رضا یحیائی مجسمه ساز، نقاش، طراح، شیشه گر، شاعر، جهانگرد و هنرمند ایرانی به سال 1327 در بابل چشم به جهان گشود.
رشته های نقاشی، معماری داخلی و سرامیک را در آکادمی هنرهای زیبای فلورانس دنبال کرد، آن گاه مجسمه سازی و سنگ تراشی را در آکادمی کرارا در ایتالیا پی گرفت و دوره دکترای هنر را در دانشگاه سوربن پاریس گذراند.
او ابزار کار خود را به خوبی می شناسد، بلور و گل و چوب و سنگ و فلز در دست او، چون موم نرمی می شود تا بتواند آزادانه کارهای لطیف خود را بیافریند.
از افتخارات او دریافت نشان از ژاک شیراک رییس جمهور فرانسه است.
او تدریس در آکادمی هنرهای زیبای فلورانس، مدرسه هنر اسپینلی و دانشگاه جندی شاپور ایران را در کارنامه خود دارد.
دکتر یحیایی مدتی نیز معاونت دانشگاه جندی شاپور و مدیریت برنامه ریزی و مرمت موزه ایران باستان تهران را برعهده داشت.
تضاد فیگورهای مرکب در نقاشی ها و اشکال هندسی خالص در مجسمه های یحیایی تفکر برانگیز است. او عاشق کنار هم چیدن متضادها و جمع اضداد است تا نیروهای متضاد را به چالش کشاند.
مجسمه گنبد آسمان برج میلاد، یکی از آشناترین آثار رضایحیایی است که اکنون در فراز تهران پایتخت ایران خودنمایی می کند.
این گنبد تنها مجسمه داستان گو به شمار می رود که در خود، نمادهایی از هزاران سال فرهنگ این سرزمین را به صورت نقش برجسته جای داده است و شش صد و بیست متر مربع مساحت و نوزده تن وزن دارد.
مجموع مجسمه های کار شده در طبقه بهشت در بالاترین نقطه برج میلاد از نظر معماری به هشت بخش اصلی تقسیم می شود به این معنا که پایه ساخت این مجسمه برگرفته از چهار سوار سرنوشت یعنی چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش است و سه میوه انار، زیتون و انگور و یک درخت که نشان از زندگی است نقش مهمی در نقش بندی اثر بازی می کنند.
زیتون نمادی از آرامش ابدی، انگور نماد دروازه به معنی خلقت و گشایش و انار نماد عشق و تولد به شمار می رود.
مجموع مجسمه های ساخته شده در این گنبد در روز به یک سکون می رسد و در شب زمانی که همه چراغ ها روشن می شود از زیر و بم تک تک آن ها تاش های نوری درست مانند نقاشی دیده می شود که با روشنایی تهران می آمیزد و خود این فضا به اثر دیگری تبدیل می شود و در این هنگام تغییر و تحولی ایجاد می شود که در فضا نیز تاثیرگذار است.
هریک از مجسمه های ساخته شده در گنبد آسمان کاراکترهای یک تفکر هستند، و بیانگر نمادهایی است که در فرهنگ ده هزار ساله ما وجود داشته است فرهنگی که در عصر حاضر نخ نما شده و تنها با سمبل می توان به زبان مشترک با مخاطب برسد به همین دلیل به شکل ادبی مطرح شده است، ادبیاتی که می توان با چشم دید.
سعید خاورنژاد سمفونی گنبد آسمان را بر پایه مجسمه های ساخته دست یحیایی به اجرا درآورد. این آهنگ آن قدر با اثر تنیده شده که جزیی از آن به شمار می رود و انگار همه این مجسمه ها با آوای موسیقی با تماشاگر صحبت می کنند. موسیقی این اثر فقط یک زمزمه نیست که به صورت زیرنویس برای معرفی باشد؛ بلکه نقش اساسی در خوب دیده شدن گنبد آسمان دارد و بیننده را در فضای اثر قرار می دهد.
این گونه مجمسه ها با صدا، نور، معماری و در نهایت موسیقی کامل شده اند و فضایی سورئال، عارفانه و عاشقانه را مانند سماع ارائه داده اند.
آثار دکتریحیایی تاکنون در نمایشگاه های گروهی در آمریکا، اسپانیا، ایتالیا، ژاپن، سوئد، فرانسه، کانادا، لهستان و هلند شرکت جسته است.
افزون بر این تاکنون ده ها نمایشگاه انفرادی در سرتاسر دنیا در گالری سوفیتا، ای توگاتی، پرسه او، ایل پونته، تاوولوتزا، هنر + هنر، مرکز فرهنگی ویلاگوچاردینی، گالری پلاتزوی انریکو کووری (مرکز هنری مدرن)، ویلا ووگل (شهرداری)، سالن آرت مدرن مرکز ویلا استروتزی در شهر فلورانس، مرکز فرهنگی شهرداری گروه در ایتالیا، گالری های بایول، بای، پی یراووتو، اسپاس امرژانس، استفان دوبری، برنارد، اسپارت، آرت کومونیکسیون، مرکز تحقیقاتی و اسناد آندره وو، ویوژورت در شهر آنفلور، باگارا در شهر سن تروژه، تئاتر شهر پرپینیان، میشل گری در نورماندی، لویی ژووه در شهرک بونی یر در سورسن، شهر لووالوآ، آرت اکسپو، کاردینال فاین آرت نیویورک، هارینگتون کانادا، مرکز سکه واشنگتن، گالری وثوق و سیحون در لس آنجلس، حوریان در سانفرانسیسکو و اکسپو ولانس در اسپانیا برپا کرده است.
هم چنین مجموعه آثارش در موزه مکس ارنست شهر سیان دربرگیرنده سی صد و شصت قطعه حاصل چهل سال آفرینش هنری، شماری از کارهایش با نام مکعب پاندورا در مرکز فرهنگی کلمبیه در شهر ویل داوره، آثار سمبلیک در شهر کلمر، کارهای سبمولیک او با عنوان نور و طنین هارمونی ها در مونتینی بروتونو در حومه پاریس و تعدادی از آثار او در آکادمی موسیقی فرانسیس پولنک شهر پاریس با نام نمایشگاه موسیقی و نقاشی به نمایش درآمده است.
به سال 1976 نمایشگاه آثار او با نام جسم و روح در آفرو آسیا انستیتوت در وین اتریش به اجرا درآمد و غوغایی برپا کرد. او در این نمایشگاه، پایه های مکعبی را جدا از مجسمه ها چیده بود.
اما چه دشوار است که هنرمندی ایرانی در بیرون از وطن شناخته شده تر و آثارش پربهاتر باشد. نخستین نمایشگاه انفرادی او در ایران با نام تا سرحد امکان در گالری مدرسه هنرهای تجسمی ماه مهر تهران شکل گرفت.
مجسمه های یحیایی در این نمایشگاه، هر یک قطعه هایی اندام وار بود که در آن ها نیزه هایی فرورفته دیده می شد، یا نمی دانم نیزه های کوچکی از آن بیرون زده بود، نیزه ها نشانه تهاجم بودند یا تدافع؟ گویی نشانه گاردهای فلزی که امروزه در خانه های ایران زیاد دیده می شود به عکس خانه های زادگاه یحیایی در بابل با آن دیوارهای کوتاه گلی.
آثاری از جنس آهن و مس که کروم شده و خاصیت آینگی یافته بودند و با سطح صاف و صیقلی خود توان بازنمایی نور را داشتند. در واقع دنیای اطراف را می شد در این مجسمه های فلزی به نظاره نشست. آهن همواره به خاطر خشونتش مخاطب را از خود دور می کند ولی مجسمه های یحیایی حتی چهره مخاطب را نیز در خود بازتاب می دهد و تماشاگر را به سوی خود می کشد. این انعکاس چهره مخاطب در این خارپشت های فلزی، نشانه ای از تهاجم را باز با خود دارد و گویی واکنشی است به هرچیز، حتی به حضور مخاطب.
این تیغه ها نشانه ای از در هم و برهم بودن جهان اطراف دارد و واکنش هنرمند نسبت به وضع فعلی جامعه است. هنرمند می خواهد اعوجاجی را که در پیرامون ما هست با مجسمه های خاردارش نشانمان بدهد تا با چشمان خود نابسامانی ها را ببینیم و هارمونی های بر هم ریخته را نظاره گر باشیم.
نام این مجسمه ها را با هم مرور می کنیم:
هستم، باورم کن، کمال تعادل، آغاز همراه، بدون، زخم جامعه، مبارزه آیینه، عدم اطمینان، پیوسته درون، شرطی دیگر، آیا... نزدیکی، درباره من، دیگری نه، تکرار شعور عشق، ما خار هستیم، جدا از یکدیگر، لمسم کن، تفکر آدم امروز، سکوت قبل از انفجار و تا سر حد امکان.
اما نمایشگاه مجسمه های او با نام دوالیتی در گالری متن اصفهان نشان از علاقه او به تاریخ و فرهنگ اصفهان دارد، شهری که مدت ها در آن به مرمت آثار باستانی سرگرم بوده است.
او که چند سفر دور دنیا انجام داده است و اکنون در چهار کشور زندگی می کند، حاضر نیست میدان نقش جهان را با هیچ کجای دنیا عوض کند.
نام مجسمه های به نمایش درآمده یحیایی در گالری متن:
نقطه بالاتر، یادگار مرگ، تحریم نیزه ها، ساز نور، دایره نگاه، باربد، دوگانگی، جانشین، سماع، ترحیم نیزه ها، دوگانگی، نیزه زمان و تسلسل.
یحیایی حاصل عمر خود را در این شعر زیبا بیان داشته است:
زائر هنر
در سفر چهل ساله
در جست و جویی بی وقفه
بی هیچ لحظه ای درنگ
بی هیچ لحظه ای غفلت
دیدن زیارت است
شنیدن بوییدن
لمس کردن عبادت است
حس ارتباط به معبود است
صداهای بیرونی
سماع درونی
صداهای درونی
سماع بیرونی
حرکت
رفتن
حرکت
رفتن بدون بازگشت
در شکاف تنم
کاشت دانه ای برای شناخت
با آن چه از گذشته برداشته ام
ذهنم را آزاد کردم
امروزم را می سازم
از نقطه ای نامعلوم رها شده ام
اعتقاد کامل به کمال
اندیشیدن به هماهنگی
رسیدن به ساختار
رها شده از خود
اینک پرواز
همراه با
چوب
خاک
سنگ
آهن
همراهان اندیشه ام
همراه با رنگ های برگ
برگ طلا و نقره جان
به کلام نوین رسیده ام
در این راستین
از هزارسوی افکار
انسان را به پرواز درآورده
از خود دور و به خود نزدیک شده ام
درها
پنجره ها
درختان مقدس
سکوت
سیاهی
نور
در گذشتن از واقعیت
رسیدن به حقیقت است
حقیقت زندگی
زندگی حقیقی
سفر حجمی در هندسه زمان
از سادگی نقطه به خط
از کشیدگی
خط به سطح
از دشواری سطح به حجم و پیچیدگی برهنه انسان
داستانی از چهار سوار سرنوشت
آتش هوا
آب خاک
چهار ارابه ران عناصر سرنوشت انسان
سپید و سیاه را رنگین کمان کرده ام
آسمانم را باز کرده ام
قلب خاک را مالیده ام
مکعب های آبی از دل باد بی قرار
بر متن خاک
و اشک آتشین
زائر معبد هنر
دست ساخته ای برای عبادتگاه الهه سماع
باشد که منظومه آرامش ستاره ها
روح و روانم را
جان و تنم را در برگیرد
تقدس ذهنی
حرکت ثابت
تکرار پیچیده زمان
حقیقتی چون نور نامیرا
چون هنر
انسان برهنه
جان را به دست می گیرم
انسان برهنه عشق
برهنگی عشق
پاکی انسان
آیینه ای تا نقش خیالی
از واقعیت خویشتن در آن بینی
در جست و جوی نگاه تازه
طرحی می کشم
فرمی از گل می سازم
با ساختن می خندم
می گریم
زمزمه می کنم... با سماع
این عبادت من است
نیایش من به درگاه او
به درگاه الهه...
و چهار دهه
با ساختاری فاش
دهه اول
ایجاد حجم
انتخابی برای مسیر حرکت
دهه دوم الهه ها
چهره ها
مجسمه های گلی
گچی
سنگی
دهه سوم
انسان ها
پرواز جان
حرکت تن
حجم رنگی
دهه چهارم
توتم
تبلور سنگ و آب
شیشه
پنجره و درب زمان فرم رنگ هندسه
در ارائه این ساختارها
لحظه ها و پدیده های نو داشتم
این آثار
از نماد بیان درد برهنه عمرم
جان می گیرد
شاید عبادتی رازی محبتی
شاید از نداشتن ها و نگفتن ها
شاید شنیده ای از کلام بی صدای فرم
از انجماد لحظه
تا ذهن اندیشه
در نمای یک مجسمه
تنها به آن کس ایمان دارم که شنیدن بداند
که سماع بداند
باید رها شوم
رها و راحت
و خوشا رهایی
رهایی از جبر از فشار رهایی در همه چیز در همه جا
رهایی در راه رفتن آموختن دویدن
پر پرواز ندارم اما دلی دارم چون پرندگان
در هوای دریای آبی آسمان ها
خوشا رهایی
رهایی پرواز
اکنون خدایان با خط و فرم و هندسه و رنگ
در من سماع می کنند
اکنون زنده ام
در این چهارگوش خیالی اندیشه ام
اکنون سبک بالم
اکنون سبک بارم
نقش هایم در پرواز
پرواز خیالم اکنون
جان خویشتنم را به دست گرفته ام
جان شیشه ام را در روشنایی نور به تماشا گذاشته ام
نگاهم کنید.
از آثار او است:
کارهای او بر روی کارت های تلفن و کارت های متروی فرانسه.
تمبر از آثار او، چاپ فرانسه.
دوره های مجسمه سازی از ابتدا تا کنون، به چهار زبان فارسی، فرانسه، ایتالیایی و انگلیسی.
مجسمه شقایق در باغ - موزه شخصی فرانسین هانریش در فرانسه.
رضا از منظر رضا.
رضا برای رضا.
سمفونی گنبد آسمان، تهران: نظر و هرمس، در برگیرنده نظر کارشناسان هنرهای تجسمی همچون بهروز دارش و دکتر علی رضا سمیع آذر، شرح عناصر آب، باد، خاک، آتش و نمادهای خیر و شر و تکنیکی عکاسی 360 درجه است.
کاتالوگ قهوه ای سیزده، دربرگیرنده آثار نقاشی، طراحی و مجسمه های سرامیکی.
چنین متولد می شود، مجموعه آثار طراحی و نقاشی.
کاتالوگ آبی، دربرگیرنده آثار نقاشی، مجسمه و طراحی (دوره کارهای آبی).
کاتالوگ باربد، نمایشگاه بورس پاریس با همکاری مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو، پاریس.
کاتالوگ فرشتگان بنفش.
مجموعه صوتی و تصویری با نام موسیقی و هنرهای تجسمی.
کاتالوگ نارنجی که آثار برگرفته از سمبل تره گرتزیه: زن، دختر و مادر را در بر می گیرد.
کاتالوگ قرمز، نام تمام مردگان یحیی است، در پی برگزاری نمایشگاه حضرت یحیی در فلورانس، مجموعه ای از مجسمه های کوچک و نقش برجسته ها.
تا سر حد امکان، در پی برگزاری نمایشگاه تاسرحدامکان در گالری ماه مهر تهران، انتشارات نظر، با مقدمه دکتر علیرضا سمیع آذر، با همکاری بابک پیروز، الهه جواهری، زهرا حیدری، سروناز دادمنش، بهروز دارش، آریا شکوهی اقبال، آرام طالقانی، مژگان والی پور، مادام فرانسین هانریش، نوید موتمن صالحی، آیسل ایرانمنش، کمپانی تندیس و طراحی سعید خاور نژاد.
دوالیته، در پی برگزاری نمایشگاه دوالیته در نگارخانه متن اصفهان، با مقدمه هایی از دکتر محمدباقر ضیایی و دکتر علیرضا سمیع آذر، با همکاری میترا پورمعمار، آیسل ایران منش، یلدا میرزالو، مروارید مظهری، ونوشه شکری، نوید موتمن صالحی، بابک ژیروز و طراحی متین رسولی، اصفهان، 1390، خشتی.