خانم ژان دیولافوا باستان شناس فرانسوی و شوهرش به سال 1264 برای غارت میراث فرهنگی به ایران آمدند. مجوز را دکتر تولوزون پزشک مخصوص ناصرالدین شاه گرفته بود.
در اول مارس 1885م نخستین ضربه خود را به زمین وارد آوردند و عملیات غارت را آغاز کردند. آن ها در مجموع پانصد هزار کیلو از آثار تاریخی ایران را بدون رعایت اصول علمی باستان شناسی دزدیدند و با خود به موزه لوور فرانسه بردند.
خانم دیولافوا که با لباس مردانه وارد ایران شده بود خود می نویسد:
دیروز گاو سنگی بزرگی را که در روزهای اخیر پیدا شده است با تاسف تماشا می کردم... بالاخره نتوانستم به خشم خود مسلط شوم. پتکی به دست گرفتم و به جان حیوان سنگی افتادم. ضرباتی وحشیانه به او زدم. سرستون در نتیجه ضربات پتک مثل میوه رسیده از هم شکافت.
یک تکه سنگ بزرگ از آن پرید و از جلوی پای ما رد شد، اگر با چالاکی خودمان را کنار نمی کشیدیم پایمان را خرد می کرد.
(خاطرات کاوش های باستان شناسی شوش یا سفرنامه مادام دیولافوا، ترجمه ایرج فره وشی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم مهر 1369، ص 280).
این وضع ما در زمان ناصرالدین شاه بود. تازه خوب بود که شاه مبلغی برای این کاوش ها می گرفت و تذکر می داد که به مقبره دانیال نبی کاری نداشته باشند و اشیای قیمتی را به تهران ببرند. ولی به عقلش نمی رسید که هر تکه سنگی که از زمان های دور برای ما به یادگار مانده است چه ارزشی می تواند داشته باشد. این خوب است، مملکت اوضاعی بدتر از این را هم به خود دیده است زمان هایی که ایران هیچ حاکمی نداشت.
حتی ادامه آن تفکر امروز هم در میان ما رواج دارد، ما هنوز هم میراث فرهنگی خود را ارج نمی گذاریم و هزینه کردن درباره آن را کار انگلیسی ها می پنداریم!
نوروز امسال به دیار اجداد تاجدارمان در شوش رفتم.
با دیدن جوان های محل که در رشته های باستان شناسی و تاریخ سرگرم تحصیل شده اند اشک شوق ریختم و جوانه امید در دلم رویید: خانم موسوی دانش آموخته تاریخ از دانشگاه دزفول، حبیب جعفری دانشجوی باستان شناسی در دانشگاه دزفول، لقمان احمدزاده شوهانی، مهدی امیدفر، مرضیه علی محمدی، محمدرضا معتمدی نسب کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی، محمد شیخ کارشناس ارشد باستان شناسی، هادی مهران پور کارشناس ارشد باستان شناسی، شهرام زارع کارشناس ارشد باستان شناسی، رضا طاهری شوشی کارشناس باستان شناسی، علی بویری منجی، هادی میرولی و مهرداد مهردادیان.
راهنمایی مسافران نوروز در محوطه تاریخی کاخ آپادانا را به انجمن دوست داران میراث فرهنگی شوش واگذاشته بودند و اینان بسی بهتر از کارمندان دولتی به وضع گردشگران رسیدگی می کردند.
البته ما نسبت به گذشته خود پیشرفت کرده ایم ولی نباید مغرور شویم، خود را نسبت به جهان بسنجیم. در این حال بدون تعصب متوجه می شویم که هنوز عقب هستیم و راه زیادی پیش رو داریم. اگر کمی سستی کنیم آیندگان نیز به بی دانشی ما می خندند و بر ما لعن و نفرین می فرستند همان گونه که ما دست اندرکاران عقد قرارداد ترکمانچای را خوش نمی داریم و از خروج آثار باستانی شوش اندوهگینیم.