مارلون براندو بازیگر مقتدر و صاحب سبک، تهیه کننده و کارگردان تئاتر، تلویزیون و سینماى آمریکا در سوم آوریل سال 1924 در شهر اوماها در ایالت نبراسکا چشم به جهان گشود و به سال 2004 میلادى در هشتاد سالگى دیده از جهان فروبست.
پدرش تولیدکننده کودهاى شیمیایى و حشره کش و مادرش بازیگر تئاتر بود که فرزندش را به خاطر زیاده روى در نوشیدن مواد الکلى ترک گفت.
براندو به ورزش روى آورد تا همچون پدرش قوى و نیرومند باشد ولى وى را به خاطر کشیدن سیگار از دبیرستان بیرون انداختند. به سال 1942 به خواست پدر وارد آکادمى نظامى شد ولى آن جا نیز داوم نیاورد. چون به خدمت سربازى احضار شد خود را به دیوانگى زد، معافش کردند و او به نوازندگى طبل هاى بانگو روى آورد.
به سال 1943 همراه دو خواهرش به نیویورک رفت و در کارگاه بازیگرى نام نویسى کرد. مربى او خانم استلا آدلر شاگرد کنستانتین استانیسلاوسکى بود و عقیده داشت نقش باید از ژرفاى وجود بازیگر بیرون بیاید.
براندو به فراگیرى فلسفه، زبان فرانسه، رقص، شمشیربازى و یوگا پرداخت و به بازگرداندن صفات ویژه افراد در قالب حرکت ها و حالت هاى فیزیکى سرگرم شد.
به سال 1944 براى نخستین بار روى صحنه تئاتر حاضر شد و نقش حضرت عیسى علیه السلام را در نمایش راه رستگارى هانل بازى کرد.
پس از این در آثار مولیر، شیکسپیر و جرج برنارد شاو حضور یافت. اما بازى در نمایش تراموایى به نام هوس نوشته تنسى ویلیامز قدرت هاى وى را آشکار کرد. این نمایش به کارگردانى الیا کازان به روى پرده سینما نیز نشست. این گونه بود که به هالیوود راه یافت و هیچ گاه به برادوى بازنگشت.
براندو فیلم نامه را از بر نمى کرد و همواره به بداهه گویى مى اندیشید. گاه من من مى کرد و تپق مى زد، درست مثل همه مردم هنگامى که حرف مى زنند. به هر چیزى بعد فیزیکى مى داد، استفاده از جزیى ترین وسایل و این که چطور با دست هایش بازى کند همیشه بزرگ ترین راز براندو بود.
طى مدت فیلمبردارى به جاى نقش مى زیست، در حقیقت نقش بازى نمى کرد، بلکه در برابر دوربین نیز با اعتقادات و باورهاى خود حضور داشت و حرکات بدنش با بیننده حرف مى زد، این گونه جنبش و غریزه را وارد دنیاى سینما کرد، و الهام بخش بسیارى از بازیگران شد.
او بهترین، ستایش شده ترین و تاثیرگذارترین بازیگر تاریخ سینماى جهان به شمار مى رود.
وى به شجاعت ابعادى تازه بخشید، شرارت را با طراوت ویژه اى عرضه کرد و ستیزه جویى را با تفسیرى نوین ارائه داد.
گردن کلفت وحشى، افسر نازى، بچه دزد، سفیر زشت امریکایى و سرکرده مافیا از بهترین نقش هاى او در معرفى زمانه اى بود که در آن مى زیست. پس از این، همگان اطمینان یافتند که چیز تازه اى ندارد ولى او با اثر قدرتمندى همچون پدرخوانده بازگشت و بزرگ ترین نقش خود را آفرید.
پدرخوانده با ژست براندو آغاز مى شود که دستش را روى پیشانى گذارده است و همین، تاثیر عمیقى بر ما مى نهد و ما را به ژرفاى داستان فرو مى برد.
سپس در آخرین تانگو در پاریس با کوله بارى از بداهه پردازى هایش حتى منتقدان خود را جادو کرد.
او معتقد بود از بیان باید به حرکت رسید و حرکت را اصل نمى دانست.
صداقت بى رحمانه او در آخرین تانگو در پاریس، همه انرژى او را گرفت، به گونه اى که خستگى زیادى در خود احساس کرد و بر این شد که از بازى کردن با احساسات حقیقى خود دست بردارد و تکنیکى بازى کند. او در واقع تا پایان عمر از سبک بازیگرى خود جدا شد.
براندو براى بازى در فیلم هاى اتوبوسى به نام هوس، جولیوس سزار و زنده باد زاپاتا نامزد اسکار شد تا این که به سال 1955 نخستین اسکار خود را براى بازى در فیلم در بار انداز به چنگ آورد. پس از این، باز براى فیلم سایونارا نامزد اسکار شد و چندى بعد اسکار را براى فیلم پدرخوانده به دست آورد. وى این بار از دریافت جایزه اسکار سرباز زد و زنى سرخ پوست را به نمایندگى از سوى خود به مراسم اسکار فرستاد. او دو بار دیگر براى یک فصل سفید خشک و آخرین تانگو در پاریس نامزد اسکار شد.
در بهار سال 1955 شرکت پن بیکر را براى تولید فیلم سینمایى پایه گذاشت.
به سال 1961 استنلى کوبریک از ساخت فیلم سربازان یک چشم منصرف شد بنابراین براندو افزون بر بازیگرى، کارگردانى فیلم را بر دوش گرفت. با این که سام پکین باه، کالدر ویلینگهام و گاپ تروسپر روى فیلم نامه کار کردند، نتیجه خوبى حاصل نشد و درنتیجه اولین و آخرین فیلم به کارگردانى براندو رقم خورد.
براندو از بى عدالتى رنج مى کشید و همواره در فعالیت هاى اجتماعى و سیاسى حضور داشت. در قحطى هندوستان، به عنوان نماینده یونسکو به آن کشور سفر کرد. از سوى یونیسف به یک سفر دور دنیا رفت و تبلیغاتى را به نفع کودکان دنیا انجام داد. در هندوستان از کودکان خیابانى فیلمبردارى کرد و در آمریکا نمایش داد.
آشکارا با تعصب نژادى مقابله کرد. حمایت او از سرخ پوستان به دستگیرى او انجامید. پس از این در یک راهپیمایى زیر رگبار گلوله قرار گرفت. چندى بعد خواستند به وى جایزه بشر دوستى اهدا کنند ولى زیر بار نرفت.
براندو به سال 1957 با انا کشفى هنرپیشه انگلیسى پیمان زناشویى بست که حاصل آن پسرى به نام کریستیان است. به سال 1960 نیز با موویتا هنرپیشه مکزیکى ازدواج کرد.
در همین سال به تاهیتى در فرانسه رفت تا در فیلم شورش در کشتى بونتى بازى کند. تاهیتى براى او ارمغان هایى داشت: با تاریتا هم بازى خود پیوند یافت که حاصلش تى هوتو و دخترى به نام شى ین است. در مجموع او نه فرزند از چهار زن مختلف پیدا کرد. تى هوتو ناخداى کشتى و ماهى گیر شد، میکو براى مایکل جکسون کار کرد. کریستیان به جوشکارى روى آورد و در یک فیلم گانگسترى ایتالیایى ظاهر شد.
در همین تاهیتى جزیره تئى آروآ را کشف کرد، آن را براى خود خرید و زندگى اش را به آن جا انتقال داد.
زندگى براندو بسیار آرام پیش مى رفت، او از رسانه ها نفرت داشت، دیگر عکاسان و خبرنگاران مى دانستند اگر جلوى براندو آفتابى بشوند کتک سختى خواهند خورد. ولى حصارهاى اطراف براندو به زودى فروریخت. به سال 1990 کریستیان فرزند براندو با هفت تیر، دوست خواهرش را به قتل رساند و این باعث آمد که براندو رسانه اى شود.
آثارى که از براندو دیده ام:
تله فیلم بیا دعوا کنیم.
1950: مردان به کارگردانى فرد زینه مان، نوشته کارل فورمن، درباره سربازان معلول جنگ جهانى دوم. در نقش ستوان جوانى به نام کن ویلوک از نیروى زمینى امریکا.
1951: اتوبوسى به نام هوس. در نقش استنلى کوالسکى که جویده حرف مى زد، مرتب غر غر مى کرد و گاه و بى گاه فریاد مى کشید.
1952: زنده باد زاپاتا! نوشته جان اشتان بک، به کارگردانى الیا کازان. در نقش یک انقلابى مکزیکى به نام امیلیانو زاپاتا.
1953: فیلم تاریخى ژولیوس سزار، به کارگردانى جوزف ال منکیه ویچ (مانکیوسز). در نقش مارک آنتونى.
1953: وحشى به کارگردانى لاسلو بندک، نوشته جان پاکستون، بر اساس داستانى واقعى. این فیلم باعث تحریک جوانان به موتورسوارى با شلوار جین و کاپشن چرم شد.
1954: دربارانداز. به کارگردانى الیا کازان. در نقش ترى مالوى کارگر بندر.
1954: فیلم تاریخى دزیره به کارگردانى هنرى کاستر. در نقش ناپلئون بناپارت.
1955: فیلم موزیکال مردان و عروسکها به کارگردانى جوزف منکیه ویچ. در نقش قماربازى به نام اسکاى ماسترسون که عاشق خانم گروهبان مى شود.
1956: فیلم کمدى و سیاسى چایخانه ماه اوت یا قهوه خانه ماه اوت نوشته ورن اسنایدر به کارگردانى دانیل مان که اوضاع پس از جنگ در یک کشور شکست خورده را نشان مى دهد. در نقش مترجمى به نام ساکینى.
1957: سایونارا درباره وضعیت ژاپن پس از جنگ، به کارگردانى جاشو آلوگان. در نقش سرگرد خلبان و قهرمان جنگ کره به نام لوید گاربر که عاشق هانااوگى عضو گروه رقصندگان لشکر مى شود.
1958: شیرهاى جوان، بر پایه نوشته اى از ایروین شاو. در نقش افسر نازى حساس به نام کریستین دیستل.
1959: نسل فرارى. در نقش یک نوازنده سیار و دوره گرد گیتار.
1961: فیلم وسترن سربازان یک چشم یا سربازهاى یک چشم به کارگردانى خودش در نقش ریو. این فلیم در ابتدا گزارش موثق مرگ هندرى جونز نام داشت که بر پایه رمان وسترنى چارلز نایدر نوشته شده بود و استنلى کوبریک کارگردانى آن را برعهده داشت.
1962: شورش در کشتى بونتى به کارگردانى لویى مایلستون. در نقش فلچر کریستین.
1963: آمریکایى زشت نوشته ویلیام جى لدرر و اوژن بوردیک. در نقش هاریسون کارترمک وایت سفیر امریکا.
1964: داستان وقت خواب.
1965: خرابکار، در نقش خرابکارى در جنگ جهانى دوم با نام رمز موریتورى.
1966: فیلم وسترن آپالوزا به کارگردانى سیدنى جى فیورى.
1966: تعقیب به کارگردانى آرتور پن.
1967: فیلم کمدى کنتسى از هنگ کنگ آخرین ساخته چارلى چاپلین بر پایه مسافرت واقعى چاپلین از شانگهاى به سال 1931. در نقش سیاستمدارى به نام اگدن مرس.
1967: انعکاس در چشمان طلایى. به کارگردانى جان هیوستن.
1968: کندى.
1968: شب روز بعد یا شب آینده گاه که در ایران به نام ولگرد نیمه شب اکران شد.
1969: کوییمادا یا داغ یا بسوزان! به کارگردانى جیلو پونته کورو. در نقش سرولیام والکر جاسوس انگلیسى.
1972: شبروها یا راهیان شب، بر پایه داستان چرخ پیچ نوشته هنرى جیمز، به کارگردانى میشل وینر. در نقش یک ایرلندى دیوانه.
1972: پدرخوانده 1 به کارگردانى فرانسیس فورد کاپولا که با سانسور اندک به فارسى دوبله شده است. در نقش دون ویتو کورلئونه رییس خانواده مافیایى نیویورک.
1973: آخرین تانگو در پاریس. به کارگردانى برناردو برتولوچى. در نقش پل بر پایه زندگى خود براندو.
1976: آب بندهاى میسورى یا میسورى از هم میپاشد به کارگردانى آرتور پن. آچار چارشاخ یعنى سلاح خنده دارى که در این فیلم دیده مى شود ساخته خود براندو است.
1978: سوپرمن.
1979: اینک آخرالزمان به کارگردانى فرانسیس فورد کاپولا بر پایه کتاب قلب تاریکى نوشته جوزف کنراد. در نقش کورتز.
1980: فرمول.
1989: یک فصل سفید خشک. در نقش یک وکیل مدافع آزادى خواه که در افریقاى جنوبى با آپارتاید مبارزه مى کرد.
1990: نوآموز یا تازه کار یا جدیدالورود، نویسنده و کارگردان: اندرو برگمن، یک اثر سوررئالیستى و کمدى. در نقش پدرخوانده. وى نقش مشهورش پدرخوانده را در این فیلم به صورت هجوآمیزى ارائه داد.
1992: کریستوف کلمب یا اکتشاف.
1995: دون خوان دومارکو به کارگردانى جرمى لیون.
1996: جزیره دکتر مورو به کارگردانى جان فرانکن هایمر.
1997: شجاع به کارگردانى جانى دپ.
وى قصد داشت مجموعه تلویزیونى اولین امریکایى را براى شبکه اى بى اس بسازد که منصرف شد.
فهرست منابع
فیلمى درباره زندگینامه، فیلمشناسى و سبک شناسى مارلون براندو، کارگردان: مجتبى طبخى، محقق: رضا توفیق جو، گوینده: فاطمه نیرومند، تهران: فانوس خیال، 1382.
مستند مارلون براندو، پخش شده در جشنواره بین المللى فیلم فجر، 1386.
آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.
گفت و گو با براندو، لارنس گرابل، ترجمه دکتر امیرهوشنگ هاشمى تنکابنى، تهران: کتاب پنجره، چاپ نخست 1378.
ترانه هایى که مادرم به من آموخت (خاطرات مارلون براندو)، تدوین از رابرت لیندزى، ترجمه ابوالفضل حاج حسینى، تهران: فردوس، چاپ نخست 1376 / هم چنین با ترجمه نیکى کریمى با عنوان آوازهایى که مادرم به من آموخت.
مستند براندو را ملاقات کنید، ساخت برادران مى سل.