Quantcast
Channel: شارژ ایرانسل و رایتل
Viewing all 464 articles
Browse latest View live

دیدار با دکتر سیدعبدالوهاب طالقانی

$
0
0

سیدعبوالوهاب طالقانی نویسنده، ادیب، قرآن پژوه، مدرس، مولف و محقق ایرانی در یکم فروردین ماه سال 1309 در محله نیم آور اصفهان چشم به جهان گشود.

پس از دبستان وارد مدرسه صدر شد و به علوم حوزوی پرداخت.

به سال 1333 به استخدام آموزش و پرورش درآمد.

به سال 1337 برای گذراندن دوره یک ساله تعلیم و تربیت راهی دانشگاه آمریکایی سروت au.b شد.

لیسانس خود را به سال 1339 در رشته الهیات از دانشگاه تهران دریافت کرد.

سال های 1339 تا 1341 را به تدریس زبان انگلیسی در دبیرستان هراتی گذراند.

در مهر ماه 1342 گروه فرهنگی حکیم سنایی را پایه گذاری کرد.

به سال 1348 فوق لیسانس و به سال 1348 دکترای الهیات را از دانشگاه تهران گرفت.

در اسفندماه 1357 به پیشنهاد آیت الله مطهری نخستین استاندار چهارمحال و بختیاری شد و در سال های 1359 تا 1360 مشاور عالی شهید رجایی وزیر آموزش و پرورش بود.

آن گاه تدریس را در مراکز تربیت معلم قم ادامه داد تا این که به سال 1363 بازنشسته شد.

به سال 1362 به فرمان آیت الله العظمی گلپایگانی مسوولیت دارالقرآن الکریم را برعهده گرفت و طرح های دایره المعارف القرآن الکریم، الکشاف الموضوعی لایات القرآن الکریم، معجم مصنفات الشیعه حول القرآن، کنفرانس های تحقیقات علوم و مفاهیم قرآن و نشریه مخصوص قرآن به عربی به نام رساله القرآن را شکل داد.

سال های 1363 تا 1367 و 1370 تا 1374 نماینده سازمان حج و زیارت ایران در عربستان سعودی بود. به سال 1374 به آغوش میهن بازگشت و تا سال 1386 مدیرعامل بنیاد فرهنگی حضرت امام محمد باقر علیه السلام شد. در این مدت چهارده واحد آموزشی در اصفهان به همت او آغاز به کار کرد.

از آثار دکترطالقانی است:

طرح مقدماتی دائره المعارف القرآن الکریم: به انضمام برنامه ها و...، 1366، نشر جامعه نگر.

تاریخ تفسیر: تحقیقی در متون تفسیری و بررسی ادوار تفسیر، 1377، موسسه انتشارات نبوی.

اصول و فروع دین و روش آموزش آن، 1364، نشر جامعه نگر.

آشنایی با مقررات عربستان، با همکاری احمد عبدالرضایی، 1375، تهران: سازمان حج و زیارت، مشعر.

 

و شماری از مقالات:

مقالاتی در فصل نامه قرآنی کوثر.

کاربرد تمیز در قرآن کریم، ص 77 تا 87، ترجمان وحی، پاییز و زمستان 1383، ش 16.

راه دستیابی به ترجمه ای مطلوب از قرآن کریم، ص 29 تا 47، ترجمان وحی، شهریور 1377، ش 3.

نقد و بررسی ترجمه و تفسیر نور، ص 15 تا 23، کوثر زمستان 1381، ش 6.

نگرشی نو به سوگندهای قرآن کریم، ص 23 تا 27، کوثر، زمستان 1382 و بهار 1383، ش 11 و 12.

حیات طیبه وارزش مال از نظر قرآن کریم، ص 9 تا 23، کوثر، بهار 1384، ش 16.

نقد ترجمه های معروف قرآن به زبان فارسی، ص 221 تا 229، کیهان اندیشه، بهمن و اسفند 1368، ش 28.

تاملی در ترجمه کاربردهای مختلف بعضکم بعضا، ص 19 تا 24، ترجمان وحی، پاییز و زمستان 1384، ش 18.

ضرورت تحولی فراگیر در ترجمه قرآن کریم (بخش دوم)، ص 30 تا 44، ترجمان وحی، بهار و تابستان 1385، ش 19.

ضرورت تحولی فراگیر در ترجمه قرآن کریم (بخش سوم)، ص 55 تا 69، ترجمان وحی، پاییز و زمستان 1385، ش 20.

با جاری وحی: نگرشی به ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی از قرآن کریم، ص 5 تا 11، وقف میراث جاویدان، تابستان 1377، ش 22.

قرآن کریم (مهندسی اخلاق اسلامی): مهندسی روابط اخلاقی در جامعه اسلامی از منظر قرآن، ص 50 تا 61، کوثر، بهار 1387، ش 27.

نیم نگاهی به ترجمه قرآن مصطفی خرم دل، ص 122 تا 133، بینات، تابستان 1386، ش 54.

سیری در ترجمه سید حسن ابطحی، ص 51 تا 60، ترجمان وحی، بهار و تابستان 1386، ش 21.

قرآن کریم و سیره اخلاقی معصومین علیهم السلام: رفتار شناسی تربیتی رسول الله (ص) از منظر قرآن کریم، ص 35 تا 42، کوثر، نیم فصل دوم زمستان 1387 و نیم فصل اول بهار 1388، ش 30.

سیری در سوگندهای قرآن، ص 12 تا 16، وقف میراث جاویدان، پاییز و زمستان 1381، ش 39 و 40.

مقایسه ترجمه سوره حجرات از مصطفی ذاکری با برخی از ترجمه های دیگر، ص 52 تا 59، ترجمان وحی، بهار و تابستان 1388، ش 25.

 

فهرست منابع

زندگی نامه خودنوشت، یادواره پنجاهمین سال تاسیس دبیرستان شیخ زاده هراتی، اصفهان: سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان، چاپ اول 1384، ص 98 تا 99.

وبلاگ دکتر طالقانی در بلاگفا.

گفت و گوی نگارنده با دکتر طالقانی.

 

 اصفهان آن لاین


فیلم قبرستان غیرانتفاعی

$
0
0

قبرستان غیرانتفاعی یک کار کمدی است ولی اندازه نگاه می دارد. بازی ها غلوآمیز نیست، چیزی که در فیلم کمدی دشوار است و باعث می شود تماشاگران کم تر بخندند ولی در عوض کاری تامل برانگیز را ارائه می دهد. کاری که پس از دیدن آن از حال طماعان روزگار در اندیشه فرو می رویم.

فرج فرزند انتظام بزرگ عروسی می کند. چند ساعت بعد انتظام می میرد. برادر انتظام همه چیز را می خواهد در دست بگیرد و برای برادر مرحومش نیز احترام قائل نیست. یکی از خویشاوندان از طرح قبرستان غیر انتفاعی می گوید. او ایده را می دزدد و زمین برادرش را برای این کار برمی گزیند. در این راه می خواهد توجه فرج را هم جلب کند، فرج که تحصیل کرده فرانسه است زیر بار نمی رود ولی همسر او تازه عروس خاندان انتظام که بنابر قباله خود، مالک بخشی از این زمین است با عمو انتظام شریک می شود. کارشان بالا می گیرد ولی شهرداری مانع می شود.

عمو انتظام هوا برش می دارد و از این تازه عروس رمیده از داماد خواستگاری می کند، اما او دلش جای دیگری است و با کاپیتانی که خلبانی به او یاد می دهد به سمت ترکیه می گریزد. فرج می خواهد بازگردد ولی همسرش به او را نمی دهد و عمو انتظام نیز بر اثر سکته قلبی می میرد. فرج به سراغ تهمینه عشق پیشین خود می رود، خانمی که پدرش نگذاشته بود با او عروسی کند.

در این میان شخصیت دایی نصیر هم هست که با یقه آخوندی بسته و کلمات عربی مختلفی که مدام بلغور می کند به نظر می رسد کارمند قوه قضاییه باشد. ولی او هم زیاد علیه السلام نیست چنان که با رفتن همسرش به خارج از کشور بدش نمی آید با همسر عمو انتظام عروسی کند.

ادبیات فیلم نامه بسیار قوی است، چند دیالوگ ماندگار را در این جا با هم می خوانیم:

چه عرض کنم از طولش.

قبلا دیگران مردند، ما خوردیم، حالا ما می خوریم که دیگران نخورند.

سوار بلبل می شی می ری قناری (با اتوبوس ولوو به جزایر قناری می روی).

اون چیزهایی که تو بالا کشیدی با قهوه پایین نمی ره.

امشب می پره، ما هم بال و پری می تکونیم (امشب پرواز داره...).

تو نرفته بودی که برگردی، از اول هم نبودی.

ریشتو خدا بکنه، من ریشه تو می کنم نادایی.

سلسله البوق گرفته.

تو لول بودی یا لولوی سر خرمن لولی ها؟

عمو انتظام همه چیزها را اشتباه ادا می کند به ویژه واژه های فرنگی را به کلی غلط اندر غلط می گوید و بعد ادعا می کند: اون جور هم می گن. از همین اشتباه های او نیز برای سجع و تجانس استفاده می شود مثلا چون قبر را قرب ادا می کند این جمله درست می شود: غربتی ها غرب نمی خوان، که غربت و غرب با یکدیگر همخوانی دارند.

 

قبرستان غیر انتفاعی

نویسنده و کارگردان: محسن دامادی

برنامه ریز و دستیار اول کارگردان: فاطمه زیوری

بازیگران:

محمد مطیع در دو نقش انتظام بزرگ و برادرش عموانتظام

علیرضا خمسه در نقش دایی نصیر

حامد بهداد در نقش خلبان

ستاره اسکندری در دو نقش همسر عموانتظام و همسر فرج

دانیال عبادی در نقش فرج

بهنوش بختیاری در نقش همسر دایی نصیر

مژگان بیات

مدیر تولید: محمدصادق آذین

مدیر فیلمبرداری: محمدرضا سکوت

موسیقی: میلاد موحدی

طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف

طراح چهره پردازی: ایمان امیدواری

صدابردار: مهران ملکوتی

صداگذار: پرویز آبنار

عکس: حافظ احمدی

اصفهان آن لاین

دیدار با بابک شانه سازان

$
0
0

بابک شانه سازان بازیگر تئاتر ایران به سال 1371 در اصفهان چشم به جهان گشود.

از سال 1386 به صورت حرفه ای به تئاتر روی آورد و در کلاس های بازیگری استاد زنگل گیاه در شاهین شهر اصفهان شرکت جست. آن گاه در دوره آموزشی کارگردانی تئاتر زیر نظر اسدالله بابایی حضور یافت.

وی هم اکنون رشته کارشناسی برق را در دانشگاه آزاد واحد خمینی شهر دنبال می کند.

او در این نمایش ها بازی کرده است:

به آسمان نگاه کنید، به کارگردانی احسان رحیمی و اسماعیل زنگل گیاه، 1387، در نقش رزمنده ای که شیمیایی شده بود.

نمایش کودکانه افسانه کلاغ به کارگردانی رضا الله دادی، 1387، در نقش کلاغ.

دو متر در دو متر، به کارگردانی سروش درویشی، 1388، در نقش سرباز.

خواستگاری ساعت هشت صبح، نوشته و کارگردانی سروش درویشی، 1388، در نقش خواستگار.

یک حکایت از چندین حکایت استاد، نوشته احسان رحیمی، به کارگردانی سروش درویشی، در نقش دانش آموز.

آن سوی فرات، به کارگردانی احسان رحیمی.

مولای عرشیان، به کارگردانی احسان رحیمی.

لیلا نام تمام دختران شهر، نوشته هومن حیدری، به کارگردانی سروش درویشی، اسفند 1390، ساختمان مرکزی حوزه هنری اصفهان. بابک برای بازی در این تئاتر، جایزه سوم بازیگری را از جشنواره تئاتر جوان اصفهان دریافت کرد.

وی تمام کارهای خود را به پیشگاه مادرش تقدیم می کند.

اصفهان آن لاین

دیدار با مهندس آیدا احمدی

$
0
0

آیدا احمدی خطاط، هنرمند و بازیگر تئاتر ایران به سال 1369 در شاهین شهر اصفهان چشم به جهان گشود.

خوشنویسی را از استاد علایی فر آموخت و به انجمن خوشنویسان ایران پیوست.

ورزش نیز همواره یکی از دغدغه های او به شمار می رفت و در این میان ژیمناستیک را به صورت حرفه ای دنبال کرد. وی هم اکنون نیز مربی ژیمناستیک در باشگاه های شاهین شهر است.

به سال 1387 وارد دانشگاه پیام نور نجف آباد شد و رشته مهندسی کامپیوتر را پی گرفت.

در دوران دانشجویی به تئاتر روی آورد و بازیگری را به صورت کارگاهی و تجربی از سروش درویشی فراگرفت.

بازی او در فیلم کوتاه عبور به کارگردانی سروش درویشی رتبه دوم کشوری را به دست آورد.

هم چنین بازی او در لیلا نام تمام دختران شهر، نوشته هومن حیدری، به کارگردانی سروش درویشی، 1390، جایزه نخست بازیگری را از جشنواره تئاتر جوان اصفهان برای او به ارمغان آورد.

 

 

 اصفهان آن لاین

فیلم سینمایی شب

$
0
0

شب

کارگردان: رسول صدرعاملی

بازی گران:

زنده یاد خسرو شکیبایی در نقش سیدرضا

عزت الله انتظامی در نقش دکتر پرویز روشن چراغ

امین حیایی در نقش گروهبان

نویسنده: کامبوزیا پرتوی

طرح داستان: اصغر فرهادی

مدیر فیلمبرداری: ابراهیم غفوری

طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف

صدابردار: محمد مختاری

طراح گریم: محمدرضا قومی

برنامه ریز: میلاد صدر عاملی

عنوان بندی: ابراهیم حقیقی

موسیقی: محمدرضا علیقلی

تهیه کننده: سیدکمال طباطبایی.

1387

 

رسول صدر عاملی پیش تر سه گانه ای ساخت که بسیار مورد استقبال قرار گرفت: من ترانه پانزده سال دارم، دختری با کفس های کتانی و دیشب باباتو دیدم آیدا. پس از این به سه گانه ای به نام زائر اندیشید که بخش نخست آن شب نام گرفت و دومین بخش آن هر شب تنهایی بود. سومین قسمت نیز قسم به دلتنگی نام دارد.

حضور سه بازیگر از سه نسل بازیگری در کنار یکدیگر و در یک قاب از نقاط برجسته فیلم شب است.

انتظامی پیش کسوتی بازیگر پیش از انقلاب، شکیبایی پیش کسوتی از بازیگران پس از انقلاب که تا بیاید فیلم اکران شود چشم از جهان فروبست و امین حیایی بازیگر نسل جوان که برای این فیلم، نخستین بار سیمرغ بهترین بازیگری جشنواره فیلم فجر را به چنگ آورد.

داستان شب نیز همچون هر شب تنهایی بسیار ساده است و هنر کارگردان در نوع روایت نهفته. گروهبانی برای تحویل دادن مجرمی سابقه دار به زندان شهرستان مهربندان وارد مشهد می شود، او دو روز دیگر قرار است داماد شود، بنابراین تلفنی به عروس می زند. تلفن به عروس خانم کمی به درازا می کشد و قطار حرکت می کند، نه اتوبوس هست و نه قطار، برف هم می بارد پس مجبور می شود به همراه مجرم و دستبند، شبی را در مشهد بگذراند.

نگاه های مردم به دستبند بسیار ویژه است ولی گروهبان حاضر نیست آن را باز کند. آیا دکتر پرویز روشن چراغ چه جرمی مرتکب شده که چنین مستوجب عقوبت است. اندک اندک در می یابیم که او پزشک نیست، خلافی کرده، به زندان افتاده و پزشکی را در آن جا از دکتری که زنش را کشته بوده فراگرفته است!

خانواده روشن چراغ دلشان می خواسته او پزشک شود ولی هزینه تحصیل نداشته است. اگر هم تحصیل می کرد و دکتر می شد باز حاضر نبود در روستاهای دورافتاده طبابت کند. بنابر این تز، خودش را پزشک خوانده و مطبی راه انداخته است!

دکتر مرتب گروهبان را تهدید می کند که از او به مقامات شکایت می برد و می گوید که تلفن طولانی او باعث حرکت قطار شد. آن ها در زائرسرایی نزد سید رضا می روند. خال کوبی های دست سید حکایت از آن دارد که او هم، زمانی زندانی بوده است. دکتر از هر فرصتی برای باز کردن دست بندش فروگذار نیست ولی گروهبان خام نمی شود. حال گروهبان با ساندویچ سر شب مساعد نیست. او را به درمانگاه می برند. سید رضا دست دکتر را به دست خود می بندد و گروهبان می خوابد.

در اتاق کناری، پیرمردی زیر سرم است. همسرش کبری دوست دارد خلعتی یا همان کفن خود و همسرش را به مرقد آقا امام رضا (ع) ببرد تا تبرک شود ولی جایی را بلد نیست.

حالا یا باید سید رضا برود و یا دکتر و به هر حال باید دستشان را باز کنند. کلید را از دست گروهبان برمی دارند و دستبند را می گشایند. دکتر می رود و کبری خانم را به زیارت می برد. هیچ ضمانتی برای بازگشت او نیست ولی سیدرضا هراسی از این کار ندارد. کبری خانم می گوید من سه خلعتی دارم و یکی از آن ها اضافه است. این یکی قسمت دکتر می شود. سر شب هم مادر دکتر که دریافته بود فرزندش در مشهد است، درخواست یک کفن متبرک کرده بود.

دکتر، کبری خانم را تحویل گمشده ها می دهد و به راه خود می رود. یک تلفن به مادرش می زند تا خبر تهیه خلعتی تبرک شده را بدهد ولی مادرش درگذشته است.

گروهبان از خواب بیدار می شود و چون دکتر را نمی یابد، به نیروی انتظامی خبر می دهد. با سیدرضا در پی دکتر می افتد، اگر دکتر پیدا نشود یک سالی باید حبس بکشد، به جز این، عروسی اش نیز بر هم می خورد. زمانی که هر دو ناامید از همه جا در حرم نشسته اند دکتر با پای خود نزد آن دو می رود.

نماهای حرم امام رضا (ع) بسیار زیبا است و روح معنوی اثر را به خوبی می نمایاند. کارگردان با نشان دادن چند نمای بسته حرم خرسند نمی شود و چندین و چند جا از حرم به عنوان لوکیشین و پس زمینه سود می جوید. پیدا است که پرکردن فیلم در شلوغی حرم با حضور بازیگران مشهور چه اندازه دشوار است ولی کارگردان از زیر آن شانه خالی نکرده و اثر خود را به این مکان مقدس زینت بخشیده است.

دیالوگ ماندگار: یه ساعت ازت پرسیدم، دو ساعته داری جواب می دی.

 

 

 

 اصفهان آن لاین

فضل الله ضیاء نور

$
0
0

فضل اله ضیاء نور به سال 1299 در اصفهان چشم به جهان گشود و به روز پنج شنبه بیست و دوم اسفندماه سال 1364 دیده از جهان فروبست.

مزارش در باغ رضوان اصفهان قرار دارد.

او علوم اسلامی را نزد پدرش حاج آقا رضا فراگرفت و مدتی به کسوت روحانیت درآمد و به وعظ و ارشاد مردم پرداخت. از دیگر استادان او باید به حاج میرزا علی آقا واعظ شیرازی، حاج آقا رحیم ارباب، سیدمحمد خراسانی، احمد فیاض، معلم حبیب آبادی، صدرالدین هاطلی کوهپایه ای، محمود مفید و حاج آقاحسین خادمی اشاره کرد.

در سال های 1333 تا 1342 به تدریس زبان عربی و فقه و فلسفه در دبیرستان ادب سرگرم شد. مدتی نیز در دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان به تدریس معارف اسلامی پرداخت.

به سال 1336 از دانشکده الهیات لیسانس گرفت و از لباس روحانیت بیرون آمد. پس از این به مطالعه مکتب های فلسفی، عرفان و فلسفه اسلامی روی آورد.

از آثار او است:

وحدت وجود، سیر تاریخی و تطور وحدت وجود و بررسی و تحلیل آن در آثار ابن عربی و مولانا، با مقدمه دکتر محمدباقر کتابی، تهران: زوار، 1369، 300ص.

«حکیم صفای اصفهانی»، آیین فرزانگی، گردآورده عباس دهکردی، به ویرایش محمود حسن نژاد، زمستان 1374، ج 3، ص 166 تا 172.

«محمدعلی حزین لاهیجی»، آیین فرزانگی، گردآورده عباس دهکردی، به ویرایش محمود حسن نژاد، زمستان 1374، ج 3، ص 173 تا 180.

«آیت الله حاج آقا رحیم ارباب»، مجله دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان»، ش 13 و 14، س 12، 1356، ص 374 تا 386؛ کیهان فرهنگی، آذر 1365؛ آیین فرزانگی، اصفهان: آموزش و پرورش اصفهان، ج 1.

«اندیشه های فلسفی ناصر خسرو»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دوره دوم، 1361، ش 1، ص 263 تا 280؛ چاپ دوباره در کیهان فرهنگی، تیر 1365، ش 28، ص 14 تا 16.

 

فهرست منابع

گلزار مشاهیر، زندگی نامه درگذشتگان مشاهیر ایران، مریم آقاشیخ محمد و سعید نوری نشاط، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول 1377، ص 308.

«به یاد استاد فضل الله ضیاء نور»، محمدباقر کتابی، مجله کیهان فرهنگی، س 3، ش 12، اسفند 1365، ص 38 تا 39.

روزنامه کیهان، ش 20، ج 1، ص 23.

«یادی از استاد ضیاء نور»، دکتر احمد کتابی، آیین فرزانگی، گردآورده عباس دهکردی، به ویرایش محمود حسن نژاد، زمستان 1374، ج 3، ص 181 تا 183.

مجله دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان.

مستدرک چاپ جدید دانشمندان و بزرگان اصفهان، سیدمصلح الدین مهدوی، به کوشش محمدرضا نیلفروشان و رحیم قاسمی، اصفهان: گلدسته، چاپ اول 1384، ص 1076 تا 1077.

«فضل الله ضیاء نور»، محمدباقر کتابی، یادنامه ادب، گردآورده بهمن عطایی و حشمت الله دوستی، اصفهان: آموزش و پرورش استان اصفهان، چاپ اول 1383، ص 198 تا 199.

مزارات اصفهان، با تصحیح و اضافات اصغر منتظرالقائم، اصفهان: دانشگاه اصفهان (ش 340)، چاپ اول 1382، چاپ دوم 1384، ص 132.

 اصفهان آن لاین

درگذشت سیمین دانشور

$
0
0

درگذشت دکتر سیمین سیمن دانشور را تسلیت می گوییم و دیدار دوباره یوسف و زری پس از سال ها دوری را گرامی می داریم.

سیمین دانشور نماند که آلبالوهای سال نو را از پشت شیشه های کلفت عینکش ببیند. عزراییل وی را به سفر واداشت. زری باید زودتر می رفت تا در آن دنیا با یوسف بر سر سفره هفت سین بنشیند.

اگر از پرنده های مهاجر که از آبی های آسمان عشق می آیند بپرسید، خواهند گفت: از جلال و شمس و سیمین چیزی جز سنگی بر گوری بر جای نمانده است.

امروز دستان بی ادعایی که داستان سووشون را آفرید و از ساربان سرگردان نوشت به زیر خاک رفت.

دانلود سووشون سیمین دانشور

دانلود آثار سیمین دانشور PDF

دکتر سیمین دانشور نویسنده ساربان سرگردان

آثار سیمین دانشور نویسنده سووشون

نود سال با سیمین دانشور

 

 

 اصفهان آن لاین

آل پاچینو

$
0
0

آلفردو جیمز پاچینو مشهور به آل پاچینو بازیگر و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر آمریکا به سال 1940 میلادی در نیویورک چشم به جهان گشود.

از کودکی به سیرک علاقه مند بود ولی شرایط دشوار اقتصادی وی را وادار به کار کرد، نامه رسانی، سرایداری، روزنامه فروشی، کار در میوه فروشی، سوپر مارکت، داروخانه، سینما و کفش فروشی بخشی از تلاش او برای معاش بود.

چارلی لاتن از مدرسان برتر بازیگری، استعداد او را کشف کرد. در مدرسه هنرهای نمایشی، سبک استانیسلاوسکی را فراگرفت. به سال 1962 با بازی در تئاتر کودکانه ماجراهای جامپ فعالیت هنری خود را آغاز کرد و پس از آن در آثاری از شکسپیر، تنسی ویلیامز، اسکار وایلد، سوفوکلس و برتولت برشت حضور یافت.

گاه شعر می سرود و گاه برنامه های کمدی ترتیب می داد و آن ها را در قهوه خانه ها بازی و کارگردانی می کرد. به سال 1969 با بازی در فیلم ناتالی و من وارد سینما شد و به سال 1971 نخستین نقش بزرگ خود را بازی کرد.

فرانسیس فورد کاپولا نقش مایکل کورلئونه در پدرخوانده را به وی واگذاشت. در ابتدا جک نیکلسون برای این نقش در نظر گرفته شده بود ولی کاپولا به این نتیجه رسید که نقش یک ایتالیایی را باید یک ایتالیایی بازی کند. پاچینو پدرش زاده شهر کورلئونه بود، مادرش تبار آمریکایی - ایتالیایی داشت و پدربزرگ و مادربزرگش سیسیلی بودند.

پاچینو برای بازی در فیلم های سرپیکو، پدرخوانده 2، بعد از ظهر سگی و عدالت برای همه، نامزد اسکار شد ولی به آن دست نیافت. به سال 1992 برای ایفای نقش در دو فیلم گلن گری و بوی خوش زن نامزد اسکار شد و سرانجام برای نخستین بار به اسکار خود برای فیلم بوی خوش زن دست یافت.

پاچینو در بازیگری صاحب سبک است. او مخاطب را با خود همراه می کند. همه اعضای بدنش بازی می کنند. صدایش هم خیلی گرم است از همین رو توصیه می شود که آثار او به صورت زیرنویس دیده شود و نه به صورت دوبله. در میان بازیگران کم تر کسانی همچون او و مارلون براندو صدای گرمی دارند.

چهره اش کاریزماتیک است و کاریزمایی از نوع سرد و ایتالیایی در خود دارد. او قدرت بازی با چشم را دارد. چشمانش تاثیرگذار است و با بیننده صحبت می کند. گاه برق خاصی از آن ها بیرون می جهد همانند پدرخوانده 2.

سکانس مرگ سولاتسو و پلیس خیانتکار در پدر خوانده 1 از صحنه های فراموش نشدنی تاریخ سینمای جهان است. نام پاچینو هم اکنون در فهرست پنجاه بازیگر تاریخ سینما قرار دارد و به همراه دونیرو بهترین بازیگر بالای پنجاه سال به شمار می رود.

پاچینو با ازدواج میانه خوبی نداشت ولی سرانجام تن به قضا داد و با خانم بورلی دی آنجلو بازیگر سینما پیمان زناشویی بست. حاصل آن سه فرزند است، آنتون و الیویا دو قلو هستند.

 

سینمای آل پاچینو

آثاری که از او به خاطرم مانده است:

1969: ناتالی و من به کارگردانی پتی دوک. در نقش تونی. / خارج از این. در نقش ری.

1971: وحشت در نیدل پارک، یک داستان عاشقانه ولی سیاه به کارگردانی جری شاتزبرگ. در نقش بابی.

1972: پدرخوانده 1 اثر فرانسیس فورد کاپولا که با سانسور اندک به فارسی دوبله شده است. در نقش مایکل کورلئونه پسر دن کورلئونه.

1973: مترسک نوشته گری مایکل وایت. در نقش فرانسیس لیونه آدمی سرگشته که در پی هویت خویش است / سرپیکو اثر سیدنی لومت بر اساس کتابی از پیتر ماس. در نقش فرانک سرپیکو افسر پلیسی که فساد افسران مافوق را فاش می کند. با نیم ساعت سانسور به فارسی دوبله شده است.

1974: پدرخوانده 2 اثر فرانسیس فورد کاپولا که با سانسور اندک به فارسی دوبله شده است. در نقش مایکل کورلئونه.

1975: بعدازظهر سگی یا بعدازظهر نحس نوشته فرانک پیرسون بر پایه ماجرایی واقعی، به کارگردانی سیدنی لومت. در نقش سانی وارتزیک.

1977: بابی دیرفیلد. در نقش بابی دیرفیلد یک قهرمان اتومبیل رانی.

1979: ... و عدالت برای همه به کارگردانی نورمن جویسن. در نقش آرتور کریکلند وکیل دادگستری.

1980: گشتزنی یا دریانوردی. در نقش استیو بورنز.

1982: فیلم کمدی نویسنده! نویسنده! به کارگردانی آرتور هیلر، در نقش ایوان تراولیان.

1983: کری یا صورت زخمی نوشته اولیور استون به کارگردانی برایان دی پالما. در نقش تونی مانتانا.

1985: انقلاب، به کارگردانی هیو هادسن. در نقش تام داب خزفروش.

1986: بازجویی.

1989: دریای عشق، به کارگردانی هارولد بکر. در نقش کارآگاه فرانک کلر دت.

1990: پدرخوانده 3 اثر فرانسیس فورد کاپولا که با سانسور اندک به فارسی دوبله شده است. در نقش دون مایکل کورلئونه. / بدنام محلی که اکران نشد، نوشته هیثکوت ویلیامز، به کارگردانی دیوید ویلر، در نقش گراهام. / دیک تریسی، به کارگردانی وارن بیتی. در نقش بچه بزرگ و دمدمی مزاج.

1991: فرانکی و جانی، به کارگردانی گری مارشال بر پایه نمایشنامه فرانکی و جانی در کلردولون نوشته ترنس مکنالی. در نقش جانی.

1992: گلن گری گلن راس به کارگردانی جمی فالی، بر پایه نمایشنامه ای از دیوید ممت. در نقش ریکی روما یک فوق فروشنده. / بوی خوش زن به کارگردانی مارتین برست. در نقش ستوان فرانک اسلید، نابینایی که عشق به همنوع را به بهترین شکل بیان می کند.

1993: راه کارلیتو اثر برایان دی پالما. در نقش بریگانت چارلی کارلیتو.

1995: دو تکه یا دو روی سکه، به کارگردانی گری مارشال. در نقش گیتانو ساباتونی پدربزرگ در حال مرگ / مخمصه یا التهاب اثر مایکل مان که با یک ساعت سانسور به فارسی دوبله شده است. در نقش یک پلیس به نام وینسنت هانا به دنبال تبهکار حرفه ای.

1996: در جستجوی ریچارد به کارگردانی خودش، درباره نمایش نامه ریچارد سوم اثر شکسپیر / شهرداری یا تالار شهر نوشته بوگلدمن به کارگردانی هارولد بکر. در نقش مایور جان پاپاس شهردار نیویورک.

1997: دنی براسکو اثر مایک نیوول بر اساس زندگی یک مامور مخفی اف بی آی. در نقش روگریو بنجامین. / وکیل مدافع شیطان به کارگردانی تیلور هکفورد در نقش شیطان (جان میلتون).

1999: خودی یا نفوذی یا محرم راز اثر مایکل مان. در نقش لول برگمن که یک گزارشگر است. / هر یکشنبه موعود به کارگردانی الیور استون. در نقش تونی داماتو مربی فوتبال.

2000: کافه چینی یا قهوه چینی، به کارگردانی آروین براون در نقش هری لوین. / بیخوابی اثر کریستوفر نولان. در نقش وتکتیو ویل دورمر کارآگاهی در تعقیب یک قاتل حرفه ای / سیمونه نوشته و کارگردانی اندرو نیکول در نقش ویکتور تارانسکی.

2002: آدم هایی که می شناسم یا مردمی که میشناسم. در نقش الی وارمن روزنامه نگار نیویورکی.

2003: نوآموز یا تازه کار به کارگردانی راجر دانلدسن. در نقش والتر بورکه مربی سازمان سیا / گیگلی. در نقش استارکمن. / مینی سریال فرشتگان در آمریکا به کارگردانی مایک نیکولز، در نقش روی کوهن که جایزه گلدن گلوب و امی را برایش به ارمغان آورد.

2004: تاجر ونیزی اقتباسی از شیکسپیر، به کارگردانی مایکل ردفورد. در نقش شیلوک که پیش تر از او لارنس الیویر، داستین هافمن و جرج سی اسکات نیز بازی کرده بودند.

2005: دو نفر برای پول یا دو نفر به دنبال پول. در نقش والتر آبرامز.

2007: سیزده یار اوشن.

2008: 88 دقیقه. در نقش دکتر جک گرام. / قتل منصفانه یا قتل عادلانه. در نقش روستر.

2009: تو جک را نمیشناسی / سالومایبه.

2010: مریم مادر مسیح (ع).

 

فهرست منابع

گفت و گو با آل پاچینو، لارنس گرابل، 1979 تا 2005م، ترجمه فرزاد فربد، تهران: کتاب پنجره، 1386.

آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.

نمایش نامه آل پاچینو، نوشته آیرا لوییس.

 

 

 

 اصفهان آن لاین


دانلود آهنگ نوروز من با صدای بابک سعیدی mp3

$
0
0

دانلود ترانه نوروز من با صدای بابک سعیدی

 

این هم متن آهنگ نوروز من، خواننده: بابک سعیدی:

هفت سین خالی از یه سین دیوان حافظ تو بغل

تا که تو از راه نرسی نه شعر می خونم نه غزل

تو باید از راه برسی به مرز و بوم این دیار

تا از حضورت حس کنم رسیده عطر نوبهار

روزی که از راه برسی زمستون از پا در میاد

هفت سین خالی از یه سین سایه دستاتو می خواد

تن پوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه

وقتی که تو کنارمی هر روز نوروز منه

تن پوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه

وقتی که تو کنارمی هر روز نوروز منه هرروز نوروز منه

 

دلم ازت جدا نشد نفس تو رو نفس کشید

یه سال از این دوری گذشت قصه به آخر نرسید

به آرزوی دیدنت هفته به هفته نو شدم

جمله باز می بینمش وعده من شدبه خودم

تو داری از راه می رسی زمستون ازپا در میاد

هفت سین خالی از یه سین سایه دستاتو می خواد

تن پوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه

وقتی که تو کنارمی هر روز نوروز منه

تن پوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه

وقتی که تو کنارمی هرروز نوروز منه

تن پوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه

وقتی که تو کنارمی هر روز نوروز منه

تن پوش تازه بر تن و گم شدنم تو آینه

وقتی که تو کنارمی هرروز نوروز منه هر روز نوروز منه

 اصفهان آن لاین

 

دیدار با استاد دکتر بدیع الله دبیری نژاد

$
0
0

بدیع اله دبیری نژاد نویسنده، ادیب، زبان شناس، پژوهشگر، منتقد، مدرس و مترجم ایرانی به سال 1314 در بندر ترکمن چشم به جهان گشود.

تحصیلات ابتدایی را در بندرترکمن و بندر گز انجام داد. آن گاه به گرگان رفت و پس از دریافت دیپلم به تدریس پرداخت.

به سال 1339 به تهران کوچید و به سال 1342 لیسانس خود را با رتبه اول از دانشسرای عالی در تهران گرفت. پس از این با بورس دولتی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. در دانشگاه سوربن رشته زبان شناسی را پی گرفت تا این که به سال 1344 کارشناسی ارشد زبان شناسی را دریافت کرد و به سال 1347 موفق به دریافت درجه دکترا شد.

از سال 1348 به تدریس در گروه ادبیات دانشگاه اصفهان روی آورد، به سال 1349 سرپرست نشریه دانشکده ادبیات اصفهان بود. او به سال 1357 به مرتبه دانشیاری و به سال 1374 به درجه استادی رسید. دکتر دبیرینژاد به سال 1378 بازنشسته شد.

مقالات او در نشریاتی چون فروهر، یغما، وحید، مجله دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، راهنمای کتاب، هوخت، کیهان اندیشه و ادبستان به چاپ رسیده است.

 

از آثار او است:

فرخی و قصیده داغگاه، اصفهان: مشعل، 1348، 289ص.

کارنامه ساسانیان، اصفهان: ثقفی، 1349.

سبک نثر آثار تاریخی دوره مغول در ایران، اصفهان: مشعل، 1374.

ترجمه شرح کامل مقدمه ترجمان البلاغه.

تاریخچه خطوط اسلامی.

مقایسه واژه های ترکی و جغتایی مغولی در تاریخ جهانگشای جوینی و مثنوی معنوی.

علم حدیث و بازتاب احادیث در ادب فارسی.

مقاله در مجموعه مقالات خط خوش فارسی در کنار مقالات ایرج افشار، علی اکبر جعفری، عباس زمانی، یحیی ذکاء، محسن صبا، حبیب یغمایی، پرویز اذکایی، علی راهجیری، حسن نراقی، بیژن سمندر، محمدحسن سمسار، احمد گلچین معانی، جلیل ضیاء پور، علیقلی اعتمادمقدم، عیسی بهنام، میرعماد حسنی، کرامت رعناحسینی، خسرو زعیمی، منوچهر قدسی، مایل هروی، محمد عبدالله جغتایی، محمد نقشی تبریزی و محمدجعفر جوان، به کوشش حسن نراقی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1387.

مقاله در کنفرانس بزرگداشت باربد، تاجیکستان، 1369.

مقاله در همایش کنگره روابط فرهنگی هند با جهان، هندوستان، 1364.

«نخستین رویاروییهای اعراب با ایرانیان»، ص 165 تا 172، کیهان اندیشه، فروردین و اردیبهشت 1373، ش 53.

«احوال خطوط اسلامی در آغاز قرن چهارم هجری و ظهور ابن مقله»، ص 84 تا 100، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دوره اول، 1348، ش 5.

«خوشنویسی در قرن پنجم هجری و ظهور ابن بواب»، ص 255 تا 264، نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، پاییز و زمستان 1354، ش 16 و 17.

«یاقوت مستعصمی و هنر خوشنویسی»، ص 212 تا 222، نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، تابستان 1355، ش 19.

«حقوق اداری صدر اسلام»، ص 63 تا 74، نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، بهار 1353، ش 10.

«گوشه هایی از فرهنگ و هنر عصر صفوی»، ص 191 تا 211، نشریه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، بهار و تابستان 1357، ش 26 و 27.

«بررسی یک نکته از دستور زبان فارسی»، ص 88 تا 91، یغما، اردیبهشت 1353، ش 308.

«آیت الله محمد سنگلجی»، ص 908 تا 909، وحید، بهمن 1353، ش 134.

«علم الحدیث و نقش مشاهیر علما ایرانی در تدوین احادیث معتبر»، ص 877 تا 884، وحید، آذر 1354، ش 186.

«نفوذ و تاثیر زبان و فرهنگ فارسی در زبانهای دیگر»، ص 567 تا 575، وحید، مهر 1353، ش 130.

«نفوذ و تاثیر زبان و فرهنگ فارسی در جهان»، ص 26 تا 29، هنر و مردم، دی 1350، ش 111.

«جندی شاپور (در جلسات مناظره دانشمندان در جندی شاپور خسرو انوشیروان شخصا شرکت می جست)»، ص 7 تا 9، هنر و مردم، شهریور و مهر 1351، ش 119 و 120.

«سیر خوشنویسی در قرن پنجم هجری و ظهور ابن بواب»، ص 53 تا 57، هنر و مردم، آبان 1351، ش 121.

«سیر فرهنگ در عهد سلجوقیان (چگونه تمدن هنر و فرهنگ ایران به یونان روم شرقی و شمال آفریقا انتشار یافت. به دوران سلجوقیان گاه شماری مخصوص ایرانی به کار گرفته شد و زبان فارسی زبان رسمی دولت گردید)»، ص 69 تا 76، هنر و مردم، بهمن و اسفند 1351، ش 124 و 125.

«دین در دوره ساسانی»، ص 37 تا 42، هنر و مردم، شهریور 1352، ش 131.

«تذکره خوشنویسان مولانا غلام محمد هفت قلمی دهلوی»، ص 37 تا 38، هنر و مردم، آذر 1356، ش 182.

«کتب پهلوی در سه قرن اول هجری»، ص 77 تا 82، هنر و مردم، دی 1356، ش 183.

«سلاجقه و گسترش ادب فارسی»، ص 659 تا 667، وحید، شهریور 1351، ش 105.

«فرهنگ و تمدن ایران در عصر ساسانیان»، ص 863 تا 873، وحید، آبان 1351، ش 107.

«تاریخچه خط ایرانی طی دو هزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران»، ص 388 تا 398، وحید، خرداد 1350، ش 90.

«پادشاهان شاعر»، ص 592 تا 601، وحید، تیر 1350، ش 91.

«ساسانیان و دین زردشت»، ص 1587 تا 1599، وحید، بهمن 1350، ش 98.

«زین قند پارسی که به بنگاله می رود (پیرامون نفوذ و تاثیر شعر حافظ بر ادبیات و فرهنگ شبه قاره هند)»، ص 26 تا 29، ادبستان فرهنگ و هنر، شهریور 1371، ش 33.

«پیرامون حدوث رسم خط و تاریخ فن خوشنویسی (درباره تذکره خوشنویسان غلام محمد هفت قلمی)»، ص 53 تا 53، ادبستان فرهنگ و هنر، آبان 1371، ش 35.

«سلاجقه و گسترش ادب فارسی»، ص 57 تا 60، چشم انداز ارتباطات فرهنگی، تیر و مرداد 1384، ش 17.

«خواجه نصیرالدین توسی دانشمند بزرگ ایرانی، ص 1487 تا 1499، وحید، دی 1350، ش 97.

«دانشمند بزرگ قرن هفتم: خواجه نصیرالدین طوسی»، ص 19 تا 24، هلال، دی 1350، ش 119.

«تاثیر موسیقی و سرودهای ایرانی در سرودها و اشعار عربی»، ص 319 تا 322، هنر، تابستان و پاییز 1374، ش 29.

 

فهرست منابع

گنجینه های علمی دانشگاه اصفهان، دکتر محمدحسین علامت ساز، اصفهان: دانشگاه اصفهان، چاپ اول زمستان 1382، ص 309 تا 313.

کتاب شناسی ملی ایران.

فهرست مقالات فارسی از ایرج افشار.

اعلام اصفهان، سیدمصلح الدین مهدوی، با اضافات غلام رضا نصراللهی، چاپ اول 1387، ج 2، ص 170 تا 171.

شرح حال تخصصی استادان و دانشیاران کشور، ج 3.

 

 اصفهان آن لاین

 

مقباس المصابیح

$
0
0

مقباس المصابیح

در تعقیبات نماز و آثار آن

علامه محمدباقر مجلسی

تصحیح و تحقیق

قاسم ترکی هرچگانی و سیدمصطفی موسوی بخش

اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

چاپ نخست بهار 1390

 

مقباس المصابیح از آثار ارزشمند علامه مجلسی است که در ماه رمضان سال 1096 هجری قمری به نگارش درآمده و بیش از هشتاد نسخه خطی از آن بر جای مانده است.

تصحیح پیش رو بر پایه نسخه خطی موجود در مرکز احیای میراث اسلامی انجام یافته و از دو نسخه مدرسه معمارباشی در تهران و آستانه مقدس حضرت معصومه علیها السلام نیز به عنوان نسخه بدل استفاده شده است.

نسخه موجود در مرکز احیاء میراث اسلامی به دست شیخ ابوطالب در اواخر شعبان سال 1110 هجری قمری کتابت شده است. پس این نسخه را باید در گران بهایی دانست چراکه در زمان حیات علامه مجلسی فراهم آمده است.

نسخه معمارباشی به سال 1114 چند سالی پس از درگذشت علامه مجلسی کتابت شده است. نسخه آستان مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها افتادگی هایی از انجام دارد و بنابراین نمی توان تاریخ دقیقی برای کتابت آن تعیین کرد.

علامه مجلسی کتاب خود را به زبان فارسی نگاشته و آن را به شاه سلیمان صفوی تقدیم داشته است.

مجلسی کتاب خود را مقباس المصابیح نام نهاده چراکه آن را از آثار قدما و به ویژه مصباح الدعاء اقتباس فرموده است.

تفاوت کار علامه با دیگران این است که او منابع خود و اسناد ادعیه را نیز می آورد و از قوت و صحت هریک می گوید تا امتیاز ادعیه را برای ناقدان نمایان کند.

کتاب در ده فصل به سامان رسیده است:

فصل نخست: فضیلت تعقیب و شرایط و آداب آن.

فصل دوم: تعقیبات مستحب بعد از هر نماز.

فصل سوم: تعقیبات مخصوص به نماز ظهر.

فصل چهارم: تعقیبات مخصوص به نماز عصر.

فصل پنجم: تعقیبات مخصوص به نماز مغرب.

فصل ششم: تعقیبات مخصوص به نماز خفتن (عشاء).

فصل هفتم: تعقیبات مخصوص به نماز صبح.

فصل هشتم: فضیلت و کیفیت سجده شکر.

فصل نهم: دعاهایی که در صباح و مسا باید خواند.

فصل دهم: دعاهای مربوط به ساعات روز و دعاهای هر روز که خصوصیت به ساعتی ندارد.

در پایان نیز نام منابع تحقیق و فهرست های فنی به چشم می خورد: آیات، روایات، معصومین و پیامبران، ملائکه، اشخاص، کتاب ها، مکان ها، فرق، مذاهب و طوایف.

 

 

 

 اصفهان آن لاین

دکتر محمد مددپور از فیلسوفان ایرانی

$
0
0

محمدمددپور نویسنده، محقق، مدرس، مترجم، پژوهشگر، فیلسوف و مولف ایرانی به سال 1334 در بندر انزلی چشم به جهان گشود و در چهارم فروردین 1384 در پنجاه سالگی دیده از جهان فروبست.

لیسانس خود را از دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه تهران دریافت کرد و به سال 1364 برای تحصیل راه آلمان را در پیش گرفت. کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته فلسفه در دانشگاه هایدلبرگ پی گرفت و آن گاه فوق لیسانس علوم کتابداری و اطلاع رسانی و اقتصاد را نیز از دانشگاه تهران دریافت کرد.

از سال 1365 در بخش های مختلف دولتی و خصوصی و دانشگاهی ازجمله امور بین الملل و فرهنگی وزارت ارشاد، حوزه هنری و صدا و سیما به مدیریت گروه های علمی و مشورتی روی آورد و به تدریس در دانشگاه شاهد، تربیت مدرس، پژوهشگاه علوم انسانی و جهاد دانشگاهی سرگرم شد.

مددپور منابعی در زمینه فلسفه و هنر اسلامی و غربی را پدید آورد، مبحث حکمت معنوی هنر و تاریخ را در جامعه ایران طرح کرد و به نظریه پردازی در زمینه هنر و فلسفه و انقلاب اسلامی پرداخت.

او با شهید سیدمرتضی آوینی در نشر مجلات سوره حوزه هنری همکاری داشت و از شاگردان سید احمد فردید بود.

وی در اواخر عمر، به عضویت هیات علمی دانشگاه شاهد درآمد. هم چنین مدیر گروه پژوهش هنر دوره فوق لیسانس و دکتری، عضو پژوهشکده اندیشه سیاسی تمدن اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی، مدیر گروه پژوهشی سنت و مدرنیته پژوهشکده فرهنگ و هنر و ارتباطات وزارت ارشاد اسلامی، عضو شورای عالی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی و عضو گروه مدیران فرهنگ سازی طرح تکفا بود.

دکترمددپور مدیریت دفتر مطالعات دینی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی را نیز برعهده داشت.

دو فرزند دختر و دو فرزند پسر و آثاری چند از او به یادگار مانده اند.

دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان، تهران: آرمان نوین، 1378 / تهران: موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، 1381، 562ص.

دیدار بینی.

آشنائی با آرای متفکران درباره هنر، ج 1 (هنر و زیبایی در نظر متفکران شرق)، چاپ دوم، 424ص، رقعی.

آشنائی با آرای متفکران درباره هنر، ج 2 (هنر و زیبائی در نظر متفکران یونان و رم)، 308ص، رقعی. در چهار فصل به هنر و زیبایی در نظر متفکران یونانی و رومی می پردازد.

آشنایی با آرای متفکران درباره هنر، ج 3 و 4 (هنر و زیبایی در نظر متفکران مسیحی و مسلمان).

آشنائی با آرای متفکران درباره هنر، ج 5، چاپ دوم، 636ص، رقعی.

حکمت انسی و زیبایی شناسی عرفانی هنر اسلامی، چاپ دوم، 520ص، رقعی. پژوهشی در حوزه هنر و زیبایی شناسی عرفانی و هنر اسلامی با مضمون هایی همچون حکمت انسی و معرفت شناسی هنر اسلامی، سرآغاز حکمت هنر، هنر حقیقی و حکمت دینی، ادوار هنری، تاریخ هنر اسلامی، هنر اسلامی و غیبت اولیای معصوم، هنر مسیحی بیزانسی و صور مختلف هنر اسلامی.

درآمدی به سیر تفکر معاصر، مبانی نظری اندیشه های جدید غرب از رنسانس تا عصر روشنگری، ویرایش دوم 1379، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 280 ص، رقعی، درآمدی بر مجموعه سیر تفکر معاصر ایران است و در جست وجوی بازاندیشی مبادی فرهنگ غربی از منظر حکمت معنوی تکنیکی تاریخ غیب اندیشانه بر می آید.

فلسفه های پست مدرن غربی و گریز و گذر از مدرنیته، چاپ اول، 200ص، پالتویی، پژوهشی علمی و تخصصی در حوزه فلسفه و هنر است. نویسنده، فلسفه مدرنیته در غرب را در بحران اندیشه می بیند و بر این باور است که گذر از مدرنیته روی داده است و سستی و بی پایگی تمام فلسفه غرب را در گذر از مدرنتیته می توان مشاهده کرد. مددپور در این بخش به دو اندیشمند غربی، هوسول و مارتین هیدگر می پردازد.

حقیقت و هنر دینی، چاپ دوم، 426ص، رقعی. بررسی حقیقت و هنر دینی با نگاهی به مبانی نظری هنر، شعر، ادبیات و هنرهای تجسمی دینی. آن چه در این کتاب آمده مراتب و ذات هنر متعالی است، که محدودیت صامت خیال بشری و فقر آن را در عالم کنونی، باز می نماید.

بحران نیهیلیسم فکری و هنری نیچه.

حقیقت و نسبت آن با هنر.

دین و سینما، چاپ اول، 336ص، رقعی، مبانی صوری و معنوی سینمای دین، حکمت معنوی سینما، توهم شبه فلسفی یا تحلیل سینمایی، انکشاف عالم دین در جهان سینما و سینمای حاتمی در مقام محاکات مورد توجه نویسنده بوده است.

تجدد و دین زدایی در فرهنگ و هنر منور الفکری ایران از آغاز پیدائی تا پایان عصر قاجار، 1373، تهران: دانشگاه شاهد، 423 ص / تهران: سالکان، 1372، 378 ص.

تجلی حقیقت در ساحت هنر: چند گفتگو و مقاله در باب هنر، 1372، تهران: برگ، 211 ص.

تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی، 1374، تهران: امیرکبیر، 286 ص / چاپ دوم 1380.

تفکری دیگر: گفتگوی اشپیگل با مارتین هیدگر با سه مقاله دیگر، 1374، تهران: مرکز مطالعات شرقی فرهنگ و هنر، 152 ص / 1378، تهران: فرهنگسرای اندیشه، 152ص.

«ترجمه گفت و گوی مارتین هیدگر با مجله اشپیگل»، 1350، فرهنگ و زندگی.

ترجمه الصین و فنون الاسلام اثر زکی محمدحسن، با نام چین و هنرهای اسلامی، 1379، تهران: وزارت آموزش و پرورش، معاونت پژوهشی، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 114 ص.

حکمت دینی و یونان زدگی در عالم اسلامی از آغاز تا عصر ابن خلدون، 1375، تهران: مرکز مطالعات شرقی فرهنگ و هنر، 745 + 20 ص / 1378، تهران: فرهنگسرای اندیشه، 745 + 20 ص / 1379، تهران: وزارت آموزش و پرورش، معاونت پرورشی، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 760 ص.

حکمت معنوی هنر اسلامی، 1380، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 488 ص.

حکمت معنوی و ساحت هنر: تاملاتی در زمینه سیر هنر در ادوار تاریخی، 1371، تهران: سازمان تبلیغات اسومی، حوزه هنری، 296 ص / چاپ دوم 1377.

حکمت معنوی و ساخت هنر: سیر تاریخ معنوی هنر، 1381، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 512 ص.

حکمت و فلسفه هنر: نظری به مبانی هنر، شعر، ادبیات و هنرهای تجسمی، 1380، تهران: وزارت آموزش و پرورش، معاونت پرورشی، موسسه فرهنگی منادی تربیت: 340 ص.

خودآگاهی تاریخی (مجموعه مقالات)، 1372، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری. دفتر مطالعات دینی و هنری، 297 ص / ویرایش دوم 1380، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، پنج جلد. ج 1 مبانی نظری تاریخ و فرهنگ. ج 2 تفکر معنوی آماده گر در غرب و شرق. ج 3 تجدد و سنت. ج 4 اسلام و اندیشه مدرن. ج 5 ماهیت تکنولوژی و هنر تکنولوژیک: نظری به تکنولوژی اطلاعات.

درآمدی به تکنولوژی اطلاعات، 1372، تهران: وزارت آموزش و پرورش، اداره کل فرهنگی هنری، انتشارات تربیت، 90 ص / چاپ دوم 1375.

دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان: مجموعه گفتارهایی از استاد احمد فردید (ره)، مقدمه، تدوین، تصحیح و تحشیه محمد مددپور، مقاله حکمت انسی و علم الاسماء تاریخی، تفصیل بعد از اجمال محمد مددپور، 1378، تهران: آرمان نوین، 559ص / 1381، تهران: موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر، 562 ص.

دیداربینی: معرفت شناسی باطنی و منطق تاویل، 1381، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 268 ص.

روح القوانین به انضمام درآمدی بر روح القوانین، منتسکیو، ترجمه و نگارش علی اکبر مهتدی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد مددپور، ویرایش دوم 1370، تهران: امیرکبیر، 2 ج (1135 ص).

سیر حکمت و هنر مسیحی، از عصر ایمان تا عصر خرد (عصر خرد)، 1381، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، سوره مهر، 2 ج، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، مرکز مطالعات دینی هنر، 410ص، رقعی. به تحولات کلیسای مسیحی در ادوار تاریخی بر پایه سه دوره پاگانیسم یونانی - روحی ماتئیسم قرون وسطی و اومانیسم جدید پرداخته است.

سیر حکمت و هنر مسیحی، از عصر ایمان تا عصر خرد (عصر ایمان). دوره سوم حکمت و هنر مسیحی را بررسی کرده است. این کتاب دربرگیرنده شش فصل است با این عنوان ها تحولات سیاسی اومانیستی، تحولات علمی، اعتقادی، اومانیستی و تحولات جدید هنری.

سیر تفکر معاصر، 1372، تهران: تربیت، 5 ج: ج 1 زمینه های تجدد و دین زدایی در ایران. ج 2 تجدد و اصلاح دین در اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی. ج 3 تجدد و دین زدایی در اندیشه های میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا عبدالرحیم طالبوف. ج 4 تجدد و دین زدایی در اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده. ج 5 تجدد و دین زدایی در اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی.

سیر تفکر معاصر در ایران، کتاب اول زمینه های تجدد و دین زدایی، ویرایش دوم 1379، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 264 ص. مجموعه تاریخ معاصر و مبانی نظری آن (2). چاپ دوم، 304ص، رقعی. جلد نخست از مجموعه کتاب های مطالعات انتقادی در حوزه تفکر معاصر که در دو باب و نه فصل گردآوری شده است. غرب زدگی در فرهنگ شرق و غرب، مبانی فرهنگ و هنر شرق و غرب، پیدایی منورالفکری، سکولار و روشنفکری دینی، شعر و ادب دنیای نفسانی و غرب زدگی از موضوعات این کتاب است.

سیر تفکر معاصر در ایران، کتاب دوم تجدد و دین زدایی در اندیشه منور الفکری سکولر و روشنفکری دینی، ویرایش دوم 1379، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 328 ص. در بیست و پنج فصل و چهار باب و 712 صفحه گردآوری شده است. زمینه های تجدد و دین زدایی در ایران، نخستین متفکران جدید ایران، تجدد و اصلاح دین در اندیشه سیدجمال الدین اسدآبادی، تجدد و دین زدایی در اندیشه های میرزا ملکم خان نظام الدوله از موضوعات این کتاب است.

سیر تفکر معاصر، ج 3، چاپ دوم، 576ص، رقعی، در ده فصل و 576 صفحه نگاشته آمده است. نقد اندیشه های آخوندزاده، اصلاح دین از طریق تمثیلات، اصلاح دین از طریق تغییر الفبای اسلام، از طریق پروتستانیسم اسلامی و مبانی پروتستانیسم در اصول عقاید اسلام ازجمله مطالب این کتاب به شمار می رود.

سیر تفکر معاصر در ایران کتاب پنجم، تجدد و اصلاح دین در اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی، میرزا ملکم خان ...، ویرایش دوم 1379، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 360 ص.

سیر تفکر معاصر در ایران، کتاب چهارم تجدد و دین زدایی در اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده، ویرایش دوم 1379، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 528 ص.

سیر تفکر معاصر در ایران، آغاز تجدد، دین زدایی و غربزدگی در هنر سنتی، ویرایش دوم 1379، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 271 ص. مجموعه تاریخ معاصر و مبانی نظری آن (4).

سیر فرهنگ و ادب در ادوار تاریخی، 1378، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، 150 ص.

سیر و سلوک سینمایی: تاملاتی در باب سینمای دینی، 1373، تهران: برگ، 144 ص. چاپ سوم 1376 / 1380، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 3 ج: ج 1 سینمای دینی جهان و ایران، ج 2 سینمای دینی و هنر اشراقی شهید آوینی.

سینمای اشراقی، حقیقت در نظر شهید آوینی، چاپ اول 1377، تهران: بنیاد سینمایی فارابی، 246ص، رقعی. بررسی اجمالی سینمای دینی و هنر اشراقی شهید آوینی است که با نظر به عکاسی اشراقی در یک مقدمه و پنج فصل فراهم آمده است.

شیخ اکبر: نظری اجمالی به سیر و سلوک و آراء محیی الدین ابن عربی، 1375، تهران: مرکز مطالعات شرقی فرهنگ و هنر، 95 ص / چاپ دوم با عنوان شیخ اکبر: نظری اجمالی به سیر و سلوک و حیات معنوی محیی الدین ابن عربی، 1380، تهران: وزارت آموزش و پرورش، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 136 ص.

کلیسای مسیح در ادوار تاریخی: با ملاحظاتی در زمینه های پیدایی الهیات رهایی بخش در عصر بحران فرهنگ جدید، 1377، اصفهان: نشر پرسش، 154 ص.

گریز از یکسان سازی جهانی، اندیشه روزمرگی یا تفکر آرمانشهری: تاملاتی در باب انقلاب معنوی در جهان مدرن نقد تئوری ...، 1380، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، سوره مهر، 104 ص.

ماهیت تکنولوژی و هنر تکنولوژیک: نظری به تکنولوژی اطلاعات، 1380، تهران: وزارت آموزش و پرورش، معاونت پژوهشی، موسسه فرهنگی منادی تربیت، 216 ص / چاپ دوم 1381، 236ص، رقعی. در یک مقدمه، چهار فصل و کلام آخر به صورت نظری به ماهیت تکنولوژی و هنر تکنولوژیک می پردازد که نظری است در حوزه تکنولوژی اطلاعات. نویسنده به روی دو راه تکنیکی و معنوی فرا روی ما بحث می کند.

مبانی اندیشه های اجتماعی غرب از رنسانس تا عصر منتسکیو، 1372، تهران: وزارت آموزش و پرورش، اداره کل فرهنگی و هنری، انتشارات تربیت، 263 ص.

سخنرانی در همایش های مختلف ملی و بین المللی.

دایرة المعارف هنر اسلامی.

مقاله ها در موضوع تاریخ تفکر و فلسفه و حکمت و عرفان جهت روشنگری مفاهیم پایه تکنولوژی اطلاعات در سطح ملی، در باب مبانی توسعه و نقش مفاهیم پایه ای توسعه از منظر تعامل فناوری نوین ارتباطات و اطلاعات و تحولات اقتصادی اجتماعی، سیاسی فرهنگی برای توسعه کاربرد فناوری ارتباطات و اطلاعات شورای عالی اطلاع رسانی با عنوان هایی همچون حکمت معنوی و ساحت هنر و سیر حکمت و هنر مسیحی، سیر ادواری فرهنگ و ادب، سیر تفکر معاصر در ایران، آشنایی با آرای متفکران درباره هنر، شیخ اکبر، حکمت دینی و یونان زدگی از آغاز تا عصر ابن خلدون، حکمت انسی و زیبایی شناسی هنر اسلامی، انقلاب اسلامی و نظریه پایان تاریخ و گریز از یکسان سازی جهانی به روزمرگی یا فضای آرمان شهری.

 

فهرست منابع

اشراق هنر، جمعی از نویسندگان، چاپ دوم، مجموعه مقالات همایش حکمت معنوی و فلسفه هنر در تبیین اندیشه های دکتر مددپور.

کتاب شناسی ملی ایران.

دیدار با فیلسوفان ایرانی، نوشته محمدرضا زادهوش.

 

 

 اصفهان آن لاین

فیلم های وودی آلن

$
0
0

آلن استوارت کانیگزبرگ مشهور به وودی آلن کمدین، طنزپرداز، موسیقیدان، نویسنده، نوازنده ساکسیفون، نمایش نامه نویس، فیلم نامه نویس، بازیگر و کارگردان مولف سینما و تلویزیون در یکم ماه دسامبر سال 1935 میلادی در بروکلین نیویورک در آمریکا چشم به جهان گشود.

از کودکی عاشق سینما شد و فیلم های زیادی را بلعید. پانزده ساله بود که به طنزپردازی در مطبوعات روی آورد و نام مستعار وودی آلن را برای خود برگزید. پس از این در کلاس های فیلم سازی ثبت نام کرد.

وی فعالیت هنری را با نگارش متن های طنز برای مجریان آغاز کرد و سپس خود به اجرای طنزهایش پرداخت. به سال 1956 با خانم هارلین روزن پیمان زناشویی بست. پس از مدتی چند برنامه تلویزیونی نوشت ولی کار برای تلویزیون را بی ارزش یافت و به نقاشی روی شن مانند کرد.

از سال 1960 وارد عرصه بازیگری شد. به سال 1962 از روزن جدا شد و به سال 1966 با لوییز لسر ازدواج کرد. این ازدواج نیز سه سال بعد به جدایی انجامید. پس از این با میا فارو پیمان زناشویی بست که چندان با دوام نبود. او به سال 1997 با سون یی پروین دخترخوانده میا فارو ازدواج کرد.

در این سال ها چند نمایش نامه به نگارش درآورد: دوباره بزن سام، آب را ننوش، پرسش، خدا، لامپ معلق و مرگ در می زند. هم چنین مطالبی برای نشریات نیویورکر، نیوریپابلیک و پلی بوی فرستاد.

نخستین فیلمنامه او تازه چه خبر پیشی بود. نخستین فیلمی که کارگردانی کرد چه خبرها سوسن پلنگی نام داشت که فیلمی ژاپنی بود و او آن را با گفتار خنده داری دوبله کرد. از آن زمان تاکنون توازن، اعتماد به نفس و عصبیت موجود در صدای او با شنونده به خوبی ارتباط برقرار می کند، به همین دلیل بهتر است آثار او به صورت زیرنویس دیده شود تا صدای خود او به گوش برسد نه صدای دوبلر.

او همواره دوست داشت آن چه را به قلم درآورده است خود کارگردانی کند، نخستین فیلمی که به معنای رایج کارگردانی کرد پولو بردار و در رو نام گرفت. او آن قدر شوق داشت که به هنگام اصلاح، سر بینی اش را برید، جای این زخم به خوبی در فیلم دیده می شود.

سپس در فیلم دوباره بزنش سام بازی کرد. چهار سال بعد نخستین نقش اصلی خود را در فیلم بدل به اجرا درآورد.

به سال 1977 با فیلم آنی هال، دوره تازه و مهمی در کار خود را آغاز کرد و اسکار بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم را گرفت.

پس از آن خطر جذب شدن تماشاگران را دریافت، و فهمید که مردم به پرسونای او توجه دارند نه خود او. بنابراین خود را به عنوان هنرپیشه کنار کشید و از ژانر کمدی فاصله گرفت. آن گاه که طرفدارانش دفع شدند! با کمدی های جدی تری بازگشت و نبوغ هنری خود را از کلیشه ای شدن نجات بخشید.

آثار بعدی وودی آشکارا به سمت زندگی نامه خودنوشت رفت.

او حساسیت های خاص خود را دارد، دوست دارد همچون چاپلین، کمدی هایی بسازد که تراژدی نیز هستند. گاه می شود که پس از تدوین به نقطه صفر بازگردد، بازیگران را فرابخواند و نیمی از فیلم را دوباره تصویربرداری کند و گاه بازیگران را هم تعویض می کند. آلن به گریم علاقه ای ندارد و همان گونه که هست بازی می کند، وی در بیش از پانزده فیلم نیز نقش خودش را بازی کرده است.

فیلم های وودی آلن تا کنون به جوایزی بسیاری دست یافته است، ازجمله دو سوم آثار او نامزد دریافت اسکار بوده اند، بنابراین دریافت اسکار برایش جذابیتی ندارد.

امروزه بازی او در نقش آدم نق و نقو و دست و پاچلفتی، طرفداران زیادی دارد. وی از معدود کسانی است که در هر سه زمینه فیلم نامه نویسی، بازیگری و کارگردانی شهرت دارد. همگی فیلم هایی که به دست او ساخته شده با فیلم نامه خود او بوده و خود نیز در بسیاری از آن ها بازی کرده است.

آثار او افزون بر موفقیت در گیشه، از ارزش های هنری نیز برخوردارند.

آلن هر اثر خود را با نگرش ویژه ای می آفریند و هیچ یک از داستان های پیشین او دنباله دار نمی شوند. البته گاه مصالح فیلم های پیشین خود را دست مایه ساخت فیلم تازه ای می کند ولی صحنه ای را می آفریند که به هیچ روی خسته نمی شویم و با دیدن آن ها احساس نمی کنیم وقتمان تلف شده است. او استاد مبهوت کردن تماشاگران است، حال در یک فیلم جنایی باشد یا در یک کمدی عاشقانه.

یکی از موضوعات مورد علاقه آلن، تظاهر آدم ها و نشان دادن صداقت های جعلی است، چیزی که مردم آن را واقعیت می پندارند.

دیگر دغدغه آلن، نویسندگان، خلاقیت و شیوه آفرینش آن ها است. معمولا یکی از شخصیت های فیلم او، راوی داستان است، درون شخصیت ها کاویده می شود و این گونه تضادها را به بیننده می نمایاند. با دیدن مجموعه آثار وی به این می رسیم که مرگ اجتناب ناپذیر است و عشق قابل پیش بینی نیست، پس باید دم را غنیمت شمرد و از زندگی لذت برد.

تنش وودی آلن با والدین، جامعه، زنان، خدا و مذهب و سرانجام با تماشاگران در تمام فیلم های او به چشم می خورد.

 

مجموعه آثار وودی آلن

آثاری که از او در خاطرم مانده است:

1965: تازه چه خبر پیشی؟ (کارگردان و بازیگر). در نقش ویکتور شاکاپوپولیس.

1966: چه خبرها سوسن ببری؟ یا چه خبرها سوسن پلنگی یا چی شده تایگر لی لی؟ (مجری، تهیه کننده، نویسنده و کارگردان).

1967: کازینو رویال (کارگردان و بازیگر). در نقش دکتر نو یا جیمی باند.

1969: آب را نخورید (کارگردان) / کمدی پولو بردار و در رو یا پول را بردار و فرار کن (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش ویرجیل استارک ول.

1971: مردان بحران: سرگذشت هاروی والینجر (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش هاروی والینجر در انتقاد به هنری کیسینجر. / موزها (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش فیلدینگ ملیش که رییس جمهور سن مارکو می شود.

1972: دوباره بزنش سام (کارگردان و بازیگر) در نقش آلن فلیکس. / آنچه همیشه می خواستید درباره سکس بدانید ولی می ترسیدید بپرسید یا آنچه می خواستی درباره سکس بدانی ولی از پرسیدن آن می ترسیدی (بازیگر، نویسنده و کارگردان) در هفت اپیزود بر اساس کتابی از دکتر دیوید روبن. در چهار نقش: دلقک، فابریزیو، ویکتور شاکاپوپولیس، اسپرم شماره یک.

1973: کمدی خوابیده یا خوابگرد (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش مایلز مونرو. در فرانسه با نام وودی آلن و خرگوش ها اکران شد.

1975: عشق و مرگ (بازیگر، نویسنده و کارگردان) درباره مرگ اندیشی و حمله ناپلئون به روسیه با تاثیر از آثار داستایفسکی و تولستوی. در نقش بوریس گروشنکو.

1976: جبهه (بازیگر). در نقش هاوارد پرینس / بدل (بازیگر)، به کارگردانی مارتین ریت، در نقش دلالی به نام هاوارد پرینس.

1977: آنی هال (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش الوی سینگر. در آلمان به نام شهر روان رنجور اکران شد.

1978: صحنه های داخلی (نویسنده و کارگردان)، یک درام خانوادگی چخوفی تلخ و متفاوت ترین اثر در میان کارهای آلن. آلن از این فیلم به بعد دریافت که یک موسیقی را در پس زمینه ضبط کند تا تدوینگر بر پایه ضرباهنگ آن به تدوین بپردازد. این موسیقی ممکن است در جاهایی فیلم را از ساخت موسیقی نیز بی نیاز کند.

1979: منهتن (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش آیزک دیویس.

1980: خاطرات اکلیلی یا خاطرات استار داست (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش سندی بیتس فیلمساز مشهوری که دیگر نمی خواهد فیلم خنده دار بسازد و به درام هایی روی می آورد که بر واقعیت های دردناک زندگی تمرکز دارند. ترکیب پیچیده ای از فلش بک و فانتزی. دیالوگ به یادماندنی: برای شماها من یه کافرم ولی واسه خدا یه حریف باوفا هستم / به وودی آلن، از اروپا با عشق (بازیگر). در نقش خودش. دیالوگ ماندگار: من نمی خوام با کارم به جاودانگی برسم، می خوام با نمردن به اون دست پیدا کنم.

1982: کمدی سکسی نیمه شب تابستانی (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش اندرو.

1983: زلیگ (بازیگر، نویسنده و کارگردان) درباره روانشناسی رنگ برنگ شدن و تلون مزاج. در نقش لئونارد زلیگ کسی که همچون آفتاب پرست خود را به شکل دیگران درمی آورد تا مورد تایید آن ها قرار گیرد و به مایه سرگرمی مردم تبدیل می شود. فلچر مداوای او را برعهده می گیرد و زلیگ شکل و شمایل یک روان شناس را می یابد. فلچر می گوید من یک دروغ گو هستم و این گونه ابتکار عمل را در دست می گیرد. زلیگ به نامزدی دکتر یودورا فلچر در می آید، با عشق نجات می یابد و معالجه می شود ولی او تنها دمدمی مزاج نیست، مردم جامعه نیز همین گونه اند و آرای اجتماعی ثباتی ندارد. زمانی او را دوست دارند و مدتی بعد از او متنفر می شوند. رسانه ها به وی حمله می کنند، او به ناچار به آلمان می گریزد و به فاشیست ها در حلقه مرکزی رایش سوم می پیوندد. ازدواج موفق فلچر و زلیگ یک نمونه نادر در فیلم های آلن به شمار می رود. این فیلم در عصر جاز صحنه پردازی شده یعنی درست پس از عصر ویکتوریا. جان مورتوم بلوم، مورخ خیالی فیلم، حقایق تاریخی را بازگو نمی کند ولی در عوض حقایق روان شناختی آن دوره را شرح می دهد. دیالوگ های ماندگار: روشن فکرها مثل مافیا هستند؛ فقط از بین خودشون آدم می کشند!؛ وقتی مثل بقیه باشی در امانی.

1984: دنی رز برادوی (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش دنی رز.

1985: رز بنفش قاهره یا رز ارغوانی قاهره (نویسنده و کارگردان).

1985: پنجاه سال فعالیت! (بازیگر). در نقش خودش. / کمدی عاشقانه هانا و خواهرانش (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش میکی سکس. برنده اسکار.

1987: روزگار رادیو یا روزهای رادیو (بازیگر، نویسنده، کارگردان و گوینده) / سپتامبر (نویسنده و کارگردان). دیالوگ ماندگار: زندگی فقط دو رویه داره، هراس و فلاکت. همش همینه. باید خوش حال باشی که بدبختی / شاهلیر (بازیگر) ساخته گدار. در نقش آقای بیگانه.

1988: زنی دیگر (نویسنده و کارگردان). / هتل ترمینوس: کلاوس باربی، روز و روزگار او (تهیه کننده).

1989: یک اپیزود از داستان های نیویورکی: تباهی ادیپ (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش شلدون میلز، دو اپیزود دیگر را مارتین اسکورسیزی و فرانسیس فورد کاپوئلا ساخته اند / جنایت و جنحه یا جرم ها و بزهکاری ها (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش کلیف استرن.

1990: آلیس (نویسنده و کارگردان).

1991: صحنه هایی از مرکز خرید (بازیگر) ساخته پل مازورسکی. در نقش نیک فایفر.

1992: سایه ها و مه (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش کلاینمن. بر پایه نمایش نامه مرگ نوشته خودش. دیالوگ ماندگار: من از مردن نمی ترسم... فقط می خوام موقعش که شد اون جا باشم / زن و شوهرها یا شوهران و زنان (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش گیب رات. از ظریف ترین آثار آلن.

1993: قصه جنایی منهتن یا معمای قتل در منهتن (بازیگر، نویسنده و کارگردان) به سبک فیلم های نوآر. در نقش لری لیپتون.

1994: گلوله ها بر فراز برادوی (نویسنده و کارگردان). / آب را نخورید (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش والتر هولاندر.

1995: پسران آفتاب (بازیگر). در نقش ال لوییس. / کمدی رمانتیک آفرودیت توانمند یا آفرودیت توانا (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش لنی.

1996: همه می گویند دوستت دارم (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش جو برلین.

1997: شالوده شکنی هری یا ساختارشکنی هری (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش هری بلاک.8 / پیران آفتاب (بازیگر). در نقش ال لوییس. / بلور مرد وحشی (بازیگر). در نقش خودش.

1998: صد سال بنیاد فیلم آمریکا... صد فیلم (بازیگر). در نقش خودش. / چهره مشهور یا شهرت (نویسنده و کارگردان)، با حضور لئوناردو دی کاپریو در نقش براندن دارو. / بازیکنها (بازیگر). در نقش مدیر گزینش. / مورچه ها. صدای او در نقش زد.

1999: شیرین و پست یا شیرین و باحال (بازیگر، نویسنده، کارگردان و گوینده).

2000: مرد شرکتی (بازیگر). در نقش سفیر آمریکا. / فیلم کمدی دزدهای خرده پا (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش ری وینکلر. پرفروش ترین فیلم وودی آلن / نور همدم من است (بازیگر). در نقش خودش. / جمع کردن شکسته ها (بازیگر). در نقش تکس کراولی.

2001: کمدی عاشقانه نفرین عقرب یشمی (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش سی دبلیو بریگز. با عنوان نفرین عقرب به فارسی دوبله شد. تنها فیلم آلن که پس از انقلاب به فارسی دوبله شد و تنها فیلم آلن که در ویدئو کلوپ ها موجود است. / صداها از شهری که دوست دارم (نویسنده و کارگردان). / استنلی کوبریک: زندگی به روایت تصویر (بازیگر). در نقش خودش. / کنسرت برای نیویورک (بازیگر). در نقش خودش.

2002: وودی آلن: زندگی با فیلم (بازیگر). در نقش خودش / جادوی فلینی (بازیگر). در نقش خودش. / پایان هالیوودی (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش ول وکسمن.

2003: صدسال امید و شوخ طبعی (بازیگر). در نقش خودش. / چیزی غیر از این یا چیزی دیگر (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش دیوید دابل. با فیلمبرداری فیلمبردار ایرانی داریوش خنجی / چارلی: زندگی و هنر چارلی چاپلین (بازیگر). در نقش خودش.

2004: فرانسوا تروفو، یک زندگینامه (بازیگر). در نقش خودش. / ملیندا و ملیندا (نویسنده و کارگردان).

2005: بالاد گرینیچ ویلج (بازیگر). در نقش خودش. / غیر خودی (بازیگر). در نقش خودش. / امتیاز نهایی (نویسنده و کارگردان).

2006: خبر داغ (بازیگر، نویسنده و کارگردان). در نقش سید واترمن. / خانه (بازیگر). در نقش خودش.

2007: رویای کاساندرا (نویسنده و کارگردان).

2008: ویکی کریستینا بارسلونا (نویسنده و کارگردان).

2009: هر کاری که جواب می دهد (نویسنده و کارگردان).

2011: نیمه شب در پاریس (نویسنده و کارگردان)، برنده اسکار.

 

فهرست منابع

وودی آلن، نوشته مارتین فیتزجرالد، ترجمه مژگان محمد، تهران: کتاب آوند دانش، چاپ اول 1382.

همه می گویند دوستت دارم، وودی آلن در آینه سه فیلم (آنی هال، استارداست و زلیگ)، ریچارد ال مودی، ترجمه شعله آذر، به ویرایش محسن آزرم، تهران: چشمه، چاپ نخست، بهار 1390.

آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.

زندگی و آثار وودی آلن، نوشته سام پی گیرگیس، ترجمه فاطمه محمودی نژاد، تهران: نارنج، 1378.

وودی آلن از زبان وودی آلن، در گفت و گویی با ستیک بیورکمان، ترجمه هوشنگ حسامی، تهران: نشر ایران، 1377.

وودی آلن به روایت وودی آلن، استیگ بیورکمان، ترجمه شهره شعشعانی، تهران: فرزان روز، 1380.

طنزهای وودی آلن، ترجمه محمود مشرف آزاد تهرانی، تهران: ماه ریز 1381.

بازنده همه چیز را می برد: هنر کمیک وودی آلن.

مانهاتان، نوشته وودی آلن، ترجمه مسعود اوحدی، تهران: الست فردا، 1380.

کنت دراکولا، نوشته وودی آلن، ترجمه احسان نوروزی، تهران: نیلا، 1382.

بی حساب، نوشته وودی آلن، 1971.

بی بال و پر، نوشته وودی آلن، 1975.

عوارض جانبی، نوشته وودی آلن، 1980.

فیلمنامه آنی هال، ترجمه مژگان محمد، تهران: نی، 1380.

فیلمنامه رز ارغوانی قاهره، ترجمه شهرزاد بارفروش، تهران: نی، 1380.

کنت دارکولا و داستانهای دیگر، نوشته وودی آلن، ترجمه احسان نوروزی.

نمایشنامه مرگ در می زند، نوشته وودی آلن، ترجمه هوشنگ حسامی، تهران: تجربه، 1376.

نمایشنامه مرگ، نوشته وودی آلن، ترجمه بهروز تورانی، چاپ خانه رشدیه، خرداد 1360.

دوباره اون آهنگو بزن سم، نوشته وودی آلن، ترجمه بهرنگ رجبی، تهران: چشمه.

از این آب ننوشید، نوشته وودی آلن، ترجمه بهرنگ رجبی، تهران: چشمه.

فلوسی، نوشته وودی آلن، ترجمه صفدر تقی زاده، مجله آدینه، ش 39، آذر 1368.

 

 اصفهان آن لاین

 

دانلود آهنگ نوروز با صدای لیلا فروهر

$
0
0

دانلود نوروز از آهنگهای لیلا فروهر

http://www.bisheh.com/Group.aspx?GroupID=383&PostID=36907

 

 

این هم متن زیبای آهنگ نوروز:

 

باز آمد باد صبح و بوی نوروز

به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال

همایون بادت این روز و همه روز

عاشقان ای عاشقان مژده عید آورده ام

عاشقان ای عاشقان مژده عید سعید آورده ام

عاشقان ای عاشقان از باغ سبز آسمان

ارمغان، عشق و امید آورده ام، ارمغان، عشق و امید آورده ام

عاشقان نوروزتان پیروز باد

عاشقان هر روزتان نوروز باد

عاشقان خورشید و ماه بختتان

چون چراغ عشق جان افروز باد

کامتان شیرین و رنگین خوانتان

عاشقان دست منو دامانتان

با سحرخیزان و گلریزان صبح

شادی دل ها نوید آورده ام

از بهاران در زمستان سیاه

مژده صبح سپید آورده ام

عاشقان نوروزتان پیروز باد

عاشقان هر روزتان نوروز باد

عاشقان خورشید و ماه بختتان

چون چراغ عشق جان افروز باد

کامتان شیرین و رنگین خوانتان

عاشقان دست منو دامانتان

نام آزادی به سنگی جسته ام

این نشان از آن شهید آورده ام

قفل در قفل است اگر این روزگار این روزگار

خوشه خوشه من کلید آورده ام

بی قراران را قرار جان و دل

نا امیدان را امید آورده ام

عاشقان ایرانمان جاوید باد

بر سرش گلسایه از خورشید باد

عاشقان تا جاودان در زندگی

کاروان سالار ما امید باد

صد درود و صد سلام از عاشقان

بر تو ایران، بر تو ایران، بر تو ایران همیشه جاودان

 

 

اس ام اس عاشقانه، باحال و زیبا برای تبریک نوروز

پیام تبریکهای اهورایی و آریایی برای نوروز

انواع متن تبریک عید نوروز

پیامک تبریک سال جدید و نوروز 91

متنهای عاشقانه برای تبریک عید نوروز، پیام تبریکهای عشقولانه

پیام تبریک رسمی برای عید نوروز

پیام تبریک عید نوروز و سال نو به شعر

پیامک تبریک عید نوروز 1391 و سال نو عیدتان مبارک نوروزتان مبارک

کارت پستال ایرانی برای تبریک عید نوروز

نوروز 2571 با سعدی شیرازی

بهار و عید نوروز در رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری

شادباش نوروزی با حافظ شیرازی

هفت سین و تبریک عید نوروز با دیوان خواجه حافظ شیرازی

جملات و سخنان دکتر شریعتی درباره نوروز

خانه تکانی و عید نوروز با مهدی اخوان ثالث

نوروز با فریدون مشیری: نرم نرمک می رسد اینک بهار

نوروز در زمستان از دیوان اشعار احمد شاملو

هان ای بهار: نوروز با دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

شعر پروفسور سیدحسن امین درباره تحویل سال

داستان خودمونی عمو نوروز به شعر، از ترانه های نوروزی

ترجمه یا مقلب القلوب و الابصار (دعای تحویل سال)

معنی سفره هفت سین یا هفت شین در کردستان

جشن عید نوروز در آیین زرتشت از دکتر کورش نیکنام

اعمال نوروز از نگاه اسلام

آیین نوروز در افغانستان امروز

آیین های عید نوروز و آغاز بهار

تزیین سفره هفت سین و جشن نوروز باستان در اسلام و شیعه

هفت سین سفره زندگیتان باشد

ماهی قرمز جزیی از نوروز و سفره هفت سین است

خانه تکانی از مراسم نوروز باستانی

هفت سین در ایران باستان

شعر حاجی فیروز از اشعار نوروز باستانی

شعر عمو نوروز از فروغ شاملو با صدای شهیار قنبری

عمونوروز و حاجی فیروز

نوروز چه روزی است؟

تاریخچه سیزده بدر و روز طبیعت (سیزده به در)

 

 

 اصفهان آن لاین

دیدار با علی درخشی

$
0
0

علی درخشی کاریکاتوریست، طنزپرداز، کارتونیست، انیماتور، طراح، تصویرگر، گرافیست و هنرمند ایرانی به سال 1355 در تهران چشم به جهان گشود.

در آن فضای بی رمق و خاکستری و جنگ زده با کتاب های تن تن به دنیای رنگ و هیجان پای گذاشت.

کاریکاتورهای جواد علی زاده وی را هول داد و به یکی از اصلی ترین منابع الهام تبدیل شد به گونه ای که بعدها گفت: دو سبک وجود دارد، سبک جواد علی زاده و غیر علی زاده.

از کاریکاتوریست های ترک نیز تاثیر بسیار گرفت. پس از این با آثار علی جهانشاهی آشنا شد و دریافت که می توان به جز غول تورم، شیری را در غاری کشید که دارد تزریق می کند.

فعالیت هنری خود را از سال 1369 با طراحی کاریکاتور و طنزنویسی آغاز کرد.

رشته گرافیک را در دانشگاه آزاد اسلامی پی گرفت و کاریکاتورهای خود را در مجله طنز و کاریکاتور به چاپ سپرد.

وی در جشنواره های ملی و بین المللی ازجمله پنجمین دوسالانه کاریکاتور تهران حضور داشت و جوایزی را به دست آورد.

هم چنین در مسابقه اینترنتی بین المللی فوت نت عضو هیات داوران بود.

پس از این، شرکت سیاره نارنگی را پایه گذاری کرد که سی انیماتور در آن به فعالیت پرداختند.

انیمیشین قند عسل یکی از آثار درخشی است.

انیمیشین دنباله دار حیات وحش ساخته او توانست جوایزی را از جشنواره آیاک چین و هفتمین جشنواره پویانمایی به چنگ آورد.

 

از او می پرسم: چه شد که به فکر ساخت حیات وحش افتادی؟ متن این انیمیشین ها چگونه به ذهنت می رسد؟

از کودکی به دنیای حیوانات علاقه داشتم، من اگر چند بار به دنیا بیایم یک بارش را حتما زیست شناسی می خوانم. خودم را شاخه ای از حیوانات می دانم، ما ذهنمان به گونه ای شده که می تواند استدلال کند، رفتارهای ساده شده ما در حیوانات دیده می شود. من همیشه یک حیوان در خانه نگه داری می کنم، سگ، طوطی و یا گربه. ناظر کیفی این پروژه نیز گربه خودم به نام کاموا بود که نامش را در تیتراژ می بینید!

 

حیات وحش قرار است سال آینده وارد شبکه خانگی بشود، هنوز هم آن را کار موفقی می دانی؟

کار مال سال 1388 است. آن زمان هیجان زیادی داشتم. حالا آن را کار موفقی نمی دانم، ریتم کند است، ما کمی کش دارش کردیم که پول کرایه راه بچه ها در بیاید. در این کار توانستم بسیاری از آرزوهای خودم را که از زمان کودکی در سر داشتم تحقق بخشم. من در کارم آزاد بودم بنابراین همکارانم را نیز آزاد گذاشتم. محمدرضا علیمردانی گوینده بیشتر کارهای من است. حیات وحش را بر پایه کار او نگاشتم. او راه خود را می رود و بداهه گویی می کند. من معمولا آزادش می گذارم.

 

درخشی وابستگی به گذشته را سم کشنده ای می داند و بر این است که هنرمندان باید روی پای خود بایستند.

او می گوید:

من کاریکاتور را دوست دارم و تنها کاری که بلدم همین است، پس می کوشم آن را خوب انجام بدهم و هدفی برای آن بیابم تا مخاطب با آن درگیر شود البته هنوز به پختگی نرسیده ام.

ما نیروهایی که بتوانند کار مطبوعاتی انجام بدهند کم تر داریم. کاریکاتوریست ها نباید جنبه مطبوعاتی کاریکاتور را فراموش کنند، ما نوک تیز انتقاد را در مطبوعات داریم. نقد را باید کاریکاتوریست از دریچه مطبوعات به مسوولان القا کند، حالا بالعکس هم شده مسوولان، مردم را با کاریکاتور نصیحت می کنند، مثل این که مردم چرا این قدر ماشین بیرون می آورند و....

این که الآن کاریکاتور گل آقایی کم تر داریم نشان می دهد که کاریکاتور تزیینی شده، سفارشی و تبلیغی شده، مثل مسابقات بانک ها که همه تعریف و تمجید می کنند تا جایزه بگیرند. تعادل به هم خورده است.

مفاهیم کاریکاتور نباید با ادبیات کامل شود چون کاریکاتور شاخه ای از هنرهای تجسمی و بصری است.

المان های تصویری کاریکاتور محدود نیست، کاریکاتور را نباید همانند خوشنویسی محدود دید اول باید رودربایستی و ترس را کنار گذاشت و کار کرد.

 

 

 اصفهان آن لاین


بیژن امکانیان

$
0
0

بیژن امکانیان راد نویسنده، منتقد، بازیگر، کارگردان و تهیه کننده تئاتر، سینما و تلویزیون ایران به سال 1332 در آبادان چشم به جهان گشود.

در دوران دبیرستان کار تئاتر را تجربه کرد ازجمله به سال 1346 در تئاتر کلوخ حضور یافت.

پس از آن، رشته بازیگری را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پی گرفت. تئاترهای دانشجویی ازجمله عاشق شدن سودابه بر سیاوش، جعفر خان از فرنگ برگشته، دندان گراز، بر دار کردن حسنک وزیر، آوازه خوان طاس و لوران زاچیو را در مشهد به اجرای عمومی گذاشت، سپس در فیلم های سینمایی آزاد حضور یافت. آن گاه با آفتاب نشین ها به سینمای حرفه ای پیوست و تا چندی در فیلم نامه های نوشته فریدون جیرانی شرکت جست. او آرام آرام جای خود را باز کرد و در سال های 1373 تا 1376 به اوج درخشش خود رسید. مسعود کیمیایی، مهدی فخیمزاده، رسول صدر عاملی و ایرج قادری از مشهورترین کارگردانانی هستند که او با آن ها همکاری کرده است.

او یکی از آغازکنندگان سینمای پس از انقلاب و یکی از بی حاشیه ترین بازیگران به شمار می رود.

نقدهای سینمایی امکانیان نیز در روزنامه اطلاعات انتشار یافته که از مهم ترین آن ها نقدی بر سوته دلان ساخته زنده یاد علی حاتمی است.

 

از آثار او است:

1360: آفتاب نشین ها، نوشته فریدون جیرانی، به کارگردانی مهدی صباغ زاده.

1362: سناتور، نوشته فریدون جیرانی، به کارگردانی مهدی صباغ زاده، در نقش علی حقیقت راننده کامیون گلبار.

1362: پرونده نوشته فریدون جیرانی، به کارگردانی مهدی صباغ زاده.

1363: گل های داوودی، نوشته فریدون جیرانی، به کارگردانی رسول صدرعاملی، در نقش جواد نابینا تلفنچی.

1365: دبیرستان، به کارگردانی اکبر صادقی، در نقش علی ناصری دبیر زیست.

سریال جاده های سبز شمالی اثر عباس رافعی.

1366: سیمرغ، به کارگردانی اکبر صادقی، در نقش شنبه.

1367: شب حادثه، به کارگردانی سیروس الوند، در نقش امیر.

1367: گمشدگان، به کارگردانی محمدعلی سجادی.

1367: صعود، به کارگردانی فریدون جیرانی، در نقش شهاب.

1368: صنوبرهای سوزان اثر عباس شیخ بابایی.

1369: در آرزوی ازدواج اثر اصغر هاشمی، در نقش جهانگیر یک جوان بی کار که می خواهد ازدواج کند.

1370: آواز تهران اثر کامران قدکچیان، در نقش فریدون که نوارهای غیر مجاز ویدیویی کرایه می دهد.

1371: لبه تیغ نوشته رسول ملاقلی پور به کارگردانی جمال شورجه، در نقش صادق.

1372: راز گل شب بو، به کارگردانی سعید خورشیدیان، در نقش رضا.

1373: دیدار در فلق.

1373: حسرت دیدار، به کارگردانی محرم زینال زاده.

1373: دیوانه وار اثر کامران قدکچیان.

1373: راه افتخار اثر داریوش فرهنگ.

1373: سالهای بیقراری، به کارگردانی مسعود نوابی.

1375: فرار از جهنم، به کارگردانی شفیع آقامحمدیان.

1375: نابخشوده، به کارگردانی ایرج قادری.

1376: قاعده بازی.

1376: لحظه ناب.

1376: هفت سنگ، به کارگردانی عبدالرضا نواب صفوی.

1376: آخرین نبرد به کارگردانی حمید بهمنی.

1376: خفاش، به کارگردانی علی اصغر شادروان.

1377: سریال ولایت عشق، به کارگردانی مهدی فخیمزاده.

1382: سربازهای جمعه، به کارگردانی مسعود کیمیایی.

1383: غروب شد بیا.

1384: تقاطع، به کارگردانی ابوالحسن داوودی.

1384: قلقلک، به کارگردانی مسعود نوابی. در دو نقش و همکاری در نگارش فیلمنامه با مهندس حسین مثقالی نویسنده برجسته اصفهانی.

1388: زیر آب.

1389: قصه پریا.

 

فهرست منابع

گفت و گو با بازیگران مطرح سینمای ایران، بیژن اشتری، سیدکاظم موسوی، تهران: آگه سازان، چاپ اول 1378، ص 69 تا 74.

فیلمشناخت، عباس بهارلو، تهران: قطره، چاپ نخست 1384.

آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.

 اصفهان آن لاین

فیلم آلزایمر

$
0
0

پلیس، اتومبیل واژگون شده ای را با جسدی سوخته می یابد. مدارک و شواهد نشان می دهد که امیرقاسم در این حادثه جان باخته است. ولی آسیه همسر امیر قاسم می گوید: این شبیه امیرقاسم نیست. آیا یک جنازه سوخته می تواند شبیه یک آدم زنده باشد؟

آسیه می گوید: همه را پس می زند و می گوید: اینها به درد کسی می خورد که شک دارد.

امیرقاسم را به خاک می سپارند و آقانعیم، این آسیه خانم همسر برادرش را به عقد خویش در می آورد. او را به آسایشگاه روانی می سپارند. در این مدت دخترش بزرگ و بزرگ تر می شود و به دانشگاه می رود، بیست سال می گذرد، برادر آسیه او را از آسایشگاه به خانه باز می گرداند، مراسمی برپا می کنند، نذری می دهند و سر خاک می روند تا بلکه زندگی نعیم و آسیه به هم جوش بخورد ولی آسیه به روزنامه آگهی مفقود شدن امیرقاسم را می دهد.

او با یک حس پاکی به بازگشت امیرقاسم اعتقاد دارد و انتظار او را می کشد.

چند زندانی که به مرخصی آمده اند آگهی را می بینند و یکی را از میان خود که به عکس شبیه تر است در نزدیکی خانه آسیه رها می کنند. این مرد نیز چندان حافظه ای قوی ندارد. کارش تردستی است و در میدانگاهی محل به معرکه گیری و شعبده بازی سرگرم می شود. وی را به کلانتری می برند و به آسیه خبر می دهند.

آسیه وی را همان امیرقاسم می بیند در حالی که دیگر اعضای خانواده وی را نمی شناسند. مرد نیز آن ها را نمی شناسد و ادعایی ندارد. آزمایش خون نیز ثابت می کند که این مرد نمی تواند امیر قاسم باشد. ولی ایمان آسیه با علم و شاهد و مدرک حقوقی همخوانی ندارد.

آسیه با نظام معرفتی خود، انتظار دارد خانه را آذین ببندند و در یافتن این گمشده پای بکوبند و شادی کنند ولی خانواده در پی آبروی خود هستند. نعیم خانه نشین می شود و کارگاه شیشه گری او به سمت تعطیلی می رود.

دوست زندانی نزد او می آید و چون می بیند کار او گرفته است ادعای سهم می کند ولی کاری از پیش نمی برد.

چه باید کرد؟ ایمان آسیه آن چنان قوی است که قانون و آزمایشگاه و نیروی انتظامی و شرع و پیشنماز محل را به زانو در می آورد.

دختر آسیه نیز گمشده خود را یافته، گمان می کند این مرد همان امیرقاسم پدرش است. او نخستین کسی است که زیر تاثیر ایمان مادرش قرار می گیرد.

سرانجام آسیه را با شوهر خیالی اش به آسایشگاه می برند و نعیم باز کارگاه را می گشاید و به کار خود سرگرم می شود.

آری ممکن است انسان، خیالی را آن قدر در خود بپرواند که بر حقیقت غلبه کند و از دیوانگی سر دربیاورد ولی در روزگاری که بر باور و ایمان چوب حراج خورده همین اندازه ایمان نیز نوبر است.

احمدرضا معتمدی کارگردان فیلم آلزایمر، خود دانشجوی فلسفه است و اگر مفاهیم فلسفی را در فیلم به تماشا می نشینیم شگفتی ندارد.

معتمدی با فیلم خود نوید می دهد که تفکر بیشتری وارد سینمای ایران خواهد شد و آثاری با رویکردهای نو سر برخواهد کشید، آثاری که مخاطب را به اندیشه وادارد و صرف سرگرمی نباشد.

وجود مهدی هاشمی و مهران احمدی فیلم را به بیست کاهانی شبیه می کند و صحنه ای که مهدی هاشمی سر سفره می نشیند این شباهت را فزونی می دهد.

 

فیلم آلزایمر

نویسنده و کارگردان: احمدرضا معتمدی

موسیقی: علی صمدپور

بازی گران:

فرامرز قریبیان در نقش آقانعیم رحیمی

مهدی هاشمی در نقش کله خراب، شیادی که خود را امیرقاسم رحیمی جا می زند

مهتاب کرامتی در نقش آسیه همسر امیرقاسم رحیمی

مهران احمدی در نقش محمود برادرزن امیرقاسم رحیمی

داوود فتحعلی بیگی

1389

 اصفهان آن لاین

دانلود ضرب المثلهای انگلیسی با ترجمه فارسی PDF

نظر مخاطبان وبلاگ

$
0
0

نظر مخاطبان این وبلاگ کوچک در این مدت به بیش از چهار هزار رسید. دوستان به جز این با پیامک و ایمیل نیز مطالبی را گوشزد کردند. اکنون گزیده ای از نظر شما خوانندگان وبلاگ در این جا می آید:

 

حجت الاسلام والمسلمین دکتر رسول جعفریان:

آیت الله دکتر مدرسی طباطبایی شرح حال خودش را در وبلاگ شما دیده بود

این پاسخ را نوشت:

نمی دانم به چه جرمی آن مظلوم بینوا را بیرحمانه آیت الله خوانده اند؟ حتی موقعی که طلبه بود غایت قوت سیر او در مدارج کمال ثقة الاسلام بود که بعدا سقط الاسلام شد. حالا که دیگر طلبه هم نیست مگر از باب اطلاق مشتق علی من انقضی عنه المبدا.

 

حجت الاسلام و المسلمین دکتر رسول جعفریان:

تاریخ تولد را درست بنویسید.

و چند روز بعد:

قرار شد تاریخ تولد را درست کنید.

 

 

دکتر محسن محمدی فشارکی استادیار دانشگاه اصفهان:

هر هفته مطالبی از دوست فرهیخته ام جناب زادهوش به دستم می رسد که از آن ها استفاده می کنم.

 

 

دکتر شاهین سپنتا روزنامه نگار:

از مطالب شما به ویژه مطلب زیبای چپیه بر شانه های کورش بزرگ و کاوه آهنگر سود جستم.

 

 

 

دکتر مهندس محسن کمالیان:

آقای زادهوش عزیز؛ از شما توقع نداشتم! من قصد کوچک شمردن آیت الله طاهری را نداشتم و به ایشان ارادت هم دارم. اما شما جوان رعنا که تاریخ می نویسی، حتی در باره عزیزان خود، نباید غلو کنی. آیت الله خادمی وقتی در سال 1345 ه ق معادل 1305 ه ش با چندین اجازه اجتهاد از مراجع وقت نجف به اصفهان بازگشت و جلسات تدریس درس خارج را در مدرسه صدر دایر کرد، آیت الله طاهری شاید هنوز به دنیا هم نیامده بود! این دو بزرگوار چطور میتوانسته اند با هم همدرس بوده باشند؟! البته از درسی که به من دادید، ممنون. همدرسی در حوزه، قطعا به همسنی نیست!

 

دکتر مهندس محسن کمالیان:

آقای زادهوش عزیز؛ سلام. آیت الله طاهری ممکن است شاگرد آیت الله خادمی بوده باشند؛ اما همدرس ایشان قطعا نبودند. چون سن ایشان اقتضا نمیکرد. همدرسان آیت الله خادمی، امثال آیت الله میلانی در مشهد و آیت الله خویی در نجف بودند.

 

 

استاد احمد تیموری، خوشنویس همدانی:

با سلام از قرار دادن گزارش بنده در سایت تشکر می کنم.

 

 

دکتر علی کرباسی زاده اصفهانی، مدرس فلسفه دانشگاه اصفهان:

با تشکر از معرفی. کاستی هایی دارد که بهتر است برطرف شود.

 

 

دکتر کیارش زندی کاریکاتوریست:

خسته نباشید، دست مریزاد.

 

 

مهندس پیمان شیخ الاسلام:

درود بر شما

بی نهایت از بزرگواری شما و زحمت هایتان سپاس گزارم. امید دارم بتوانم زحمتتان را جبران کنم. ارادتمند شیخ الاسلام.

 

 

مریم محمودصالح گرافیست

سلام. بابت مقاله زیبایتان ممنونم. ام. اف.

 

 

رضا عماد بازیگر تئاتر اصفهان:

محمد رضا جان با درود و گله از این که جواب یاداشت مرا ندادی دوباره هم برایت می نویسم ....این روزها رسانه های مجازی کاربردی دوگانه دارند،از یک سو آدمی را به انزوا می کشانند و از سوی دیگر پل ارتباطی هستند برای غلبه بر تنهایی هایمان و یافتن هم اندیشان و اندیشمندانی که جهان را قابل زیست می کنند... که شما دوست گرامی از این گروه هستید و مایه افتخار... در این رویکرد دوگانه آن چه ازین پنجره مجازی برایم قابل احترام است، ظرفیت معرفی نام هم اندیشان و بزرگانی است که از سوی همین رسانه مجازی انتخاب وبرای پیونددوستی بر روی صفحه ام نقش می بندد... حضور سبز پر بهار شما هنرمندان و فرهیختگان برایم مایه مباهاتست.

چه خوب بود خیلی کوتاه شمه ای از فعالیت دوستان را هم زیر تصویرشان می نوشتی...

به امید بهروزی شادی و از همه مهم تر رهایی و... شاید آزادی

 

 

هادی بهارلو  بازیگر تئاتر اصفهان:

ازتون ممنونم. ان شاء الله همیشه موفق باشید.

 

 

خسرو ثقفیان بازیگر تئاتر اصفهان:

درود

از یادآوری کارهای استاد خودم خوشحال شدم اما عکسش را نشناختم.

من علاوه بر بازی در منطقه جنگی در نمایش ساعت دشوار هم بازی داشتم و مهمتر از همه آغاز کار حرفه ای ام بود پس از کانون و درست ترین مرکز هنری آن زمان در اصفهان و آموزش درست در آن جا.

با آزوری سلامتی ایشان.

 

 

خسرو ثقفیان بازیگر تئاتر اصفهان:

اول درود دوم چه خوب سوم چه حال؟

با آن یادش بخیری که تو گفتی باید بگویم که روح تمام دست اندرکارانش هم شاد باد همان شمع و شیخ را می گویم....

 

اما بعد بسیار بجاست پرداختن به هنرمندان و هنر اما ....اما دارد...

 

چه کسی؟ چرا؟ چگونه اش می کند بیان من؟ و...

 

یک گاوه شیرده ارزشش از هزار کشک خشک ریزه بیشتر است

پس قطار عنوان های الکی من در آوردی در قارچ های جشنواره ای دردی درمان نمیکند.

 

قدیم ترها که هر چیزی حسابی داشت و کتابی یا همین جدیدتر ها در بعضی دیارهای دور که دیالوگ نویسی سناریو هم تخصصی است با یک دست یک هندوانه بر می دارند اما درست.... همه کاره هیچ کاره

که چه؟ یک نمایش درست یا یک فیلم از فلان در بوق و کرنا دیده ای تو نه

ده سال قبل دیده اند؟ یا پیش تر سی سال قبل کسی دیده است؟

 

شاعر، نمایشنامه نویس، منتقد، فیلمنامه نویس، کارگردان...

مد جدید

همه کاره های بی تخصص

فکر می کنی نمی شود با یک میلیون دو جلد کتاب چاپ کرد اما این کجا و رمان محمود کجا!!!!!!!

 

با امید به موفقیت در کارت لطفا کمی دقت در انتخاب هایت... ممنون

 

 

و پاسخ این جانب به استاد:

سلام. نظرتان را خواندم و سود جستم و اصلا هم ناراحت نشدم به همین خاطر آن را برای عموم باز گذاشتم. امید دارم که شما نیز از نظر بنده ناراحت نشوید:

بنده به هیچ وجه موفقیت در جشنواره ها را مهم نمی دانم ولی دوست دارم بلندگوی جوان تر ها باشم که هیچ جا جایشان نیست، همان هایی که تا حالا هیچ کس از آن ها امضا نگرفته و زندگیشان را نشر نداده. بنده هم از همین همه کاره های هیچ کاره ام، و این که می گویم از روی فروتنی نیست. در هر حال دارم روی زندگی شما هم کار می کنم و خیی وقت است که بدان سرگرمم ربطی به این نظر اخیر شما ندارد. نسل محمود که با او نیز مصاحبه ای داشتم و در وبلاگ گذاشتم با نسل امثال این حقیر تفاوت ها دارد.

بنده بیش از یک صد جلد کتاب به چاپ رسانده ام که هیچ یک از آن ها با هزینه شخصی نبوده است ولی علی محمد افغانی شوهر آهوخانم و بافته های رنج را با هزینه شخصی نشر داد...

 

خسرو ثقفیان:

سلام و درود و نه خسته

در این که از جوان ها می نویسی عالی است که اگر تو و امثال تو ننویسند پس که فریاد فرو خفته و دنیای کم انگیزه و هزاران مشکل جوان های امروز و هنرمندان جوان و جوان دل را چه کس وا گوید. همین هنرمند آقای علی بابا علی که خشنود شدم از معرفی و کارش ... آفرین بر قلم مویش آغشته بر رنگ دل.

موضوع وزن و اندازه و واقع گرائی بزرگنمائی جزی ذات هنرمند است اما آن منتقد مسلط، آن خبرنگار حرفه ای و آن... می داند چه بگوید

شاید حسادت های مرسوم باعث شده به هر نکته ای با مقایسه و حسد بدهیم.

که گفته همه جشنواره ها بد و مضر است خود من بیشترین تجربه و بیشترین کارم را در همین جشنواره ها بدست آوردم وزن جشنواره مهم است نه تیترها، آیا فجر مثل حقیقت یا مقاومت است، آیا در اسکار برنده شدن مثل انتخاب در جشنواره دانش آموزی علی آباد کتول است؟ همه خوبند اما هر کدام را منزلتی است که مخدوش شدنش یعنی کشکی هنر!!!

لطفا به کار هنرمندان جوان بپردازید کارنامه به چه درد او می خورد او بهتر که چیزی از نقد شما بیاموزد و نظر دیگران تا کارش بهتر شود.

امثال من دیگر جزیی تاریخند مهم آینده است اما درستر ها درست ها

درستی ها اگر

 

 

 

خسرو ثقفیان:

سلام

چه خوب است پرداختن به اثر هنرمندان و معمولا این پرداختن وقتی جواب بهتری میدهد که از نقد تطبیقی استفاده شود و جدا از اثر و تاثیر گذاریش نقد عملکردی هنری کمکی است به هنرمند در درک جایگاه واقعی خود.

مثلا ریاحی با سجادیه و موحدیان و پرویزی و خالقی و نوائی و رضائی که هم دوره و همکارند در یک کاسه نگاه شود.

محسنی و نیک پایان و رهنما و .....با هم

و بعد نقد تطبیقی دوره ها با هم

دهه سی با چهل و هفتاد و ....

کار دشواری است اما موفق باشید هم شما هم هنرمندان بررسی شده.

 

پاسخ این جانب به استاد:

سلام. خیلی خیلی ممنونم که به وبلاگ حقیرانه این فقیر سر می زنید و نظر هم می دهید. ممنونم. بنده ده سالی را به نقد کتاب در مطبوعات گذراندم. ازجمله مطالبم در آیینه پژوهش به چاپ می رسید ولی از نقد جز برانگیختن خشم و دامن زدن بر خشونت چیزی دستگیرم نشد و بلکه رابطه های دوستانه پیشین را بر هم زد. بنابراین به خواست دوستان از آن دست کشیدم. بش از صد جلد کتاب از بنده به چاپ رسیده است که هزینه نشر آن ها همگی برعهده ناشر بوده است نه من ولی شوهر آهو خانم و بافته های رنج را علی محمد افغانی با هزینه شخصی خود نشر داد و موفق هم شد.

 

ضمنا بیفزایم که با افراد مصاحبه می کنم و گاه از آن ها رزومه می گیرم یا می خواهم که برایم ایمیل کنند ولی القاب و عنوان هایی که پس از نامشان ردیف می کنم به طور کلی از بنده است و تاکنون کسی از این جانب نخواسته است این ها را بنویسم.

 

 

خسرو ثقفیان بازیگر تئاتر اصفهان:

سلام

خشنود شدم از این همه تلاش

خشنود شدم از توجه به بابا فاضل. تلاشم را می کنم اگر ثمر داد اطلاع می دهم چه کسی مهجورتر از او؟

خشنودم از این ارتباط فرهنگی.

اما نا خشنودم از فضائی که نقد خشونت ایجاد می کند.

و نا خشنودم که به بیان قاصر دچارم یا انتخاب مکانی نامناسب برای بیان و یا.... نمی دانم .

این بار تنها نیست قبلا هم دچار این بلا شده ام.

انتقال آن چه واقعا در دل دارم که باعث گاهی برداشت های خلاف شده... شاید کاربرد درست کلمات را از دست داده ام.

شاید فاصله نسل ها آن قدر زیاد شده که مفاهیم پشت کلمات وارونه جلوه می کند.

و شاید در پنجاه و چهار سالگی تفکرات و ایده های نود ساله را یافته ام.

دعا می کنم اگر سپیدی از قلبم باقی مانده است بماند.

خدا نکند روزی خود را ترازوی تئاتر و هنر اصفهان بدانم.

موفق و پیروز باشید و پر تلاش تر.

 

 

خسرو ثقفیان:

ممنون از محبت شما

بعید می دانم لایق این همه صفحه سیاه کردن باشم.

به هر روی تقدیر از هنرمندان خون دل خورده و واقعی، جدا از خودم، اگر کمکی باشد به ایجاد انگیزه و رشد آن هنر در خور تقدیر است.

از نقد و بررسی آثار و فعالیت هایم از دل و جان استقبال می کنم که می دانم در رشد کارم موثر است. بدرود و ممنون

 

 

عبدالهی، گروه نمایش خوابگردهای صحنه:

درود بر شما

و سپاس برای کار نیکی که در پیش گرفته اید.

امید که اساتید تئاتر اصفهان هزار ساله شوند و آرزوی روز و روزگاری خوش برای استاد ثقفیان.

 

 

محمدعلی کشاورزی:

با سلام و آرزوی رحمت و غفران الهی برای اساتید بزرگوارم آقایان دکتر حسن حسینی ابری و دکتر احمد مجتهدی و آرزوی توفیق برای همه اساتید فرهیخته گروه جغرافیای دانشگاه اصفهان و عرض سلام به همکلاسی و دوست عزیزم جناب آقای دکتر حمید رضا وارثی دامت عزه. به عرض می رسانم که گروه جغرافیای دانشگاه اصفهان در سالهای 66-62 (سالهای دانشجویی حقیر) به پشتوانه اساتید برجسته و دانشمند در زمینه جغرافیای انسانی و طبیعی و امکانات آزمایشگاهی نسبتا خوب بسیار فعال و قدرتمند در سطح دانشگاههای کشور بود علاوه بر اساتید نامبرده در یادداشت اساتید برجسته دیگری نیز دانشجویان را از علوم و تجربیات خود بهره مند می کردند که به رسم سپاس گزاری و در حد بضاعت حافظه از آنان یاد می کنم ازجمله سرکار خانم دکتر ایران غازی و سرکار خانم رضوانی و آقایان دکتر محمود هدایت، دکتر محمدرضا کاویانی، دکتر حسنعلی غیور نجف آبادی، دکتر بهروز نویین، دکتر علی آقا محمدی، مهندس اعلمی هرندی، دکتر سلطانی، دکتر محمدحسین رامشت. برای همه اساتید قدیم و جدید و دوستان و همکلاسی های آن دوران آرزوی سلامت و توفیق

 

 

مرتضی نیک پایان منتقد:

برقرار باشید.

 

 

وحید عمرانی شاعر:

سلام،

بله آقا محمدرضاخان به این که نوشته اید می گویند نقد تفسیری. البته بیشتر شرح و باز کردن نمایش است تا نقد. تشریف بیاورید و یک نقد کوتاه ساختارگرا در حد یک یادداشت نیز درباره این نمایش بخوانید. در ضمن خوشحال می شوم که بیش از این در مورد تئاتر بنویسی دوست عزیز سابق و فعلی و آینده.

 

 

فرید صلواتی روزنامه نگار:

از لطف شما ممنونم. شما را به فهرست دوستانم افزودم.

 

 

پیمان پورشکیبایی:

دوست عزیز و ارجمندم آقای زادهوش با سلام

امیدوارم که تندرست و دلشاد باشید مطالبی را که از این جانب در وبلاگ گذاشتید دیده و خواندم. بسیار سپاسگزارم چه بسا افرادی لایق تر از من هستند که گمنامند و به دست چون شمایی به هم میهنان معرفی می شوند، ای کاش اندکی از گوهر و سرشت پاک شما را کسانی داشتند که در این راه قدرتمند و ابزارمندند.

با بوسه بر دستان و اندیشه والا و پاکتان امید دیدار شما را در سر و دل می پرورانم تا با نوای خوش ساز و آوازی و خواندن شعری شبی را در یادکردهای آینده بسازیم.

دوستدار شما پیمان پورشکیبایی

 

پیمان پورشکیبایی:

جناب زادهوش عزیز باسلام

نمی دانم چگونه از این همه مهرورزی شما سپاسگزاری کنم. آرزوی دیدارتان را در سر می پرورانم و امید به روزی را از ایزد یکتا برایتان خواستارم.

پیمان

 

پیمان پورشکیبایی:

جناب زادهوش سلام

مانند همیشه سریع و کوشا. ممنون از مهرورزی هایتان به پاس دانش و خرد ایران زمین. تندرست باشید.

دوستدار شما پیمان

 

جمشید کیانفر نسخه شناس:

سلام جناب زاد هوش با تشکر از لطفتان یکی دو نکته را یادآور می شود.

1. ثمره زندگی من دو فرزند است دختری بنام مهتا و پسری بنام مزدک. دخترم در حال حاضر با ما زندگی می کند.

2. کتاب های ناسخ التواریخ زندگانی حضرت فاطمه و زینب هریک فقط یک جلد است نه هفت جلد.

3. کتاب های حبیب السیر و تاریخ پطر ئشارل هنوز منتشر نشده اند. بخصوص حبیب السیر در دست تصحیح است.

4. نام من عین الله و نام خانوادگی ام کیان فر است دودانگه قامیل قدیم من بئده که به کیان فر تغییر داده ایم.

5. کتاب مزدک نامه تا کنون چار مجلدش منتشر شده و بنا داریم سالی یک مجلد منتشر کنیم لطف فرموده موارد یاد شده را اصلاح بقرمائید. با سپاس جمشید کیان فر

 

علی حاج قاسمعلی سردبیر فصل نامه سیاوشان:

با تشکر از شما دوست و همفکر گرامی در معرفی فصلنامه سیاووشان.

 

 

حسین مسرت مصحح و نسخه شناس:

مرا رهین منت خویش ساختید.

 

 

محمد صمدی خورشیدی:

عضو جدید وبلاگ باربد 62: با سلام خدمت جناب زادهوش دست مریزاد دارید با وبلاگ عالیتون، واقعا استفاده کردم و از آشنایی با شما خوشوقتم.

 

مجید عقیلی گرافیست:

جناب زادهوش عزیز ظاهرن تنبلی بنده را تاب نیاوردید و از اطلاعات سایت خاک خورده و قدیمی من آنچه را که می باید استخراج کردید. ضمن تشکر از شما خوشحال می شم با شما صحبتی داشته باشم. چون شماره تماسی از حضرت عالی نداشتم من شماره تماس خدمت شما می نویسم.

 

مجید عقیلی گرافیست:

جناب زادهوش واقعن شگفت زده شدم. لطف کردین و مرا مرهون لطف و توجه بی حد خود. حقیقتش اینه که وقتی بیوگرافی افراد را می بینیم ممکنه از آن به سادگی بگذریم یا تعجب کنیم که چه میزان کار کرده، ولی من خودم چون روزانه همه لحظات آن را حس کرده و زیسته ام برایم این سوابق بعد یا حجمی ندارند هر چند که ارزشمند باشد یا نباشد! برای شما جز سپاس از مهرتان و آرزوی بهترین ها چیزی ندارم که تقدیم کنم اما برای معاصرین جوان که اغلب معاشر با بنده نیز هستند فقط به آوردن نوشته ای از به استادم ابراهیم حقیقی بسنده میکنم و از محضر ایشان و همگان صمیمانه میخواهم این جسارت بنده را به حساب خود خواهی یا خدای ناکرده همانند پنداری نگذارند و بدانند تنها به دلیل ادای حق مطلب این انتخاب مد نظر من بوده است:

کنار هم چیدن بخشی از آثار گوناگون که در طول سالهای رفته پدید آمده اند، مثل نگاه کردن در آینه است. با اینکه خود را که آنجاست، می شناسی، اما هیچگاه یادت نمی آید که موهایت کی سپید شد و شیشه عینکت کی قطور تر شد و خط زیر چشم کجا بود که عمیق تر شد. مثل نگاه کردن به آلبوم عکس های خانوادگی می ماند، وقتی که تنها گذر زمان را احساس می کنی که مثل غبار نرم، رنگ های هر چه قدیم تر را کم رنگ تر کرده است. تو کجا هستی در لبخند نوجوانی ات، او کجاست که نیست اکنون و تو کجا هستی در آینه امروز که اگر تار نباشد گاهی خود را هم نمی شناسی در آن. تنها تصویر است که می ماند. بی صدا یا گاهی با صدا امروز منظومه عظیم تصاویر، تمام حافظه جهانی بشر را دگرگون کرده یا شکل بخشیده. اگرچه چندان نظمی هم در آن چه منظومه اش می نامیم، نمی توان یافت. از این همه نشانه و عکس و فیلم و پوستر و نقاشی گرفته تا انبوه تصاویر پردازش شده یا به اتفاق پدید آمده، از عهد باستان بگیر تا امروز که در حد انفجار است و تو که سر و کارت همه روز با تصویر است تنها می دانی که یک چند هزارم یا بسیار اندک تر آنها را نه دیده ای یا نخواهی دید. پس این اندک تصاویر مخلوق تو کجای این کهکشان هستند و به چه کار؟ کدام چشم را می نوازند یا نواخته اند یا کدام رفتار جمعی را آسان کرده اند و به هموار. یا دست کم کدام قلب را لرزانده اند به اندک زمانی گذرا در یکی از روزهای یکی از سالهای رفته. که اگر لرزانده باشند دست کم تار نازک قلبی را در ساعتی از روزی از یکی از سالهای دور در خاکی که من بر آنم در کهکشانی که ما در آنیم، چه خوشحالم که کسی را روزی شریک کرده ام در حس مشترک آن چه زندگی اش می نمامیم. از راه تصویر. گیرم که حتی اگر هیچ پیامی هم در آن نتوان یافت. مگر پیام همان نیست که تو تاثیر گذاشته باشی از رفتارت و حضورت در دقیقه ای از ساعتی از روزی از سالی که تو بر این خاک زیسته ای در کار تصویر؟ و تنها تصویر است که می ماند. بی صدا یا با صدا

 

 

محمدعلی ناصحی گرافیست:

گرافیک اصفهان با نام مجید عقیلی توامان است زادهوش عزیز با سنت شکنی این حجم فعالیت را در همیشه مانا بودن محید عزیز لو داد، تلاش مداوم در عرصه های مختلف مجید، مثال زدنی است. دینی که به گردن گرافیک این خطه دارد جبران ناشدنی است. خلاصه می توانم بگویم مانا بودن را خوب آموزش داده و خواهد داد.

 

 

مجید غلامی جلیسه پژوهشگر:

جناب آقای زادهوش

سلام

از لطف شما سپاسگزارم بنده را مرهون لطف خود قرار دادید.

با آرزوی توفیق روز افزون و دیدارشمار

 

 

09377750:

سلام دوست عزیز به صورت اتفاقی سایتتون را دیدم مدتهای مدید منم در نظر داشتم چنین سایتی را راه اندازی کنم از خوشحالی این که دیدم هستند کسانی که هنوز به هنر و هنرمند و اسطوره ها بها بدند اشک شوق ریختم پیشاپیش تولد اصفهان مبارک، موفق باشید.

 

 

09392608

سلام، من وبلاگتونو دیدم، واقعا مطالب قشنگی بود، موفق باشین.

 

 

 

فاطمه یاوری مینیاتوریست:

 

salam

khaste nabashid

 

alan webloge shoma va zahmat hatun ra didam,yekdonya tashakor

omidvaram dar rahetun movafagh bashid,khodanegahdar

 

 

 

باغسان بازیگر تئاتر:

khoshhalam ke shoma az aghaye arham yadi mikonivakhaterati mizarin to weblog.bazam

salamhale shoma chetore? alireza baghsan hastam bazigare taatr esfahan...be shoma

roozi keomadam to taatr khastam edameye. khoshhalam ke bahaton ashna shodam.

rahe arhamaberam vali ba ezafe kardane teknikaye roze taatr amachakonam ke

nemizaran

اصفهان آن لاین 

 

 

نقد آنی هال از وودی آلن

$
0
0

فیلم آنی هال محصول سال 1977 میلادی به کارگردانی وودی آلن است.

وودی آلن، دیانا کیتون، تونی رابرتز، کارول کین، پل سایمن، شلی دوال و کریستوفر والکن در این فیلم بازی می کنند.

زمان فیلم 129 دقیقه و در نسخه های سانسور شده 93 دقیقه است.

آلن برای این فیلم، در سه رشته فیلم نامه نویسی، بازیگری و کارگردانی نامزد اسکار شد که این رویداد پیش از این تنها برای فیلم همشهری کین ساخته اورسون ولز سابقه داشت. آنی هال سرانجام اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلم نامه و بهترین کارگردان را از آن خود کرد. این فیلم افزون بر فروش بالا، توجه منتقدان را نیز به خود جلب کرد. منتقدان، آنی هال را سرآغاز فصل تازه ای از کار آلن و نخستین کمدی عاقلانه او می دانند.

آنی هال بهترین فیلمی است که تاکنون یک کمدین بزرگ از زندگی خود ساخته است.

شخصی رو به دوربین می گوید:

زیر نظر روان کاو بودم... مستعد خودکشی بودم. در حقیقت باید هم خودم رو می کشتم، اما زیر نظر یک روان کاو فرویدی بودم و اگر خودکشی می کردم.... می دونین، این دکترها آدم رو مجبور می کنن پول جلسه هایی رو هم که نرفته بده.

فیلم این گونه آغاز می شود. این وودی آلن است که در نقش الوی سینگر ظاهر شده و با این تک گویی، کنترل روایت را در دست می گیرد. او با همسرش آنی به هم زده است و حال، رابطه اش را با او را مرور می کند. وقایع به سبک جریان سیال ذهن از خاطرش می گذرد.

الوی یک کمدین عصبی است که با آنی هال آشنایی می یابد. در واقع مردی با وسواس مرگ، عاشق زنی می شود شیفته زندگی. آنی پس از چندی خواننده ای مشهور می شود. عینک سینگر می شکند و بینش او نسبت به دنیا نیز دگرگون می شود.

وودی آلن تاکنون بارها در نقش خودش ظاهر شده است و این بار هم این گونه گمان می کنیم که آلن در نقش آلن بازی می کند چون آن چه می گوید به زندگی خودش شباهت هایی دارد.

آلن یک کمدین است و زمانی دلباخته دیانا کیتون بود. نام اصلی دیانا کیتون، دیانا هال است. عشق آلن و دیانا پایان یافت ولی دوستی آن ها ادامه دارد، چنان که در فیلم های منهتن، عشق و مرگ و همین فیلم در کنار هم بازی می کنند.

داستان الوی و آنی در دنیای خیالی سینما همانند قصه آلن و دیانا در دنیای واقعیت است.

هم چنین الوی و راب در فیلم یکدیگر را مکس خطاب می کنند. در بیرون از سینما، وودی آلن و تونی رابرتز، بازیگر نقش راب نیز یکدیگر را مکس صدا می کنند.

واقعیت و خیال در هم می آمیزد و الوی هم که روانی شده می گوید که در تشخیص خیال و واقعیت مشکل داشته است.

جان مایه همه بخش های فیلم، مرگ اندیشی و رابطه استاد و شاگرد، و خالق و مخلوق است. هنرمندی عاشق مخلوقش می شود. خالق به آفریده اش جان می بخشد، مخلوق، زندگی را آغاز می کند و خالق او را از دست می دهد.

بخشی از فرآیند جان دادن به مخلوق، آگاه کردن او از مرگ است. آنی به دنبال کتابی می گردد. الوی به او می گوید که انکار مرگ اثر ارنست بکر را بخوان. در دیگر فیلم های آلن نیز از این کتاب نام برده می شود.

آلن می گوید: هر آدم بالای سی و پنج سال که مرگ دغدغه اصلی زندگی اش نباشد احمق است. البته در ایران که از همان بچگی، روی این مساله بسیار تاکید می کنند و مرده کشی هم جزء جدانشدنی صدا و سیما است.

هنر راهی است به جاودانگی. مخلوقی که خود درگیر مرگ است، شخصیت هایی را در آثار هنری اش می آفریند. الوی هم نمایشنامه ای می نویسد که در آن عشق آنی به او از میان نمی رود. عشق آن ها دست نخورده باقی می ماند در حالی که خودشان عوض شده اند و راه خود را می روند.

یک دیالوگ ماندگار:

نمی خوام عضو باشگاهی بشم که آدمی مثه منو به عضویت خودش قبول می کنه.

 

 

 اصفهان آن لاین

Viewing all 464 articles
Browse latest View live




Latest Images