مینو ایرانپور هنرمند، نقاش، نویسنده، مدرس و فیلمساز ایرانی در مبارکه اصفهان چشم به جهان گشود.
از کودکی به نقاشی و سینما علاقه داشت. به سال 1361 دیپلم اقتصاد گرفت و به استخدام بانک کشاورزی زرین شهر درآمد. به سال 1363 اعلامیه پذیرش هنرجو در انجمن سینمای جوان توجهش را جلب کرد ولی وقت ثبت نام گذشته بود. در دوره عکاسی نام نویسی کرد و سال بعد در امتحان ورودی دوره فیلم سازی انجمن شرکت جست. چون منابع برای مطالعه در دسترسش نبود در امتحان مردود شد. سال 1365 باز در امتحان انجمن شرکت کرد و مقام نخست را به دست آورد.
پس از این علاقه مند شد که رشته سینما را در دانشگاه هنر دنبال کند. ولی چون منابع برای مطالعه موجود نبود و ظرفیت این رشته بسیار پایین بود تلاشش بی نتیجه ماند. چند بار دیگر نیز برای ورود به این رشته تلاش کرد ولی موفقیتی به دست نیاورد.
چون می دانست که باید برای فیلم سازی، تصویر را خوب بشناسد به رشته نقاشی گرایید. به سال 1368 راهی تهران شد و رشته نقاشی را در دانشگاه آزاد تهران پی گرفت. به سال 1372 لیسانس خود را در این رشته دریافت کرد.
به سال 1378 برای گذراندن دوره فوق لیسانس به دانشگاه هنر تهران رفت.
از استادان تاثیرگذار او باید به مرتضی نعمت اللهی، دکتر مهدی حسینی، دکتر ندیمی و دکتر آیت اللهی اشاره کرد.
به سال 1381 با ارائه پایان نامه ای با نام پدیده ای تحت عنوان گالری با راهنمایی مهدی حسینی و مشاوره آیدین آغداشلو توانست کارشناسی ارشد خود را در رشته پژوهش هنر دریافت کند.
پایان نامه او در شمار پایان نامه های برگزیده بود که خلاصه آن در فصل نامه هنر و کتاب هنر ایران به چاپ رسید.
در این زمان با کسب رتبه نخست در دانشکده، امکان ادامه تحصیل در مقطع دکترا بدون کنکور برای او فراهم بود ولی چون دانشگاه را محیط خلاقی نیافت از ادامه تحصیل منصرف شد.
خانم ایران پور از مستندسازی آغاز کرد و حال ویدئو آرت را پی گیر است.
وی می گوید: من همیشه با روایت گری در سینما مشکل داشته ام، حالا که به پشت سر می نگرم می بینم که مستندهایم نیز مستند به تمام معنا نیستند و ویدئوآرت به شمار می روند ولی آن زمان این اصطلاح وجود نداشت.
از فیلم های او باید به این ها اشاره داشت:
مستند بوته ترمه، به صورت هشت میلی متری که سه بار از تلویزیون پخش شد.
مستند گاه شمار درباره تقویم، که به سال 1368 در جشنواره سینمای جوان پخش شد و جایزه گرفت ولی بعدا ممنوع اعلام شد.
آب، آیینه، اوهام، 1370. این فیلم را بر پایه خوابی که دیده بود ساخت.
سایه نور، آخرین کار هشت میلی متری او که از آلمان مدال نقره گرفت.
در، 1383، نخستین ویدئو آرت او که افزون بر سینمای جوان در آلمان، برزیل، و ایتالیا نمایش داده شد. سال 1390 نیز دوباره در کنفرانسی در آلمان به نمایش درآمد و مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
بین، 1388، نمایشگاه آلمان، تک رنگ.
ناتمام، 1388، شرکت در یونان، سیاه و سفید.
تاب، 1389، سیاه و سفید.
ناکجا، 1390 که در گالری آپادانا به نمایش درآمد.
هم چنین قرار است ویدئو آرتی را به سفارش کشور فرانسه بسازد. این اثر در موزه های سرتاسر دنیا به نمایش در خواهد آمد.
از مقالات او است:
«هنر محیطی: روح مکان (ملاقات موناتوماس با ولفگانگ لایب)»، ترجمه رضا باقی، ص 8 تا 9، هنر تندیس، 5 اسفند 1382، ش 20.
«نگاه: پاتوق هنرمندان»، ص 7، هنر تندیس، 12 خرداد 1383، ش 26.
«نقاشی های تاریک مارک روتکو»، هنرنامه، 1380، ش 11.
«نخستین نگارخانه ها»، هنرنامه، 1382، ش 19.
«تاثیر نقاشی باروک در فضای بازی های کامپیوتری»، هفته نامه پردیس ش 118 و 122.
و اما او در پنجاه نمایشگاه انفرادی در ایران و جهان شرکت داشته است:
گلدن کامرا، هامبورگ آلمان، 1995 و کسب مدال نقره.
نمایشگاه ایران دات کام، فرایبورگ آلمان، 2006.
فستیوال این ویدئو، میلان ایتالیا، 2007.
نمایشگاه گلوبال جنیریشین، فرایبورگ آلمان، 2008.
فستیوال اتنس ویدیو آرت، یونان، آتن، 2010.
نمایشگاه ویدئو آرت التر فرام ایران، برزیل، ایگاتو، 2010.
نمایشگاه نقاشی و عکس، کانادا، ونکوئر، 2011.
نمایشگاه ویدئو آرت فرانس، پاریس، 2011.
کنفرانس فرهنگ ایرانی، آلمان، کلن، 2012.
نمایشگاه هایی در گالری های متن، خانه نقش، نقش خانه، موزه هنرهای معاصر اصفهان، طراحان آزاد تهران، فرهنگستان صبا و کاخ نیاوران.
نمایشگاه با عنوان ناکجا، بهمن 1390، گالری آپادانا.
در این نمایشگاه یک ویدئو آرت، چهار تابلوی ویدئو چیدمان و دو تابلوی سفید به نمایش درآمد. تابلوهای سفید، نشانه سکوت و برای برقراری تعادل میان حرف زدن و نزدن بودند.
در تابلوها کار فتو و چاپ را می دیدیم.
خانم ایران پور می گوید: این ها همگی کار دست است که با برنامه فتوشاپ، فضای جدیدی را در آن ها پدید آورده ام و ایده خود را با تکنولوژی اجرا کرده ام.
مفهوم مشترکی همه این ها را به هم پیوند می زند و مفهوم ویژه ای را در جهت هدف من می سازد.
کل این نمایشگاه تجربه ای است در زندگی خود من، چیزی که لمس کرده ام و آموخته ام. تجربه هرز رفتن و این که به هرجا می روم آن جا نیست که می خواستم. این عزیمت به اختیار هم نیست ولی در عوض چیزهایی را یاد می گیرم. من این آموخته ها و تجربه ها را این جا به اشتراک گذاشته ام.
خانم ایران پور شما هم مثل بسیاری یا همه هنرمندان مدرن حرف می زنید. از چه موقعی به کار مدرن روی آوردید؟
من همیشه کار مدرن کرده ام ولی چون سرعت در جهان امروز بسیار بالا و امکانات زیاد است، کارهای مدرن پیشینم همگی کلاسیک شده اند!
چه توجیهی برای استفاده از ابزار مدرن در آفرینش تابلوهای خود دارید؟
امروزه امکانات در اختیار همه هست. شما چرا با گوشی موبایلت عکس می گیری؟ به چه حقی از دوربین دیجیتال استفاده می کنی؟ هر انسانی می تواند از تکنولوژی استفاده کند و ازجمله هنرمند. هنرمند از این امکانات بهره می برد تا افکارش را مریی کند. بی زمانی و بی مکانی در نقاشی دوره صفویه و دوره کوبیسم هم هست ولی امروزه به آسانی می توان آن را به یک اثر تبدیل کرد. اندیشه هایی که سال ها ابزاری برای ابرازش نبود امروز فرصت برون ریزی دارد و این گونه زبان جدیدی شکل می گیرد که همه آن را می فهمند.
ابزار قدیمی با سرعت زندگی امروز همخوانی ندارد، بدون امکانات کامپیوتری لازم است ساعت ها و شاید روزها بنشینی و قلم بزنی تا یک تابلو را پدید آوری. سرعت زندگی باید با سرعت خلق اثر تناسب داشته باشد.
ما نمی توانیم عقب نشینی کنیم و مثلا از چرتکه استفاده کنیم. اگر این گونه باشد، هنرمند وقت کم می آورد و نمی تواند تولید داشته باشد و هنرمندی که اثری خلق نکند در واقع مرده است.
این تابلوها چه چیزی از فرهنگ خودمان دارد؟
من همیشه دوست دارم از فرهنگ خودم هم چیزی در کارم باشد، وگرنه در یک فستیوال، همه آثار شبیه هم می شوند. البته محتوا می تواند جهان شمول هم باشد. در این تابلو من شعر تی اس الیوت شاعر انگلیسی را به فارسی آورده ام.
از تدریس هایتان بگویید.
من هم اکنون به تدریس در دانشگاه های سوره اصفهان، آزاد نجف آباد، بزرگمهر، سپهر و تدریس نقاشی در هنرستان ها سرگرم هستم. تا سال 1387 نیز مبانی هنرهای تجسمی و طراحی را در انجمن سینمای جوان تدریس می کردم.
تفاوت دانشجویان فعلی را با زمانی که خودتان دانشجو بودید بفرمایید.
آن عشقی که در ما بود در این ها نیست، ما هیچ منبعی نداشتیم بخوانیم، این ها با امکانات وسیع و منابع زیاد دنبال درس نیستند. هرکسی را از هرکجا مانده است به نقاشی می رانند و فکر می کنند می تواند نقاشی کند.