حس کرد بنابراین وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و با ارائه پایان نامه ای درباره پیش پرده خوانی لیسانس گرفت.

سپس به تدریس در دانشکده هنرهای دراماتیک سرگرم شد. از شاگردان او باید به سهراب سلیمی، قاسم سیف و جمشید جهان زاده اشاره کرد. تدریس را خیلی زود به سویی نهاد و به عضویت گروه نمایش و ادبیات نمایشی فرهنگستان هنر درآمد.

انتظامی در آثار دیگر مهرجویی نیز ایفای نقش کرد: آقای هالو، پستچی، دایره مینا، مدرسه ای که می رفتیم، اجاره نشین ها، شیرک، هامون، میکس و بانو .

از کارگردانان مشهوری که انتظامی برایشان بازی کرده است می توان به یازده همکاری با داریوش مهرجویی، هشت همکاری با علی حاتمی، پنج همکاری با محمدرضا بزرگ نیا، سه همکاری با حسن هدایت، دو همکاری با رسول صدر عاملی، دو همکاری با بهروز افخمی، یک همکاری با محسن مخملباف، یک همکاری با رخشان بنی اعتماد و یک همکاری با مسعود کیمیایی اشاره کرد.

اکنون او ستایش شده ترین و شناخته شده ترین بازیگر ایرانی است که به او لقب آقای بازیگر داده اند. آقای بازیگر با شصت فیلم و دو سریال یکی از پرکارترین بازیگران سینمای جهان به شمار می رود.

او همانند دیگر بازیگران خوب، در فیلم های متوسط، کمتر ظرایف و خلاقیت هایش را بروز می دهد. بازی او به توانایی متفاوت کارگردان ها بازمی گردد و به خود نقش که تا چه حد خوب نوشته شده و پرورش یافته باشد. البته او همواره موانع را دور می زند و بیشتر به خود تکیه می کند، به عنوان نمونه با بازی در خانه خلوت که فیلمی متوسط بود آن را به اثری خوب ارتقاء داد تا حدی که از جشنواره فجر هم جایزه گرفت.

تفاوت او با دیگران این است که:

آغازش از تلویزیون نبود و بلکه اصلا در مجموعه های تلویزیونی بازی نکرد مگر دو بار که یک بارش در سریالی مثل هزاردستان و برای کارگردانی همچون علی حاتمی بود.

او نقش سبک بازی نکرد، لودگی نکرد و اصلا با سینمای معنوی آغاز کرد.

فقط به بازیگری پرداخت در حالی که بیشتر بازیگران چند کار را با هم انجام داده اند و به سراب کارگردانی هم قدم گذاشته اند.

نقش را ابتدا درک می کند تا بتواند آن را به گونه ای به مخاطب منتقل کند که مخاطب بپذیرد، تحت تاثیر قرار گیرد، و همه ابعاد نقش را ببیند. سپس آن را باور می کند و تبدیل به او می شود، بنابراین به او برمی خورد اگر بگویند خوب بازی کردی چونوی در برابر دوربین نیز زندگی می کند.

تاکیدش روی احساس است نه اکشن و کارهای جسمانی.

در انتخاب نقش ها وسواس زیادی دارد و تا آثار پیشین کارگردان را نبیند، و فیلم نامه را به صورت کامل نخواند و نپسندد بازی نمی کند.

نقش های منفی را هم به صورت مثبت ایجاد می کند به گونه ای که همدلی مخاطب را بر می انگیزد. مثلا نقش ناصرالدین شاه در فیلم کمال الملک را چنان شیرین اجرا کرد که حتی صدای خشن دوبلر هم کاری از پیش نبرد. او تراژدی را جلو می برد و ناگهان آن را به حالت طنز و شاد باز می گرداند.

می کوشد نقش هایش با یکدیگر متفاوت باشد، چنان که ناصرالدین شاه کمال الملک با ناصرالدین شاه فیلم ناصرالدین شاه اکتور سینما از زمین تا آسمان تفاوت دارد.

هیچ گاه بازی در دو فیلم را هم زمان نمی پذیرد.

دنبال نقش اول نیست و نقش کوچک را نیز با حس و حال بازی می کند. او برای درخشش کارش نیاز به بازی در نقش اول ندارد.

 

او تجربه حضور در همه ژانرها را دارد: کمدی، تاریخی، اجتماعی، دفاع مقدس، خانوادگی و عاطفی.

نقش مشد حسن در فیلم گاو، جایزه هوگوی نقره ای را برایش به ارمغان آورد. سپس سیمرغ بلورین را از هفتمین جشنواره فجر برای حضور در فیلم گراند سینما به دست آورد. آن گاه برای بازی در فیلم ناصرالدین شاه اکتور سینما نامزد سیمرغ بلورین شد و برای روز فرشته سیمرغ بلورین دوازدهمین جشنواره فجر را به کف آورد. به یقین آن چه او به جامعه ایرانی تقدیم داشته است بیش از جایزه هایی است که به خانه برده و این روزها خانه اش را به موزه ای تبدیل کرده و قصد دارد آن را به مردم ایران واگذارد.

 

انتظامی در عرصه تئاتر:

پیش پرده تهران مصور، 1324.

پیش پرده کارمند دولت، 1325.

پیش پرده سر دفتر.

پیش پرده قاسم کوری.

پیش پرده فراش پست.

 

شماری از نمایش هایی که عزت اله انتظامی بازی کرده است:

آتشگاه، 1342.

آگهی ازدواج، نوشته پیتر توما، 1341.

ارشین مالالان، به کارگردانی صمد صباحی، نوشته عزیز حاجی بیگف.

از خود گریخته، محسن یلفانی، به کارگردانی خلیل موحد دیلمقانی.

از طبع خارج شده، به کارگردانی حسین خیرخواه.

اسب سیرک، به کارگردانی جعفر والی، 1339.

استعمال دخانیات ممنوع، 1346.

افول، نوشته اکبر رادی، به کارگردانی علی نصیریان، تالار سنگلج.

امیر ارسلان به کارگردانی علی نصیریان.

اولتیماتوم نوشته پرویز خطیبی، به کارگردانی اصغر تفکری.

بازگشتی نیست، 1341.

ببخشید نمره عوضی است، نوشته لوسیل فلچر، به کارگردانی ح برمک، 1339.

بلبل سرگشته، 1345.

بنگاه تئاترال نویسنده و کارگردان: علی نصیریان، 1353 تا 1354.

بیگانه در خانه، 1342.

پزشک دهکده کوکونیان، نوشته ماکس روکت، به کارگردانی علی نصیریان، 1339.

پنجه، به کارگردانی جعفر والی، 1339.

پهلوان کچل، نویسنده و کارگردان: علی نصیریان.

تارتوف، نوشته مولیر، به کارگردانی حسین خیرخواه.

توپاز، نوشته مارسل پانیول، به کارگردانی عبدالحسین نوشین.

جعفرخان از فرنگ آمده، به کارگردانی علی نصیریان، در نقش نوکر، پادگان مراغه، 1342.

چراغ گاز، به کارگردانی عبدالحسین نوشین.

چشمه چهلم، 1342.

چوب به دست های ورزیل، نوشته دکتر غلام حسین ساعدی، به کارگردانی جعفر والی.

خانه بی بزرگ تر، 1345.

خانه روشنی، 1346.

خانه عروسک اثر ایبسن، به کارگردانی مهین اسکویی.

خودکشی، 1342.

دختر شکلات فروش، به کارگردانی حسین خیرخواه.

دشت بان، 1342.

ده و سه دقیقه، به کارگردانی جعفر والی، 1339.

دیوانه ای روی بام، 1341.

رانده وو، به کارگردانی خودش. در نقش گارسون.

روز شوم، 1342.

شادروان مادرخانم، 1342.

شکارگاه، به کارگردانی جعفر والی، نوشته آلفرد سوار و لئوپولد مارشال، 1340.

شنل قرمز، به کارگردانی عبدالحسین نوشین و لرتا، 1327.

طناب، نوشته یوجین اونیل، به کارگردانی جعفر والی، 1339.

عروس، نوشته فریده فرجام، به کارگردانی جعفر والی.

عشق شوم، 1341.

کرگدن نوشته اوژن یونسکو، به کارگردانی حمید سمندریان.

کنار جاده، نوشته مهین تجدد، 1342.

گاو به کارگردانی جعفر والی، 1344. جلال آل احمد از این نمایش تلویزیونی قدردانی کرد. انتظامی برای این کار، مدتی به محلات رفت و حرکات یک گاو را زیر نظر گرفت.

گوهر شب چراغ، 1343.

محصلین کلک باز، به کارگردانی صمد صباحی، تئاتر پارس.

مستنطق اثر ج ب پریستلی به کارگردانی عبدالحسین نوشین، در نقش نعش.

ناموس، به کارگردانی صمد صباحی، تئاتر پارس.

واریته بهاری، به کارگردانی صمد صباحی.

ولپن نوشته بن جانسون، به کارگردانی عبدالحسین نوشین.

ویلای یوکا، به کارگردانی عباس جوانمرد، نوشته ایزابل جورج شرایبر، 1339.

هیاهوی بسیار برای هیچ، نوشته شیکسپیر، به کارگردانی مصطفی اسکویی.

 

بازی و کارگردانی شاه عباس و مرد پاره دوز، 1346.

 

عزت ا... انتظامی کارگردانی این نمایش ها را در کارنامه دارد:

شنل، نوشته گوگول، 1343.

الماس، نوشته آلن مانک هاوس، 1339.

بازرس اثر نیکلای گوگول، اجرا در تالار 25 شهریور تهران و بیشتر شهرهای ایران، 1351 تا 1352.

بازگشتی نیست، نوشته اریک ارول، 1340.

بعد از آن همه سال ها، 1340.

بهترین بابای دنیا نوشته دکتر غلامحسین ساعدی.

بیم و امید، 1340.

پنجره، نوشته چخوف، 1357.

ترس از جریمه، نوشته پرویز خطیبی، 1339.

چشم های قشنگ خانم والری، نوشته موریل باکسل، 1340.

خانه اجاره ای، 1341.

خشت اول، نوشته الخاندرو کازونا، 1341.

دعوت، نوشته غلام حسین ساعدی، 1356.

زن اجتماعی، نوشته بهمن فرسی، 1356.

صبح آفتابی، نوشته سرافن وژواکن و آلوارز کنترو، 1339.

عشق شوم، نوشته پل استوک، 1340.

شوم، نوشته رابرت کفلین، 1341.

روز شوم، نوشته الکساندر آستروفسکی، 1342.

قایق سرنوشت، 1339.

کلبه، نوشته الویس بیچ، 1340.

گردن بند مروارید، نوشته یون اسلوویچی، 1340.

مادموازل می می، 1340.

مکتب بیوه ها، 1340.

دو خجول، نوشته اوژن لابیش، 1341.

غریبه، نوشته دیوید آزبرن، 1342.

دست بزن، نوشته دیوید آزبرن، 1342.

گویندگی قصه موزیکال پیتر و گرگ، 1351 تا 1352.

 

سریالها و فیلمهای عزت انتظامی در سینما و تلویزیون:

1328: واریته بهاری به کارگردانی پرویز خطیبی.

1348: گاو به کارگردانی داریوش مهرجویی. در نقش مش حسن.

1349: آقای هالو به کارگردانی داریوش مهرجویی. در دو نقش محمدی پور و فتح الله خان کافه دار.

1351: بیتا اثر هژیر داریوش نوشته گلی ترقی. در نقش پدر دیوانه بی تا. نقشی کوتاه و بدون دیالوگ ولی زیبا و دلنشین.

1351: پستچی به کارگردانی داریوش مهرجویی با الهام از نمایشنامه ویزک اثر جورج بوخنر. در نقش نیت الله خان زمیندار. نیت الله نام پدر عزت الله انتظامی بود.

1351: صادق کرده به کارگردانی ناصر تقوایی. در نقش سرگروهبان ولی خان پدرزن صادق.

1351: ستارخان به کارگردانی علی حاتمی. در نقش حیدرخان عمواغلو. نخستین حضور در یک فیلم تاریخی.

1352: قیامت عشق اولین و آخرین کار هوشنگ حسامی. بر پایه داستانی از درویش. در نقش حاج آقا کمال.

1353: بنگاه تئاترال که ناتمام ماند، به کارگردانی بزرگمهر رفیعا بر پایه نوشته ای از علی نصیریان. در نقش پهلوان کچل.

1353: صمد آرتیست می شود به کارگردانی پرویز صیاد.

1353: آپارتمان نشین ها یا غبارنشینها که توقیف شد، به کارگردانی داود روستایی. در نقش آقای مودب.

1354: الموت به کارگردانی داریوش مهرجویی که ناتمام ماند.

1355: شیر خفته به کارگردانی دکتر اسماعیل کوشان. در نقش محمودخان، منشی سفارت انگلستان.

1355: ملکوت به کارگردانی خسرو هریتاش، بر پایه داستانی از بهرام صادقی. در نقش م. ل.

1357: این گروه محکومین به کارگردانی هادی صابر. در نقش حسین ژنرال. گوش انتظامی در این فیلم چرک کرد و بخشی از شنوایی اش را از دست داد.

1357: دایره مینا به کارگردانی داریوش مهرجویی، بر پایه داستان آشغالدونی از دکتر غلامحسین ساعدی. در نقش سامری دلال خون.

1357: کارگردانی فیلم تلویزیونی مسافرت با بازی خودش.

1358: گفتگو با عباس کیارستمی در فیلم قضیه شکل اول قضیه شکل دوم.

1359: حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق به کارگردانی داریوش مهرجویی که توقیف شد و سپس به سال 1369 با نام مدرسه ای که می رفتیم به نمایش درآمد. در نقش کتابدار مدرسه.

1361: حاجی واشنگتن به کارگردانی علی حاتمی. در نقش حاج حسینقلی صدرالسلطنه نخستین سفیر ایران در اتازونی یا همان امریکا در زمان ناصرالدین شاه قاجار. فیلم سال ها توقیف شد چون می گفتند قصد تمسخر رجایی را دارد که به سازمان ملل رفته است.

1362: خانه عنکبوت نوشته مسعود بهنود به کارگردانی علیرضا داودنژاد. در نقش مراد ثابتیان سرمایه دار تازه به دوران رسیده.

1363: کمال الملک به کارگردانی علی حاتمی. در نقش ناصرالدین شاه قاجار. منوچهر اسماعیلی به جای او و جمشید مشایخی (کمال الملک) صحبت می کند.

1364: چمدان اثر جلال مقدم. در نقش سجادی، بازاری مذهبی. کاری که بدون تمرین و به صورت بداهه انجام یافت و متفاوت ترین کار انتظامی به شمار می رود.

1365: اجاره نشینها به کارگردانی داریوش مهرجویی. در نقش عباس آقای سوپر گوشت، مباشر مالک.

1365: در مسیر تندباد به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی. در نقش امیرهوشنگ یک قهرمان سابق که پشم و پیلی اش ریخته است ولی خود را از تک و تا نمی اندازد. نخستین کار انتظامی با یک کارگردان بعد انقلابی.

1365: شیر سنگی به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی. در نقش نامدارخان، رییس قبیله ای که می خواهد مدرن زندگی کند. انتظامی در این وسترن ایرانی با لهجه لری سخن می گوید.

1365: جعفرخان از فرنگ برگشته به کارگردانی علی حاتمی و محمد متوسلانی. در نقش حاج علی اکبر چلویی، پدر جعفر.

1365: کشتی آنجلیکا به کارگردانی محمدرضا بزرگنیا. در نقش حاکم شیراز.

1365: گراندسینما به کارگردانی حسن هدایت. در نقش موسیو آقایف ارمنی با لهجه ترک های شوروی.

1366: شیرک به کارگردانی داریوش مهرجویی. در نقش حاج خالوقربان پیرمرد دشتبانی که شب ها نمی خوابد و با گرازها می جنگد.

1366: سریال هزاردستان اثر علی حاتمی در نقش خان مظفر. این نقش چنان قوی بود که هنوز هم انتظامی را زیر تاثیر گذارده است. هزاردستان در ابتدا بازه زمانی احمدشاه تا محمدرضا پهلوی را در بر می گرفت. خان مظفر عاشق دختری می شد که برای پسرش گرفته بود. پسر معلول بود و به پدر حمله می برد. خان مظفر با سکوت، پرسر و صداترین کارها را انجام می داد. در نهایت، انتظامی را از کار کنار گذاشتند و کارگردان، با نماهای پیشین، هزاردستان را بدون حضور انتظامی به انجام رساند.

1368: هامون به کارگردانی داریوش مهرجویی. در نقش دبیری که وکیل دادگستری و از دوستان پدر هامون است.

1369: سایه خیال نوشته مسعود جعفری جوزانی به کارگردانی حسین دلیر. در نقش کوثری.

1370: بانو به کارگردانی داریوش مهرجویی. در نقش قربان سالار آشپز و خدمتکار خانه که زیر چهره ترحم برانگیز و مفلوک خود موجودی حقه باز و قالتاق است. گریم سنگین انتظامی باعث ناراحتی پوستی و جراحت چشم چپ او شد.

1370: خانه خلوت به کارگردانی مهدی صباغ زاده، نوشته اصغر عبداللهی و حسن قلی زاده. در نقش امیرجلال الدین پاورقی نویس مطبوعات بر پایه شخصیت جلال آل احمد. انتظامی نقش زیادی در پرورده شدن فیلم نامه و دیالوگها داشت و احمد شاملو از این فیلم قدردانی کرد.

1371: ناصرالدین شاه آکتور سینما به کارگردانی محسن مخملباف در دو نقش مظفرالدین شاه و ناصر الدین شاه قاجار.

1372: خونه شاگرد یا بازیچه اثر تورج منصوری. در نقش قدیر ظفرلو صاحب شرکت مضاربه ای.

1372: جنگ نفتکشها به کارگردانی محمدرضا بزرگنیا. در نقش صوفی ناخدای بازنشسته.

1372: روز فرشته به کارگردانی بهروز افخمی. در نقش نیت الله داداش بیک. پرداخت نهایی فیلم نامه از انتظامی است. عزت الله انتظامی بار دیگر پس از پستچی نام پدرش را برای نقش خودش در فیلم برگزید. اسماعیل داورفر نیز نام عموی انتظامی را پذیرفت.

1373: روز واقعه نوشته بهرام بیضایی، به کارگردانی شهرام اسدی. در نقش زید از بزرگان عرب.

1373: روسری آبی به کارگردانی رخشان بنی اعتماد. در نقش رسول رحمانی کارخانه دار سالخورده که عاشق نوبر می شود. تنها همکاری انتظامی با یک فیلمساز زن.

1375: جهان پهلوان تختی به کارگردانی علی حاتمی که ناتمام ماند. در نقش مشدی رجب پدر تختی که یخ فروشی دارد و دیوانه می شود و می میرد.

1375: طوفان به کارگردانی محمدرضا بزرگ نیا.

1377: کمیته مجازات به کارگردانی علی حاتمی.

1378: طهران روزگار نو به کارگردانی علی حاتمی.

1378: سریال محاکمه، به کارگردانی حسن هدایت، در نقش حشمت مینوی یک روزنامه نگار تبعیدی در زمان جنگ جهانی دوم.

1378: میکس به کارگردانی داریوش مهرجویی. در نقش خودش.

1378: غول یا باد و شقایق اثر ضیاءالدین دری. در نقش خودش. درباره مواد مخدر و ایدز.

1380: خانه ای روی آب به کارگردانی بهمن فرمان آرا. در نقش پدر پیر دکتر.

1380: سایه روشن یا تاریک خانه اثر حسن هدایت. در نقش محمد علوی رییس اداره آگاهی بندر انزلی.

1381: گاوخونی به کارگردانی بهروز افخمی. در نقش خیاط، پدر راوی داستان.

1381: دیوانه ای از قفس پرید به کارگردانی احمدرضا معتمدی. در نقش سرمایه دار.

1382: جایی برای زندگی اثر محمدرضا بزرگنیا در نقش عیدی محمد خان.

1383: حکم به کارگردانی مسعود کیمیایی. در نقش رضا معروفی پیرمرد روشن اندیشی که از یک گروه مافیایی سر درآورده است.

1385: ستاره می شود به کارگردانی فریدون جیرانی. در نقش رفیع گلکار بازیگر قدیمی تئاتر که پیر و معلول است، درآمدی ندارد و می خواهد فیلمی بازی کند. نقش کوچکی به نام مشرقی را در یک فیلم به او می دهند ولی کارگردان خوشش نمی آید.

1385: مینای شهر خاموش به کارگردانی امیرشهاب رضویان. در نقش قناتی مربی موسیقی.

1385: شهری که دوست می دارم به کارگردانی رسول صدرعاملی.

1386: آتش سبز اثر محمدرضا اصلانی در چند نقش ازجمله قاضی دادگاه خانواده.

1386: شب به کارگردانی رسول صدر عاملی در نقش دکتر پرویز روشن چراغ.

1387: زادبوم به کارگردانی ابوالحسن داوودی. در نقش پدربزرگ که یک ژنرال نیروی دریایی در ارتش شاه بوده است.

1388: چهل سالگی به کارگردانی علی رضا رییسیان در نقش معیر پیرنیا قاضی بازنشسته و استاد حقوق. انتظامی ابتدا با صدایش اعلام حضور می کند و سپس وارد صحنه می شود.

فیلم مستند عشق پرداز به کارگردانی محمدهادی (حمید) کاویانی در کنار استاد محمود فرشچیان.

1389: راه آبی ابریشم به کارگردانی محمدرضا بزرگ نیا در نقش برده فروش.

 

فهرست منابع

آقای بازیگر، هوشنگ گلمکانی، تهران: قطره، چاپ نخست 1376؛ چاپ دوم 1389.

«بزرگداشت انتظامی»، مجله سینما تئاتر، س 4، ش 27، بهمن 1376.

آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.

و آسمان آبی، مستندی درباره عزت الله انتظامی، به کارگردانی غزاله سلطانی.

فیلم آقای بازیگر، به کارگردانی شاهرخ دولکو.

فیلم صد سالگی سینما، به کارگردانی بهرام ری پور.

جادوی صحنه، انتظامی در صحنه تئاتر، چاپ نخست 1383.

پس پشت سحر، گفت و گوی خسرو شهریاری با عزت الله انتظامی، تهران: کاوشگر، 1381.

 

 

عکس را سعید کریمی نژاد گرفته است:

 اصفهان آن لاین


گناوه

$
0
0

بندر گناوه یکی از بندرهای استان بوشهر در جنوب ایران و کناره دریای پارس (خلیج فارس) است(1). اگر از استان خوزستان وارد استان بوشهر شویم گناوه پیش از بوشهر و بعد از بندر دیلم قرار دارد. هوای گناوه همانند هرهای جنوبی ایران گرم و مرطوب است.

گناوه از اجزای گن + او + ه ترکیب شده است. گن به معنی قنات، او همان آب و ه علامت نسبت است و روی هم رفته جایی که قناتی دارد معنا می شود.(2) گناوه را آب گندیده نیز معنی کرده اند(3).

باستان شناسان بنابر کشفیات خود می گویند که بندر گناوه یادگاری از دوره عیلامی ها است.(4) هم چنین بنای آن را به جنابه فرزند تهمورث پیشدادی نسبت می دهند. (5)

عثمان بن ابی العاص ثقفی این بندر را به سال 19 هجری قمری با صلح و بدون جنگ و خونریزی فتح کرد و به گستره جهان اسلام افزود. (6) اعراب این جا را جناوه و جنابه به تشدید نون خواندند.

چند تن از کسانی که خواب آرام خلفای عباسی را آشفته کردند از همین گناوه برخاستند و اعراب ایشان را قرامطه نام دادند. (7) آنان محمدمهدی نواده اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیه السلام را پیشوای خود می دانستند.

ابوسعید حسن بن بهرام گناوه ای یکی از این مبارزان بود(8) که در زمان معتضد و مکتفی توانست احساء و قطیف و هجر را به تصرف خود درآورد. خلیفه عباسی را یارای مقابله با او نبود و سرانجام به دست یکی از غلامان اسلاو خود در حمام کشته شد. (9)

ابوطاهر فرزند ابوسعید جنابی از دلاورمردان گناوه به سال 311 هجری قمری سربرآورد و علیه دستگاه ظلم و جور شورید. او مایه نگرانی مقتدر خلیفه عباسی شد و با هزار و هفت صد تن به دروازه های بصره حمله برد. (10) یاران او با نردبان های مویین، دروازه بصره را گشودند و او توانست بصره را فتح کند. سپس کوفه و انبار را نیز تصرف کرد.

گناوه قرن ها آرام بود تا این که شاه عباس کبیر پرتغالیان را از جنوب ایران راند، و شماری از خانواده آن ها در گناوه مقیم شدند. (11)

امروز لهجه مردم گناوه ترکیبی از دو لهجه لری و لهجه بندری است.

با هجوم مسافران نوروزی به شهر کوچک و کم جمعیت گناوه بسیاری از معادلات به هم می ریزد. دست فروش ها میزهای بزرگ خود را در پیاده روها برپا می کنند و این، راه مردم را سد می کند بنابراین عابران پیاده به خیابان می ریزند و همین باعث راه بندان عمومی می شود. فروشندگان غیر بومی در این روزها بسی بیش از بومی ها هستند ولی مردم بومی مانع کسب و کار کسی نمی شوند.

زباله و پسماند در سرتاسر گناوه به چشم می خورد و لجن، جوی ها را به شدت بویناک می کند.

دست فروش ها کار مغازه داران را نیز کساد می کند ولی مغازه داران معترض نمی شوند. (12)

 

از آثار دیدنی گناوه است:

امام زاده سلیمان بن علی. گنبدش کاشی هایی به رنگ آبی تیره و به صورت پلکانی و دندانه وار دارد. سبک گنبد ما را به یاد آرامگاه یعقوب لیث در دزفول و دانیال نبی (ع) در شوش می اندازد. گناوه ای ها بر این هستند که سلیمان یکی از فرزندان حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام است. ضریح قلمزنی این امام زاده را سیدمرتضی احمدی هنرمند اصفهانی فراهم آورده است. دور امام زاده قبرستان و گلستان شهدای گناوه قرار دارد.

مسجد جامع گناوه که به سال 1370 بازسازی شده است. بازار اصلی شهر نیز اطراف این مسجد قرار دارد.

غار تودیو نزدیک روستای قائد حیدر.

تل گنبد در محله بتون.

زیارتگاه بی مره در محله امام زاده.

آتشکده باباکلو، جاده ورودی روستای قائد حیدر.

جنگل کنار.

حسینیه خان در بندر ریگ.

برج خان در بندر ریگ.

جزیره جنوبی میرمهنا نزدیک بندر ریگ.

مسجد خان چهار روستایی.

زیارتگاه حضرت عباس چهار روستایی.

دو هفته نامه فدک یکی از نشریات گناوه به شمار می رود که صاحب امتیاز و مدیرمسوول آن دکترسیدکریم موسوی است.

 

فهرست منابع

1. مستند طرح گناوه، به کارگردانی کامران شیردل، 1364 تا 1368.

2. نام شهرها و برخی آبادی های کهن ایران، محمد مهریار، اصفهان: رنگینه، چاپ نخست 1389، ص 101.

3. فارسنامه ابن بلخی، ص 149.

4. جاذبه های گردشگری و میراث فرهنگی استان بوشهر، فراهم آمده از سوی روابط عمومی اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان بوشهر، 1391، ص 45.

5. لغت نامه، علی اکبر دهخدا. زیر «گناوه».

6. معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت: دار احیاء التراث، 1979م، ج 2، ص 165.

7. دو سفرنامه از جنوب ایران، به کوشش سیدعلی آل داوود، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم 1378، ص 282.

8. تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی، تهران: نگاه، 1378، ج 9، ص 113 تا 114.

9. نهضت ابوسعید گناوه ای، دکتر سیدجعفر حمیدی.

10. تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ابن اثیر جزری، ترجمه عباس خلیلی و ابوالقاسم حالت، تهران: علمی، 1371، ج 19، ص 136.

11. فارسنامه ناصری، حسن حسینی فسایی، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم 1382، ج 2، ص 1332.

12. تحقیقات محلی محمدرضا زادهوش در بندر گناوه، نوروز 1391.

 

 اصفهان آن لاین

دانلود فاطمه فاطمه است PDF DOWNLOAD

$
0
0

دانلود فاطمه فاطمه است دکتر شریعتی

دانلود همه کتابهای دکتر شریعتی ( دانلود مجموعه کامل کتابهای شریعتی)

 

دکتر علی شریعتی به سال 1349 درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سخنرانی مشهوری ایراد کرد که پس از مدتی به صورت کتاب منتشر شد.

کتاب فاطمه فاطمه است این گونه پایان می گیرد:

خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه بزرگ است، دیدم فاطمه نیست.

خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، این ها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است.

 

 

 اصفهان آن لاین

نقد نارنجی پوش

$
0
0

بالای شهر پایین شهر اثر اکبر خامین از فیلم های انگشت شماری بود که رفتگری در آن نقشی برعهده داشت. پس از این شاعر زباله ها نوشته محسن مخملباف به کارگردانی محمد احمدی بر پرده ها نشست. فیلمی که برای نخستین بار به رفتگران می پرداخت.

اکنون نارنجیپوش فیلمی برای احترام به پاکی و پاکیزگی است. لیلا حاتمی و حامد بهداد پس از هر شب تنهایی و سعادت آباد برای سومین بار در فیلم زن و شوهر می شوند.

در آغاز فیلم صحنه هایی از آلودگی در کنار دریای مازندران (خزر) را می بینیم. داریوش مهرجویی رو به دوربین از پاکیزگی زاینده رود اصفهان می گوید که می تواند سرمشق قرار گیرد و از آلودگی کنار دریا که چگونه در خبرگزاری های خارجی بازتاب داده می شود.

این نخستین بار است که مهرجویی خودش را در فیلم ها نشان می دهد آن هم ابتدای فیلم و به همراه یک دیالوگ و در اواسط فیلم هم باز در نمایشگاه عکس حامد شرکت دارد. این نشان می دهد که با فیلمی متفاوت رو به رو هستیم که اگر با روال سابق مهرجویی تفاوت ها دارد نباید شگفتی زده شویم.

حامد آبان و فرزندش شهاب با هم زندگی می کنند. نهال نهاوندی همسر آبان از نوابغ ریاضیات است که اکنون در خارج از کشور به سر می برد. حامد و شهاب نیز مدتی نزد او بوده اند ولی حامد که بچه جنوب است در سرما دوام نیاورده و شهاب نیز ارتفاع زده شده است.

شهاب در این مدت از درس عقب مانده به همین دلیل خانم نوایی به عنوان معلم خصوصی با او کار می کند. یک روز کتابی از خانم نوایی در خانه بر جای می ماند. حامد کتاب او به نام فنگ شویی را بر می گیرد و مطالعه می کند.

جملات کتاب بر پرده سینما نقش می بندند و ما باز به یاد درشت نمایی های فیلم هامون می افتیم.

فنگ شویی نام یک فلسفه باستانی در کشور چین است که از دکوراسیون مناسب و چیدمان درست اشیا می گوید.

این کتاب تاثیر ژرفی بر حامد می گذارد و انگیزه ای می شود برای حامد تا محیط اطرافش را تمیز نگه دارد.

او دست به کار می شود و خانه را تمیز می کند، شگفتا که سطل آشغال تمیزتر از همه جا است! بعد نوبت به انباری می رسد، و چیزهای به درد نخور و فرسوده را دور می ریزد.

پیش از این حامد را در صحنه ای دیده بودیم که سرتاپا لجن زده وارد خانه شده بود. حال که شهاب و خانم نوایی خانه را این گونه تمیز می یابند باز دست به کار می شوند و در بهتر شدن چیدمان می کوشند. نوایی معتقد است راه انرژی مثبت باید باز باشد.

حامد یک خبرنگار است. از دانشگاه تهران لیسانس عکاسی گرفته و دفتری در این زمینه دایر کرده است. ولی اکنون کار چندانی به او رجوع نمی شود. یک آگهی در روزنامه او و همکارش را جلب می کند: مسابقه زیبایی های شهر.

آن دو به عکاسی در شهر روی می آورند ولی زشتی ها مانع می شوند، آشغال، کثافت، آلودگی و دود همه چیز را پوشانده است. آیا زمین سطل آشغال است؟

حامد با کسانی که آشغال در شهر می اندازند برخورد می کند. پوست موزی را که یک راننده به بیرون اتومبیل پرتاب می کند برمی دارد و به زور در گلوی پرتاب کننده فرو می کند!

با خانواده ای که در پارک آشغال می ریزند گلاویز می شود و حرف رکیکی از دهانش بیرون می آید. در تمام فیلم های مهرجویی سفره ایرانی را با تقدس ویژه ای دیده بودیم و اکنون این حرف رکیک سفره ایرانی را نیز می آلاید. به هر حال مهرجویی با لحن صریح خود می خواهد این مردم را تکانی بدهد. دیگر مردم را فهیم و آگاه خطاب کردن کاری تکراری است. یکی باید سر برسد و بی تعارف بدی های ما را گوشزد کند.

حامد روزی رفتگری را می بیند که عاشقانه زمین را جارو می کشد و هنگام کار ترانه ای را زمزمه می کند. از اتومبیل شخصی پیاده می شود و با او تمرین می کند. مثل حالت رقص می ماند. چه زیبا است نوازش کردن زمین و کوشش برای تمیز کردن ایران عزیز.

رفتگر را به پیتزا دعوت می کند. رفتگر عاشق این کار است روی جاروی خود روبانی زده و آن را دلبر نام گذاشته است. حامد می خواهد لباس و جاروی او را امانت بگیرد ولی پیدا است که رفتگر دلبرش را به کس دیگری نمی دهد.

حامد به حرفه سپوری علاقه مند می شود. از این جا است که دیگر واژه سپور بارها تکرار می شود و زشتی آن از میان می رود. (سپور واژه ای ترکی است)

رفتگر او را راهنمایی می کند. گواهی عدم اعتیاد و عدم سوء پیشینه را تهیه می بیند ولی مسوول مربوط از او گواهی سلامت روانی می خواهد چون بعید به نظر می رسد یک لیسانسه بخواهد رفتگری کند. شگفتا که در جامعه ما هر انسان پراحساسی را روانی می بینند. شاید هم همین باشد، پسری که می تواند همراه همسرش به خارج برود و رها شود، رخت سوپوری بر تن می کند.

از او آزمایش می گیرند و سرانجام استخدام می شود.

حامد با ماشین شخصی می آید در حالی که جارویش را از شیشه بیرون گذاشته است.

یکی از جاهای نامناسب فیلم همین جا است که رفتگرها از پیش از ظهر کار خود را شروع می کنند. اگر سحرگاهان برای روز اول کاری انتخاب می شد بسی بهتر بود.

آیا این قشر تحصیل کرده هستند که می توانند تحولی در جامعه ایجاد کنند؟ در فیلم می بینیم که این گونه نیست و حامد دانشگاه رفته از قشر کارگر تاثیر می پذیرد. البته در مجموع می توان فیلم را تاثیرگذار بر تمام قشرهای جامعه نیز ارزیابی کرد.

همکاران خبرنگار حامد او را کشف می کنند و داستان حامد رسانه ای می شود. شهاب نیز یک روز لباس رفتگری بر تن می کند و در پاکیزگی شهر به بابا کمک می رساند. عکس پدر و پسر باز صدرنشین اخبار می شود و در صفحه نخست روزنامه ها نقش می بندد.

روز تولد شهاب است که نهال مادر او از خارج باز می گردد. او همسرش را به خاطر پیش گرفتن حرفه رفتگری سرزنش می کند.

روزی حامد را به بخش تفکیک زباله ها می برند. طاقت این جا را دیگر ندارد و حالش به هم می خورد.

نهال باز برای چانه زنی می آید، در میان کشورهای دعوت کننده، دانشگاهی را برگزیده است که ارتفاع کم تر و دمای بیشتری داشته باشد ولی حامد می گوید من با این جا حال می کنم. آن جا یک آشغال هم نیست که بردارم!

نهال در ضمن معلم سرخانه را رقیب خود می بیند چون این معلم، ایدوئولوگ و تئوریسین این قضیه است و در ضمن علاوه بر تدریس گاهی غذا هم می پزد و خانه را مرتب می کند.

خانم نوایی می گوید شهاب از درس هایش جلو افتاده است و حال می خواهم به شهرستان بازگردم پیش تر ازدواج کرده ام ولی تازه دارم تنهایی خودم را کشف می کنم.

نهال شکایت می کند و وکیل می گیرد.

حامد می خواهد با پاکیزه نگه داشتن محیط اطراف خود به پاکیزگی روحی و روانی برسد ولی در برخورد با خانواده، وکیل و مردم دچار مشکل می شود. البته باز برخورد او آن چنان جنبه خشونت آمیزی ندارد مثلا نوک جارو را به اتومبیل وکیل می زند که اگر دسته را می زد شیشه ها می شکست.

تاکید نهال بر نفقه، عدم تعادل روانی و استثمار شهاب برای شهرت هرچه بیشتر است.

ولی حامد که نفقه داده و پیش تر مشهور بوده است بنابراین دادگاه را می برد.

نهال می گوید حال که نمی توانم بچه را به خارج ببرم چند روز با او به کیش می رویم. حامد موافقت می کند ولی چون تاکنون از شهاب دور نبوده است بیمار می شود. شب هنگام ساک شهاب را می بندد و عروسکی را که خود به او هدیه داده است در ساک می گذارد. این هم از ظرایف مهرجویی است: شهاب در کیش هم باید به یاد پدر باشد!

دوست حامد می گوید کیش یک بندر آزاد است و ممکن است نهال و شهاب به خارج بروند. حامد می بیند که پاسپورت ها را برده اند. او آن قدر سرش را به دیوار می کوبد که بی هوش می شود. وی را به بیمارستان می رسانند. مردم و شهردار به دیدار او می آیند و شهاب و نهال نیز از سفر باز می گردند. نهال بر این می شود که به قصر یخی باز نگردد و در کشور بماند.

فیلم این گونه پیامی به ضد مهاجرت برای ما دارد و به ویژه حضور لیلا حاتمی آن را در برابر جدایی نادر از سیمین می نشاند.

بازی لیلا حاتمی بسیار عالی است. بازی بهداد پر اغراق به نظر می رسد اما با این حال بر دل ها می نشیند. شهاب از همان ابتدای فیلم بسیار عالی ظاهر می شود.

به راستی چه کسی جز مهرجویی می تواند این گونه از هنرپیشه ها بازی بگیرد. حاتمی چقدر قشنگ دعوا می کند، کلمات را پشت سر هم ردیف می کند و اشک می ریزد. خدا می داند این صحنه ها را چند بار گرفته اند.

در تفکیک زباله ها با یک حرکت، ما به عمق فاجعه می رسیم پلاستیکی که حامد از روی نقاله زباله ها بر می دارد خود داستانی دراز دارد. بازیگران در این جا ماسک زده اند ولی ما بوی آشغال را از زیر ماسک آن ها در فیلم هم می شنویم. فیلم که به این جا رسید چند تن فکر کردند در سینما هم بو می آید! این واقعا هنر مهرجویی است.

 

نارنجی پوش

کارگردان: داریوش مهرجویی

نویسنده: وحیده محمدی فر

فهرست بازیگران:

لیلا حاتمی در نقش نهال نهاوندی

حامد بهداد در نقش حامد آبان

طناز طباطبایی در نقش طناز طباطبایی

میترا حجار در نقش نوایی معلم سرخانه

فردوس کاویانی در نقش سرسپور

داریوش مهرجویی در نقش خودش

1389

اصفهان آن لاین

دانلود گیله مرد

آبادان

$
0
0

آبادان یکی از شهرهای خوزستان است، شهری که شاید شهرتش بیش از مرکز استان باشد. هنگام تعطیلات، ساکنان استان خوزستان نیز سری به آبادان می زنند.

جزیره آبادان در میان رود بهمنشیر، اروند رود و خلیج فارس قرار گرفته است.

آبادان را پیش تر جزیره الخضر می خواندند چون قدمگاه حضرت خضر علیه السلام در این جا قرار دارد. (1)

پس از این عبادان نام گرفت. عباد صفت مبالغه است یعنی مردی که زیاد عبادت می کند و الف و نون نسبت بنابر دستور زبان عربی نزد ادیبان بصره به پایان آن افزوده شده است. شاید زمانی عده ای از دنیا گسسته و برای عبادت به این جا آمده باشند. (2)

پیامبر خدا حضرت محمد (ص) فرمودند:

بابان مفتوحان فی الجنه للدنیا: عبادان و قزوین. (3)

دو در در بهشت گشوده است: یکی آبادان و دیگری قزوین.

حضرت امیر مؤمنان امام علی علیه السلام نیز فرمودند: چهار شهر دنیا بهشتی هستند: اسکندریه، عسقلان، عبادان و قزوین. (4)

آن گاه که عبادان را به انگلیسی نوشتند و بعضی مترجمان این نام را به فارسی بازگرداندند، نام آبادان پیدا شد که نامی پرمعنا و زیبا بود و معنی آن را هر فارسی زبانی می دانست. رضا شاه نیز همین نام را در نقشه ها به کار گرفت و از عبادان که عربی بود دوری جست. اصلا شاید عبادان برگرفته از واژه فارسی اوپاتان بود که به معنی مرزداران دریایی است.

از خوراکی های خوشمزه آبادان می توان به فلافل، پاکوره، کوکوی خرما، رولت خرما، خرما ارده و حلوای خرما اشاره کرد.

صنایع دستی آبادان:

جارو، کلاه آفتابی، سفره، بادبزن، سبد نان و خورجین که از سعف یا همان برگ درخت خرما درست می شود.

قفس یا تور ماهی گیری، زنبیل و فروند یا بالابر درخت خرما و طناب که از لیف و خوشه یا پنگ درخت خرما فراهم می آید. (5)

حصیرآبادان از دیرباز شهرتی فراگیر داشته است. (6)

 

از دیدنی های آبادان است:

مسجد رنگونی ها به سال 1921 میلادی در زمان قاجار بنا شده است. رانگون همان جایی است که انگلیسی ها بهادرشاه آخرین پادشاه گورکانی هندوستان را به آن ناحیه تبعید کردند(7). سپس تشکیل جمهوری برمه پایتخت آن کشور شد. (8) اکنون رانگون را یانگون و برمه را میانمار می گویند.(9)

این مسجد را برای کارگران هندی و بنگلادشی ساکن آبادان به سبک معماری هند برپا کرده اند. اکنون مسجد در اختیار میراث فرهنگی قرار دارد و در آن شماری از اسناد تجاری و مکتوبات قدیم به همراه چند کتاب چاپ سنگی ازجمله جلاء العیون و ناسخ التواریخ به نمایش درآمده است.

کتیبه مسجد با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز و سپس به نام خلفای راشدین اشاره می شود. در پایان نیز تاریخ 1339 هجری را می بینیم.

موزه آبادان که در سال 1338 به سبک آرامگاه دانیال نبی (ع) بنا شد. در این جا آثاری از دوره پیش از تاریخ تا زمان قاجار به چشم می خورد.

سیدمحمد ابوتاوه.

کلیسای سورپ کاراپت و مسجد امام موسی بن جعفر علیه السلام در کنار یکدیگر، همزیستی پیروان مذاهب در ایران را نشان می دهد. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: عبادان نخستین شهری است که مردم آن به حضرت عیسی بن مریم علیه السلام ایمان آوردند. (10)

قبرستان ارامنه در پشت روابط عمومی پالایشگاه.

قدمگاه یا مقام حضرت خضر علیه السلام در کنار روستای طرة الخضر (گذرگاه خضر).

آرامگاه سیدعباس. این جا سه سنگ مزار دیده می شود:

سیدعباس فرزند سیدعبدالمهدی که در صفوه حجاز چشم به جهان گشود و به سال 1298 شمسی درگذشت و در قبرستان صونیخ به خاک سپرده شد.

سید سعد برادر بزرگ ترش که حکم پدر را برای دیگر برادران داشت.

یاسین السیدعباس الموسوی شاعر ایرانی تنها فرزند سیدعباس که به سال 1273 شمسی در آبادان چشم به جهان گشود و در هشتم محرم 1375 قمری برابر با 1333 شمسی دیده از جهان فروبست.

این آرامگاه در خروجی شهر به خرمشهر قرار گرفته است و بارها خواسته اند آن را ویران کنند. چون بلدوزر در زمان تخریب، خاموش شد این را کرامتی از جانب سید عباس دانستند. اکنون سید عباس گنبدی طلایی دارد ولی ضریح ندارد. سنگ قبرها مرمر است ولی چیزی روی آن ننوشته اند.(11)

قدمگاه امام رضا علیه السلام در راه آبادان به خرمشهر. حضرت امام رضا علیه السلام در مسیر حرکت از مدینه به توس در این جا نماز خواندند، استراحت کردند و با مردم دیداری داشتند.

امام زاده سید محمد (ع).

یادمان شهدای سینما رکس.

موزه تنوع زیستی در جاده قفاس دربرگیرنده انواع کبوترها، خزنده ها، صدف ها و ماهیان آب شور.

موزه هنرهای معاصر آبادان که به سال 1382 پایه گذاری شد.

شهر بازی تیمبو.

سینما پنج بعدی با صندلی متحرک.

مجسمه امیرکبیر در خیابان امیرکبیر.

دکه های مطبوعات آبادان همگی سقف شیروانی دارند.

صندلی های پارک ها به گونه ای طراحی شده اند که همانند تاب تکان می خورند.

منطقه آزاد اروند میان آبادان و خرمشهر دربرگیرنده سه منطقه صنعتی، گردشگری و بازرگانی که به سال 1382 به تصویب رسید. این جا پس از قشم بزرگ ترین منطقه آزاد ایران به شمار می رود.

 

فهرست منابع

1. لغت نامه، علی اکبر دهخدا، زیر «آبادان».

2. معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت: دار احیاء التراث، 1979م، ج 4، ص 74.

3. کنزالعمال، علاء الدین علی متقی هندی، به تحقیق بکری حیانی، به تصحیح صفوه السقا، بیروت: مؤسسة الرساله، 1989م، ج 12، ص 300، حدیث شماره 35114.

4. تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، به تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم 1364، ص 771.

5. راهنمای گردشگری آبادان، گردآورده محمود تیلا، چاپ نخست اسفند 1390، ص 18.

6. ظرائف و طرائف یا مضاف و منسوب های شهرهای اسلامی و پیرامون، نوشته دکتر محمد آبادی باویل، تهران، 1358، ص 1.

7. در قلمرو خانان مغول، آنه ماری شیمل، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، تهران: امیرکبیر، چاپ اول 1386، ص 59.

8. لغت نامه، علی اکبر دهخدا، زیر «رانگون» و «برمه».

9. فرهنگ فارسی اعلام، غلام حسین صدری افشار، نسرین حکمی و نسترن حکمی، تهران: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1383.

10. کنزالعمال، علاء الدین علی متقی هندی، به تحقیق بکری حیانی، به تصحیح صفوه السقا، بیروت: مؤسسة الرساله، 1989م، ج 14، ص 613.

11. تحقیقات محمدرضا زادهوش در آبادان، نوروز 1391.

 

 اصفهان آن لاین

چگونه میلیاردر شدم

$
0
0

چگونه میلیاردر شدم چنان که از ظاهر آن به نظر می رسد فیلمی سطحی، بازاری و پیش پا افتاده نیست.

فیلم با روایت عمو چنگیز آغاز می شود. به راستی بعضی ها این خانه های لوکس و این ماشین های گران قیمت و این سر و زندگی خوب را از کجا آورده اند. آیا فیلم می خواهد به زندگی اینان سرک بکشد و قشر ثروتمند را نقد کند. خیر.

رضا شاکری برادرزاده چنگیز با مینا خانم پیمان زناشویی بسته است ولی درآمد چندانی ندارد. بوکس بازی می کند با سامعی دوستش در ورزش وامی می گیرد و دوستش به او نارو می زند. به جز مسائل مالی، رضا و مینا بر سر بچه نیز توافق ندارند، رضا بچه می خواهد و زنش رضایت نمی دهد.

شبی قهر می کنند و عمو شام آشتی کنان می دهد. رضا کت و شلوار دامادی عمو را به تن می کند و الکی می گوید به خواستگاری می روم. عمو و مینا و مادرزنش مهتاب نیز به دنبال او می افتند.

راننده تاکسی دربست که می فهمد رضا می خواهد برود زن دوم بگیرد و سر همسرش هوو بیاورد او را از ماشین پیاده می کند. رضا از کوچه باغی سر در می آورد و وارد محفلی می شود.

عمو نیز به دنبال او است. بعضی مهمانان بسیار عجیب و غریب به نظر می رسند. مردی عمو را صدا می زند و نقشه گنجی را به او نشان می دهد. انگار امشب شب واشدن بخت رضا است.

آن ها با اتومبیل صاحب نقشه به سمت گنج می روند. به ویرانه ای می رسند و آن جا را کاوش می کنند. با نخستین ضربه، صندوقی بیرون می آید. درون صندوق ریگی است که رضا آن را به دندان می گیرد.

پس از این او را در خانه ای بسیار شیک و مد با لباس های عالی می یابیم. او دارای یک زندگی فوق مدرن شده است، نامزدی نیز به نام نیوشا دارد. او با نیوشا عروسی می کند و چندین بچه قد و نیم قد می یابد.

رضا از مینا امضای محضری می گیرد که اگر وام تسویه شد دیگر قر نزند.

زندگی او دو سویه می یابد. این طرف خواب و آن طرف خواب.

از حساب بانکی آن طرفش مقداری پول به حساب مادرزنش می ریزد. این گونه وامش تسویه می شود و مینا زیر فرمان او می آید. روزی مینا تصمیم می گیرد ریگ را به دندان بگیرد. او هم به آن سو می رود و زندگی رضا را می بیند. مینا گمان می کند زن دوم است و رضا قبلا زن داشته است.

به برکت همکاری داریوش باباییان تهیه کننده اصفهانی، لوکیشین فیلم اصفهان است و کم و بیش لهجه اصفهانی هم به گوش می رسد ولی در لهجه ها افراط نمی شود و کارگردان از لهجه برای خنداندن بهره نمی گیرد.

در پایان فیلم سامعی را می بینیم که شیشه ماشین را پاک می کند و عموچنگیز را که ازدواج کرده است. دو بچه نیز عقب ماشین او دیده می شوند که می گوید مال من نیستند ولی عمرا اگر بتوانید بگویید از که هستند؟!

 

چگونه میلیاردر شدم؟

تهیه کننده: داریوش باباییان

نویسنده و کارگردان: علی عبدالعلی زاده

مهدی امینی خواه در نقش رضا شاکری

فتحعلی اویسی در نقش عمو چنگیز

یوسف صیادی در نقش کمالی مدیر داخلی

کاظم افرندنیا در نقش سامعی

1389

پرشده در اصفهان

 اصفهان آن لاین

علی جهانشاهی

$
0
0

علی جهان شاهی کاریکاتوریست، تصویرگر، روزنامه نگار، طراح و هنرمند ایرانی به سال 1344 در تهران چشم به جهان گشود.

از کودکی به طراحی بیش از سایر کارها علاقه داشت، حاشیه دفترهایش پر بود از طرح، ولی علاقه اش تربیت نشده و جهت نیافته بود. این گونه دیپلم تجربی گرفت. یکی از دوستانش به او سفارش کرد که در کنکور هنر شرکت کند و او تا این زمان به این نیندیشیده بود و اصلا نمی دانست رشته هنر نیز وجود دارد.

در کلاس های آمادگی کنکور هنر شرکت جست و توانست رشته طراحی صنعتی را در دانشگاه تهران دنبال کند. در دانشگاه با شجاعی، نیرومند، بنی اسد و کفشچیان مقدم آشنا شد و در نمایشگاه گروهی آن ها راه پیدا کرد.

آثار این گروه مورد توجه حوزه هنری قرار گرفت و پیشنهاد شد که گروه کاریکاتور حوزه هنری برای نخستین بار راه اندازی شود.

آن ها نمایشگاهی در اصفهان برپاکردند. در پوستر نمایشگاه که به دست خسروجردی طراحی شده بود این شعر عبدالله انصاری به چشم می خورد:

کاسنی اگر تلخ است از بوستان است

حاج عبدالله اگر تلخ است از دوستان است

اصفهانی ها این گروه بی نام را گروه کاسنی نام نهادند. از دل این گروه بود که کیهان کاریکاتور شکل گرفت.

جهانشاهی آن گاه به تصویرگری برای روزنامه ها و نشریات روی آورد و سپس به کارتن پرداخت.

او مدتی را به دور از کاریکاتور گذراند و سپس به کانادا مهاجرت کرد. وی هشت سال در کانادا به سر برد و ورود به فضای مطبوعات را در آن جا دشوارتر از ایران دانست.

او می گوید:

من هرچقدر هم زبان بلد باشم با زبان فارسی می توانم صحبت کنم. زبان تاثیر زیادی بر ذهن دارد. اتفاقی را بیرون می بینیم و با اتفاقی که درون ما افتاده است می آمیزیم و آن را روی کاغذ عینیت می بخشیم. ایده هایم در آن جا جایگاهی برای عرضه نمی یافت.

دور افتادن از کار باعث آمد که خودم سفارش دهنده خودم بشوم. نشریه طنزی برای فارسی زبانان کانادا فراهم کردم که تلفیقی از طنز، داستان های طنزآمیز و کارتن بود. یک شماره از آن را چاپ کردم. کارهای اجرایی، گردآوری مطالب، تصویرسازی و تا حدودی پخش را خودم انجام دادم.

برآوردم برای انجام کار با نیروی انسانی یک نفر ممکن نبود.

چیزی که باعث شد به سمت کار کشیده شوم این بود که چاپ نشریه مجوز نمی خواست درست به عکس این جا که انگیزه و نیرو زیاد است ولی توی ذوق آدم می زنند.

یک شماره دیگر را هم برای انتشار آماده کردم ولی درست یک سال پس از چاپ نخستین شماره به ایران بازگشتم. در این جا نیز می خواستم پیش قدم شوم ولی حال کاغذبازی را ندارم.

 

مهندس جهانشاهی هنرمندی معاصر است ولی جایزه های فراوان، وی را به اسطوره ها شبیه می کند. از افتخارات او در مسابقات ملی و بین المللی می توان به این ها اشاره داشت:

برنده دیپلم افتخار نخستین دوسالانه کاریکاتور، 1993م.

برنده لوح نقره نمایشگاه طنز ایتالیا، 1994م.

برنده نشان برنز نمایشگاه ملانصرالدین در ترکیه، 1995م.

برنده نشان برنز نمایشگاه یومیوری شیمبون ژاپن، 1995م.

برنده نشان نمایشگاه آموریستیکا ایتالیا، 1995م.

برگزیده چهارمین دوسالانه کاریکاتور تهران.

داوری جشنواره های مختلف.

 

از آثار او است:

چشم 11: کاریکاتورهای جهانشاهی، به کوشش نادر طبسیان و ساعد مشکی، تهران: ماهریز، 1380.

تصویرگری چرا نمی خندی؟ اثر شکوه قاسم نیا، تهران: پیدایش، 1378.

هم چنین مجموعه آثار او به سال 1381 از سوی نشر ماه ریز به چاپ رسید.

 

از فعالیت های نمایشگاهی او است:

نمایشگاه کاریکاتور، تهران، 1372.

نمایشگاه تصویرسازی، تهران، 1381.

نمایشگاه گروهی، دانشگاه تورنتو، 2003م.

نمایشگاه گروهی، گالری هنرهای معاصر، ونکوور، کانادا، 2009م.

نمایشگاه گروهی، دانشگاه سیامون، کانادا، 2009م.

نمایشگاه گروهی، حوزه هنری اصفهان، بهمن 1390.

نمایشگاه کاریکاتور شوخی های جدی، گالری متن اصفهان، اردیبهشت 1391.

 

جهانشاهی می گوید:

آدم تنوع طلبی هستم، فضاهایی که در آن وارد شده ام بسیار متنوع است. یکی می گفت تحت تاثیر کینو بوده ای، من گفتم تحت تاثیر کی نبوده ام! کاریکاتور مرا راضی می کند، از آن لذت می برم، با آن خودم را بیان می کنم و درآمدی به دست می آورم درنتیجه آن را خوب انجام می دهم.

این نیست که در هر کاری پیامی بیرون بیاید ولی طنز بسیاری اوقات، بیان غیر مستقیم است.

همه جنبه ها در کارتن دیده می شود ولی بعضی ها قوی تر و شماری ضعیف تر کار می کنند. ما نمی آییم جایگاهی برای کارتن تعیین کنیم، کارتن مطبوعاتی نقادانه است و مسائل اجتماعی و سیاسی را دنبال می کند. کارتن کتاب و کارتن نمایشگاه متفاوت است.

 

توصیه ای برای کاریکاتوریست های جوان ندارید؟

اگر دوست دارید به سرانجامی برسید کاریکاتور را جدی بگیرید. من نسبت به باقی همکاران کم کارترم. حال تاسف می خورم که ای کاش بیشتر طراحی می کشیدم. البته طراحی یک فعالیت جسمی نیست که جوانی بخواهد، جوان تر که بودم احساس بیشتری داشتم و پرکارتر بودم.

طراحی می تواند کار آدم را متحول کند. طراحی باید از اساس شروع شود، بر طراحی رئال مسلط شوید. هنگامی که می خواهید کاراکتری را بسازید یک شیئی را خلاصه کنید، آن را از ابعاد و زوایای مختلف ببینید. اگر به آن فرم احاطه داشته باشید اغراق را هم خودتان انجام می دهید، تقلید نمی کنید و خلاقیت بیشتری می یابید.

 

بیوگرافی کاریکاتوریستها در این وبلاگ:

دکتر کیارش زندی

 مهندس پیام پورفلاح

مهندس افشین گلکار

توکا نیستانی کاریکاتوریست ایرانی چرا مهاجرت کرد؟

جمال رحمتی

علی درخشی

 اصفهان آن لاین


سرود روز معلم.mp3

$
0
0

چند سرود زیبا را به مناسبت روز معلم دانلود کنید. ابتدا متن شعر زیبایی از جعفر ابراهیمی را با هم می خوانیم که محمدرضا علیقلی روی آن آهنگ گذاشته است:

آموزگار مهربانم

ای مهر تو مهر خدایی

ای آن که در جانم نهادی

شور و امید روشنایی

راهی به سوی علم و دانش

در پیش چشمانم گشودی

در باغ زیبای دبستان

شعر محبت را سرودی

ای آشنای خوب ودانا

ای مهربان آموزگارم

بعد از خداوند توانا

من هر چه دارم از تو دارم

آموزگار مهربانم

من دوستت دارم فراوان

تو مهربان و خوب هستی

مانند گلها مثل باران

 

دانلود سرود روز معلم

دانلود آهنگ هفته معلم

سرود مهربان معلم

دانلود سرود معلم خوب ما

آهنگ معلم بدون کلام

اصفهان آن لاین

 

علی نصیریان

$
0
0

علی نصیریان بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر، سینما و تلویزیون، پژوهشگر تئاتر و پایه گذار نمایشنامه نویسی ملی ایران در پانزدهم بهمن سال 1313 در تهران چشم به جهان گشود.

از کودکی مشتاق معرکه ها و پرده خوانی ها بود و گاه آن چه را می شنید در مسیر مدرسه با خود باز می خواند و تقلید می کرد. این سیاه بازی ها و نمایش های تخت حوضی تاثیر بسزایی بر او گذاشت چنان که بعدها اشعار مردمی و تصنیف های عامیانه را برای نخستین بار وارد تئاتر ایران کرد و از تکنیک های نمایش های سنتی بهره برد.

او با هم درسان خود بهمن فرسی، جمشید لایق، اسماعیل داورفر، فریدون فرخزاد و مهدی فتحی گروه تئاتری تشکیل داد. در همین سال ها بود که نمایش نامه اشتباه را بر پایه سوء تفاهم اثر آلبر کامو به نگارش درآورد و در دبیرستان اجرا کرد.

به سال 1329 به جامعه باربد پیوست و در محضر رفیع حالتی، حکمت آل آقا و اسماعیل مهرتاش به آموزش تئاتر پرداخت.

به سال 1330 وارد تئاتر سعدی شد و آموخته هایش را نزد حسین خیرخواه، حسین ناصحی، عبدالحسین نوشین و همسرش لرتا پی گرفت. به سال 1332 تئاتر سعدی تعطیل شد و نصیریان به هنرستان هنرپیشگی رفت. در این جا از دکتر مهدی نامدار، علی اصغر گرمسیری، خان ملک ساسانی، ابوالقاسم جنتی عطایی، مطیع الدوله حجازی، دکتر ناظرزاده کرمانی، دکتر کنی، حسن ره آورد، اسکمپی از فرانسه و حبیب یغمایی بهره ها برد.

او با هنرجویانی چون فهیمه راستکار، حسین کسبیان، بیژن مفید، جعفر والی، رضا بدیعی، پرویز بهرام، هوشنگ لطف پور، صدرالدین الهی و عباس جوانمرد گروه هنر ملی را تشکیل داد.

در آن زمان تئاتر ایران پر از تصنع و تکلف و دکلماسیون بود ولی او در خانه شاهین سرکیسیان با ساده نویسی و سبک استانیسلاوسکی آشنایی یافت و از صادق هدایت تاثیر پذیرفت.

سالن نمایشی وجود نداشت و اینان تئاترهای کارگاهی خود را در خانه سرکیسیان برای جلال آل احمد، دکتر سیمین دانشور، دکتر پرویز ناتل خانلری و سودابه گنجه ای نمایش می دادند.

به سال 1335 نمایش نامه افعی طلایی را بر پایه داش آکل هدایت به نگارش درآورد.

بلبل سرگشته، سیاه، هالو، رویا، نگار، پهلوان کچل، خطر مرگ استعمال دخانیات ممنوع، لونه شغال، بنگاه تئاترال، سلطان و سیاه، بازیگر و زنش و آدم خوابش می گیره نمایشنامه های بعدی او بودند که همه با الهام از جامعه ایرانی به قلم درآمدند. قهرمان های او آدم های معمولی اند که به دلیل فقر یا به دنبال سلطه گری هستند و یا سلطه پذیر. از همین جهت برای تماشاچی جذابیت دارند و باورپذیرند.

وی نخستین نمایشنامه نویس ایرانی است که زبان مردم کوچه و بازار و فولکلور را در آثار خود بازتاب داد. نمادگرایی در آثار نصیریان جایگاه ویژه ای دارد. او نقش سیاه را که در عروسی ها اجرا می شد هویتی جداگانه و دراماتیک بخشید و حرف های نغز و پرمغزی در دهانش نشاند. این گونه، نمایش سنتی تخت حوضی را به تئاتر نزدیک کرد و از فراموشی نجات داد.

نمایشنامه سیاه نصیریان مورد پسند انجمن دوستداران تئاتر قرار نگرفت ولی پروفسور محسن هشترودی، دکتر مهدی فروغ، دکتر محسن صبا، فرخ غفاری، سعید نفیسی و اسماعیل مهرتاش از آن حمایت کردند.

به سال 1336 دکتر سیاسی جایزه بهترین نمایشنامه را به بلبل سرگشته نوشته نصیریان اهدا کرد.

نصیریان در همین سال بخش تئاتر اداره هنرهای زیبای کشور را پایه گذاری کرد.

به سال 1338 پیمان زناشویی بست که حاصل آن دو فرزند پسر است.

سال بعد نخستین نمایش تلویزیونی را به صورت زنده به اجرا درآورد. از آن پس هر از چندی تئاترهای او از تلویزیون پخش می شد.

شش ماه از سال 1341 را در نیویورک گذراند و با سبک های غربی آشنا شد.

به سال 1345 دکتر مهدی فروغ اداره هنرهای دراماتیک را پایه گذاری کرد و نصیریان سرپرست گروه تئاتر مردم شد و نمایش های خود را در تهران و شهرستان ها روی صحنه برد. آن گاه مسوول رسیدگی به تئاتر اصفهان شد.

به سال 1347 با بازی در فیلم گاو وارد دنیای سینما شد و سه سال بعد جایزه بهترین فیلم نامه را برای فیلم آقای هالو از جشنواره سپاس به دست آورد.

به سال 1355 به دلیل محبوبیت و مقبولیت در میان هنرمندان به ریاست اداره تئاتر رسید. در این زمان فصل نامه تئاتر و دو هفته نامه اخبار پانزده روز تئاتر را به چاپ رساند، خانه نمایش را برپا کرد، به هنرمندان بورس تحصیلی داد، در اعزام آنان به خارج از کشور کوشید و برایشان درجه ارزشیابی لیسانس تا دکترا در نظر گرفت.

به  سال 1365 به خاطر بازی در فیلم شیر سنگی نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم فجر بود. به سال 1367 باز نامزد دریافت همین جایزه به خاطر بازی در فیلم سال های خاکستر شد.

به سال 1381 به عنوان چهره ماندگار ایران در نخستین همایش چهره های ماندگار و به سال 1384 از سوی فرهنگستان هنر ایران به عنوان هنرمند سال انتخاب شد و نشان درجه یک فرهنگ و هنر را به دست آورد.

وی تاکنون در تئاترهای زیادی در ایران و خارج از کشور نقش آفرینی کرده است:

محلل، 1336.

مرده خورها، 1336.

مارگریت، اثر آرمان سالاکروو، ترجمه شاهین سرکیسیان، 1339.

تله تئاتر شبی که صبح نشد، به کارگردانی جعفر والی بر پایه گیله مرد بزرگ علوی، 1342.

کبوتر جلد.

مردی که مرده بود و خود نمی دانست.

مرد کوته فکر.

طناب.

 

هم چنین تئاترهایی را در تلویزیون و روی صحنه کارگردانی کرده است:

 

خانه اجاره ای، 1339.

پزشک دهکده کوکونیان، اثر ماکس روکت، 1339.

عروسی جناب میرزا، نوشته محمدطاهر قاجار، 1341.

طلسم، نوشته پرویز صیاد، 1341.

رستاخیز، نوشته پرویز صیاد، 1341.

عروسی اجباری، نوشته مولیر، ترجمه حاجی محمدطاهر میرزا از مترجمان دوره قاجار، 1341.

شیدوش و ناهید، نوشته ابوالحسن فروغی، 1341.

بن بست، نوشته پرویز صیاد، 1341.

هالو، 1342.

دشتبان، 1342.

سسیل یا مکتب پدران، نوشته ژان آنوی، 1342.

مارتی، نوشته پدی چایفسکی، 1342.

آتشگاه، نوشته پرویز صیاد، 1342.

افعی طلایی، 1342.

سیاه، 1342.

ابرام آقا، نوشته پرویز صیاد، 1342.

عروسک های گوشتی، نوشته پرویز صیاد، 1342.

گوهر شبچراغ، 1343.

مرداب، نوشته لسلی ساندرز، 1343.

بیگانه ای در خانه، نوشته خودش، 1343.

بازگشتی نیست، نوشته پرویز صیاد، 1343.

پهلوان کچل، 1343.

طلسم، نوشته پرویز صیاد، 1344.

امیرارسلان، نوشته پرویز کاردان، 1344.

جعفرخان از فرنگ آمده، نوشته حسن مقدم، 1344.

تله تئاتر سیزده بدر، 1345.

لولو سر خرمن، نوشته منوچهر نیستانی، 1345.

بلبل سرگشته، 1345.

رعد در خیابان، 1345.

خانه روشنی، نوشته غلامحسین ساعدی، 1346.

استعمال دخانیات ممنوع است، 1346.

لونه شغال، 1348.

افول، نوشته اکبر رادی، 1349.

سیاوش در باد، نوشته حسن زندی، 1350.

بنگاه تئاترال، 1353.

 

نخستین کار سینمایی او بازی در فیلم گاو به کارگردانی داریوش مهرجویی و  بیشترین همکاری او نیز با همین کارگردان است.

وی در فیلمها گاه از کارگردان هم جلو می افتد و خود بهترین بازی را ارائه می کند ازجمله در فیلم ضعیف آفتابنشینها که سرانجام در یک صحنه یک بازی عالی ارائه می دهد. ماندگارترین نقشهای او در سریالهای تاریخی و ازجمله قاضی شارح در سریال سربداران است. قاضی شارح قاضی القضات شهر باشتین و خادم خان مغول یک شخصیت منفی ویژه دارد که سیاست بازی هایش دلنشین، پیچیده، پرمعنا، رازآلود و رنگ به رنگ شدن هایش قابل تامل است.

 

سریالها و فیلمهای علی نصیریان:

1348: گاو اثر داریوش مهرجویی. در نقش مش اسلام.

1349: آقای هالو اثر داریوش مهرجویی. در نقش هالو.

1351: پستچی اثر داریوش مهرجویی.

1351: ستارخان اثر علی حاتمی. در نقش ستار قره باغی.

1354: مهرگیاه اثر فریدون گله.

1355: سرایدار اثر خسرو هریتاش.

1357: دایره مینا اثر داریوش مهرجویی. در نقش کارمند بیمارستان.

1359: حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق مدرسه ای که می رفتیم اثر داریوش مهرجویی که 1369 به نمایش عمومی درآمد. در نقش امیر پازوکی ناظم مدرسه.

1360: آفتاب نشینها اثر مهدی صباغزاده. در نقش کشاورزی به نام سیدحسینی نژاد.

1360: بند اثر غلامحسین طاهری دوست که توقیف شد. در نقش باقر گیوه دوز.

1360: فصل خون اثر مهدی صباغزاده. در نقش صیادی به نام عموتراب.

1361: جایزه اثر علی رضا داوودنژاد. در نقش احمد مزروقی کارمند آموزش و پرورش.

1362: تله تئاتر سوزنبانان نوشته بریان فیلان، اثر داریوش مودبیان. نخستین تئاتر تلویزیونی نصیریان پس از انقلاب بود. او از میان فعالان تئاتر پیش از انقلاب تنها کسی است که تئاتر تلویزیونی را پس از انقلاب ادامه داد.

1362: سریال گرگها به کارگردانی داوود میرباقری. در نقش حکیم.

1362: کمال الملک اثر علی حاتمی. در نقش مظفرالدین شاه قاجار.

1363: سریال سربداران اثر محمدعلی نجفی. در نقش قاضی شارح (قاضی القضات باشتین و مستوفی طغای).

1364: جاده های سرد اثر مسعود جعفری جوزانی. در نقش معلم روستا.

1364: کفشهای میرزانوروز اثر محمد متوسلانی. در نقش میرزانوروز عطار.

1365: ترنج اثر محمدرضا اعلامی. در نقش احمد طراح فرش.

1365: دزد و نویسنده اثر کاظم معصومی. در نقش نویسنده.

1365: شیر سنگی اثر مسعود جعفری جوزانی. در نقش کوهیار پسر رییس طایفه علییار و رقیب نامدارخان.

1365: ناخداخورشید اثر ناصر تقوایی. در نقش فرحان.

1366: سریال هزاردستان اثر علی حاتمی. در نقش ابوالفتح صحاف که رابط رضا تفنگچی با انجمن مجازات است.

1367: روز باشکوه اثر کیانوش عیاری. در نقش فرماندار.

1367: سالهای خاکستر اثر مهدی صباغ زاده. در نقش قزبداغی.

1368: پول خارجی اثر رخشان بنی اعتماد. در نقش مرتضی الفت.

1370: مش خیرالله و صندوقچه اسرار از سریال ماجراهای مش خیرالله، نوشته علی بهروزنسب به کارگردانی داریوش مودبیان.

1370: سریال نسیم، به کارگردانی ابوالقاسم معارفی.

1370: عشق من شهر من نوشته همایون اسعدیان، به کارگردانی علی قویتن. در نقش پدر غدیر.

1371: شعله های خشم اثر حمیدرضا آشتیانیپور. در نفش حاج همت.

1374: برج مینو اثر ابراهیم حاتمیکیا.

1374: بوی پیرهن یوسف اثر ابراهیم حاتمیکیا. در نقش دایی غفور.

1375: سریال بهشت گمشده اثر کامران قدکچیان.

1377: کمیته مجازات اثر علی حاتمی. در نقش ابوالفتح صحاف.

1377: سریال پهلوانان نمیمیرند. در نقش پهلوان.

1378: سریال عیاران، نویسنده و کارگردان: محمدکاظم بلوچی.

1378: سریال روزگار شوریدگی، به کارگردانی محمدعلی نجفی.

1379: سریال همسایه ها نوشته حسین پاکدل به کارگردانی محمدحسین لطیفی.

1380: زندانی 707 اثر حبیب الله بهمنی.

1381: دیوانه ای از قفس پرید اثر احمدرضا معتمدی. در نقش فراست.

1381: شاه خاموش اثر همایون شهنواز.

1382: سریال آشیانه سیمرغ نوشته میردامادی به کارگردانی شهرام اسدی.

1383: جزیره آهنی، نویسنده و کارگردان: محمد رسول اف (رسولف).

1383: سریال مهر و ماه، نویسنده و کارگردان: فیاض موسوی.

سریال زیر گنبد کبود.

سریال شلیک سوم.

1385: سریال میوه ممنوعه.

1387: پستچی سه بار در نمی زند اثر حسن فتحی در نقش شاه زاده صولت الدوله.

1387: سریال شیخ بهایی ساخته شهرام اسدی، در نقش شیخ بهایی.

1390: شکارچی شنبه.

 

فهرست منابع

علی نصیریان، زندگی و آثار گرد آورده شهاب پازوکی به ویرایش بهنام صدری، چاپ نخست زمستان 1384 با مطالبی از مرجان امیرارجمند، اکبر عالمی، حسین فرخی، داریوش مودبیان، سیدمحمد بهشتی، عزت الله انتظامی و ایرج راد.

آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.

جادوی صحنه، انتظامی در صحنه تئاتر، چاپ نخست 1383.

با یاران همراه، گفت و گو با علی نصیریان، خسرو شهریاری، تهران: کاوشگر، 1378.

هالو و چند نمایشنامه دیگر، علی نصیریان، تهران: آگاه، چاپ دوم 1355.

بازیگر و زنش، نوشته علی نصیریان، تهران: قطره، 1383.

تماشاخانه، مجموعه نمایشنامه های نصیریان، تهران: قطره، 1383.

نمایش نامه آدم خوابش می گیره، نوشته علی نصیریان، تهران: امیرخانی، 1379.

فیلمنامه آقای هالو، تهران: نجوا، 1369.

بازی سلطان و سیاه، نمایشی به شیوه نمایش های تخت حوضی، نوشته علی نصیریان، تهران: امیرخانی، 1378.

بلبل سرگشته، نوشته علی نصیریان، تهران: کانون اندیشه، 1381.

 اصفهان آن لاین

بندر لنگه

$
0
0

بندرلنگه در کنار خلیج فارس یکی از شهرهای استان هرمزگان به شمار می رود. این جا پیش تر زیرمجموعه استان فارس بوده است. (1)

لنگ به معنای شکم و بطن است(2) که های نسبت به آن افزوده شده یعنی کسانی که همه از یک مادرند. همانند این واژه را در لنجان اصفهان، لنکران، لنگرود، لنج و لنگان می بینیم.(3)

هنگامی است که لطفعلی خان از دست آقامحمدخان قاجار گریخت و خواست وارد شیراز شود، حاجی ابراهیم خان کلانتر دروازه را به روی او بست و لطفعلی خان به بندر لنگه گریخت. این یکی از نقش آفرینی های پراهمیت بندر لنگه در طول تاریخ است.(4)

در دوران قاجار، شیخ محمد حاکم بندر لنگه شد. پدرش نیز همین سمت را داشت. او از پرداخت مالیات به والی فارس خودداری ورزید و از فرمان حکومت سرپیچید. کشتی پرسپولیس و نیروی زمینی از خرمشهر به سوی بندر لنگه روان شدند و او را که در کوه ها پناه گرفته بود شکست دادند(5). چنین شایع شد که او را انگلیسی ها تحریک کرده بودند.(6)

 

اهل سنت در این شهر نمود زیادی دارند و مسجدهای جداگانه ای برای خود برپا کرده اند.

در بندر لنگه اصلا زیارتگاهی دیده نمی شود، می گویند برای این که این جا در زمان حضرت رسول اکرم (ص) زیر آب بوده است. البته پیدا است که اهل سنت به این زیارتگاه ها عقیده ای ندارند.

بندر لنگه در روزهای تعطیل به کلی تعطیل می شود به گونه ای که تهیه غذا و مواد خوراکی نیز به دشواری انجام می پذیرد.(7)

تجارت مروارید یکی از مهم ترین منابع درآمد مردم این شهر است(8) و به همین خاطر این جا را بندر مرواید می خوانند. دولت های انگلیس، آلمان، فرانسه، بلژیک و پرتغال در این جا دفتر کنسولی داشته اند و این شهر از رونقی بسیار برخوردار بوده است. دومین مدرسه کشور پس از دارالفنون و دومین فرودگاه کشور پس از فرودگاه قلعه مرغی در این جا برپا شده است.(9)

 

از آثار دیدنی بندر لنگه است:

خانه فکری از دوره قاجار، گل سرسبد آثار تاریخی بندر لنگه است. شادروان عبدالواحد فکری یکی از تاجران بنام شهر بستک در دوره ناصرالدین شاه قاجار بوده و طرح این خانه را خودش بر پایه خانه های هندوستان داده است. این خانه مدتی در اختیار جنگ زدگان قرار داشت تا این که به سال 1375 در فهرست آثار باستانی به ثبت رسید. پنج بادگیر، دو حیاط، اتاق های فراوان، حمام و سه زیرزمین در این بنا به چشم می خورد. یک زیرزمین ویژه اشیای قیمتی، زیرزمینی برای مواد غذایی و زیرزمینی برای میهمانان. ورودی زیرزمین اشیای قیمتی بسیار باریک و تنگ است به گونه ای که یک نفر به سختی می تواند از آن رد شود. در اطراف زیرزمین پر از کمدهای مخصوص دیواری برای نگهداری مال التجاره بوده است.اتاق های تابستانی زیر بادگیرها قرار گرفته اند و اتاق های زمستانی با درهای کم تر چند پله پایین تر قرار دارند و این گونه از هدر رفتن انرژی پیش گیری می کرده اند. حمام و دست شویی پشت بام برای هنگامی است که روی بام بوده اند تا نیازی به پایین آمدن نباشد. راهروی آلاچیقی به عنوان استراحتگاه در حیاط اندرونی از طرح های کم یاب در خانه های ایرانی است. در باغچه انواع گل ها و گیاهان به چشم می خورد: درخت چیکو که از هندوستان برایش آورده بودند و در چهارفصل میوه می دهد. گل کاغذی و پنبه. سقف از چندل که یک نوع چوب افریقایی است، سون بافته شده از خرما و منگول که لویی و نی است تشکیل یافته است.

موزه مردم شناسی بندر لنگه که به سال 1383 در خانه فکری برپا شده است. گزیر برای جا به جا کردن و کشیدن خاک، چفتک برای بستن در چوبی و یک نوع قلاده تیغ دار برای گوساله که نتواند شیر مادر را بخورد از زیباترین اشیای این موزه هستند.

خانه فاروق.

خانه سعدی.

خانه واحدی.

مسجد شیخی.

مسجد سیدعبدالقاهر موسوی.

یک برج بر جای مانده از استحکامات پرتغالی ها که به آن قلعه پرتغالی ها می گویند و در پنج کیلومتری بندر لنگه قرار دارد.

مسجد عیسی گرگ در محله گرگ و روبه دریا. این مسجد از آن اهل سنت است و هیجده سال پیش آن را به کلی بازسازی کرده اند. مسجد هیچ تابلو و نوشته ای ندارد.

مسجد جامع اهل سنت که در سال های 900، 1000 و 1150 قمری مرمت شده و تعمیرات کلی به سال 1397 قمری در آن انجام یافته است.

مسجد جامع شیعیان در خیابان امیرکبیر.

مسجد حاجی خداداد.

مسجد افغان.

مسجد ملک بن عباس از دوره قاجار که آن را بن عباس و مسجد علی هم می خوانند. حوزه علمیه یا مدرسه سید محمد عالم در کنار مسجد قرار داشته که اکنون ویران شده است. آرامگاه عالم ربانی و فقیه مجاهد سید محمد عالم بحرینی درون این مسجد قرار دارد. تصویر مناره مسجد را در زیر همین مطلب می بینید.

آب انبارهای فراوان که به زبان محلی برکه نام دارند. مجموعه برکه های میشاریع از این جمله اند. در قدیم همه آب آشامیدنی از این برکه ها به دست می آمده است و امروزه با وجود آب لوله کشی هنوز هم کاربرد دارند.

بادگیرهای خانه ها. بادگیرها در شهرهای بندری همانند بندر عباس تنها یک طرفه است و به سمت دریا ساخته می شود ولی بادگیرهای بندرلنگه چهار طرفه ساخته شده اند و بادهای چهار طرف را به داخل منزل هدایت می کنند. بادگیرهای بندر لنگه کوتاه و پهن هستند. امروزه میدانی با نماد بادگیر در شهر ساخته اند.

قلعه لشتان.

مسجد غیاث.

حسینیه غضنفری.

مسجد خالدی.

 

فهرست منابع

1. لغت نامه، علی اکبر دهخدا، زیر «بندر لنگه».

2. فرهنگ جامع دی ها و آبادی های اصفهان، محمد مهریار، اصفهان: فرهنگ مردم، چاپ نخست 1382، زیر «لنجان».

3. فرهنگ نام شهرها و برخی آبادی های کهن ایران، محمد مهریار، اصفهان: رنگینه، چاپ نخست 1389، ص 430.

4. سفرنامه فورو کاوا، ترجمه دکتر هاشم رجب زاده و کینجی ئه اورا، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ نخست 1384، ص 67.

5. وقایع اتفاقیه، سعیدی سیرجانی، تهران: آسیم، چاپ چهارم 1383، ص 561.

6. مرآت الوقایع مظفری، عبدالحسین خان سپهر، به کوشش دکتر عبدالحسین نوایی، تهران: میراث مکتوب، چاپ نخست 1386، ج 1، ص 334.

7. تحقیقات محمدرضا زادهوش در بندر لنگه، نوروز 1391.

8. لغت نامه، علی اکبر دهخدا، زیر «لنگه».

9. کوتاه از بندر لنگه، روابط عمومی شهرداری بندر لنگه، نوروز 1391.

 

 اصفهان آن لاین

دانلود چشمهایش

$
0
0

دانلود چشمهایش، ش2

دانلود چشم هایش، ش 1

دانلود همه کتابهای بزرگ علوی

زندگینامه بزرگ علوی

فهرست آثار بزرگ علوی

 

چند جمله ماندگار از چشمهایش نوشته بزرگ علوی را با هم می خوانیم:

 

شهر تهران خفقان گرفته بود، هیچ کس نفسش در نمی آمد؛ همه ازهم می ترسیدند، خانواده ها از کسان شان می ترسیدند بچه ها از معلمین شان، معلمین از فراش ها، و فراش ها از سلمانی و دلاک؛ همه از خودشان می ترسیدند، از سایه شان باک داشتند. همه جا، در خانه، در اداره، در مسجد، پشت ترازو، در مدرسه و در دانشگاه و در حمام مامورین آگاهی را دنبال خودشان می دانستند. در سینما، موقع نواختن سرود شاهنشاهی همه به دور و بر خودشان می نگریستند، مبادا دیوانه یا از جان گذشته ای بر نخیزد و موجب گرفتاری و دردسر همه را فراهم کند. سکوت مرگ آسایی در تمام کشور حکم فرما بود. همه خود را راضی قلمداد می کردند. روزنامه ها جز مدح دیکتاتور چیزی نداشتند بنویسند.

مردم تشنه خبر بودند و پنهانی دروغ های شاخدار پخش می کردند. کی جرات داشت علنا بگوید که فلان چیز بد است مگر ممکن می شد در کشور شاهنشاهی چیزی بد باشد. اندوه و بیحالی و بدگمانی و یاس مردم در بازار و خیابان هم به چشم می زد مردم واهمه داشتند از این که در خیابان ها دور و برشان را نگاه کنند مبادا مورد سوظن قرار گیرند. خیابان های شهر تهران را آفتاب سوزانی غیرقابل تحمل کرده بود.

 

 

تو عقب خوشبختی پرسه می زنی. با دیپلم، با مدرک، با پول، با شوهر. با این چیزها آدم خوشبخت نمی شود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور، خوشبختی به آدم چشمک بزند ببین، من علیل هستم. شاید هم سل دارم نمی دانم، در هرصورت بیمار و علیل هستم. مادرم مرا در اطاق کوچکی ته باغ به طوری که صاحبخانه شیون او را نشنود به دنیا آورده. در آن اطاق پر از نم، بیمارپرورده شده ام. خودم می دانم که عمر من زیاد طولانی نیست چندسال دیگر بیشتر زندگی نخواهم کرد. اما خوشبخت هستم. برای من یقین است که کاری که انجام می دهم، در عرض ده سال دیگر اقلا صد بچه مسلول نجات پیدا خواهند کرد. این مرا خوشبخت می کند این لذتی است که از مبارزه نصیب من می شود.

 

 

از این ولنگاری که بدان مبتلا شده ای دست بردار، درد ناکامی را تحمل کن تا نقاش شوی.

 

 

 اصفهان آن لاین

انجمن دوستداران شوش

$
0
0

خانم ژان دیولافوا باستان شناس فرانسوی و شوهرش به سال 1264 برای غارت میراث فرهنگی به ایران آمدند. مجوز را دکتر تولوزون پزشک مخصوص ناصرالدین شاه گرفته بود.

در اول مارس 1885م نخستین ضربه خود را به زمین وارد آوردند و عملیات غارت را آغاز کردند. آن ها در مجموع پانصد هزار کیلو از آثار تاریخی ایران را بدون رعایت اصول علمی باستان شناسی دزدیدند و با خود به موزه لوور فرانسه بردند.

 

خانم دیولافوا که با لباس مردانه وارد ایران شده بود خود می نویسد:

دیروز گاو سنگی بزرگی را که در روزهای اخیر پیدا شده است با تاسف تماشا می کردم... بالاخره نتوانستم به خشم خود مسلط شوم. پتکی به دست گرفتم و به جان حیوان سنگی افتادم. ضرباتی وحشیانه به او زدم. سرستون در نتیجه ضربات پتک مثل میوه رسیده از هم شکافت.

یک تکه سنگ بزرگ از آن پرید و از جلوی پای ما رد شد، اگر با چالاکی خودمان را کنار نمی کشیدیم پایمان را خرد می کرد.

(خاطرات کاوش های باستان شناسی شوش یا سفرنامه مادام دیولافوا، ترجمه ایرج فره وشی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم مهر 1369، ص 280).

این وضع ما در زمان ناصرالدین شاه بود. تازه خوب بود که شاه مبلغی برای این کاوش ها می گرفت و تذکر می داد که به مقبره دانیال نبی کاری نداشته باشند و اشیای قیمتی را به تهران ببرند. ولی به عقلش نمی رسید که هر تکه سنگی که از زمان های دور برای ما به یادگار مانده است چه ارزشی می تواند داشته باشد. این خوب است، مملکت اوضاعی بدتر از این را هم به خود دیده است زمان هایی که ایران هیچ حاکمی نداشت.

حتی ادامه آن تفکر امروز هم در میان ما رواج دارد، ما هنوز هم میراث فرهنگی خود را ارج نمی گذاریم و هزینه کردن درباره آن را کار انگلیسی ها می پنداریم!

نوروز امسال به دیار اجداد تاجدارمان در شوش رفتم.

با دیدن جوان های محل که در رشته های باستان شناسی و تاریخ سرگرم تحصیل شده اند اشک شوق ریختم و جوانه امید در دلم رویید: خانم موسوی دانش آموخته تاریخ از دانشگاه دزفول، حبیب جعفری دانشجوی باستان شناسی در دانشگاه دزفول، لقمان احمدزاده شوهانی، مهدی امیدفر، مرضیه علی محمدی، محمدرضا معتمدی نسب کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی، محمد شیخ کارشناس ارشد باستان شناسی، هادی مهران پور کارشناس ارشد باستان شناسی، شهرام زارع کارشناس ارشد باستان شناسی، رضا طاهری شوشی کارشناس باستان شناسی، علی بویری منجی، هادی میرولی و مهرداد مهردادیان.

راهنمایی مسافران نوروز در محوطه تاریخی کاخ آپادانا را به انجمن دوست داران میراث فرهنگی شوش واگذاشته بودند و اینان بسی بهتر از کارمندان دولتی به وضع گردشگران رسیدگی می کردند.

البته ما نسبت به گذشته خود پیشرفت کرده ایم ولی نباید مغرور شویم، خود را نسبت به جهان بسنجیم. در این حال بدون تعصب متوجه می شویم که هنوز عقب هستیم و راه زیادی پیش رو داریم. اگر کمی سستی کنیم آیندگان نیز به بی دانشی ما می خندند و بر ما لعن و نفرین می فرستند همان گونه که ما دست اندرکاران عقد قرارداد ترکمانچای را خوش نمی داریم و از خروج آثار باستانی شوش اندوهگینیم.

 

 

 

 

 اصفهان آن لاین

فیروزه مظفری

$
0
0

فیروزه مظفری کاریکاتوریست، تصویرگر، گرافیست، وبلاگ نویس و هنرمند ایرانی به سال 1349 در تهران چشم به جهان گشود.

همواره به طراحی علاقه نشان می داد ولی از آن هراس داشت. دفترچه طراحی او جزوه برادرش بود که او از طرف سفید کاغذها استفاده می جست. این دفتر را لای دیگر کتاب ها پنهان می کرد. خانواده نیز اصرار داشتند که در یک رشته آب و نان دار تحصیل کند. این شد که دیپلم تجربی گرفت و دو سال کنکور تجربی داد.

سرانجام لیسانس خود را در رشته گرافیک از دانشگاه تهران دریافت کرد ولی در گرافیک نیز زیاد موفق نبود. مدتی به تصویرسازی پرداخت. از مجلات کاریکاتور و نشریه مد که در خانه شان بود کپی برداری می کرد ولی جرات نداشت این ها را به کسی نشان دهد. همواره این علاقه خود را سرکوب می کرد تا این که تصمیم گرفت به خانه کاریکاتور برود.

کارهایش چنان زیبا و تازه بود که فکر کردند آمده است حالشان را بگیرد! به هرحال تشویق شد و به کاریکاتور چهره بیش از کاریکاتور موضوعی علاقه نشان داد. سپس به روزنامه ها معرفی شد. روزنامه شرق با دید تصویری خوبی که داشت، نخستین روزنامه ای بود که طرح هایش را به صورت حرفه ای به چاپ سپرد و به او بها داد.

این بود که در جشنواره کاریکاتور مطبوعاتی خوش درخشید.

آثار او جایزه نخست یازدهمین دوره جشنواره مطبوعات ایران، جایزه دوم دوازدهمین جشنواره مطبوعات ایران و جایزه دوم جشنواره سراسری کاریکاتور تنفس را به دست آورده است.

وی داوری چند مسابقه بین المللی کاریکاتور و عضویت در کمیته اجرایی ششمین دوسالانه کاریکاتور تهران را در کارنامه خود دارد.

زیاد اهل حرف زدن نیست، و منظورش را نمی تواند با حرف زدن برساند؛ بنابراین تصویرهایش گویاتر از آب در می آیند. با این حال از او درباره کاریکاتور اصفهان می پرسم.

می گوید:

خانم های کاریکاتوریست در اصفهان از باقی استان ها بیشتر است و این برایم هیجان انگیز است. دستتان درد نکند که دوست دارید کاریکاتور بکشید. خیلی ها می آیند و علاقه نشان می دهند ولی بعد جدا می شوند. من دوست دارم قلم به دستان زیادتر شوند. دوست دارم خارج از تهران نیز اتفاقاتی بیفتد و نشانه های آن را دارم می بینم.

 

جایگاه کاریکاتور کجا است؟

نمی توان گفت که جایگاه کاریکاتور در نمایشگاه یا مطبوعات یا جشنواره است. نبود مطبوعاتی که کاریکاتور چاپ کنند فضا را محدودتر می کند. همیشه می گویم تجربه چاپ را از مجله ها و بولتن ها شروع کنید و توقع نداشته باشید بروید سر وقت یک روزنامه با تیراژ بالا.

 

کاریکاتور زیر نویس دار را می پسندید؟

تجربه ای در روزنامه اعتماد ملی داشتم بعد که تیم عوض شد گفتند بیایید کاریکاتور دیالوگ دار را وارد صفحه آخر کنید. ابتدا گارد گرفتم چون بلد نبودم. به قریحه طنزگویی نیاز بود که فکر می کردم ندارم. بعضی ها متکی به همین دیالوگ ها شدند و به هرحال برای من هم تجربه ای بود.

 

یک کاریکاتوریست چگونه جنبه های طنز را کشف می کند؟

کاریکاتوریست باید یک سوتی از طرف ببیند وگرنه ما روان شناس نیستیم تنها خوب نگاه می کنیم.

 

نظر شما درباره ایده ورود آقایان ممنوع در مجله خط خطی چیست؟

با آن موافق نیستم چون ایده دست کاری شده ای است. خودم می خواستم کاریکاتور دنباله دار بکشم دیدم چقدر سخت است. طراحی های طنزی درباره مترو داشتم بعد دیدم فقط دخترها باید ببینند ولی اگر چاپ شود همه می بینند.

 

 اصفهان آن لاین

دانلود احسان خواجه امیری

$
0
0

در این روزها که احسان خواجه امیری خواننده عزیز اصفهانی در سکوت کامل خبری به سر می برد بر این شدیم که بهترین و زیباترین آهنگهای او را برای دانلود قرار دهیم:

دانلود کجایی

دانلود ترانه تحویل سال نو و آمدن عید و بهار انه

دانلود اهنگ بهاره با صدای احسان خواجه امیری

دانلود آهنگ بهاره، کنسرت دانمارک

دانلود آهنگ پرنده

دانلود کنسرت تهران

دانلود سلام آخر، کنسرت امریکا

دانلود آهنگ ایران، از کنسرتهای آمریکا و اجراهای زنده احسان خواجه امیری

انلود دوستی، کنسرت لس انجلس

دانلود میوه ممنوعه، دالاس

دانلود کنسرت ونکوور: کوچه وقتی که نباشی.برای اخرین بار.گریه نمیکنم.سایه به سایه.مژده بده

دانلود مسری، کنسرت تهران

دانلود غریبانه، کنسرت تهران

دانلود نابرده رنج، از کنسرت های تهران

دانلود اهنگ نابرده رنج

دانلود تیتراژ نابرده رنج احسان خواجه امیری

سرمه ریز

خاتون

بهاره

جوان

عاشقم من

گوشه تنهایی

صمیمانه

پنجره های بارانی

تسنیم

نقره بارون پرنده

شکوه

هموطن

شقایق

مژده بده

در آستانه نور

اواز سین سرخ

بم

فردای روشن

حلقه شادی

ابر مسافر

دانلود تیتراژ اول سریال مثل هیچکس سروده افشین یداللهی

دانلود تیتراژ آخر سریال مثل هیچ کس



دانلود نمیدونی‌از آهنگ های احسان خواجه امیریmp3

احسان خواجه امیری، تصمیم عشقmp3

دانلود تیتراژ سریال در مسیر زاینده رود با صدای احسان خواجه امیری، mp3

دانلود حقیقت داره دلتنگی از آهنگهای احسان خواجه امیری wmv

 

کاش عاشقت نمی شدم احسان خواجه امیری

دارم میام پیشت از مریم اسدی با صدای احسان خواجه امیری
تک آهنگهای خواجه امیری
تو بمان با صدای احسان خواجه امیری
بیوگرافی احسان خواجه امیری
بیوگرافی ایرج خواننده (حسین خواجه امیری پدر احسان خواجه امیری)

 اصفهان آن لاین

 

 

 

 

 


رییسعلی دلواری

$
0
0

رئیس علی فرزند رییس محمد دلواری دلاورمرد، مبارز نامی، شهید راه آزادی، مجاهد شکست ناپذیر و سردار فداکار ایرانی به سال 1261 هجری شمسی در دلوار چشم به جهان گشود و در دوازدهم شهریور سال 1294 شمسی در سی و سه سالگی به شهادت رسید.

پدرش کدخدای دلوار بود (1) و فرزندش را تیراندازی و اسب سواری آموخت. رییس علی به آموزش علوم دینی روی آورد و چون به سن جوانی رسید در شجاعت و سخاوت شهره تنگستان بود.

رییس علی مالیاتی را که خوانین از مردم بی پناه و کشاورزان بی چیز می گرفتند برداشت.

او در عصر مشروطیت بیست و چهار سال بیشتر نداشت ولی در همین دوران جوانی به شجاعت و صدق و صفا و میهن دوستی شهره بود.

با کودتای لیاخوف روسی علیه مشروطه خواهان در 1326 ق، مجلس شورای ملی بمباران شد و بار دیگر دیکتاتوری محمدعلی شاه قاجار استقرار یافت، رئیسعلی به همراه سیدمرتضی علم الهدی اهرمی به مبارزه علیه استبداد صغیر پرداخت. (2)

به سال 1327 ق با یاری تفنگچیان تنگستانی، بوشهر را از عناصر مستبد وابسته به دربار محمدعلی شاه پاک کرد و اداره گمرک و انتظامات را به تصرف خود درآورد (3). این کار دلیران تنگستان بر انگلیسی ها که اداره گمرک را در اجاره داشتند گران آمد. آنان برای تضعیف هرچه بیشتر مشروطه خواهان و استمرار سلطه بر حیات اقتصادی و سیاسی ایران به جنگ با دلیران تنگستانی پرداختند و در این راه از دیگر خوانین جنوب ایران یاری جستند.

مستر چیک کنسول انگلیس در بوشهر گفت این دلواریها نان و خرما می خورند و این قدر نیرو دارند ما تحریم غذاییشان می کنیم، بنابراین نیم شب برای قطع نخل های باغ محمد هجوم می برند. باغبان به رییس علی خبر داد و او و یارانش حمله کردند. در این نبرد هفت ژنرال انگلیسی به اسارت در آمدند و سیزده ژنرال به هلاکت رسیدند. (4)

او با علما پیوند تنگاتنگی داشت، و خانه اش محل رسیدگی به امور مردم بود. خمس و زکات را از مردم می گرفت و برای علما می فرستاد.

وی برای جنگ با انگلیس نیز از علما فتوا گرفت. او سیدهاشم یکی از روحانیان منطقه دشتی را برای رسیدگی به امور مذهبی مردم و انجام مناسک و اعمال دینی به دلوار آورد.

شیخ علی آل عبدالجبار نیز از علمای طرفدار رییس علی در بوشهر بود.

روزی پیک انگلیس آمد، و پرچم بریتانیا را به او که در سکویی در حیاط خانه اش نشسته بود داد. پیک می گفت پرچم را بر سر در خانه ات نصب کن چون ما پیروز می شویم و روستای شما را آباد می کنیم.

رییس علی پیشنهاد انگلیس را نپذیرفت. پیک رفت، و رییس علی و یارانش خرما خوردند و هم پیمان شدند.

رییس علی نزد حاج سیدمحمدرضا تاجر کازرونی قرآن طلبید و چنین سوگند خورد:

ای کلام الله! گفتار مرا شاهد باش. من به تو سوگند یاد می کنم که اگر انگلیسی ها بخواهند بوشهر را تصرف کنند و به خاک وطن من تجاوز نمایند در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم و اگر غیر از این رفتار کنم در شمار منکرین و کافرین به تو باشم و خدا و رسول از من بیزار شوند. (5)

قوای انگلیس درصدد حمله ای کوبنده به دلوار بود تا مقاومت مردم این شهر را در هم شکند. رییس علی پیرمردان و پیرزنان و کودکان را به کوه برد و شهر را تخلیه کرد. زنان تنگستانی هیچ گاه همسرانشان را تنها نگذاشتند چنان که خواهر و همسر رییس علی نیز همواره در خط اول مقاومت دوشادوش رییس علی می جنگیدند.

انگلیسی ها به دلوار هجوم آوردند و چون روستا را خالی یافتند، دیوانه وار شهر را زیر گلوله گرفتند. جای تیرهای آنان بر در و جای توپ در دیوار خانه رییسعلی هنوز برجای مانده است.

رییس علی و تفنگچی ها پس از این به انگلیسی ها حمله ور شدند و آنان را عقب راندند.

هنگامی که قوای اشغالگر انگلیس در رمضان سال 1333 ق، بوشهر را به تصرف خود درآوردند، شیخ محمدحسین مجتهد برازجانی، آیت الله بلادی، شیخ علی آل عبدالجبار، سیدمرتضی اهرمی علم الهدی و آیت الله سیدعبدالحسین لاری حکم جهاد علیه انگلیس دادند(6) رییس علی در کلات دو سری پناه گرفت، از روی تپه برای مردم سخن گفت و افراد را به جهاد فراخواند.

وی با شجاعت تمام راه پیشروی را بر آنان سد کرد و شکست های سنگینی بر آنان وارد آورد.

از یاران با وفای او باید به خالو حسین دشتی، ناصرخان، غضنفر السلطنه، علی بریمو، حسین خان چاکوتاهی مشهور به سردار اسلام و زائر خضر خان اهرمی مشهور به سالار اسلام اشاره داشت.(7)

خبر پیروزی های رییس علی همه را به وجد آورد به ویژه در شیراز و تهران غوغایی برپا شد و نقالان قهوه خانه ها به خواندن اشعاری درباره حماسه دلیران تنگستان پرداختند: (8)

دلیران دلوار به جنگ آورم

شکست از سپاه فرنگ آورم

قیام مردم تنگستان بر روی هم هفت سال به طول انجامید و در این مدت، دلیران تنگستان، دو هدف عمده را دنبال می کردند:

پاسداری از بوشهر، دشتستان و تنگستان به عنوان منطقه سکونت خود.

جلوگیری از نفوذ قوای بیگانه به درون سرزمین ایران و دفاع از استقلال وطن.

رییس علی همواره می گفت ما نمی جنگیم که چیزی را به دست آوریم می جنگیم که چیزی را از دست ندهیم.

رئیس علی و یارانش پابرهنه بودند و سلاح پیشرفته ای نداشتند ولی انگلیسیها هیچ گاه نتوانستند در برابر اینان کاری از پیش ببرند. در شب دوازدهم شهریور 1294 ش برابر با بیست و سه شوال 1333 ق و سوم سپتامبر 1915 م هنگامی که رئیس علی در محلی به نام تنگک صفر، قصد شبیخون به قوای انگلیس را داشت، از پشت مورد هدف گلوله یکی از همراهان خائن قرار گرفت، همان گونه که بر خاک می افتاد فریاد کشید: تنگستانی ها و دشتستانی ها من رفتم ولی میان شما تفرقه نیفتد.

نام قاتل رییس علی برای چند تن روشن بود ولی زائر محمد پدر رییس علی که در پشت جبهه به مبارزان کمک می رساند از قصاص خودداری ورزید و گفت: برادرکشی ممنوع است، من حاضرم دخترم را به قاتل رییس علی بدهم.

این گونه بود که دلوار از یک جنگ داخلی بر حذر ماند.

از این پس زائر محمد را معین الاسلام و شجاع الدین خواندند. (9)

پس از شهادت رییس علی مجلس ختم بزرگی در مسجد وکیل شیراز، اراک و تهران برپا شد.

به تهران خبر رفت تا بهبهان

بشد کشته آن شیر دلواریان

تمام ایران به آه و فغان

عزاداری شیرمرد زمان (10)

با شهادت رییس علی، ضربه بزرگی بر جنبش چریکی جنوب ایران وارد آمد ولی با نگاهی دیگر شهادت او جان تازه ای به کالبد آزادی خواهان دمید تا آن جا که پلیس جنوب ایران شکل گرفت.

پیکر رییس علی را در گورک سادات غسل دادند، و سپس در امام زاده کل بند به خاک سپردند. انگلیسی ها می خواستند جسدش را کالبدشکافی کنند بنابراین چون خطر نبش قبر و دزدیدن جنازه اش می رفت چند شبه قبر برایش ساختند. سپس پیکر او بنابر وصیت خود او به نجف اشرف برده شد و در وادی السلام به خاک رفت.

سران مجاهد پس از شهادت رییس علی طی یک حمله سراسری به بوشهر، تلفات زیادی را بر قوای انگلیس وارد آوردند ولی بسیاری از نیروهای خودی نیز زخمی شدند و یا به شهادت رسیدند. دولت بریتانیا که ادامه این وضع را به زیان خود می دید در ذی حجه همان سال 1333ق احمدخان دریابیگی را به حکومت بوشهر گمارد. این گونه حکومت مستقیم انگلیسی ها بر بوشهر پایان گرفت و یک ایرانی طرفدار سیاست انگلیسی ها روی کار آمد.

امروز نام میدان و خیابانی در بوشهر، پل روگذری در ورودی دلوار و میدان و خیابانی در دلوار به نام رییس علی خوانده می شود. مجسمه رییس علی در میدان رییس علی در بوشهر، میدان رییس علی در دلوار و خانه او در دلوار به چشم می خورد (11).

رییس علی تنها پسری به نام بهادر از خود به یادگار نهاد که او را بهادرالسلطان لقب دادند. بهادر نیز تنها دختری به نام گلندام شهیدی از خویش به جای گذارد. گلندام خانم هنوز در قید حیات است. او به سال 1370 خانه شهید رییس علی را به مردم ایران هدیه کرد که به شماره 1943 به ثبت آثار ملی رسید. هم اکنون پرویز توانایی فرزند گلندام خانم و نتیجه رییس علی، ریاست موزه شهید دلواری را برعهده دارد.

رییس علی دلواری خانه خود را در دلوار نو در نزدیکی دلباز یا دلوار کهنه در زمینی به مساحت 3780 متر مربع بنا کرده بود. شیوه معماری همجون خانه های بنی هاشم است البته اکنون درهای میان اتاق ها را برداشته اند. دیوار اصلی از سنگ است که از کوهی در همان نزدیکی آورده اند. سپس مخلوطی از گچ و خاک و سنگ روی آن کشیده اند که به آن سه گر می گویند. در سقف ها چندل و حصیر به کار رفته است.

بر سر در خانه نوشته اند:

ز تیغ شیر خدا چون رواج شرع نبی شد

از این سبب به همه مسلمین رییس علی شد

شهر محرم الحرام 1333 ق

 

سپس دو شیر با دسته گل دیده می شود که زیر آن نوشته اند:

گشاده باد این درگاه

به حق اشهد ان لا اله الا الله

یا مفتح الابواب

در اتاق نخست که محل نشست سران قیام بوده است یکی از صحنه های جلسات را بازسازی کرده اند. تندیس شهید رییس علی دلواری، آیت الله بلادی، خالو حسین دشتی، حیدرغلام و غلام شاه حیدر، به صورت نشسته اند، عالی وزن و حاج علو نیز دو محافظ جلسه ایستاده اند. آیت الله سیدعبدالله مجتهد بلادی بوشهری ساکن بوشهر بود(12) و رییس علی را در حرکت هایش بر ضد انگلیس یاری می داد. (13)

در شانزده اتاق دیگر بخشی از ابزارآلاتی که رییس علی از انگلیسی ها به غنیمت گرفته و وسایلی که با آن ها به دفاع از میهن پرداخته به نمایش گذاشته شده است.(14) ازجمله تفنگ میجر است، رییس علی میجر وینتل انگلیسی را به هلاکت رساند و سلاحش را غنیمت گرفت. از این رو این سلاح را میجر نامیدند.

در فروردین ماه سال 1373 کنگره هشتادمین سالگرد شهادت سردار دریا رییس علی دلواری به همت مردم استان بوشهر در سالن جهاد سازندگی برگزار شد.

در این مراسم حجت الاسلام مسیح مهاجری مشاور رییس جمهور، امراللهی معاون رییس جمهور، عبدالرحمن ندیمی بوشهری استاندار، حجت الاسلام فاضل فردوسی نماینده ولی فقیه و امام جمعه بوشهر و نمایندگان مردم شریف بوشهر در مجلس شورا شرکت جستند.

دکتر یعقوب آژند، دکتر اسماعیل رضوانی و دکتر ناصر تکمیل همایون جزء هیات رییسه این همایش بودند.

مجموعه مقالات کنگره به سال 1377 از سوی وزارت ارشاد به چاپ رسید که در آن مقالاتی از دکتر سیدجعفر حمیدی، سیدعلی میرشریفی، محمدباقر وثوقی از دانشگاه تهران، دکتر عبدالکریم مشایخی، دکتر تنهاتن ناصری، دکتر عبدالحسین شاهکار، دکتر ایرج نبی پور از دانشگاه علوم پزشکی شیراز، عبدالمجید زنگویی، سیدابوالقاسم فروزانی از گروه تاریخ دانشگاه شیراز، موسی مطهری زاده، حمید اسدپور از دانشگاه آزاد بوشهر، دکتر سیداحمد حسینی کازرونی، دکتر علی بیگدلی از دانشگاه شهید بهشتی و افشین پرتو از رشت به چشم می خورد.

 

فهرست منابع

1. تحلیلی بر زندگی رییس علی دلواری، غلامرضا حاجی نژاد، بوشهر: شروه، 1371.

2. دلیران تنگستانی، محمدحسین رکن زاده آدمیت، تهران: اقبال، 1354.

3. مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت هشتادمین سال شهادت ریسعلی دلواری، تهران: وزارت ارشاد، چاپ نخست 1377، ص 46.

4. این جا دلوار است، تهیه کننده و کارگردان: علی احمدنیا، اسفند 1390.

5. نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ج 1، ص 285.

6. فرهنگ جامع تاریخ ایران، عباس قدیانی، تهران: آرون، چاپ ششم 1387، ج 1، ص 58.

7. خالوحسین بردخونی، سیدقاسم یاحسینی، بوشهر: اداره ارشاد، 1373.

8. ایران در جنگ بزرگ، احمدعلی سپهر، تهران: بانک ملی ایران، چاپ اول 1336، ص 79.

9. رییس علی دلواری، تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب، سیدقاسم یاحسینی، تهران: مرکز، چاپ اول 1376، ص 54.

10. منظومه حماسه رییس علی دلواری، سیدمحمد مضطر، به کوشش محمد دادفر، بوشهر: اداره ارشاد، 1373، ص 87.

11. تحقیقات محمدرضا زادهوش در دلوار، نوروز 1391.

12. نگاهی به زندگی و مبارزات آیت الله سیدعبدالله بلادی بوشهری، سیدقاسم یاحسینی، بوشهر: اداره ارشاد، 1372.

13. لوایح و سوانح سیدعبدالله بلادی، به کوشش سیدقاسم یاحسینی، بوشهر: مرکز مطالعات بوشهرشناسی، 1373.

14. راهنمای موزه شهید رییس علی دلواری، میراث فرهنگی بوشهر.

 اصفهان آن لاین

دانلود آهنگهای تازه و قدیمی داریوش

$
0
0

دانلود متن ترانه های داریوش در یک کتاب PDF: همه آلبومها و تک آهنگ های داریوش: آنا (مادر)، نبسته پیمان، ای غم من، گل بی خار، قصه وفا، من و دل، دکلمه گل تازه، آوار، باران، راهی، چه خوبه آدم همیشه، سبو، پیمان شکسته، شیطنت، معجزه یا فقط یه لحظه، نماز، نفس، هوشیاری، لب دریا، آهای جوون و صبح بهار.

متن کامل آهنگ های داریوش اقبالی در کتابی برای موبایل.7z

دانلود آهنگ اگه به روز بری سفر: داریوش و فرامرز اصلانی

عشق به شکل پرواز پرنده است با صدای داریوش

چرا شب ما سحر نمیشه از داریوش اقبالی

اگه چشمات بگن آره از داریوش

 

داریوش، آهای مردم دنیاmp3

آلبوم آهای مردم دنیا

دانلود رایگان آلبوم آهای مردم دنیا

دانلود سریع آلبوم آهای مردم دنیا

دانلود آلبوم آهای مردم دنیا

داریوش، شام مهتابmp3

خون بازی، آهنگ جدید داریوشflv

داریوش، پرنده مهاجرmp3

پرنده مهاجر

پرنده مهاجر

پرنده مهاجر

داریوش، چکاوکmp3

کهن دیارا

کهن دیارا

کهن دیارا

داریوش، شطرنجmp3

داریوش، شطرنجmp3

داریوش، من از توmp3

داریوش، سراب رد پای توmp3

داریوش، من غلام قمرمMP3

داریوش، بوی گندمmp3

داریوش، آوازmp3

داریوش، شقایقMP3

آلبوم شقایق

آلبوم شقایق

آلبوم شقایق

آلبوم معجزه خاموش

آلبوم معجزه خاموش از آلبومهای داریوش

آلبوم معجزه خاموش از آلبوم های داریوش

داریوش، طاقتmp3

داریوش، ای عشقmp3

ضیافت، داریوشmp3

داریوش، انسانmp3

داریوش، قیصرmp3

همخوانی آهنگ اگه یه روز بری سفر توسط داریوش و فرامرز‎flv

داریوش، موجmp3

داریوش، 300 گل سرخmp3

آهنگ جدید داریوش به نام سیضد گل سرخ

داریوش، آشفته بازارmp3

داریوش، شکسته پیمانmp3

بی همگان بسرشود، داریوشmp3

داریوش، هو علی مددmp3

داریوش، آیینهMP3

داریوش، اینجا چراغی روشنهmp3

گفته داریوش اقبالی درموردسیاوش قمیشیzip

داریوش، مرا به خانه ام ببرMP3

داریوش، بنام منmp3

داریوش، دنیای این روزهای ماmp3

دنیای این روز های من، داریوشmp3

داریوش، دنیای این روزهای منmp3

آلبوم دنیای این روزای من

داریوش، شب شکنmp3

داریوش، نترسونwma

امان از
امان از
اامان از
اشک از آهنگهای داریوش
اشک از آهنگ های داریوش اقبالی
اشک از ترانه های داریوش
آشفته بازار
آشفته بازار
آشفته بازار
بچه های ایران
بچه های ایران
بچه های ایران
به من نگو دوست دارم
بمن نگو دوستت دارم
بمن نگو دوست دارم
چشم من
چشم من
چشم من
دوباره میسازمت وطن
دوباره می سازمت وطن
دوباره می سازمت وطن
امروز
امروز
امروز
فریاد زیر آب
فریاد زیر آب
فریاد زیر آب
گل بیتا
گل بی تا
گل بی تا
هم صدا
هم صدا
هم صدا
جنگل
جنگل
جنگل
خاموش نمیرید
خاموش نمیرید
خاموش نمیرید
کنسرت پلیس
کنسرت پلیس
کنسرت پلیس
ندیم
ندیم
ندیم
نازنین
نازنین
نازنین
نفرین نامه
نفریننامه
نفرین نامه
نیستی
نیستی
نیستی
قهرمانان وطن
قهرمانان وطن
قهرمانان وطن
آلبوم محتاج:
محتاج
محتاج
محتاج
نون و پنیر و سبزی
نون و پنیر و سبزی
نون و پنیر و سبزی
آلبوم مسبب:
آلبوم مسبب
آلبوم مسبب
آلبوم مسبب
آلبوم سفره سین:
سفره سین
سفره سین
سفره سین
معشوق همینجاست
معشوق همینجا است
معشوق همین حاست
دلبر
دلبر
دلبر
آلبوم راه من
iآلبوم راه من
راه من
آلبوم صحنه1
آلبوم صحنه 1
آلبوم صحنه یک
داریوش، بپاخیزید.mp3

آلبوم صحنه دو
آلبوم صحنه 2
آلبوم صحنه2
آلبوم صحنه سه
آلبوم صحنه 3
آلبوم صحنه3
آلبوم سال 2000
آلبوم سال دوهزار
آلبوم سال دو هزار
داریوش زندونی، سیدنی استرالیا‏، [HQ]‏‏ mp4

داریوش، زندونی

زندونی
زندونی
زندونی




اصفهان آن لاین

آیت نادری

$
0
0

آیت نادری کاریکاتوریست، مدرس، طراح، گرافیست، دکورساز، عروسک ساز، بازیگر تئاتر و تلویزیون و هنرمند ایرانی به سال 1359 در اصفهان چشم به جهان گشود.

به سال 1373 وارد هنرستان شهید منتظری شد. نوجوان بود که به تقلید از کاریکاتورهای مجله طنز و کاریکاتور پرداخت و نخستین اثرش به سال 1374 در کیهان کاریکاتور به چاپ رسید.

در خانه جوان با امین مویدی، مهدی تمیزی، علی هاشمی شهرکی، افشین شمس، امیر خرداد آزاد، حسین صافی، سخاوتمندی، شماعی زاده، وجیهه پری زنگنه، مریم میرشکار و احسان خردمند آشنایی یافت. پس از این، انجمن و کانون کاریکاتور اصفهان شکل گرفت و او همکاری هایش با این دو نهاد را آغاز کرد.

از همان روزها دغدغه آموزش مطالبی را که فراگرفته بود در خود احساس می کرد بنابراین از سال سوم هنرستان به تدریس طراحی در مدرسه های ناحیه چهار اصفهان روی آورد و بعدها کار تدریس را در ناحیه دو و فوق برنامه دانشگاه اصفهان ادامه داد.

از سال 1375 در خانه جوان زیر نظر حمید شیخ جبلی با هنر تئاتر آشنا شد و در نمایش هایی به ایفای نقش پرداخت: نقش پادشاه و رفتگر و نقش روباه در نمایش عروسکی شتر ساده لوح.

در کلاس های آموزش بازیگری هنرسرای خورشید با ابراهیم کریمی حسنیجه آشنا شد و در نمایش شهر پرقصه کریمی حضور یافت. در نمایش باکره ساکت نیز دعوت داشت ولی موفق به همکاری نشد.

به سال 1378 عروسک ساز نمایش سیاوش به کارگردانی کریمی بود. در همین سال ابرعروسک های هشت متری زی زی گولو، کلاه قرمزی و سندباد را برای جشنواره کودک و نوجوان ساخت که تا آن زمان در اصفهان سابقه نداشت.

به سال 1382 نخستین فیلم کوتاه خود را به نام انبوه تنهایی درباره روشن دلان ارائه داد. کارگردانی، نگارش و تدوین این فیلم هفت دقیقه ای بر عهده خود او بود.

به سال 1383 در سریال دل خوش سیری چند به کارگردانی مجید جوانمرد و تهیه کنندگی حسن اکلیلی نقش نقاشی را بازی کرد.

بازی در سریال روزها و رازها به کارگردانی فریدون خسروی اثر بعدی او بود که پخش نشد.

کار بعدی او دکورسازی و عروسک سازی افسانه راه پنج دیو به کارگردانی رسول حائز بود.

به سال 1384 کانون کاریکاتور گام اول را در خانه جوان اصفهان پایه گذاری کرد.

آن گاه کاردانی گرافیک را از دانشکده سروش اصفهان دریافت کرد و به سال 1387 روان شناسی را در دانشگاه پیام نور واحد بهارستان پی گرفت. یک سال بعد این رشته را رها کرد و دانشجوی کارشناسی تصویرسازی در دانشگاه علمی و کاربردی اصفهان شد.

سپس آکادمی آزاد هنری تاش سفید را پایه گذاری کرد.

مدتی مسوول روابط عمومی موسسه مالی و اعتباری بود ولی به سال 1388 استعفا داد. در همین سال با انجمن سینمای جوان آشنا شد.

به سال 1389 ازدواج کرد. در این سال تصویربرداری و تدوین فیلم نسیان به کارگردانی رسول حسینی و فیلم چشم مساوی چشم به کارگردانی محمد خیمه گاهی را انجام داد.

سپس انیمیشن آهنگ ماندن را کارگردانی کرد که جایزه ویژه جشنواره بین المللی فیلم صد ثانیه را به دست آورد.

به سال 1390 طراحی صحنه تله فیلمی برای احسان اکلیلی را برعهده داشت. انیمیشن گروهی مسیر نخستین کار تولیدی کانون گام اول بود که نگارش سناریو و کارگردانی آن بر عهده نادری بود.

نادری می گوید پراکنده کاری کرده ام، بسیاری می گویند اگر انرژی خودت را در یک رشته متمرکز کرده بودی بهتر بود.

از استادانش می پرسم.

وی استادان تاثیرگذار خود را این گونه نام می برد:

امیرعباس محمدی راد، احمد شکرانی، رضا شیران، ابوالوفا حسینی، ابوالفضل آقایی، عمران، گلبیدی، تحویل پور، دکتر اصغر جوانی، رسول کمالی، مهدی نوری، سیداحسان روح الامینی، مهدی غلامی، دکتر علی رضا خواجه گیری، مرتضی بصراوی و حسین تحویلیان.

وی از هاشم بغدادی خوشنویس ایرانی، ژان مولاتیه کاریکاتوریست چهره فرانسوی، کینو کاریکاتوریست آرژانتینی، ریدیو اسکات انیماتور و سم په تصویرگر و کاریکاتوریست فرانسوی به عنوان منابع الهام خود یاد می کند.

 

از فعالیت های نمایشگاهی او است:

خانه جوان اصفهان، 1382.

کتابخانه الغدیر خمینی شهر، 1384

خانه کاریکاتور تهران، 1385.

حوزه هنری کرمان، 1387.

کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، 1387.

دانشگاه اصفهان، 1388.

برپایی هفت نمایشگاه کاریکاتور برای هنرجویانش در اصفهان، گالری حوزه هنری یزد، انجمن هنرهای تجسمی رفسنجان، حوزه هنری مشهد و گالری دائمی خانه کاریکاتور تهران در قالب کانون کاریکاتور گام اول از سال 1384 تا 1390.

برگزاری پنج همایش کاریکاتور در باغ غدیر اصفهان.

برگزاری جشنواره های استانی شهروندی و اسراف کاران.

برگزاری جشنواره های کشوری فرهنگ شهروندی و برق در دو سال پیاپی.

برگزاری سه ورک شاپ طراحی فیگور، کاریکاتور چهره و عکاسی خلاق در استان اصفهان.

برگزاری ورک شاپ تئوری و عملی گرافیک و کاریکاتور در دانشگاه هنر اردکان و حوزه هنری یزد و مشهد.

برپایی دو اردوی تخصصی عکاسی در استان اصفهان.

برپایی نمایشگاه کاریکاتور تاش سفید، موزه هنرهای معاصر اصفهان، 1383.

 

از آثار او است:

چاپ چهار کتاب در زمینه کاریکاتور.

گزیده آثار نمایشگاه تاش سفید، 1383.

طراحی جلد زندگی نامه شهید دکتر بهشتی از انتشارات سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری اصفهان.

تصویرسازی داخلی یکی از آثار نجمه تدین.

طراحی دوست خوب من نوشته ابوالحسن بهرام پوری، تهران: نشر زیبا.

پوستر جشنواره های کاریکاتور.

چاپ اثر در پنجاه کاتالوگ معتبر داخلی و خارجی.

همکاری با نشریات گوناگون ازجمله اصفهان زیبا، نصف جهان، اصفهان امروز، نسل فردا، زاینده رود، جام اصفهان، همشهری، جام جم، ایران، کیهان، شرق، توانا، کیهان کاریکاتور و بچه مشهد.

 

از افتخارات او می توان به این ها اشاره داشت:

مقام نخست جشنواره استانی هوای پاک اصفهان.

لوح سپاس جشنواره سراسری رادیویی تهران.

لوح سپاس جشنواره بین المللی RED MAN چین.

مقام اول جشنواره سراسری شیطان و وسوسه مشهد.

برگزیده هفتمین جشنواره بین المللی فیلم صد ثانیه در بخش انیمیشن.

مقام چهارم جشنواره سراسری دانشجویان کشور، اردکان یزد، 1381.

مقام نخست کاریکاتور هوای آبی زمین پاک، خانه جوان، 1378.

مقام دوم جشنواره کشوری دانشجویان، تبریز، 1379.

مقام نخست جشنواره استانی کاریکاتور بچه های مسجد، 1379.

مقام نخست جشنواره ماه تابان هلال احمر اصفهان در استان و کشور و عضو برگزیده جشنواره، 1379 و 1385.

مقام اول نخستین جشنواره ملی بهره وری تهران، 1385.

شرکت در جشنواره های معتبر بین المللی و راهیابی به نمایشگاه ازجمله جشنواره آیدین دوغان ترکیه، کنوکه بلژیک، ملانصرالدین ترکیه، یومی یوری ژاپن، جیا زینگ چین، گری کارتون یونان، آموریستیکا ایتالیا، اسکوپیه مقدونیه، کاری پیک لهستان، ساتریکون لهستان، لبخند طلایی بلگراد و دیجیتال چین.

داور جشنواره های اسراف کاران، برق، فرهنگ شهروندی، بسیج ناحیه اصفهان و دانش آموزان ناحیه دو اصفهان.

 

 اصفهان آن لاین

خرمشهر

$
0
0

خرم شهر یکی از شهرهای استان اهواز در نزدیکی آبادان قرار دارد.

کارون از میانه خرمشهر می گذرد و شهر را به دو نیم تقسیم می کند. پس از این، رودخانه کارون با رودهای دجله و فرات در هم می آمیزد و اروندرود یا شط العرب را تشکیل می دهد(1). عرض اروند دو برابر کارون است و کشتی رانی در آن به آسانی صورت می پذیرد. اروند دو شاخه می شود که جزیره ام الرصاص در میان آن قرار می گیرد.

عراق در دوران جنگ تحمیلی به این شهر حمله آورد، مردم خرمشهر روزها مقاومت کردند تا این که شهر سقوط کرد و به تصرف عراق درآمد. عراقی ها شهر را ویران کردند، مردم بی گناه را کشتند و اموال عمومی را به غارت بردند. از آن پس خرمشهر را خونین شهر خواندند. پس از مدتی رزمندگان ایرانی در سوم خرداد 1361 خرمشهر را طی عملیات بیت المقدس بازپس گرفتند و دوباره خرمشهر نام گرفت. (2)

نام قدیم خرمشهر محمره بود و عراق نیز چنین استدلال کرد که مردم این شهر عرب هستند و به عربی سخن می گویند و محمره نام اصلی این شهر نیز عربی است بنابراین به ما تعلق دارد نه به ایران. این تهاجم سابقه ای دیرین داشت، بندر خرمشهر همواره چون رقیب بندر بصره بود حسد فروانروایان عراق را بر می انگیخت.

تا سال ها ویرانی های جنگ در خرمشهر دیده می شد ولی امروزه این شهر بازسازی شد است، البته سایه جنگ هنوز نیز بر سر آن سنگینی می کند. بیشتر جوانان شهر بی کارند. همه از وضع موجود گلایه دارند ولی هیچ کس حاضر نیست خواسته های خود را پی گیری کند.

سوگمندانه در جریان بازسازی شهر آن چه از گذشتگان بر جای مانده بود و حتی در دوران جنگ نیز ویران نشده بود از میان رفت ازجمله می توان به قلعه چهارطبقه شیخ خزعل اشاره کرد. با این وصف اکنون خرمشهر به کلی از آثار تاریخی خالی شده است.

حاشیه رود، شلوغ ترین نقطه شهر است در این جا جوانان شهر گرد هم می آیند، مردم قدم می زنند، میوه فروش ها و دست فروش ها بساط می کنند، الاغ و اسب کرایه داده می شود و قایق رانی امکان پذیر است.

گرمی تابستان طاقت فرسا است، خرمشهریها در تابستان در زیر سایه پل جدید یا پل شهید جهان آرا شنا می کنند. در اروند انواع ماهی ها ازجمله صبور یافت می شود.

آب خرمشهر قابل نوشیدن نیست. در سال های اخیر خرمشهر را منطقه آزاد اعلام کرده اند(3) و بازار چین در نزدیک شهر به راه افتاده است که تفاوت قیمتی با اجناس دیگر شهرها ندارد!

فروشگاه هایی دیده می شود که اجناس ته لنجی می فروشند. منظور از ته لنجی به هیچ روی اجناس مربوط به لنج و دریانوردی نیست. در قدیم هر ملوان یا جاشو حق داشته است مقداری جنس ته قماره بگذارد و برای خود بیاورد که از گمرک معاف بوده است. این اصطلاح ته لنجی از آن زمان هنوز برجای مانده است. (4)

هر روز گروهی از دیگر شهرها از خرمشهر به عنوان یکی از اصلی ترین مناطق دوران جنگ بازدید می کنند. به همین منظور ساختمانی را به موزه جنگ اختصاص داده اند. این ساختمان به سال 1309 بنا شد و به عنوان دفتر شرکت ملی نفت ایران مورد بهره برداری قرار گرفت. سپس در عراقی ها آن را ستاد فرماندهی خود کرده بودند. به ویژه جایگاه تک تیرانداز عراقی را در دیوار حفظ کرده اند که به واقع عبرت انگیز است. این جا از سال 1375 مرکز فرهنگی دفاع مقدس و موزه جنگ شد. آثار ناصر پلنگی و عکس ها و نقاشی هایی، ما را با آن چه بر این شهر زیبا رفت آشنا می کند.

مهندسان عراقی بخش زیادی از شهر را با خاک یکسان کردند. همچنین راهروهایی را به عنوان آسایشگاه و پناهگاه از زیر ساختمان تا شط کنده بودند، دیوار این راهروها را لباسشویی و یخچال تشکیل می داد. متاسفانه این راهروها نیز همگی ویران شد.

دیدار از مسجد جامع خرمشهر برای گردشگران می تواند مفید باشد. در یکی از دیوارهای مسجد جامع هنوز جای گلوله ها و ترکش ها بر جای مانده است. (5)

هوای خرمشهر بسیار گرم است و برف در آن نمی بارد. مسافران شب خواب تنها در عید نوروز وارد این شهر می شوند و شهر تنها دو مرکز برای اقامت دارد: هتل سبز و هتل نگین.

 

فهرست منابع

1. لغت نامه، علی اکبر دهخدا، زیر «خرمشهر».

2. فیلم های اشغال و آزادسازی خرمشهر از تلویزیون، با فیلمبرداری رسول ملاقلی پور.

3. نقشه خرمشهر، سازمان منطقه آزاد اروند رود، نوروز 1391.

4. گفت و گو با یک فروشنده اجناس ته لنجی.

5. تحقیقات محمدرضا زادهوش در خرمشهر، نوروز 1391.

 

 اصفهان آن لاین

جعفر والی

$
0
0

جعفر والی صداپیشه، مدرس، بازیگر و کارگردان تئاتر و سینمای ایران به سال 1312 در تهران چشم به جهان گشود.

رشته بازیگری را در دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران دنبال کرد و به سال 1336 به بازی و کارگردانی تئاتر سرگرم شد.

به سال سال 1337 به عنوان کارگردان به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمد و به مدت ده سال به دوبله فیلم های سینمایی پرداخت.

 

والی کارگردانی این نمایش ها را در کارنامه دارد:

تله تئاتر ده و سه دقیقه، 1339.

تله تئاتر اسب سیرک، 1339.

تله تئاتر طناب، نوشته یوجین اونیل.

تله تئاتر سکه، نوشته دیوید پیتسکی، 1340 و سپس به صورت صحنه ای در تالار نمایش اداره هنرهای دراماتیک، 1340.

تله تئاتر پست خانه، نوشته تاگور، 1340.

تله تئاتر شکارگاه، نوشته آلفرد ساوار و لئوپلد مارشال و سپس به صورت صحنه ای در تالار نمایش اداره هنرهای دراماتیک، 1340.

تله تئاتر ترانه شادی، نوشته علی نصیریان، شهریور 1340.

تله تئاتر شبی که صبح نشد، نوشته خودش بر پایه گیله مرد بزرگ علوی، 1342.

تله تئاتر سنگر و خون، نوشته اولیفنت دادن، 1341.

تله تئاتر دیوانه ای روی بام، نوشته کی کوچی کان، 1341.

تله تئاتر مترسک ها در شب، نوشته بهرام بیضایی، 1342.

تله تئاتر عظمت در گلزار، نوشته ویلیام اینچ، 1342.

تله تئاتر صبحدم، 1342.

تله تئاتر خوب نیست بدشان می آید، نوشته عباس حکیم، 1342.

تله تئاتر عاشق مترسک، نوشته فیلیس هستینگر، 1343.

تله تئاتر در گوش سالمم زمزمه کن، 1343.

تله تئاتر عروس، نوشته فریده فرجام، 1343 و 1345.

تله تئاتر شکارگاه، 1344.

تله تئاتر گاو، نوشته غلامحسین ساعدی، 1344.

تله تئاتر عقل برتر از استعداد، 1344.

نمایش صحنه ای چوب بدستهای ورزیل، نوشته غلامحسین ساعدی، تالار سنگلج، 1344.

تله تئاتر ننه انسی، نوشته غلامحسین ساعدی، 1344.

تله تئاتر مسافرین، 1345.

نمایش صحنه ای دست بالای دست نوشته غلامحسین ساعدی، 1346.

نمایش صحنه ای ساکت نوشته محمد للری، 1355.

نمایش صحنه ای خانه بی بزرگ تر، نوشته فریده فرجام، 1345.

تله تئاتر گرگها، نوشته غلامحسین ساعدی، 1346.

نمایش صحنه ای آی با کلاه، آی بی کلاه، نوشته دکتر غلامحسین ساعدی، در سرتاسر ایران، 1347.

نمایش صحنه ای ساکت، نوشته محمد للری، 1355.

 

او به سال 1347 با بازی در فیلم گاو به سینما پیوست.

فیلمهای سینمایی و سریالهای جعفر والی:

1348: گاو، به کارگردانی داریوش مهرجویی.

1352: تنگسیر، به کارگردانی امیر نادری.

1352: گرگ بیزار، به کارگردانی مازیار پرتو.

1353: خاک، به کارگردانی مسعود کیمیایی.

1354: سریال آتش بدون دود به کارگردانی نادر ابراهیمی.

1356: سفر سنگ، به کارگردانی مسعود کیمیایی.

1357: هجرت، به کارگردانی ولی الله حسین زاده.

1359: آقای هیروگلیف، اثر غلام علی عرفان.

1359: گفت هرسه نفرشان، اثر غلامعلی عرفان.

1362: دادشاه، اثر حبیب کاوش.

1362: ملخ زدگان، به کارگردانی ناصر محمدی.

1363: گل های داوودی، به کارگردانی رسول صدر عاملی.

1363: مردی که زیاد می دانست، اثر یدالله صمدی.

1364: مدار بسته، به کارگردانی رحمان رضایی.

1364: ستاره دنباله دار، اثر سیروس کاشانی نژاد.

1364: گمشده، به کارگردانی مهدی صباغ زاده.

1365: ناخدا خورشید، به کارگردانی ناصر تقوایی.

1366: بهار در پاییز، اثر مهدی فخیمزاده.

1366: پاییزان، به کارگردانی رسول صدر عاملی.

1366: هزاردستان، به کارگردانی علی حاتمی، در نقش رییس نظمیه.

1367: باد سرخ، به کارگردانی جمشید ملک پور.

1370: راه و بیراه اثر سیامک شائقی.

1370: مسافران دره انار، به کارگردانی یدالله نوعصری.

1372: جاده عشق، به کارگردانی رجب محمدین.

1378: طهران روزگار نو، به کارگردانی علی حاتمی، در نقش رییس نظمیه.

1385: پاداش سکوت، به کارگردانی مازیار میری.

مستند استاد جمشید مشایخی.

 

والی تا سال 1366 به تدریس بازیگری در دانشکده هنرهای زیبا سرگرم بود. به سال 1367 فیلم... تا غروب را بر پایه داستان یک انسان چقدر زمین لازم دارد اثر لئون تولستوی کارگردانی کرد و به سال 1371 فیلم نامه مریم و میتیل را نگاشت که به کارگردانی فتحعلی اویسی بر پرده سینما نشست. یک سال بعد آخرین بازی خود را ارائه داد و پس از آن گوشه نشینی اختیار کرد. سیزده سال بعد به همت مازیار میری کارگردان جوان و نوپرداز ایرانی باز تصویر جعفر والی بر پرده نقره ای نقش بست.

این روزها که خبری از جعفر والی در فضای مجازی نیست بر آن شدیم که از او یادی کنیم.

 

 اصفهان آن لاین

Viewing all 464 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>