شعر عمونوروز اومده سروده م. راد است.
وقت عید است، بر صبح
من میام خونه تو
کوبه را نرم می زنم
گاهی بشکن می زنم
یه هوا تخمه دارم
دونه دون می شکنم
من برات قصه دارم
نقل بی غصه دارم
یه طبق عشق و امید
یه بغل یاس سفید
یه سبد عطر بهار
یه دل خندون یار
همه همراه من اند
پای هفت سین می شینم
چهره تو خوب می بینم
غم رو از دل می برم
شادی رو جاش می ذارم
من از اون کوه بلند
من از اون دشت کمند
از دل منقل نور
از سر بقچه هور
یه خبر تازه دارم
که با بقچم میارم
بقچه رو باز می کنم
دل رو بی راز می کنم
مژده از مرد کهن سال جوان گر دارم
نغمه از رفتن تاریکی و ظلمت آرم
که با اون یه دسته از سوسن و سنبل می آرم
از سر مهتابی قله نور
تا دل کوچه پرپیچ شما
هرکی گفته چه خبر
با لب خندون و شاد
عیدی دادم به همه نقل و نبات
بعد گفتم می دونی
عمو نوروز اومده
شاد و پیروز اومده
درباره عمونوروز بیشتر بخوانید: