طراح صحنه و لباس، تهیه کننده و کارگردان: عبد الرضا کاهانی
فیلم نامه: حسین مهکام و عبدلرضا کاهانی
موسیقی: کارن همایونفر
برنامه ریز: مهران احمدی
تدوین: شیما منفرد همسر کارگردان.
بازی گران:
مهدی هاشمی در نقش نادر سیاهدره ای
مرضیه برومند در نقش عمه نادر
نیره فراهانی در نقش عفت همسر نادر
باران کوثری در نقش یکتا همسر عادل
احمد مهران فر در نقش عادل همسر یکتا
نگار جواهریان در نقش لیلا نامزد نیما
صابر ابر در نقش نیما نامزد لیلا
مهران احمدی در نقش بیک همسر محترم و پسر بزرگ عفت
پانته آ بهرام در نقش محترم همسر بیک
1388
نادر مردی پرخور است. هیچ کس حاضر به نگاه داری او نیست. در رستوران کار می کرده ولی چیزی برای مشتریان باقی نمی گذاشته است. کمک نگهبانان بیمارستان می کند ولی چون می خوابد، از آن جا نیز بیرونش می اندازند. عمه اش دلاکی به نام عفت دارد. عمه نادر حاضر می شود به او ماهی چهارصدهزار تومان به او بدهد، به شرطی که عفت را به همسری برگزیند و به خانه او برود.
نادر به خانه عفت می رود، جایی که چندین خانواده شهرستانی و پایین شهری در کنار یکدیگر زندگی می کنند.
ازجمله این ها لیلا و نامزدش نیما، یکتا و همسرش عادل، محترم و همسرش بیک پسر بزرگ عفت است که با وانتش اثاثیه جا به جا می کند. او آن قدر سر زنش داد زده که لکنت زبان پیدا کرده است.
نادر تمام چیزها را می خورد. حتی پنجاه ساندویچی را که عادل باید ببرد و در ورزشگاه بفروشد. از سوی دیگر متوجه می شوند که او را از بیمارستان بیرون انداخته اند و درآمدی ندارد.
به این ترتیب نادر را بیرون می اندازند. نادر می گوید: من هم از دست خودم خسته شده ام و این تنها جایی است که او می نالد. مدتی بعد به آن ها خبر می دهند که نادر در بیمارستان بستری شده است چون بدنش هر شش ماه یک بار کلیه اضافی تولید می کند. این جا مقطع حساسی است، برای این که فیلم تخیلی نشود پزشک می گوید: خیلی ها هستند که دو تا قلب دارند و...
این جا است که فصل دوم فیلم آغاز می شود. پول کلیه چیزی نیست که کسی از آن بگذرد. بنابراین آن ها دوباره به نادر رو می کنند. عمه نادر نیز باز به دنبالش می آید ولی نادر همین خانه عفت را دوست دارد.
ورود پول به این خانواده فقیر، درد سر ساز است، توقع ها بالا می رود و خواسته ها بیشتر می شود. دیگر کسی سر کار نمی رود و آرامش از خانه آن ها رخت بر می بندد. آن ها دلشان یک خانه جدید می خواهند. لیلا با نامزدش نیما به هم می زند. نادر هم حاضر نیست پول زیادی خرج کند. از همین که می خورد و جایی دارد و زنی گرفته است و دور هم هستند خوشش می آید.
او کلیه اش را به آشناها بیش از قیمت معمول می فروشد. مصاحبه تلویزیونی او بر شهرتش می افزاید و مشری های خوبی می یابد.
بیک، زن دومی می گیرد و به همین خاطر محترم قهر می کند و می رود.
یکتا همسر عادل استعدادی در فوتبال داشته ولی به خواست عادل خانه نشین شده است. خود عادل نیز تنها فروشنده بوق و پرچم و ساندویچ در استادیوم است. یکتا حامله است ولی می خواهد بچه را مثل بچه قبلی بندازد. عادل دلش بچه می خواهد ولی پولی ندارد و سرانجام یکتا خودکشی می کند. این سرانجام تلخ خانوادهاى است که در امروز زندگى مىکند ولى هنوز رسم و رسومات کهن را با خود دارد. عادل خان که آخرین مدل ریش را روى صورتش اجرا مىکند، همچون مردان غیرتى قدیم حاضر نیست همسرش را در لباس یک فوتبالیست ببیند.
هیچ تکمیل کننده بیست فیلم پیشین کاهانی است. با این همه سیاهی که در هیچ موج می زند، گاهی از خنده روده بر می شویم. به ویژه بازی مرضیه برومند در آن جا که غده هیپوفیز را هیپوفیوز تلفظ می کند بسیار شیرین است.
هیچ می خواهد از ازنده بودن انسان ها بگوید، آدم هایی که فقر تنها دردشان نیست و پول نه تنها درمانشان نمی کند که به کلی از هم فرو می پاشدشان.
بیشتر فیلم در خانه می گذرد، خانه ای که جزییات و ریزه کاری ها بسیاری برای فضاسازی آن رعایت شده است تا زندگی یک خانواده کم درآمد را برای بیننده ترسیم کند.