امروز بارون میومد. حسابی خیس شدم. چسبید!! هرکی میدیدم فکر می کرد بارون صورتم رو خیس کرده.... خیلی دلم گرفته اونی که میگفت با بقیه فرق داره دقیقا مثل همونا بود حتی بدتر کبریت را روشن میکنم و آرام کنار گوش سیگار می گویم: عصر، عصر نامرد هاست رفیق! و یک بار دیگر برای آرامش خودم... رفیق سوزی میکنم!
کاش می شد در زمان عاشقی
عشق را در هر کجا فریاد زد
در زمان گیر دار زندگی
لحظه ها را یک به یک احساس داد
کاش می شد در شمار لحظه ها
عشق بی قید و قفس را یاد کرد
در حضور گرم و پرشور دو دست
لذت با هم شدن را یاد کرد
کاش می شد در کنار یکدگر
از حصار این مکان آزاد شد
در کنار جاده های بی کسی
عطر زیبای من تو ما شدن را یافت کرد
کاش می شد در دل مرداب غم
شادی یک دل شدن را داد زد
بر در دیواره های قلبمان
عکس عشقی جاودان را قاب کرد
بعضیا کم کم برات عادی میشن خب! این قانون زندگیه.... حالا میخواد اون طرف قبلا نفست باشه یا هرچی، عادی شدن کسی یعنی اینکه وقتی میبینیش هیچ حسی بهت دست نده همین! ببین یارو :عادی شدی برام