Quantcast
Channel: شارژ ایرانسل و رایتل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 464

نقد فیلم آل از بهرام بهرامیان

$
0
0

کارگردان: بهرام بهرامیان

نویسنده: بهرام عظیمی

بازنویسی: امیر پوریا

موسیقی: بهزاد عبدی

تهیه کننده: علی معلم

بازی:

مصطفی زمانی در نقش مهندس سینا بهنیا

آنا نعمتی در نقش الهه کامرانی رییس شرکت

همایون ارشادی در نقش ساموئل

هنگامه حمید زاده در نقش فریبا همسر سینا

علی معلم در نقش پزشک

1388

به بیماری صرع مانند زنان باردار آل می گویند و آل پری بدکاره ای است که بچه را می دزد. فیلم آل درباره این باور خرافی است.

آل فیلمی ترسناک و روان شناسانه است، ژانری که در ایران کم تر به آن پرداخته شده است. بهرامیان که آل نخستین کار سینمایی او است به واکاوی ذهن آدمی درباره این خرافه روی می آورد و ثابت می کند که هر انسانی همان است که می اندیشد. اگر آدمی در قفس تنگ توهم گرفتار آید راه برون رفتی نیست و همان می شود که از آن می ترسد. ترس از دست دادن چیزی، برابر با از دست دادن آن است.

آل برای کسی که به آن اعتقاد دارد وجود دارد، آل جان می گیرد و جلو می آید و خودش را نشان می دهد و سرانجام بچه را می دزدد.

فیلم پر از هیجان و اضطراب است و تعلیق و کشش بسیار دارد. رنگ و نور و صدا و فضاسازی و افکت و جلوه های تصویری و معماری در هم می آمیزد تا بستر ترس و دلهره برای بیننده ژرف تر شود.

وهم و واقعیت در هم می آمیزند و کابوس در کابوس فرو می رود تا جایی که تماشاچی دیگر نمی داند اینی که می بیند خواب است، بیداری است، خواب در بیداری است، توهم است، واقعیت است چیست؟

مهندس سینا بهنیا جوانی است که مادرش را در آغاز تولد از دست داده، مشکلات روانی دارد و دچار کابوس است. به این خاطر به پزشک متخصص مراجعه می کند. همسرش فریبا از وضعیت روحی و روانی او باخبر نیست و او می ترسد که نکند رابطه با همسرش را خدشه دار کند.

فریبا باردار است. سینا می ترسد که نکند همسرش همچون مادرش یمسرد و یا بچه سقط شود. سینا فردی خرافی است، هرچیزی را به فال بد می گیرد و همین که پلکش فرو می افتد کابوس می بیند. دچار توهم و سوء ظن است و به هیچ روی عادی نیست. او در آتش توهم می سوزد، هنگامی که او در توهم فرو می رود رنگ ها گرم و سرخ رنگ می شوند و هنگامی که از توهم بیرون می آید و آب می نوشد رنگ های سرد را حاکم می بینیم.

سینا در شرکتی ساختمانی کار می کند. رییس شرکت، خانم الهه کامرانی است که با سینا سر و سری داشته است و به نوعی رقیب عشقی فریبا به شمار می رود. خانم رییس، مهندس جوان را برای مدیریت پروژه های ساختمانی به ارمنستان اعزام می کند. مهندس می گوید: تو فهمیدی که همسرم باردار است و به عمد مرا به آن جا فرستادی.

ولی خانم رییس ادعا می کند که این، تصمیم هیات مدیره بوده است، وانگهی خود تو التماس سفر خارجی داشتی. حال رییس دفتر ارمنستان را تعویض کرده ایم و تو باید بدون همسرت بروی.

سینا به ارمنستان می رود و همسرش را نیز با خود می برد. پس از مدتی خانم رییس نیز به ارمنستان می آید. آیا خانم کامرانی و مهندس بهنیا پیش از این چگونه روابطی داشته اند؟ رنگ سرخ کیف و کفش و اتومبیل خانم کامرانی نشان از شهوانی بودن ارتباطش با سینا دارد و رفتارهای عصبی او از حسادتی ریشه دار حکایت می کند.

میزبان سینا در ارمنستان، ساموئل است. او ایرانی است و همسری ارمنی دارد. این دو بچه ندارند. رحم همسر او توانایی نگاه داری بچه را ندارد ولی مادرزنش گمان می کند که آل، بچه آن ها را دزدیده است. این جا هم اعتقاد به آل دست بردار نیست. سینا در خانه زنی به نام آلوارد اقامت می گزیند. این زن، هیچ گاه ازدواج نکرده است و سینا گمان می کند که این زن عقده بچه دارد، به آن ها حسودی می کند و می خواهد فریبا را به بهانه ویار چیزخور کند تا بچه آن ها سقط شود.

سینا با حساسیت هایش حال فریبا را می گیرد. یک بار در بازار سنتی به همسرش ضربه می زند و او نقش بر زمین می شود. ولی بازهم این جا جایی نیست که بچه از دست می رود.

مادرزن ساموئل می گوید که آل در صورت زنی ظاهر می شود، اگر پدر بچه بتواند او را تحمل کند و در چشمان او نگاه کند می ترسد و بچه را پس می دهد و به همین خاطر اگر آل بچه را دزدید، پدر بچه تقصیر کار است.

ساموئل و مادرش نسبت به زمان حضورشان در فیلم، پرحرف ترین ها هستند و مستقیم گویی می کنند. ساموئل به سینا تذکر می دهد که این ها همه خرافات است، هرکس به هرچیزی عقیده دارد درگیر آن می شود همان گونه که من ماساژ بلد نبودم ولی چون تو به من عقیده داشتی ماساژت که دادم سردردت خوب شد.

خانم کامرانی به سینا می گوید نباید همسرت را می آوردی و حال دیگر لازم نیست در ارمنستان باشی به ایران بازگرد؛ ولی سینا می ماند چون همسرش در روزهای آخر بارداری است.

هرچه به زمان وضع حمل نزدیک می شویم خیالات سینا شدت بیشتری می گیرد.

روزی فریبا گم می شود و سینا گمان می کند که خانم رییس او را دزدیده است. به پلیس خبر می دهد و سرانجام در می یابند که او تصادف کرده و در بیمارستان بستری و بچه سقط شده است. سینا این تصادف را نیز پیش از این در تصورات خود دیده بود.

این جا روشن می شود که آل نه آلوارد بود و نه الهه. آل شاید خود سینا بود که خانمش را به این ماموریت آورد و هنگامی که امکان بازگشت بود باز در ارمنستان ماند و... .

 

 وبلاگ اصفهان آن لاین در پرشین بلاگ


Viewing all articles
Browse latest Browse all 464

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>