ای عشق مدد کن که به سامان برسیم، چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم، یا من برسم به یار و یا یار به من، یا هردو بمیریم و به پایان برسیم.
اینهاکه می بینید دلنوشته های خیس
روزهاوشبهای تکراری من است...
بااینهاعاشقی میکنم
می دانم تا پلک به هم بزنم
می آیی؛ با انار و آینه دردست هایت!!
به قول ِ فروغ:
” من خواب دیده ام ”
برای عشق تمنا کن ولی خوار نشو
برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو
برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن
برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن
برای عشق خودت باش ولی خوب باش
برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش
از بهار پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت تازه شکفته ام هنوز نمیدانم
از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت در گرمای وجودش غرقم نمیدانم
از پاییز پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت در هزار رنگ آن باخته ام نمیدانم
از زمستان پرسیدم عشق یعنی چه؟ گفت سرد است و بی رنگ
زندگی کوزه ابی خنک ورنگین است! اب این کوزه گهی تلخ گهی شورو گهی شیرین است! زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته است! تا در ان دوست نباشد همه درها بسته است!
هنوز هم،
حوالی خواب های شبانه ام پرسه میزنی
لعنتی!! دیر وقت است، آرام بگیر
بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم...
↧
پیامک عاشقانه
↧