Quantcast
Channel: شارژ ایرانسل و رایتل
Viewing all 464 articles
Browse latest View live

حبیب احمدزاده

$
0
0

دکتر حبیب احمد زاده داستان نویس، مستندساز، فیلم نامه نویس، ادیب، پژوهشگر و کارگردان سینمای ایران در بیست و هفتم مهرماه سال 1343 در شهر آبادان چشم به جهان گشود.

پدرش اهل دلوار در استان بوشهر بود که در جنگ جهانی دوم به آبادان کوچید. حبیب در آبادان چشم به جهان گشود ولی به بوشهر نیز عشق می ورزد و به آن جا رفت و آمد دارد. با حمله عراق به ایران، خرمشهر به تصرف دشمن درآمد و آبادان در محاصره قرار گرفت. او نیز به جبهه ها شتافت. وی می گوید:

یک خشاب که با ژ سه شلیک می کردیم گیر می کرد. خمپاره ها اندازه لوله خمپاره انداز نبودند. مجبور بودیم خمپاره را ببندیم سر گیره سوهان بزنیم و بعد استفاده کنیم. البته اگر جز این بود تعجب داشت. خارجی ها که این ها را به ما فروخته بودند به ما خیانت کرده بودند ولی در واقع خدمت گزار ملت خودشان بودند.

احمدزاده کارشناسی ارشد خود را در رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر تهران و دکترای پژوهش هنر را از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرد.

در دوم مهرماه سال 1389 در سی امین سالگرد جمله عراق به ایران، مراسمی را با کمک هنرمندان سینمای ایران ازجمله کیومرث پوراحمد، پرویز پرستویی، عموپورنگ، مرتضی سرهنگی، سعید سیاح طاهری و کودکان آبادان، خرمشهر، بصره و فاو بر روی کشتی دوستی در رودخانه مرزی اروند حد فاصل این چهار شهر برگزار کرد.

او هم اکنون به ساخت فیلم و نگارش آثار ادبی در زمینه هنر پایداری سرگرم است. وی اصطلاح ادبیات پایداری را جهانی تر از ادبیات دفاع مقدس می داند.

 

از آثار او است:

داستان کوتاه نامه ای به خانواده سعد، برنده جایزه سوم مسابقه ادبی رایتینگ فورجه، 2010م.

داستان های شهر جنگی، تهران: سوره مهر، چاپ هفدهم 1387. برنده جایزه برترین کتاب های بیست سال داستان نویسی دفاع مقدس.

شطرنج با ماشین قیامت، تهران: سوره مهر، چاپ پانزدهم 1387. برگزیده جشنواره ادبی اصفهان و برنده جایزه شهید غنی پور.

فیلمنامه آن که دریا می رود، به کارگردانی آرش معیریان، 1385.

فیلم نامه اتوبوس شب، به کارگردانی کیومرث پوراحمد، 1385. برنده جایزه بهترین فیلم نامه از جشن خانه سینما.

فیلمنامه روایت سه گانه: اپیزود اول به کارگردانی پرویز شیخ طادی، اپیزود دوم به کارگردانی عبدالحسن برزیده، 1382.

فیلمنامه گفتگو با سایه درباره صادق هدایت، به کارگردانی خسرو سینایی، 1384.

مشاور فیلمنامه آژانس شیشه ای به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، 1376.

کارگردانی مستند آخرین تیر آرش، درباره یک خمره باستانی. تهیه کننده: نوشین خدامی.

کارگردانی مستند سینمایی بهترین مجسمه دنیا، 1389، با صدای حمید فرخ نژاد و مرتضی احمدی، 75 دقیقه، برنده جوایز از جشنواره فیلم فجر.

کارگردانی مستند موج زنده درباره هواپیمای ایرباس ایران که هدف آمریکایی ها قرار گرفت.

آثار او به زبان های انگلیسی، عربی و فرانسه ترجمه شده است.

 

 

 اصفهان آن لاین


سرزمین حسابان

$
0
0

سرزمین حسابان

آموزش داستانی حد، مشتق، حساب دیفرانسیل و انتگرال

داگلاس داونینگ

ترجمه پریسا محمدیان، جواد مسرور، علی رضا نظری، معصومه نظری و خاطره وهابی املشی

تهران: کتاب مرجع

چاپ نخست 1389

412 صفحه، وزیری

7500 تومان

 

انتشارات کتاب مرجع مجموعه ای از آثار مرجع را برای نوجوانان و جوانان زیر عنوان کتاب طاووس به چاپ می رساند.

کشتی راوی داستان بر اثر طوفان به ساحل دوردستی به نام کارمورا می افتد. کشاورزی به نام فلوران وی را به پایتخت می برد. از این پس ماجراهای کتاب پیش رو در سرزمین کارمورا روی می دهد. مردم کارمورا از سیستم اندازه گیری شگفتی برانگیزی سود می جویند.

راوی در کاخ شاه با خانم پروفسور استنیسلاوسکی، الکساندر مرد مثلثاتی و جرارد مکینیوس مهندس معمار سلطنتی آشنا می شود.

آن ها مساله های خود را روی ایگور تنها ماشین گچی تصویری دنیا تحلیل می کنند.

دیوی مشکلاتی برای این سرزمین به وجود می آورد ولی اطرافیان شاه می کوشند این مشکلات را به مساله تبدیل و حل کنند.

راوی در حل مسائل یاری می رساند و شرکت سهامی خاص انتگرال گیری کارمورا پایه گذاری می شود. شاه هم به راوی قول می دهد هر موقعی که خواست به شهر و دیارش بازگردد به او یاری رساند. او نیز منتظر است که حافظه اش را بازیابد.

مطالب داستان دنباله همان درس های دبیرستان است: شیب خط مماس، محاسبه مشتق، رسم منحنی با مشتق، مشتق توابع پیچیده، مشتق توابع مثلثاتی، مقدار بهینه و نرخ های وابسته، انتگرال یا مشتق گیری معکوس، پیدا کردن مساحت با انتگرال، لگاریتم طبیعی، توابع نمایی و انتگرال گیری جزء به جزء، انتگرال گیری به وسیله جای گذاری مثلثاتی، انتگرال گیری با کسرهای جزیی، پیداکردن حجم با انتگرال گیری، طول کمان، مساحت سطح و مرکز جرم، مقدمه ای بر معادلات دیفرانسیل و مشتق های جزیی. فصل هیجدهم خلاصه تمام مطالب کتاب به شمار می رود.

در انتهای هر فصل نیز تمرین هایی در نظر گرفته اند. در فصل هفدهم یک امتحان جامع از تمام آموخته ها به چشم می خورد و پاسخنامه، پایان بخش کتاب است.

 اصفهان آن لاین

 

محمدعلی کشاورز

$
0
0

محمد علی کشاورز هنرپیشه، کارگردان و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون ایران به سال 1309 در محله سیچان اصفهان چشم به جهان گشود.

او کارشناسی خود را در رشته کارگردانی و هنرپیشگی گرفت و کارشناسی ارشد خود را در انگلیس دنبال کرد. فعالیت هنری را از 1327 با بازی در تئاتر آغاز کرد، سپس در نمایشهای زیادی حضور یافت و بازیگری حرفه ای تئاتر شد.

وی شتابی برای ورود به عرصه سینما نداشت ولی هنگامی که پا بر پرده نقره ای گذاشت خوش درخشید. او به سال 1343 با بازی در فیلم شب قوزی وارد سینما شد. کارگردانی این فیلم را فرخ غفاری برعهده داشت، کارگردانی با فیلمی متفاوت که می توانست موج نوی سینمای ایران را راه بیندازد ولی به دلیل کم کاری توفیقی در این زمینه به دست نیاورد.

کشاورز به سال 1347 کارگردانی هنری بخشهایی از سریال خانه قمر خانم را به عهده گرفت، کارگردانی آلاخون والاوخون نیز از معدود کارهای او به عنوان کارگردان هنری است.

از آن پس در سریالهای زیادی به ایفای نقش پرداخت. او با کارگردانان مشهوری همچون داریوش مهرجویی، محمد متوسلانی، محسن مخملباف، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، ناصر تقوایی، داریوش فرهنگ و ابراهیم گلستان همکاری کرد ولی ماندگارترین نقشهای او در آثار علی حاتمی است. نقش شعبون استخونی در هزاردستان و بازی او در فیلم مادر از بهترین کارهای او به شمار می رود.

 

آثاری که از او در خاطر دارم:

1343: شب قوزی اثر فرخ غفاری.

1343: زمزمه محبت.

1344: خشت و آینه اثر ابراهیم گلستان.

1347: سریال خانه قمرخانوم (کارگردان هنری).

1349: آقای هالو اثر داریوش مهرجویی.

1350: مترسک به کارگردانی علی حاتمی و تهیه کنندگی فردین که ناتمام ماند.

1351: ستارخان اثر علی حاتمی. در نقش اتابک.

1351: رگبار اثر بهرام بیضایی.

1351: صادق کرده اثر ناصر تقوایی.

1352: خورشید در مرداب.

1352: قصه ماهان.

1354: وقتی آسمان بشکافد.

1355: سریال دایی جان ناپلئون اثر ناصر تقوایی. در نقش دائی جان سرهنگ.

1355: شطرنج باد اثر محمدرضا اصلانی.

1355: شام آخر اثر شهیار قنبری.

1357: این گروه محکومین به کارگردانی هادی صابر.

1360: دست شیطان اثر حسین زندباف.

1361: گرداب اثر حسین دوانی که توقیف شد.

1361: برزخی ها اثر ایرج قادری.

1362: کمال الملک اثر علی حاتمی. در نقش اتابک اعظم.

1362: گرداب اثر حسین دوانی که توقیف شد.

1363: طائل اثر محمد عقیلی.

1363: سریال سربداران اثر محمدعلی نجفی. در نقش وزیر علاءالدین محمد هندو.

1364: ستاره دنباله دار اثر سیروس کاشانی نژاد.

1364: کفشهای میرزا نوروز کار محمد متوسلانی با فیلمنامه داریوش فرهنگ. در نقش پادشاه.

1364: مردی که موش شد اثر احمد بخشی. در نقش سرمایه داری که اعلام ورشکستگی می کند.

1365: جعفر خان از فرنگ برگشته اثر علی حاتمی و محمد متوسلانی. در نقش دایی جعفر.

1366: جمیل اثر احمد بخشی.

1366: سریال هزاردستان اثر علی حاتمی. در نقش شعبان استخوانی.

1368: مادر اثر علی حاتمی. در نقش ابراهیم قصاب، برادر بزرگ تر خانواده. این نقش را ابتدا قرار بود عزت الله انتظامی بازی کند.

1368: گل سرخ اثر حمید تمجیدی.

1368: پول خارجی اثر رخشان بنی اعتماد.

1368: جستجوگر اثر محمد متوسلانی.

1368: هامون اثر داریوش مهرجویی.

1369: جستجو در جزیره اثر مهدی صباغ زاده. در نقش ناخدا مرزوق.

1370: آقای بخشدار اثر خسرو معصومی.

1370: دلشدگان اثر علی حاتمی.

1371: چهارشنبه عزیز اثر حمید تمجیدی.

1371: ناصرالدین شاه آکتور سینما اثر محسن مخلباف در نقش وزیر شاه.

1371: یک مرد یک خرس اثر مسعود جعفری جوزانی.

1371: خسوف اثر رسول ملاقلی پور. در نقش فتاح.

1372: زیر درختان زیتون اثر عباس کیارستمی. در نقش کارگردان.

1373: روز واقعه اثر شهرام اسدی با فیلمنامه بهرام بیضایی.

1373: نگاهی دیگر اثر حسینعلی مختاری.

1373: لژیون اثر ضیاءالدین دری که هفت سال توقیف بود.

1374: دام اثر جلال مهربان.

1374: غزال اثر مجتبی راعی.

1374: سریال شیخ مفید اثر فریبرز صالح و سیروس مقدم.

1375: روزی که خواستگار آمد اثر فریال بهزاد.

1377: کمیته مجازات اثر علی حاتمی. در نقش شعبان استخوانی.

1378: طهران روزگار نو اثر علی حاتمی. در نقش شعبان استخوانی.

1380: شکر پاره کار غلامرضا مهیمن.

1381: به من نگاه کن اثر شهرام اسدی.

آلاخون والاخون (کارگردان هنری).

سریال وکلای جوان.

زندگی.

قسمت گزارش از سریال برگریزان.

نقشه.

نقطه صفر.

سریال آتش بدون دود کار نادر ابراهیمی.

سریال پدرسالار اثر اکبر خواجویی. در نقش اول یعنی پدر خانواده.

سریال افسانه سلطان و شبان کار داریوش فرهنگ. در نقش خوابگزار اعظم.

سریال گرگها.

سریال ایستگاه آخر.

سریال کهنه سوار اثر اکبر خواجویی.

 

 اصفهان آن لاین

کاظم پرستگاری

$
0
0

کاظم پرستگاری مدرس، محقق، طراح، نقاش، هنرمند، مجسمه ساز و پژوهشگر ایرانی به سال 1333 در نجف اشرف چشم به جهان گشود.

خانواده آن ها اصلا اهل لار در استان فارس بودند. او تحصیلات خود را در مدرسه ایرانیان عراق به پایان رسانید و آن گاه به اصفهان آمد. علوم آزمایشگاهی را در دانشگاه اصفهان پی گرفت و دکترای خود را در رشته بیوشیمی دریافت کرد.

پس از این به استخدام دانشگاه علوم پزشکی اصفهان درآمد و سرگرم تدریس و تحقیقات آزمایشگاهی شد.

او در کنار تحصیل و تدریس، از طراحی و نقاشی غفلت نورزید.

دکتر پرستگاری به سال 1360 در اندیشه ساخت تندیس هایی از پرندگان ایران فرورفت. او تاکسی درمی نمونه های نادر پرندگان را غیر مجاز و در تناقض با اصول و قوانین محیط زیست دید. در ضمن تاکسی درمی به مرور از میان می رفت. گچ و چوب و سنگ نیز به تنهایی آسیب پذیر بود، بنابراین با فرموله کردن چند ماده، خمیر و کمپوزیتی را فراهم آورد که فسادناپذیر است. این خمیر روی آرماتور و اسکلت فلزی پرداخت می شود.

سپس به تحقیق درباره شکل و فیگور پرندگان روی آورد و کوشید افزون بر جنبه هنری از بن مایه های علمی غافل نشود.

آناتومی پرندگان را با محاسبات دقیق رایانه ای بررسی کرد، این گونه مجسمه های ساخت او از ایستایی کامل برخوردار شدند و بدون تکیه به اشیای دیگر روی پای خود ایستادند.

وزن مجسمه های او نیز دقیقا برابر با وزن پرنده بالغ در طبیعت است.

در طول این سال ها مجموعه او هر روز کامل تر از دیروز شد به گونه ای که امروز می توان کار او را اطلس پرندگان ایران و خاورمیانه نامید.

او شکارچی لحظه ها است، جلوه های ویژه پرندگان، زیبایی مجسمه های او را چند چندان می کند: عقاب مارگیر در حال جدال با مار، چترگشودن هدهد و هنرنمایی طاووس.

آثار دکتر کاظم پرستگاری تاکنون در اصفهان، شهرکرد، قم، تهران و دبی به نمایش درآمده و گزارش کارهای او در صدا و سیما، مطبوعات و ازجمله روزنامه ایران و فصل نامه فرهنگ اصفهان بازتاب داشته است.

او مدتی مدیریت امور هنرمندان موزه هنرهای معاصر اصفهان را برعهده داشت.

خواهرش ابتسام پرستگاری نیز از اهالی هنر به شمار می رود و نمایشگاه آثار او در موزه هنرهای معاصر اصفهان برپا شده است.

 

 اصفهان آن لاین

مراسم چهلم درگذشت پروین دخت یزدانیان

$
0
0

پروین دخت یزدانیان چهل روز است که در آرامگاهش خفته است

زندگی بدون او چه سرد و حزن انگیز است

اگرچه عقربه های زمان در مرگ هیچ عزیزی

نه باز می ایستد و نه به عقب باز می گردد

مراسم چهلمین روز درگذشت پروین دخت یزدانیان بی بی همه بچه های ایران امروز جمعه پانزدهم اردیبهشت ماه 1391 از ساعت دو و نیم تا چهار بعد از ظهر در امام زاده محمد (شاهزاده محمد) خیابان وحید نرسیده به سه راه نظر برگزار شد.

هم اکنون مراسم چهلم بر سر مزار پروین دخت یزدانی در جنت الشهدای نجف آباد، قطعه دوازده ادامه دارد.

 اصفهان آن لاین

علی اکبر خلیلی

$
0
0

علی اکبر خلیلی ادیب و شاعر ایرانی به سال 1326 در کرمانشاه چشم به جهان گشود و دل به نوای تیشه های فرهاد از کوه بیستون سپرد.

از نوجوانی شعر می گفت. از سرزمین فرهاد شیرین کار بود که همه هستی اش را در پای معشوقش ریخت. خلیلی نیز به عشق عشق می ورزید و از دوست داشتن نمی هراسید. مضمون اصلی اشعار او عشق بود و عشق. برای این مضمون بلند، قالب غزل را مناسب یافت:

می توان از عشق گفتن در سکوت سبز صحرا

می توان با عشق بودن در تبسم های رویا

عاشقی و شعر یارانی به هم پیوسته با هم

عشق در شعر است و شعر از عشق می گوید سخن ها

پس از دریافت دیپلم، دوره سپاهی دانش را در اردبیل گذارند. آن جا کسی بود که درباره شعرهایش نظر می داد ازجمله زیر یکی از غزل هایش نوشت:

خلیل بی بدیل من

علی اکبرم نور بصرم

پس از این به تهران رفت و به استخدام وزارت کار درآمد. به سال 1348 ازدواج کرد. مدتی در چالوس و سپس در لاهیجان ریاست اداره کار را بر عهده گرفت. آن گاه معاون مدیر کل گیلان و بعد معاون مدیر کل قزوین شد تا این که به افتخار بازنشستگی نائل آمد.

زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه ملی دنبال کرد و به سال 1357 لیسانس گرفت.

او از دوران دانشجویی خود چنین یاد می کند:

یکی از استادانم دکتر رعدی آذرخشی بود. یک برادر کر و لال داشت که برای او چنین سرود:

من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان...

او ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه ملی را برعهده داشت در ضمن سناتور انتصابی بود و به این خاطر بعد از انقلاب مدتی را در زندان گذراند.

او بر این بود که دانشجوی ادبیات باید شعر شاعران متقدم را از بر داشته باشد بنابراین هر دانشجو هر هفته چهل بیت از حفظ می کرد و سر کلاس می خواند. شعر هم به انتخاب استاد بود. دانشجویان گاه تقلب می کردند و شعر را با خط ضعیف روی تخته سیاه می نوشتند استاد هم چشمش نمی دید و کلاه سرش می رفت.

من دیدم از پس حفظ کردن شعرها بر نمی آیم ولی اهل تقلب هم نیستم بنابراین شعری سرودم و برایش خواندم:

جناب رعدی استاد عزیزم

به پایت شعر شاگردانه ریزم

که خود استاد شعر و شاعرستی

در انواع سخن ها ماهرستی

به عمر خویش راه علم رفتی

همه پیمودی و با حلم رفتی

کنون گفتار شیرین و کلامت

به شاگردان امید دهد نامت

که اوستاد دیرین زمان است

سخن بسیار داند پرتوان است

و من نیز این سعادت گشته یارم

که شاگردی آن استاد دارم

ولی از بخت بد دیر آمدم من

به شاگردی کنون پیر آمدم من

گرفتارم به کار و زندگانی

ندارم فرصتی در شعرخوانی

ببخشایم که تقصیری ندارم

چنان که گفتم زین فگارم

از این به بعد مراعات مرا می کرد.

پایان نامه ام در شرح احوال عنصری بود. دوست داشتم شعرهای لطیف عنصری را برگزینم نه اشعار او در مدح پادشاهان را. ازجمله این رباعی از او را موافق ذوق خود یافتم:

در عشق تو کس پای ندارد جز من

در شوره کسی تخم نکارد جز من

با دشمن و دوست بدت می گویم

تا هیچ کست دوست ندارد جز من

مرحوم خانم دکتر قمر آریان که راهنمایی مرا در پایان نامه برعهده داشت بسیار از این شعر خوشش آمد.

نخستین کتاب شعرم را با نام شقایق در همین زمان دانشجویی منتشر کردم، در همین هنگام دخترم شقایق نیز داشت چشم به جهان می گشود.

یک نسخه از کتاب شعرم را برای خانم پریسا خواننده بردم که رویش آهنگ بگذارد و بخواند. گفت اگر یک شعر مثل مولوی بگویی شعرت را می خوانم. من این شعر را سرودم:

نگفتمت که مرو عشق پربهات منم

چو بودمت همه آغاز و انتهات منم

که مکن دل ز من که در همه عمر

اسیر مهر تو و عشق باصفات منم...

البته بعد از این، او به خارج از کشور مهاجرت کرد.

به سال 1386 نیز این غزل را به مناسبت بزرگداشت مولوی از سوی یونسکو سرودم:

من بی قرار عشقم با من سخن مگویید

جز در دیار یارم جایی مرا مجویید

آقای فرهادپور روی شعری از بنده آهنگ گذاشت. چند تن از آهنگ سازان صدا و سیما هم روی اشعارم کار کردند. جواد لشکری در کتاب صد آهنگ نیز دو شعر از مرا به نام های مرغ طوفان زده و چشمان مست نت نویسی کرد.

حمید نیرومند دوست خطاطم که اهل قزوین است چند شعر مرا به خط خوش نگاشت و از این پس بسیاری از آثارم را خوشنویسان ایرانی به خط زیبای خود کتابت کردند که از این میان می توانم به عباس خدادوست، مرجان گردانی ها، مریم یحیی آبادی ها، محمود ابراهیمی و عمران سلطان احمد خطاط پاکستانی اشاره کنم. این تابلوها را تاکنون در شش نمایشگاه شرکت داده ام:

فرهنگسرای قانون، شهرک غرب تهران، دو بار.

کاخ سعدآباد، 1386.

تالار آبگینه شیراز، دو بار.

کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، اردیبهشت 1391.

هنگامی که می خواستم نمایشگاهم را در شیراز برپا کنم به دیوان خواجه حافظ شیرازی تفالی زدم این غزل آمد:

اگر آن طایر قدسی ز درم باز آید... و این بیت به دلم نشست:

گر نثار قدم یار گرامی نکنم

جوهر جان به چه کار دگرم باز آید؟

من هم این شعر را سرودم و به شیراز رفتم:

من به دیدار اهورای سخن آمده ام

من به شیراز سرافراز کهن آمده ام

حافظ ای نام تو بگرفته بلندای جهان

من به دیدار تو استاد سخن آمده ام

سعدیا با تو سخن ها ز گلستان دارم

فصل گل در دل گلزار و چمن آمده ام

شوق شیراز چو بگرفته سراپای مرا

آن غریبم که به دیدار وطن آمده ام

 

از آثار استاد خلیلی است:

شقایق، چاپ خانه تهران مصور، چاپ نخست 1357، 111ص، رقعی.

شعله های عشق، تهران: دهخدا، چاپ نخست بهار 1378، 126ص، رقعی.

عشق آرام دلهاست، با مقدمه دکتر کزازی، به ویرایش سیدجلال خدایی، تهران: ورای دانش، چاپ نخست تابستان 1384، 223ص، رقعی.

هیچ یادت هست، همراه با شانزده تابلوی خط نقاشی، با مقدمه دکتر کزازی و مسلم خانی، و ترجمه چند شعر به فرانسه از دکتر حمیده ممتاز و پوپک شیروانی مهدوی، تهران: نخستین، چاپ نخست 1389، 249ص، رقعی.

نجوا، مجموعه آثار خوشنویسان با شعرهای استاد خلیلی.

بهار، طراح و نقاش: عبدالرضا طباطبایی، تهران: کورش، چاپ نهم 1375، برای کودکان، گروه سنی ب.

تابستان، طراح و نقاش: عبدالرضا طباطبایی، تهران: کورش، چاپ نهم 1375، برای کودکان، گروه سنی ب.

پاییز، طراح و نقاش: عبدالرضا طباطبایی، تهران: کورش، چاپ نهم 1375، برای کودکان، گروه سنی ب.

زمستان، طراح و نقاش: عبدالرضا طباطبایی، تهران: کورش، چاپ نهم 1375، برای کودکان، گروه سنی ب.

 

 اصفهان آن لاین

مهدی امینی خواه

$
0
0

مهدی امینیخواه بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایران در امرداد سال 1353 در تهران چشم به جهان گشود.

از نوجوانی به نقش آفرینی در صحنه تئاتر روی آورد و پس از دی 1لم رشته بازیگری را در دانشکده هنر و معماری تهران پی گرفت.

از نوجوانی به ورزش علاقه بسیار داشت، کمربند مشکی کاراته گرفت و به بکس، دوچرخه سواری و کوهنوردی پرداخت. او هم اکنون در تیم فوتبال و تیم اسکی هنرمندان عضویت دارد.

 

فیلمهای مهدی امینی خواه

1378: نسل سوخته، به کارگردانی رسول ملاقلی پور.

1379: شور عشق به کارگردانی نادر مقدس.

1382: برگ برنده اثر سیروس الوند.

1383: جدا افتاده.

1383: زن زیادی، به کارگردانی تهمینه میلانی.

1383: شاخه گلی برای عروس.

1384: چپ دست، به کارگردانی آرش معیریان.

1384: شغال.

1385: زن بدلی.

1385: قصه دلها.

1386: احضار شدگان.

1386: تلافی.

1386: ملودی.

1387: سوگند.

1389: زمان معکوس، به کارگردانی انور ابلوچ.

1389: چگونه میلیاردر شدم به کارگردانی علی عبدالعلی زاده، در نقش رضا شاکری.

 

سریالهای مهدی امینی خواه:

منظومه آتش.

برای آخرین بار.

مهمانی از بهشت.

ماه و خورشید.

نقش بر آب.

اسی موتوری.

رفقای خوب.

نفس سنگ.

باران بهاری، به کارگردانی مسعود رشیدی.

 

 

 

 

 

اصفهان آن لاین

گروه فلسفه دانشگاه اصفهان

$
0
0

دکتر عباس فاروقی دانشکده ادبیات اصفهان را در دی ماه 1337 پایه گذاری کرد. یک سال بعد یعنی به سال 1338 گروه فلسفه دانشکده ادبیات اصفهان در مقطع کارشناسی پدیدار شد. این گروه در ابتدا فلسفه و علوم تربیتی نام داشت و این بود تا دانشگاه اصفهان شکل گرفت.

امکان تحصیل در دوره کارشناسی ارشد با گرایش فلسفه غرب به سال 1371 و دوره کارشناسی ارشد با گرایش منطق به سال 1379 فراهم آمد. سرانجام دانشگاه اصفهان به سال 1381 آماده پذیرش دانشجو در دوره دکتری فلسفه غرب شد.

هم اکنون دانشجویان این گروه سرگرم تحصیل در گرایش های فلسفه یونان، فلسفه قرون وسطی، فلسفه معاصر غرب، فلسفه اسلامی، فلسفه علم و فلسفه هنر هستند.

دکتر فتح علی اکبری، دکتر مرتضی حاج حسینی، دکتر محمدجواد صافیان اصفهانی، دکتر محمد علی اژه ای و دکتر مهدی دهباشی تاکنون مدیریت گروه فلسفه را عهده دار بوده اند. هم اکنون استاد دکتر محمدعلی اژه ای مدیر گروه و دکتر علی کرباسی زاده اصفهانی معاون گروه است.

اعضای هیات علمی گروه فلسفه عبارت اند از:

استاد دکتر مهدی دهباشی، دکتری فلسفه غرب از دانشگاه فوردهام نیویورک، لیسانس زبان و ادبیات عرب، کارشناسی ارشد معقول و منقول، کارشناسی ارشد روان شناسی، کارشناسی ارشد فلسفه. صاحب کتاب ها و مقالات گوناگون که پیش تر از آن ها سخن گفته ایم.

استاد دکتر محمدعلی اژه ای. نویسنده چند کتاب و مقاله که در همین وبلاگ فهرست آن ها را ارائه داده ایم.

دکتر علی کرباسی زاده اصفهانی، دکتری فلسفه با گرایش تطبیقی، کانت و نیچه، استادیار. پدیدآورنده آثاری ارزشمند که در مطلب جداگانه ای به آن ها پرداخته ایم.

دکتر حامد ناجی اصفهانی، دکتری فلسفه، استادیار. نویسنده کتاب ها و مقالات فراوان که در مطلب جداگانه ای از آن ها یاد کرده ایم.

دکتر فتحعلی اکبری، دکتری فلسفه و حکمت اسلامی، دانشیار. صاحب آثار علمی گوناگون که در مطلب جداگانه ای به آن ها خواهیم پرداخت.

دکتر سعید بینای مطلق، دکتری فلسفه غرب با گرایش یونان، استادیار.

دکتر غلام حسین توکلی، دکتری فلسفه و کلام اسلامی، استادیار.

مهدی جعفری، کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی، مربی.

دکتر مرتضی حاج حسینی، دکتری فلسفه و منطق، دانشیار. نویسنده مقاله «تحلیل روش شناختی و وجودی باورهای پایه در فلسفه دکارت» در مجله معارف اسلامی.

دکتر یوسف شاقول، دکتری فلسفه غرب با گرایش جدید و معاصر، استادیار. نویسنده مقاله «نسبت نظریه عدالت راولز با فلسفه حق» در مجله حکمت و فلسفه و مقاله «از خود آیین تا خود الزامی» در نشریه پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان.

دکتر رضا صادقی حاجی آبادی، دکتری فلسفه جدید و معاصر غرب، استادیار. نویسنده مقاله «به سوی دفاع از مبناگرایی تجربی» در مجله ذهن و مقاله «نگاهی انتقادی به مبانی معرفتی ایده آلیسم» در مجله معرفت فلسفی.

دکتر محمدجواد صافیان اصفهانی، دکتری فلسفه جدید و معاصر غرب، استادیار. نویسنده مقاله «جایگاه هنر در اندیشه شوپنهاور»، در فصل نامه شهر کرد و مقاله «پژوهش های فلسفی» در نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز و مقاله «مفاهیم زمان و مکان در فلسفه لایب نیتس» در مجله خردنامه صدرا.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد مشکات، دکتری فلسفه جدید و معاصر غرب، استادیار.

 

مدرسان قدیم گروه فلسفه:

دکتر عباس شیخ شعاعی، دکتری فلسفه تطبیقی، استادیار که به تهران منتقل شد.

شادروان سیدبدرالدین کتابی، مدرس قرائت متون فلسفی.

دکتر اسماعیل واعظ جوادی دانشیار فلسفه و سردبیر نشریه دانشکده ادبیات.

شادروان دکتر سیدهاشم گلستانی دانشیار فلسفه و رییس دوره دانشیابی (لیسانس شبانه) و سرپرست گروه فلسفه.

شادروان غلامحسین آهنی.

ستاریان مدرس تاریخ فلسفه.

شادروان فضل الله ضیاء نور، مدرس قرائت متون فلسفی که در همین وبلاگ از او یاد کرده ایم.

شادروان محمد مهریار، مدرس قرائت متون فلسفی. در همین وبلاگ مطلبی درباره او و اشعاری از سروده های وی را انتشار داده ایم.

 

انجمن علمی فلسفه به سال 1379 پایه گذاری شد و محمد دلاور دبیری آن را برعهده گرفت. محمدجواد سبزواری، سیدصابر موسوی، سیدمحسن جلال الدین و سیدزاهد موسوی از اعضای فعال این انجمن هستند.

بازدید از مقبره حکما و فلاسفه اصفهان در تخت فولاد، نقد فیلم های هویت، اثیری، گاو، مردی برای تمام فصول و لاک پشت ها هم می توانند پرواز کنند، همایش خشت اول به عنوان سرآغاز پرسش های فلسفی و برپایی مراسم بزرگداشت استاد سیدجلال الدین آشتیانی از فعالیت های این انجمن به شمار می رود.

 

 

 اصفهان آن لاین


سالار عقیلی دانلود همه آهنگها

$
0
0

آتاتورک

$
0
0

مصطفی کمال آتاتورک ژنرال، سیاستمدار، رییس جمهور و پایه گذار ترکیه در سی ام ژانویه سال 1881 میلادی در سالونیک چشم به جهان گشود و در دهم نوامبر سال 1938 میلادی در پنجاه و هفت سالگی در استانبول دیده از جهان فروبست.

پدرش علی رضا کارمند گمرک سالونیک بود. سالونیک که امروزه در یونان قرار گرفته است آن روز در امپراتوری عثمانی بود.

مصطفی پدرش را در کودکی از دست داد. او پس از تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه نظامی شد. چون در درس ریاضیات موفقیت های زیادی به دست آورد لقب کمال گرفت. پس از این به آموزشگاه نظامی اسلامبول رفت و به سال 1902 ستوان یکم شد. وی تحصیلات خود را در دانشگاه جنگ پی گرفت و به سال 1905 با درجه سروانی به دمشق فرستاده شد. در دمشق دوستانی یافت و مخفیانه جمعیت وطن و حریت را پایه گذاشت.

به سال 1907 به زادگاهش بازگشت و به جمعیت اتحاد و ترقی پیوست. بیشتر اعضای این جمعیت را نظامیان تشکیل می دادند.

به سال 1911 ایتالیا به طرابلس لیبی یکی از ولایت های امپراتوری عثمانی هجوم برد و مصطفی کمال با مردم بومی، حملاتی پارتیزانی را علیه ایتالیا شکل داد.

سپس به درجه سرگردی رسید و وابسته نظامی در صوفیا شد. در صوفیا با مظاهر تمدن غرب آشنایی یافت و شیفته آن شد. چندی بعد به درجه سرهنگی رسید.

چون شعله های جنگ جهانی اول برخاست، او فرماندهی نیروهای ترک در گالیپولی را برعهده گرفت. او در جبهه های نبرد به خوبی در برابر متجاوزان از عهده برآمد و به سال 1915 ارتش انگلیس را شکست داد. مطبوعات عثمانی وی را منجی اسلامبول خواندند.

به سال 1916 مانع پیشروی ارتش روسیه در خاک عثمانی شد و به درجه سرتیپی رسید. به سال 1917 وحیدالدین ولی عهد عثمانی را در سفر به آلمان همراهی کرد. در بازگشت به اسلامبول بیمار شد و برای استراحت به کارلزباد در چکسلواکی رفت. اقامت در این جا وی را بیش از پیش دلباخته تمدن اروپا کرد.

به سال 1918 فرمانده ارتش عثمانی در فلسطین شد و چون تمام افسران آلمانی که در ارتش عثمانی خدمت می کردند به میهن خویش بازگشتند، او فرماندهی کل نیروهای جنوب شرق را به دست آورد.

به سال 1919 وی را به اسلامبول فراخواندند و به خاطر خدماتش در جنگ پاشا لقب دادند.

اوضاع عثمانی پس از جنگ بسیار در هم ریخته بود، سلطان عثمانی با شرایط ننگینی با متفقین صلح کرد. این کشور دیگر حق داشتن نیروی نظامی را نداشت و مدتی بعد ارتش تجزیه می شد.

کمال در این میان با چند تن از افسران ناسیونالیست و وطن خواه، سازمان ملیون ترک را تشکیل داد.

گروهی از فعالان سیاسی خواستار حمایت انگلستان بودند و جمعی دیگر می خواستند در دامان امریکا بیفتند تا شاید امپراتوری عثمانی پابرجا بماند. در این میان مصطفی کمال پاشا نگاه داشتن وضع جغرافیایی گذشته را ناممکن می دانست و پیوندهای ملی را موثرتر از پیوندهای دینی می پنداشت. سلطان و وزرا دیدگاه او را نپذیرفتند ولی جمعی از افسران ارتش با او موافقت نشان دادند.

در همین هنگام یونان به ازمیر حمله برد و آن جا را اشغال کرد. سلطان، مصطفی کمال را قدرتی بالاتر از دیگر مقامات داد و به ارز روم گسیل داشت. مصطفی ارتشیان را نوید می داد و از آنان می خواست که از انحلال ارتش سخن نگویند.

سلطان از اقدامات او ناخشنود بود و دستور دستگیری وی را صادر کرد ولی کسی از سلطان فرمان نمی برد.

کمال که ناخرسندی سلطان را دید از ارتش کناره گرفت و کنگره ای را در سیواس تشکیل داد که از هر استان سه نماینده در آن شرکت جست. کمال برنامه های آینده خود را در همین کنگره به نمایندگان استان ها قبولاند.

هنگامی که انتخابات مجلس برگزار شد طرفداران کمال بیشترین کرسی های مجلس را به دست آوردند و همان مطالب کنگره را به تصویب رساندند.

به سال 1920 انگلستان به عثمانی یورش برد، مجلس نمایندگان را منحل کرد و اسلامبول را به تصرف درآورد. در آنکارا دولت موقت انقلابی شکل گرفت. کمال نخستین مجلس بزرگ را در آنکارا گشود و خود ریاست آن را برعهده گرفت.

وی نام کشور را به ترکیه تغییر داد و حق حاکمیت و نیروی اجرایی را از جانب ملت به مجلس واگذاشت.

در این زمان او افزون بر ریاست مجلس به نخست وزیری رسید.

دولت اسلامبول وی را به مرگ محکوم کرد ولی کاری از پیش نبرد. در این زمان فرانسوی ها از جنوب واپس نشستند و شورش ارمنی ها و گرجی ها با وساطت روسیه فرونشست.

یونان که چندی پیش ازمیر را اشغال کرده بود موافقت انگلستان را برای گسترش منطقه اشغالی خود به دست آورد. کمال به سال 1921 از سوی مجلس به فرماندهی کل قوا برگزیده شد و به سال 1922 یونان را شکست داد.

این گونه یونان و انگلستان با امضای قراردادی از سرزمین آناتولی بیرون رفتند و محبوبیت کمال رو به فزونی گذاشت.

با جداشدن سوریه و فلسطین از پهنه کشور عثمانی، کمال از جنبش اتحاد عبور کرد و خود در راس جنبش بزرگ کمالیسم قرار گرفت. غرب گرایی و گرایش به زندگی مدرن از مهم ترین ارزش های این جنبش بود.

در اول نوامبر سال 1922 سلطنت و خلافت را از یکدیگر جدا کرد، وحیدالدین سلطان محمد ششم را از تخت سلطنت به زیر کشید و پسرعموی سلطان یعنی عبدالمجید دوم را مقام خلافت بخشید. از این پس مقام سلطنت به فراموشی سپرده شد و مقام خلافت به عنوان یک مقام تشریفاتی در اختیار خلیفه قرار گرفت.

کمال حزب جمهوری خواه خلق را پایه گذاری کرد و خود رهبری آن را در دست گرفت.

در بیست و نهم اکتبر سال 1923 به اتفاق آرا به عنوان نخستین رییس جمهور ترکیه قدرت را در دست گرفت با اعلام استقلال کشور، جمهوری ترکیه را پایه گذاری کرد. وی سه بار دیگر در سال های 1927، 1931 و 1935 نیز در مقام خود ابقا شد.

کمال بر استقلال کشور و بی طرفی در مناسبات بین المللی پای فشرد و پیمان های دوستی بسیاری را با کشورهای جهان به امضا رساند. این گونه چهره ای صلح طلب از کشورش را به نمایش گذارد.

کمال از همان روزهای آغازین دست به اصلاحات بزرگی برد. او می خواست در مدت زمان کوتاه به اهداف بلندمدت و بزرگ خود برسد.

او بر ملیت تاکید زیادی داشت و بنابراین به مذهب و اسلام نیازی نمی دید. او دین را یک امر شخصی می دانست و به دنبال اسلام زدایی، برپایی یک نظام غیر دینی و لاییک و جدایی دین از سیاست بود.

به سال 1923 در یک مراسم ویژه و به دور از سنت های رایج اسلامی با خانم لطیفه پیمان زناشویی بست.

به سال 1924 از همسرش جدا شد در حالی که فرزندی نداشت و بنابراین سرپرستی هشت دختر را پذیرفت. شاید نمی خواست فرزندی آن هم از جنس پسر داشته باشد که همچون پادشاهان قدیم قدرت را به ارث برد و بر جای او تکیه زند و این گونه جمهوری نوپای ترکیه را خدشه دار کند.

در همین سال مقام خلافت را نیز برانداخت و همه اعضای خاندان عثمانی را از کشور بیرون راند. این گونه امپراتوری شش صد ساله عثمانی پایان گرفت.

کمال مکتب خانه ها و خانقاه ها را بست، تمام موسسه های آموزشی را زیر فرمان خود آورد و آموزش های مذهبی را ممنوع اعلام کرد. وزارت شریعت، امور خیریه و دادگاه های مذهبی نیز یکی پس از دیگری به دست او منحل شدند.

آن گاه نام پایتخت را از اسلامبول به استانبول تغییر داد و استفاده از نام های عربی و حرکت های مذهبی را ممنوع اعلام کرد.

کمال پارلمان را که دموکرات ترین پارلمان تا آن زمان بود منحل کرد. او تحمل انتقاد را نداشت و به سمت دیکتاتوری پیش می رفت چنان که احترام اطرافیانش به او آمیخته به ترس بود. ولی چه می شد کرد در این زمان در آلمان، ایتالیا و روسیه نیز دیکتاتورها بر سر کار آمده بودند و جهان پس از جنگ به سمت دیکتاتوری پیش می رفت.

به سال 1925 مردم را مجبور به گذاشتن کلاه شاپو کرد و از پوشیدن لباس های سنتی و بر سرگذاشتن عمامه بازداشت. مخالفان و محافظه کاران این طرح اعدام شدند.

چندی بعد انجمن های برادری را نیز غیر قانونی اعلام کرد و تقویم میلادی را به جای تقویم اسلامی نشاند.

وی ابتدا با کردها از در دوستی درآمد و پیمان های برادری میان ترک ها و کردها به امضا رسید، کردها در نبرد استقلال یاری بسیار رسانده بودند. ولی آتاتورک به سال 1925 شدیدترین برخورد را با کردها کرد و بسیاری از آن ها را به قتل رساند.

در تابستان سال 1926 چند تن توطئه قتل او را ریختند که به زودی دستگیر شدند. آن ها به هیچ جریانی وابستگی نداشتند ولی کمال این را بهانه خوبی برای برخورد با تمام مخالفان یافت و تسویه حساب خونینی با ترک های جوان کرد.

کمال در پی ایجاد نظام حقوقی و قضایی اروپا در ترکیه بود بنابراین قانون جزای ایتالیا، قانون مدنی سوییس و قانون تجارت آلمان را در کشور رواج داد. به سال 1926 قانون مدنی جدیدی را ارائه کرد. در این قانون، حقوق زن و مرد برابر و چند همسری غیر قانونی بود. چندی بعد حق رای و کسب مقامات حکومتی نیز به زنان داده شد و قانون کیفری تازه ای بر پایه قوانین اروپای غربی به تصویب رسید.

کمال به سال 1927 یک سخنرانی سی و شش ساعته داشت که طی چند روز پخش شد. او در این سخنرانی ماجرای به قدرت رسیدن خود را مرور کرد.

وی در واقع تاریخ را به نفع خود بازنویسی کرد و نقش خود را به گونه مبالغه آمیزی بزرگ جلوه داد.

سرانجام به سال 1928 عبارت دین اسلام دین رسمی کشور است را از قانون اساسی حذف کرد و درخواست برپایی نماز جمعه به زبان ترکی را داد. چندی بعد اذان به زبان ترکی گفته شد.

می دانیم که زبان مردم ایران فارسی و زبان مردم عثمانی ترکی ولی الفبای این هر دو کشور عربی بود. کمال در نهم اوت 1928 الفبای عربی را کنار گذاشت و به جای آن از الفبای لاتین سود جست.

گروه مشاوران از او خواستند که این اقدام را طی چند سال آرام آرام انجام دهد ولی او به آنان گوشزد کرد که چنین کاری باید در چند هفته صورت پذیرد. از این پس همه کتاب های درسی بازنویسی شدند. کمال با این کار از دنیای عرب و اسلام فاصله زیادی گرفت و به کلی جنبش مدرن گرای خود را در دامان غرب فروغلتاند.

او رقص و تئاتر و موسیقی غربی را تشویق کرد و با خشونت برنامه های خود را به پیش برد.

کمال به سال 1920 تمام احزاب و اتحادیه ها را برانداخت و یک نظام تک حزبی ایجاد کرد. حزب جمهوری به رسایت او به عنوان یگانه حزب ترکیه اداره کامل کشور را به چنگ آورد.

ولی ده سال بعد پشیمان شد. به سال 1930 یک حزب مخالف لیبرال را به نام حزب جمهوری خواه آزاد پدیدار ساخت که البته اختیار آن هم با خود او بود.

به سال 1932 ترکیه به اتحادیه ملل پیوست. در همین سال از سوی یونان پیشنهاد شد که جایزه صلج نوبل را به کمال بدهند. این پیشنهاد مورد پذیرش قرار نگرفت.

کمال به سال 1933 در حالی که ده سال از سالگرد پایه گذاری جمهوری می گذشت دریافت که مخالفانش به زودی سربرخواهند داشت و انفجاری بزرگ را پیش بینی کرد. بنابراین چند تن را مامور کرد تا در ایتالیا و روسیه به مطالعه بپردازند و نتیجه را به او گزارش کنند. کمال دریافته بود که باید خود را به مانند فاشیست ها و بلشویک ها یک انقلابی جا بزند تا جمهوری او از حمایت های مردمی برخوردار شود.

وی غافل بود که جنبش های موسولینی و هیتلر هر دو توده ای هستند ولی کار او جنبه حکومتی دارد.

کمال در سال های بعد تلاش بیشتری برای بازنویسی تاریخ از خود بروز داد وی کوشید زبان ترکی را مادر تمام زبان های دنیا و قوم ترک را قدیم ترین نژاد بشر بر روی کره زمین معرفی کند.

کمال به سال 1933 مردم ترکیه را به انتخاب نام خانوادگی بر پایه نام پدرانشان واداشت و به سال 1934 اداره ثبت احوال را پایه گذاری کرد.

مجلس بزرگ ملی، نام آتاتورک به معنی پدر ترک را برای خود او برگزید.

به سال 1935 یک شنبه را به جای جمعه روز تعطیل اعلام کرد و به سال 1937 عبارت سکولار را در قانون اساسی گنجاند.

در این سال ها قدرت آتاتورک در ترکیه ریشه دواند و به سرمشقی برای کشورهای منطقه، مستعمره ها و مسلمانان مدرن گرا تبدیل شد. به ویژه ایران، افغانستان و تونس کوشیدند که راه او را دنبال کنند.

هنگامی که آتاتورک به دلیل سیروز کبد درگذشت عصمت اینونو معاونش جای وی را گرفت. آتاتورک را در آنکارا به خاک سپردند و مقبره ای را به یاد او برپا کردند.

به سال 1951 قانونی به تصویب رسید که برای توهین کنندگان به آتاتورک از یک تا سه سال زندان در نظر گرفت.

امروز بیشتر مقامات خارجی در ابتدای ورود به ترکیه، به مزار او می روند و به او ادای احترام می کنند.

مردم ترکیه، آتاتورک را مردی بزرگ می دانند و هر ساله در صبح دهم نوامبر هرکجا که باشند به یاد او می ایستند و یک دقیقه سکوت می کنند.

 

فهرست منابع

لغت نامه دهخدا، زیر «مصطفی کمال پاشا».

مصطفی کمال آتاتورک تولد یک جمهوری، کارگردان: سورین لبات، 2005، شبکه من و تو.

«آتاتورک»، محمدعلی مولوی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 85 تا 88.

روزشمار میلادی، پژوهش علی حائری و مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، تهران: دفتر عقل، چاپ نخست 1384، ص 602 تا 603.

فرهنگ جامع سیاسی، محمود طلوعی، تهران: سخن، چاپ نخست 1372، ص 15.

آتاتورک، نوشته اولوغ ایگدمیر، ترجمه حمید لطفی، تهران: موسسه عمران منطقه ای، 1348.

جمهوری اول ترکیه، ریچارد رابینسون، ترجمه ایرج امینی، تهران: کتاب فروشی تهران، 1356.

جنگ استقلال ترکیه، محمد نخجوان، 1319.

فرمانروایان شاخ زرین، از سلیمان قانونی تا آتاتورک، نویسنده نوئل باربر، مترجم عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: گفتار، 1366.

آتاتورک، ترجمه اندرو جی مارگو، 1963م.

آتاتورک اند د مادرنیزیش آو ترکی، جیکوب لاندو، لندن، 1984م.

آتاتورک، به ویرایش الغ ایغدمیر، ترجمه رنه ژیرو، آنکارا، 1963م.

قاضی مصطفی کمال آتاتورک، آنکارا، 1961م.

کمال آتاتورک، نوشته هربرت ملتسیگ، فرانکفورت، 1937م.

کمال: میکر آو مادرن ترکی، نوشته اقبال علی شاه، لندن، 1934م.

مصطفی کمال، او، لا مور د ان آمپیر، ژاک گابریل پل میشل بنوامشن، پاریس، 1954م.

 

 اصفهان آن لاین

اخوان ثالث دانلود

ایرج قادری

$
0
0

 

امیر ایرج قادری نویسنده، تهیه کننده، تدوین گر، کارگردان و بازیگر سینمای ایران به سال 1314 در تهران چشم به جهان گشود و در هفدهم اردیبهشت ماه سال 1391 در هفتاد و هفت سالگی دیده از جهان فروبست.

 

نوزده ساله بود که برای نخستین بار نقش کوتاهی در فیلم چهارراه حوادث ساخته ساموئل خاچیکیان بازی کرد. او در این فیلم با خانم کبری اطمینان مقدم مشهور به تهمینه هم بازی بود و چندی بعد با او ازدواج کرد. حاصل این ازدواج تورج بود که به سال 1372 در امریکا درگذشت.

 

در دانشگاه رشته داروسازی را پی گرفت ولی آن را در نیمه رها کرد.

 

به سال 1344 نخستین فیلم خود را کارگردانی کرد. در سال های بعد او از پرکارترین سینماگران ایرانی بود به گونه ای که گاه در سال سه فیلم را کارگردانی می کرد و در هفت فیلم بازی داشت.

 

پس از انقلاب به کار خود ادامه داد. به سال 1359 در فیلم پنجمین سوار سرنوشت حضور یافت. فیلمی درباره مبارزه با ساواک و مناسب با حال و هوای انقلابی کشور. ولی مسوولان معتقد بودند بازیگرانی چون او که به اعمال خاصی در سینما شهرت یافته اند حق بازی در نقش خوب را نیز ندارند. بنابراین پنجمین سوار سرنوشت را توقیف کردند.

 

به سال 1361 در شیراز سرگرم ساخت فیلم برزخی ها بود که اخبار ضد و نقیضی به دستش رسید تا این که دریافت برای ادامه کارش ممنوعیت هایی پدید آمده است. در برزخی ها چند چهره سینمای پیش از انقلاب حضور داشتند: ناصر ملک مطیعی، محمدعلی کشاورز، سعید راد، توران مهرزاد، فروزان و محمدعلی فردین. این فیلم تنها یک هفته بر پرده سینماها نشست تا این که آن را پایین کشیدند.

 

وی پس از این ممنوع التصویر شد و تنها به حرفه کارگردانی پرداخت. سرانجام به سال 1378 در برابر دوربین ظاهر شد و در فیلم شهرت بازی کرد.

 

به سال 1389 پنجمین سوار سرنوشت از توقیف بیرون آمد و وارد ویدئوکلوپ ها شد.

 

به سال 1387 بیماری سرطان گریبانش را گرفت. او آخرین فیلم خود به نام شبکه را به سال 1389 در تهران کارگردانی کرد و پس از این از سینما کناره جست تا این که درگذشت. وصیت کرده بود که زود به خاکم سپارید. بازماندگان نیز بدون تجمع و اعلام قبلی پیکر او را در بی بی سکینه کرج به خاک سپردند.

 

تاکید او بر اکشن بسیار بود و گرایش به ژانر اجتماعی و ملودرام در میان آثارش دیده می شد. راست است که فیلم هایش بازاری و عامه پسند بودند و از پایه های اصلی فیلم فارسی به شمار می رفتند ولی او در بازی گرفتن از بازیگران بسیار استاد بود.

 

وی تا پیش از انقلاب در شصت و سه فیلم بازی کرد و در مجموع بیش از چهل فیلم ساخت. از هر کارگردانی که بپرسید خواهید شنید که سینما را با دیدن فیلمهای ایرج قادری آغاز کرده است.

 

او محمدرضا گلزار، سعید مطلبی، علی رضا داوودنژاد و ماه چهره خلیلی را وارد سینمای ایران کرد و شقایق فراهانی با حضور در فیلم طوطیا اثر ایرج قادری بود که محبوب دل ها شد و به شهرت رسید.

 

همکاری ایرج قادری و سعید مطلبی کاشانی همواره نتیجه های خوبی در برداشت، گاه مطلبی می نگاشت و قادری می ساخت و گاه قادری برای مطلبی بازی می کرد. بت و تاراج شاید ماندگارترین آثار ایرج قادری در شمار آیند. کارگردانی این دو اثر را ایرج قادری برعهده داشت و سعید مطلبی فیلم نامه بت و تدوین تاراج را انجام داد.

 

آکواریوم را نیز می توان بهترین کار قادری به لحاظ فرم و قالب و میزانسن معرفی کرد.

 

 

 

ایرج قادری در این فیلمهای بازی کرده است:

 

1333: چهارراه حوادث به کارگردانی ساموئل خاچیکیان.

 

1334: خون و شرف به کارگردانی ساموئل خاچیکیان.

 

1338: چشمه آب حیات اثر سیامک یاسمی.

 

1339: ماجرای جنگل نخستین اثر مهدی میرصمدزاده.

 

1341: ورپریده اثر سیامک یاسمی.

 

1342: تارعنکبوت اثر مهدی میرصمدزاده.

 

1343: بن بست اثر مهدی میرصمدزاده.

 

1343: نیرنگ دختران اثر سعید نیوندی.

 

1344: داغ ننگ به کارگردانی خودش و احمد شاملو.

 

1344: فریاد دهکده به کارگردانی احمد صفایی.

 

1345: دو انسان به کارگردانی آراماییس آقامالیان.

 

1345: لیلاج به کارگردانی خودش.

 

1345: مامور دو جانبه به کارگردانی مهدی میرصمدزاده.

 

1347: بسترهای جداگانه به کارگردانی خودش.

 

1347: تک تازان صحرا به کارگردانی احمد صفایی.

 

1347: دشت سرخ به کارگردانی حکمت آقانیکیان.

 

1347: رودخانه وحشی به کارگردانی مهدی رییس فیروز.

 

1347: شاهراه زندگی به کارگردانی خودش.

 

1348: جدایی به کارگردانی رضا صفایی.

 

1348: جیب بر خوشگله به کارگردانی تورکر اینان اوغلو.

 

1348: رابطه به کارگردانی خودش.

 

1348: سوگند سکوت به کارگردانی خودش.

 

1349: کوچه مردها به کارگردانی سعید مطلبی.

 

1349: آژیر خطر به کارگردانی مهدی میرصمدزاده.

 

1349: خشم عقاب ها به کارگردانی خودش.

 

1350: غلام ژاندارم به کارگردانی امان منطقی.

 

1350: برای که قلب ها می تپد به کارگردانی خودش.

 

1350: جان سخت به کارگردانی خودش.

 

1350: دل های بی آرام به کارگردانی اسماعیل ریاحی.

 

1350: میعادگاه خشم به کارگردانی سعید مطلبی.

 

1350: نقره داغ به کارگردانی خودش.

 

1351: توبه اثر اسماعیل پورسعید.

 

1351: اتل متل توتوله به کارگردانی خودش.

 

1351: توبه به کارگردانی اسماعیل پورسعید.

 

1351: عطش به کارگردانی خودش.

 

1352: ناخدا باخدا اثر نصرت الله وحدت.

 

1352: بی حجاب به کارگردانی خودش.

 

1352: بی قرار به کارگردانی خودش.

 

1352: بیگانه اثر رضا صفایی.

 

1352: شلاق اثر منوچهر قاسمی.

 

1352: مترس اثر عزیزالله بهادری.

 

1352: نامحرم اثر عزیزالله بهادری.

 

1353: ترکمن اثر امیر شروان.

 

1353: دکتر و رقاصه اثر خسرو پرویزی.

 

1353: قفس به کارگردانی خودش.

 

1353: مرگ در باران اثر ساموئل خاچیکیان.

 

1353: موسرخه اثر عبدالله غیابی.

 

1354: پلنگ در شب اثر سعید مطلبی.

 

1354: هدف به کارگردانی خودش.

 

1354: هوس به کارگردانی خودش.

 

1354: رفیق به کارگردانی خودش.

 

1354: شاه رگ نخستین ساخته علی رضا داوودنژاد.

 

1354: عموفوتبالی به کارگردانی سعید مطلبی.

 

1355: بیدار در شهر به کارگردانی خودش.

 

1355: بی نشان به کارگردانی بهرام محمدی پور.

 

1355: چلچراغ به کارگردانی خسرو پرویزی.

 

1355: سینه چاک به کارگردانی خودش.

 

1356: کوسه جنوب به کارگردانی ساموئل خاچیکیان.

 

1356: پشت و خنجر به کارگردانی خودش.

 

1356: دو کله شق به کارگردانی خودش.

 

1357: برادرکشی، به کارگردانی خودش.

 

1357: سرسپرده به کارگردانی خودش.

 

1357: طغیانگر به کارگردانی محمود کوشان.

 

1357: حکم تیر به کارگردانی خودش.

 

1357: لبه تیغ به کارگردانی کامران قدکچیان.

 

1359: پنجمین سوار سرنوشت به کارگردانی سعید مطلبی.

 

1361: دادا به کارگردانی خودش.

 

1361: برزخی ها به کارگردانی خودش.

 

1376: آی پارا به کارگردانی محرم زینال زاده.

 

1378: شهرت به کارگردانی خودش.

 

1381: چشمان سیاه به کارگردانی خودش.

 

1384: آکواریوم به کارگردانی خودش.

 

1385: محاکمه به کارگردانی خودش.

 

1387: پاتو زمین نذار به کارگردانی خودش.

 

1389: شبکه به کارگردانی خودش.

 

 

 

فیلمهایی که ایرج قادری کارگردانی کرده است:

 

1344: داغ ننگ به همراه احمد شاملو نوشته قدرت الله احسانی.

 

1345: لیلاج نوشته سرگرد ایران پناه.

 

1347: بسترهای جداگانه نوشته سعید مطلبی.

 

1347: شاهراه زندگی نوشته احمد نجیب زاده.

 

1348: رابطه نوشته سعید مطلبی.

 

1348: سوگند سکوت نوشته احمد نجیب زاده.

 

1349: سکه شانس نوشته سعید مطلبی، با بازی محمدعلی فردین.

 

1349: خشم عقاب ها نوشته فریدون گله.

 

1350: برای که قلب ها می تپد نوشته سعید مطلبی.

 

1350: نقره داغ نوشته سعید مطلبی.

 

1350: جان سخت نوشته فریدون گله.

 

1351: اتل متل توتوله نوشته تقی سلحشور.

 

1351: عطش نوشته علیرضا داودنژاد.

 

1352: بی حجاب نوشته علیرضا داودنژاد و اکبر صادقی.

 

1352: بی قرار نوشته سعید مطلبی.

 

1353: قفس، نوشته علی رضا داوودنژاد.

 

1354: هدف نوشته علیرضا داودنژاد.

 

1354: رفیق نوشته علیرضا داودنژاد.

 

1354: هوس نوشته علیرضا داودنژاد.

 

1355: بت نوشته سعید مطلبی.

 

1355: بیدار در شهر نوشته علیرضا داودنژاد.

 

1355: سینه چاک نوشته خودش.

 

1356: پشت و خنجر نوشته سعید مطلبی.

 

1356: دو کله شق نوشته سعید مطلبی.

 

1357: برادرکشی نوشته سعید مطلبی.

 

1357: سرسپرده نوشته احمد گنجی زاده و سعید مطلبی.

 

1357: حکم تیر نوشته سعید مطلبی.

 

1361: برزخی ها نوشته سعید مطلبی.

 

1361: دادا نوشته سعید مطلبی.

 

1363: تاراج نوشته علی رضا داودنژاد.

 

1373: می خواهم زنده بمانم نوشته رسول صدرعاملی، بر پایه پرونده پدرام تجریشی، پرفروش ترین فیلم سال.

 

1375: نابخشوده نوشته محمدحسین لطیفی.

 

1376: پنجه در خاک نوشته خودش.

 

1377: طوطیا نوشته علی رضا داودنژاد.

 

1378: شهرت نوشته محمدهادی کریمی.

 

1379: سام و نرگس نوشته خودش.

 

1381: چشمان سیاه نوشته محمدهادی کریمی.

 

1384: آکواریوم نوشته خودش.

 

1385: محاکمه.

 

1387: پاتو زمین نذار.

 

1389: شبکه یا فلش یا مصادره دراره انتشار فیلم های خصوصی مردم.

 

 

 

فهرست منابع

 

فیلمشناخت ایران نوشته عباس بهارلو، تهران: قطره، چاپ نخست 1384.

 

آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.

 

 

 اصفهان آن لاین

دانلود نقاشیهای کمال الملک. PDF

رسول ملاقلی پور

$
0
0

رسول ملاقلی پور نویسنده، طراح صحنه و لباس، تهیه کننده، عکاس، فیلمبردار، فیلم نامه نویس، تدوینگر و کارگردان ایرانی در هفدهم شهریور ماه 1334 در رباط کریم تهران چشم به جهان گشود و در شانزدهم اسفند 1385 در پنجاه و یک سالگی دیده از جهان فروبست.

از دوران دبیرستان به نقاشی علاقه مند بود. تحصیلات دبیرستان را نیمه کاره رها کرد و در روزهای آغازین انقلاب به صورت غیر حرفه ای و تنها با تکیه بر شور انقلابی به عکاسی روی آورد.

در این زمان به حوزه هنری پیوست و به عنوان خبرنگار و عکاس به همکاری با نشریات پرداخت. با آغاز جنگ، به صورت حرفه ای عکاسی را دنبال کرد. مقاومت در شرق خرمشهر، سقوط این شهر، حصر آبادان، شکست حصر آبادان و سپس آزادسازی خرمشهر از پرشورترین روزهای این عکاس جوان به شمار می رفتند. به سال 1360 در عملیات طریق القدس زخمی شد.

او بدون این که تحصیلات سینمایی داشته باشد، به فیلم برداری با دوربین سوپر هشت از عملیات های جنگی علاقه مند شد. سرانجام زیر تاثیر فضای جنگ نخستین اثر خود یعنی فیلم کوتاه شاه کوچک را با همکاری مرحوم حسین منزه سردبیر مجله عکس بر پایه داستانی از تقی سلیمانی ساخت.

فیلم او بسیار خام دستانه بود و به همین خاطر مورد انتقاد شدید همکاران در حوزه هنری قرار گرفت. ملاقلی پور که توان تحمل فشارها را نداشت از حوزه هنری کناره جست.

به سال 1361 مدیر صحنه مرگ دیگری ساخته محمدرضا هنرمند بود. در هیمن سال برای ثبت خاطرات آزادی خرمشهر تلاش کرد ولی دوربینش بر اثر موج انفجار سوخت.

سال 1362 سقای تشنه لب را نگاشت، و با دوربین شانزده میلی متری فیلمبرداری و کارگردانی کرد که از تلویزیون پخش شد. فیلمی حسی و خالی از تکنیک درباره غلامعلی نوجوانی که در جبهه سقاگری کرد و سرانجام خود بر اثر تشنگی جان داد.

ملاقلی پور در این مدت نورپردازی و میزانسن و دکوپاژ را به صورت پراکنده از این و آن فراگرفت.

به سال 1363 فیلم بلند نینوا را ساخت که از تلویزیون پخش شد. سپس به سی و پنج تبدیل شد و در سینماها به نمایش درآمد به گونه ای که با تمام ضعف های تکنیکی دومین فیلم پرفروش بعد از انقلاب شد. در واقع نینوا کارگردانش را وارد سینمای حرفه ای کرده بود. ملاقلی پوربه صدای سراج علاقه داشت، و در آثارش از او بهره می برد. در نینوا نیز سراج شعری از قیصر امین پور را با آهنگ انوشه می خواند. ماهیت ضد جنگ آثار ملاقلیپور از همین فیلم به بعد خود را آشکار می کند.

به سال 1364 بلمی بسوی ساحل را در چند شهر جنگی بندرعباس، بوشهر، دزفول، ماهشهر، اهواز، بستان، خرمشهر و آبادان ساخت. شعر پرویز بیگی حبیب آبادی شاعر اصفهانی روی این فیلم خوش نشست:

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه

سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

فیلم ضعف تکنیکی نداشت ولی از شخصیت پردازی دور شده بود.

نماهنگ گلبرگ سرخ لاله ها، در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد از نخستین کلیپ های بعد انقلاب بود که به دست او ساخته شد. مزار شهید گمنامی را در این نماهنگ می بینیم که روی سنگ آن نوشته اند بچه ای با لباس رنگ... و کفش... پس از پخش این نماهنگ خانواده شهید او را شناسایی کردند.

به سال 1365 فیلم نامه پرواز در شب را بر پایه کتاب حماسه پنج روز مقاومت نگاشت و دیالوگ ها را بر پایه نهج البلاغه تنظیم کرد. حاصل کار فیلمی جنگی با حسی زلال شد که به همراه دیده بان حاتمی کیا از بهترین فیلم های جنگی ما به شمار می روند. پرواز در شب مورد تشویق جشنواره فجر هم قرار گرفت. او نان شهامت و حماسه را می خورد ولی نمک ناشناس نبود. دشمن را سیاه نمی دید و از خودی ها اسطوره نمی ساخت.

رحیم رحیمی پور وی را با جهانبخش سلطانی بازیگر اصفهانی آشنایی داد و سلطانی در فیلم افق غوغا کرد. فیلم افق قدرت کارگردانی ملاقلی پور در سینمای جنگ را نشان داد، کاراکتر خبرنگار جنگ را وارد سینمای ایران کرد و کاراکتر آدم هایی را که به محیط جبهه انرژی مثبت می دادند. خبرنگار افق در واقع خود ملا قلی پور بود.

افق پس از پایان جنگ به نمایش درآمد ولی موضوع عشق و جنگ بسیار بر دل ها نشست و توانست رکورد فروش را بشکند. افق تا سال ها نیز در مساجد و مراکز مذهبی نشان داده می شد.

به سال 1368 پاتال و آرزوهای کوچ را تدوین کرد. به سال 1369 مجنون را درباره فقر ساخت، فقری که حاصل بحران اقتصادی پس از جنگ بود. در مجنون همه هنرپیشه ها به جای خودشان حرف زدند و از دوبلر حرفه ای استفاده نشد.

مجنون اثری غیر جنگی و متفاوت با آثار پیشین بود که وی را به سینمای اجتماعی پیوند داد ولی به جشنواره فجر راه نیافت. وی در این سال خود در شمار هیات داوران جشنواره فیلم فجر بود.

خسوف اثر بعدی او بود. به سال 1371 فیلمنامه لبه تیغ را برای جمال شورجه به نگارش درآورد. فیلم پناهنده به کارگردانی او به سال 1373 ساخته شد و مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفت. سکانسی که شعر من غریب خلوت تنهایی ام ساخته ذوالفقاری پخش می شود از ماندگارترین لحظه های فیلم است. ملاقلی پور صحنه هایی را که پیش تر در عملیات فتح المبین گرفته بود در این فیلم مونتاژ کرد.

سپس تا آخرین نفس را ساخت که فیلم بسیار خوبی بود ولی دیگر شرایط اجتماعی ایران با فیلمهای جنگی مناسبت نداشت. مخاطبان آثار جنگی از دست رفته بودند، و فیلم او به همین دلیل در گیشه شکست سختی خورد.

آن گاه فیلم نامه نخل سوخته را نگاشت ولی فرصتی برای ساخت آن نیافت. بنابراین تکنیکی ترین فیلم خود نجات یافتگان را درباره زنان امدادگر کارگردانی کرد. آدم های جنگ ده سال به پیش می آیند و نخستین نگاه جدی به زنان در فیلم های ملا قلیپور دیده می شود.

به سال 1374 به دغدغه های فردی خود روی آورد و سفر به چزابه را به عنوان شخصی ترین فیلم خود کارگردانی کرد. کارگردانی در حال ساخت فیلم خود درباره روزهای جنگ است که ناگهان به همراه آهنگساز فیلم، به جبهه های نبرد راه می یابد و ده سال به عقب می رود. حرف های حاج حسن کاوه در فیلم برداشت از نهج البلاغه است. این نوع بازگشت به گذشته نیز خواستارانی نیافت. سفر بچزابه فیلمی پرهزینه بود ولی فروش بالایی نداشت.

او به سال 1376 به سیم آخر زد. کمکم کن را با حال و هوایی تازه و غیر جنگی ساخت که بازهم مورد توجه قرار نگرفت ولی فروش خوبی داشت. کمکم کن گزارشی عریان از آشفتگی جامعه است. دکتر طرفدار تولید و کارآیی در جامعه است ولی با او برخورد می شود.

در همین سال مستند تفحص و مستند حمید و فاطمه را کارگردانی کرد.

به سال 1377 باز به سینمای دفاع مقدس روی آورد و هیوا را بر پایه خاطرات خانم فاطمه امیرانی همسر حمید باکری و تحقیقاتش از زندگی مهدی باکری ساخت. او تمام تجاربش در سینمای دفاع مقدس را به کار گرفت، و مسائل هنری را در هیوا دخالت داد. موضوع نیز تازه و دست نخورده بود: تفحص شهدا. همین شد که هیوا لطیف ترین غزل سینمای جنگ به شمار آمد و در جشنواره فجر خوش درخشید. بیشترین جوایز ازجمله سیمرغ بلورین را همین فیلم هیوا برای ملاقلیپور به ارمغان آورد.

تا اینجا ملاقلیپور سرش به کار خودش گرم بود و بلکه در فیلمهایش همه نوع نیش و کنایه ای به مخالفان زده می شد. فیلمهای او پر از شعار بود که به مردم روحیه انقلابی و جنگی می داد و سعی داشت مردم را به سمت معنویت رهنمون شود. در بلمی به سوی ساحل بنی صدر را کوباند، در پناهنده منافقان را و در کمکم کن هنرمندانی را که به خارج مهاجرت می کنند به شدت مورد انتقاد قرار داد. اما به سال 1378 تغییر رویه داد و فیلم اپیزودیک نسل سوخته را ساخت. فروپاشی سیستم ها و سنت های غلط و سوختن سه نسل در سه مقطع تاریخی در سه اپیزود به نمایش در می آید. اپیزود اول با رنگ قهوه ای، اپیزود دوم با غلبه رنگ آبی و اپیزود سوم با رنگی کدر و بی هویت. در اپیزود نخست شازده محکوم است ولی در اپیزودهای بعدی شرایط موجود مقصر است نه آدم ها. او پیش تر مسافر نیمه شب را منتشر کرده بود و اکنون اپیزود دوم فیلم را بر پایه آن شکل داد. ملاقلی پور ارادت خود را به فیلمنامه نویسی با سبک جدید و نیز جنبش دانشجویی و مبارزه با استبداد و زورگویی نمایاند. نسل سوخته و اعتراض، ساخته کیمیایی پرجرات ترین فیلمهای سینمایی آن سال بودند.

او به سال 1380 فیلم خوش ساخت قارچ سمی را کارگردانی کرد که با نقدهای زیادی روبه رو شد. قارچ سمی با جسارت تمام، گزارشی را از فساد قهرمانان پیشین در سالهای پس از جنگ ارائه می کرد.

مزرعه پدری به سال 1383 باز فیلمی سوررئال در ژانر دفاع مقدس بود و هرچند که در جشنواره فجر مورد تشویق قرار گرفت ولی چندان رضایت بخش نبود. نویسنده ای به همراه خانواده به خوزستان می رود و در این سفر کتاب خود به نام مزرعه پدری را مرور می کند. ملاقلی پور این گونه با فیلم جنگی وداع کرد.

فیلم تبلیغی سردار محسن رضایی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 نیز از آخرین کارهای او بود.

سپس فیلم عاطفی میم مثل مادر را به عنوان بهترین اثر خود تقدیم جامعه ایرانی کرد که با استقبال عمومی رو به رو شد.

مستند شش گوشه عرش که یادگار سفر او به کربلا است آخرین ساخته او به شمار می رود. این مستند به هنرمندان اصفهانی که سرگرم ساخت ضریح برای حرم مطهر امام حسین علیه السلام هستند می پردازد.

او سرگرم فیلم برداری فیلم بعدی خود بود که بر اثر ایست قلبی درگذشت.

 

فهرست منابع

آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.

برداشت دو، گفت و گوی اکبر نبوی با رسول ملاقلی پور، تهران: سروش، چاپ اول 1382.

فیلم نامه نسل سوخته، تهران: نقش و نگار، 1379.

فیلم نامه هیوا، تهران: موسسه فرهنگی و هنری سنای دل، 1378.

فیلم نامه نجات یافتگان، تهران: موسسه فرهنگی و هنری سنای دل، 1378.

 

 

 اصفهان آن لاین

داود رشیدی

$
0
0

داوود رشیدی تهیه کننده، کارگردان و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایران به سال 1312 در تهران چشم به جهان گشود.

نه ساله بود که نقش کوتاهی در نمایش مردم به کارگردانی عبدالحسین نوشین ایفا کرد. دوره دبیرستان را در پاریس گذراند و آن گاه وارد دانشگاه ژنو شد. به سال 1337 لیسانس علوم سیاسی گرفت و پس از این به تحصیل در مدرسه تئاتر ژنو روی آورد.

به سال 1339 نمایش مرید شیطان اثر جرج برنارد شاو را در سوئیس کارگردانی کرد و روی صحنه برد.

ازجمله تئاترهای داود رشیدی است:

کارگردانی تله تئاتر خودکشی نوشته گابریل تی موری، 1342.

کارگردانی تله تئاتر سی زیف، 1345.

کارگردانی تله تئاتر ریچارد سوم نوشته شیکسپیر، 1346.

کارگردانی تله تئاتر آنتیگون نوشته سوفوکل، 1346.

بازی در تله تئاتر جعفرخان از فرنگ آمده، به کارگردانی علی نصیریان، در نقش جعفر، پادگان مراغه، 1342.

بازی در نمایش خانه روشنی، نوشته غلامحسین ساعدی، به کارگردانی علی نصیریان، 1346.

داوود رشیدی قرار بود نقش اسدالله میرزا را در سریال دایی جان ناپلئون بازی کند ولی نقش به پرویز صیاد رسید.

رشیدی به سال 1350 با بازی در فرار از تله وارد سینما شد.

فیلمها و سریالهای داود رشیدی در سینما و تلویزیون:

1350: فرار از تله اثر جلال مقدم.

1350: میعادگاه خشم، نوشته سیروس الوند. در نقش هاشم.

1351: گذر اکبر به کارگردانی محمدعلی زرندی.

1351: فدایی به کارگردانی رضا علامه زاده.

1351: جهنم + من اثر محمدعلی فردین.

1351: تجاوز به کارگردانی حمید مصداقی.

1352: خروس اثر شاپور قریب.

1354: کندو اثر فریدون گله.

1357: قدغن اثر علیرضا داودنژاد.

1359: کرکس ها می میرند اثر جمشید حیدری. در نقش عباسقلیخان.

1359: طلوع انفجار اثر پرویز نوری. در نقش جهاد زندانی سیاسی.

1359: اعدامی اثر محمدباقر خسروی.

1359: آقای هیروگلیف اثر غلام علی عرفان. در نقش آقای هیروگلیف.

1359: شیطان (شمر) به کارگردانی اکبر صادقی.

1360: مرز اثر جمشید حیدری. در نقش ریش سفید ده.

1360: بازرس ویژه اثر منصورتهرانی.

1361: رهایی اثر رسول صدر عاملی.

1361: جایزه اثر علی رضا داوود نژاد.

1362: هیولای درون اثر خسرو سینایی. در نقش دکتر فراری.

1362: کمال الملک اثر علی حاتمی. در نقش رضاشاه.

1362: شیلات اثر رضا میرلوحی. در نقش خوجه ممد. یکی از بهترین نقش های رشیدی.

1362: خانه عنکبوت اثر علیرضا داودنژاد.

1362: تفنگدار اثر جمشیدحیدری.

1363: گلهای داوودی به کارگردانی رسول صدر عاملی. در نقش عباس صفاری.

1363: تاتوره اثر کیومرث پوراحمد. در نقش گرگو.

1363: بی بی چلچله اثر کیومرث پوراحمد. در نقش جوادآقا.

1366: سریال هزاردستان اثر علی حاتمی. در نقش مفتش شش انگشتی.

1370: سریال امام علی (ع) اثر داوود میر باقری.

1370: سریال گل پامچال اثر محمدعلی طالبی.

1372: عبور از تله اثر غلامرضا رمضانی. در نقش سیدموسی مقنی شهر.

1373: راه افتخار اثر داریوش فرهنگ.

1373: خط آتش اثر سیدعلی سجادی حسینی و سیدفرید سجادی حسینی.

1374: بازی های پنهان اثر کریم هاتفینیا.

1375: بزرگ خیلی بزرگ اثر فرزین مهدی پور.

1377: کمیته مجازات اثر علی حاتمی. در نقش مفتش شش انگشتی.

1378: تهران روزگار نو اثر علی حاتمی. در نقش مفتش شش انگشتی.

1378: مثلث آبی (نماینده تهیه کننده و مجری طرح).

1379: تکیه برباد اثر داریوش فرهنگ.

1379: قطعه ناتمام اثر مازیار میری (مجری طرح و تهیه کننده).

1380: امتحان اثر ناصر رفایی (تهیه کننده).

1382: ملاقات با طوطی اثر علیرضا داودنژاد.

1385: ماه شب چهارده.

1385: صبحی دیگر اثر ناصر رفائی (تهیه کننده).

1386: پرچم های قلعه کاوه.

آخرین ستاره شب.

پزشکان.

تاریخ قشم اثر مهدی فخیمزاده.

خاطرات یک خبرنگار اثر محمدمهدی عسگرپور.

سریال آوای فاخته.

سریا بازگشت پرستوها. در نقش دایی.

سریال تنهاترین سردار اثر مهدی فخیمزاده.

سریال کوچک جنگلی.

سریال گرگها.

سریال مسافرخانه زهره.

سریال ولایت عشق اثر مهدی فخیمزاده.

سریال معصومیت از دست رفته، کارگردان: داود میرباقری.

عطر گل یاس.

علی آقا 121.

هوس.

یکی از این روزها.

 

فهرست منابع

کلیپ مربوط به داوود رشیدی، به کارگردانی رسول صدرعاملی، بخش بزرگداشت های سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر.

آرشیو فیلم محمدرضا زادهوش.

فیلمشناخت ایران.

 

 اصفهان آن لاین


محمود پورشکیبایی

$
0
0

محمود پورشکیبائی شاعر، طنزپرداز، مدرس و هنرمند ایرانی به سال 1323 در اصفهان چشم به جهان گشود.

دبستان را در اصفهان و دبیرستان را در شیراز گذراند. آن گاه رشته زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاه اصفهان دنبال کرد. پس از این به نویسندگی و طنزپردازی در روزنامه ها و گویندگی در رادیو اصفهان روی آورد.

فنون شاعری را از پدر آموخت و همان تخلص شکیبا را که تخلص پدر نیز بود برای خویش برگزید.

عکاسی را نزد امان الله طریقی فراگرفت و توانست جوایزی در مسابقات عکاسی به دست آورد.

آن گاه به تدریس در دبیرستان های دارابگرد روی آورد.

در کنار تدریس به ترجمه، طراحی، فیلم برداری، نورپردازی، دوبله، بازی در تئاتر، نمایش نامه نویسی و فیلم نامه نویسی پرداخت.

از نمایش نامه های او بچه های دو هزار و پنجاه است که از سوی انتشارات رهی به طبع رسیده.

اشک کویر مجموعه ترانه های او است که در صد و هشتاد و چهار صفحه رقعی از سوی نشر نوید شیراز به چاپ رسیده.

بخش نخست غزل ها و مثنوی ها، بخش دوم سروده های نو و بخش سوم ترانه های محلی، ملی، میهنی و بومی را در بر می گیرد. سپس ترانه های انگلیسی به چشم می خورد.

او سخن گفتن همه به لهجه تهرانی را به بی نمکی غذا تشبیه می کند و لهجه های گوناگون را همچون ادویه باعث خوش طعم شدن غذا می داند.

در زمانی که همگان به کشتن واژه های محلی و لگد مال کردن گویش های شهری و روستایی سرگرم شده اند در میان ترانه های، او همه گویش های شیرازی، اصفهانی، کرمانی، آبادانی، دارابی و افغانی دیده می شود و یادی از سرتاسر ایران به چشم می خورد:

رود زاینده می گه کنار من بیشینین

گذر عمر و فقط تو رفتن من بیبینین

ترانه های او شاد با ریتم تند و جوان پسند ولی با تکیه بر سنت های ایرانی سروده شده اند. تلاش او فراهم آوردن سروده هایی است که دست مایه خوانندگان، ترانه سازان و آهنگ سازان قرار گیرد و جای شعرهای مبتذل را پر کند.

طنز در میان اشعار او جایگاه ویژه ای دارد و در مجموع دل او از جوان ها خون است:

ای خدا بشنو صدامو عجز و لابه می کنم

جوونا رو سر به راه کن که دارم دق می کنم

شکیبایی دشمن جنگ و خونریزی و دوستدار صلح و آشتی است. شادی را می جوید و از غم ها بد می گوید:

یقه غم رو می گیرم سر جاش اونو می شونم

می گم ای آفت دل ها چی می خوای از ما آدما

ما که سوختیم ما که مردیم تورو اون خدای غما

وردار دست از سر ماها، وردار دست از سر ماها

کتاب اشک کویر با واژه نامه و فهرست منابع انجام می پذیرد.

 

 اصفهان آن لاین

 

دانلود آهنگهای مادر

$
0
0

آهنگ های زیبا به مناسبت روز مادر و روز زن:

آهنگ مادر از اندی

آهنگ مادر از اندی

آهنگ مادر از حبیب
آهنگ مادر حبیب

آهنگ مادر حبیب

آهنگ مادر معین

قربون بوی پیرهنت از معین درباره مادر
آهنگ مادر علیرضا افتخاری
آهنگ مادر از خسرو شکیبایی

آهنگ مادر داریوش
آهنگ مادر ابی
دانلود آهنگ مادر از ستار
آهنگ مادر از رضا صادقی
آهنگ مادر با صدای بابک جهان بخش
آهنگ مادر از سامی یوسف
آهنگ مادر از شادمهر عقیلی
آهنگ مادر از حسین زمان
آهنگ مادر از مونا
آهنگ مادر از پارسا
آهنگ مادر از پویا
آهنگ مادر از رامش
آهنگ نادر از سعید شهروز خواننده قدیمی
آهنگ مادر از سامان
آهنگ مادر از سرپیک
آهنگ مادر از شهاب
آهنگ مادر از شهیاد
آهنگ مادر از تال
آهنگ مادر از گروه ترانه
آهنگ مادر از لیلا فروهر
آهنگ مادر از گروه آریان
آهنگ مادر از آمو
آهنگ مادر از سعید شایسته
آهنگ مادر از افشین
آهنگ مادر از کامرون کارتیو
آهنگ مادر از دنی
آهنگ مادر مهران صفاریان
آهنگ مادر امیرارجمند
آهنگ میم مثل مادر از آریا عظیمی نژاد
آهنگ مادر از ایلیا منفرد
آهنگ مادر از حبیب و محمد
آهنگ مادر از حسام
آهنگ مادر از جمشید
آهنگ مادر از سعید
آهنگ مادر از شهرام زندی
آهنگ مادر از شهره
آهنگ مادر از مهستی
آهنگ مادر از نکست پرشین استار Next Persian Star
آهنگ مادر از امیر آرس

آهنگ محسن چاووشی برای مادر: گل سر

 اصفهان آن لاین

بهمن فرمان آرا

$
0
0

بهمن فرمان آراء کارگردان، بازیگر، تهیه کننده، فیلمنامه نویس، تولیدکننده، مدرس، منتقد، مجری، روزنامه نگار و مترجم ایرانی به روز سوم بهمن ماه سال 1320 در یک خانواده اصفهانی در تهران چشم به جهان گشود.

پدرش مصطفی فرمان آرا روزنامه مهر ملت را در دفاع از حقوق بازرگانان چاپ می کرد و دایی اش سیدعلی بشارت روزنامه صدای وطن را انتشار می داد.

به سال 1336 به انگلستان مهاجرت کرد. در مدرسه موسیقی و هنرهای دراماتیک لندن درس می خواند و برای مجله ستاره سینما در ایران مطلب می فرستاد. به سال 1338 وارد دانشکده سینما در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی شد و رشته کارگردانی را فراگرفت. پایان نامه او فیلمی بر پایه نمایش نامه خانم کرم لاکسبر اثر تنسی ویلیامز بود.

به سال 1345 به آغوش میهن بازگشت و تا سال 1347 به سربازی رفت.

آن گاه به نگارش نقد فیلم و گزارش در تهران ژورنال سرگرم شد.

به سال 1347 به تدریس در مدرسه عالی تلویزیون و سینما پرداخت و مجری برنامه فانوس خیال در تلویزیون ملی ایران شد. به سال 1348 با خانم فریده لبافی نژاد پیمان زناشویی بست. دکتر مرتضی لبافی نژاد برادر همسرش بود که در مبارزات علیه رژیم شاه به شهادت رسید.

سال 1349 بود که فیلم خانه قمرخانم را بر پایه سریال تلویزیونی خانه قمر خانم ساخت.

هنگامی که هوشنگ گلشیری شازده احتجاب را انتشار داد بهمن فرمان آرا در هر صفحه این داستان چندین تصویر دید و آن را سینمایی یافت. به ویژه صحنه ای را که پدر، مردم را به گلوله می بندد به صحنه ای که شاهپور علیرضا پهلوی روی تانک نشسته بود و مردم را در سی تیر به گلوله بسته و کشته بود شبیه می دید.

گلشیری داستان نویس اصفهانی هم به فرمان آرا کارگردان همشهری خود اجازه داد که از روی شازده احتجاب فیلم بسازد. این در حالی بود که شناختی روی فرمان آرا نداشت و فرمان آرا فیلمساز شناخته شده ای نبود. نسخه اصلی اجازه محضری گلشیری به فرمان آرا اکنون در موزه سینمای ایران است.

گلشیری به تهران رفت و فیلم نامه اقتباسی شازده احتجاب به دست گلشیری و فرمان آرا نوشته شد.

گرفتن پروانه ساخت شازده احتجاب چند سال طول کشید، کسان دیگر از گلشیری خواستند که چون اجازه ساخت این فیلم را به فرمان آرا نمی دهند شازده احتجاب را آن ها به فیلم تبدیل کنند ولی گلشیری بر سر پیمان خود ایستاد. سرانجام شازده احتجاب با نام یک گور برای دو زن مجوز ساخت گرفت در حالی که گلشیری پشت میله های زندان بود.

فرمان آرا فیلمنامه را سینمایی تر از داستان کرد تا مستقل باشد و فیلمش زیر سایه ادبیات قرار نگیرد. جد کبیر و پدربزرگ را در هم ادغام کرد تا تنها یک شخصیت مقتدر و جان دار در فیلم باشد.

عمه ها را هم حذف کرد؛ چون داستان آن ها داستان دیگری بود. سلسله خاطرات را هم از آشفتگی نجات داد و مرتب کرد.

در رمان شازده احتجاب با صدایی که به گوش می رسد، یا با یک حرکت، از یک خاطره به خاطره ای دیگر می رویم. اما فیلمنامه از پدربزرگ آغاز می شود و به پدر می رسد. از فخرالنساء شروع می کند و به فخری می انجامد، بیننده از یک اتاق به اتاق دیگر نمی رود بلکه سخن از هر کسی به میان می آید او را در صحنه می یابیم.

شازده احتجاب دومین اثر فرمان آرا بود و او با همین فیلم به شهرت رسید، فیلمی بر پایه مشهورترین اثر هوشنگ گلشیری که نشان از جهش چشمگیر فرمان آرا از فیلم نخست تا فیلم دوم داشت. آثار او از این پس همه به سینمای روشنفکری تعلق دارد، بنابراین تماشگر نخبه و بیننده حرفه ای می خواهد و چندان مورد پسند عامه مردم نیست.

فیلم شازده احتجاب مورد تایید گلشیری نویسنده اش قرار گرفت و جایزه نخست فستیوال جهانی فیلم تهران را به دست آورد. فیلم فرمان آرا هنوز هم یکی از مهم ترین اقتباس های سینمای ایران به شمار می رود و نمونه خوبی از بهره گیری ادبیات در سینما است.

وی قصد داشت سریال سیزده روز زمستان را بر پایه زندگی و شهادت ثقه الاسلام بسازد، فیلم از سه روز پیش از محرم با دستگیری ثقه الاسلام آغاز می شد و به شهادتش در روز عاشورا می انجامید. اما فرمان آرا موفق به ساخت آن نشد.

فرمان آرا پس از شازده احتجاب بار دیگر داستانی از گلشیری را دستمایه ساخت فیلمی سینمایی کرد. این، دومین همکاری آن دو بود و نشان داد که فرمان آرا می تواند خود را به ذهن سیال گلشیری و داستان های نخبه گرای او نزدیک کند.

گلشیری داستان جبه خانه را در مهر 1353 نگاشت. این متن با آن چه به سال 1362 منتشر شد، تفاوت هایی دارد. قرار بود که داستان چاپ نشود تا فرمان آرا فیلمش را بسازد.

فرمان آرا می خواست فیلم را در آفریقای جنوبی بسازد و قرار بود پیتر اوتول هم در جبه خانه بازی کند.

ناگهان فرمان آرا دریافت که دیگر نمی تواند فیلمی درباره شازده ها بسازد، و حوصله اش از دست این آدم ها سر رفته است.

او به سراغ داستان دیگری از گلشیری رفت و سایه های بلند باد بر پایه معصوم اول از مجموعه نمازخانه کوچک ساخته شد.

معصوم اول داستان کوتاهی در چهار صفحه است که به صورت نامه آغاز می شود، در میانه داستان، نامه بودنش فراموش می شود و آخر داستان که می نویسد سلام برسانید، باز یادمان می آید که این یک نامه بوده است.

فرمان آرا از تمی که در داستان بود خوشش آمد و به آن پرداخت.

فرمان آرا و گلشیری دو سال روی داستان کار کردند و چهار صفحه داستان را به بیست و پنج صفحه رساندند. سپس فرمان آرا بر پایه متن جدید، فیلم نامه ای در هشتاد و پنج صفحه نوشت. این نخستین بار بود که سینمای ایران به داستان کوتاهی عنایت می کرد.

سکانس انقلاب و سکانس مکالمه راننده با معلم مدرسه که شب دارند درباره مترسک با هم حرف می زنند دو سکانسی است که فرمان آرا بر اصل کار افزود. معلم به صمد بهرنگی شباهت می یافت و نماد طبقه روشن فکر ایران بود.

سایه های بلند باد درباره خرافات بود، روستاییان اسیر مترسکی می شدند که خود خلق کرده بودند. این تمثیلی از ترس و خفقان حاکم بر ایران بود.

این فیلم به سال 1357 کارگردانی و پیش از انقلاب توقیف شد. پس از انقلاب به سال 1359 روی پرده رفت ولی پس از سه روز نمایش برای دومین بار توقیف شد. در این فیلم انقلاب مردم، بازگشت امام خمینی به ایران و راه افتادن کفن پوشان پیش بینی شده است.

او پس از توقیف فیلم برای شرکت در جشنواره کن به فرانسه رفت و از آن جا عازم کانادا شد.

فرمان آرا در ونکوور کانادا مدیر عامل شرکت سینما سیرکل شد و جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان را در آن کشور پایه گذاری کرد.

وی سرانجام به سال 1369 به ایران بازگشت و مدیریت کارخانه نساجی پدر را برعهده گرفت.

سایه های بلند باد آخرین فیلم فرمان آرا پیش از انقلاب بود. پس از این، فیلم نامه های بسیاری را به نگارش درآورد که هیچ یک به تصویب نرسید. او فیلم نامه گرگ را بر پایه داستانی از گلشیری به رشته تحریر کشید ولی هیچ گاه آن را کارگردانی نکرد.

فرمان آرا وارد حریمهای ممنوعی نمی شد ولی به ویژه افراد متعصب به فضای فیلمهای او روی خوش نشان نمی دادند. حرف های روشنفکری که از زبان شخصیتهای فیلم به گوش می رسید هرکدام بر زخمهای تعصب نمک می پاشید، او آهنگ نقد دین را نداشت ولی فلسفه بافی، وی را به حریمهایی می برد که با حریم مذهب یکی بود.

در این سال ها فیلم نامه دست تاریک، دست روشن را بر پایه داستانی از هوشنگ گلشیری نوشت.

این فیلم نامه سه بار در دوره های مختلف به وزارت ارشاد رفت ولی در آن نکته ای بود که موجب شد هیچ گاه به آن پروانه ساخت ندهند.

به مردی که کتاب فروشی دارد، زنگ می زنند و می پرسند: تازگی ها حاجی پور را ندیده اید؟

می گوید که سی سال پیش با هم تا بروجن پیاده رفته اند و حالا حالشان چطور است؟

مردی که آن سوی خط تلفن است می گوید: توی سردخانه بیمارستان شریعتی پیداش کردیم. و ادامه می دهد: آن مرحوم وصیت کرده برای خاک کردنش با شما مشورت کنیم.

بعد می روند و جنازه را تحویل می گیرند و می برند همان جایی که باید دفن شود.

در سردخانه بیمارستان، کفن را باز می کنند که جنازه را اشتباهی نبرند، نگاه می کند و می بیند مرد مرده به همان جوانی سی سال پیش است، به جوانی همان شبی که همدیگر را دیده بودند، انگار که دوست مرده، این سی سال را در فریزر بوده و فقط یک دستش قطع شده است.

این نشانه آن بود که می فهمید وارد یک داستانی شده است و باید او را از داستان بیرون بیاورد. این جوان ماندن مرد مرده در فاصله سی سال و پیر شدن مرد زنده برای مرتضی ممیز نوشته شده بود ولی جوان ماندن مرد مرده اسباب درسر شد.

در وزارت ارشاد می گفتند کسی که این طور جوان مانده، لابد جزء قدیسان است.

گلشیری در روزهای پایانی عمرش اجازه ساخت جن نامه را نیز به فرمان آرا داد ولی فیلم کردن این داستان نیز در ایران ناممکن بود.

دل دیوانه، تاکسی خیال، زنان زندگانی من، شیرهای ایرانی - بره های ایرانی و مادرم مملکتم فیلم نامه های بعدی او بودند که هیچ یک پروانه ساخت دریافت نکردند.

وی پس از این، سه فیلم نامه بر پایه داستان های اسماعیل فصیح نگاشت: داستان جاوید، زمستان 62 و باده کهن.

فرمان آرا سی صفحه از باده کهن را برای نوشتن برگزید چون تنها شیره داستان را می خواست. این که هفت شب راه می روند و شعرهای حافظ را می خوانند، سینمایی نبود.

شهر فرنگ فیلمنامه بعدی او درباره کیارستمی بود که با مشورت کیارستمی چنین نام گرفت: من از عباس کیارستمی بدم می آید (یا متنفرم). منتقد سینمایی می گوید: دیگر از راه نوشتن درباره هنر و سینما نمی شود پول درآورد و زندگی کرد، برای همین من روزی هشت ساعت دارم مرده ها را می شویم و خدا این کیارستمی را لعنت کند! ما قبلا می نشستیم مرد آرام ساخته جان فورد را تماشا می کردیم و حالا چه فیلم هایی تماشا می کنیم!

این فیلم نیز بار سیاسی سنگینی داشت و به همین خاطر مجوز نگرفت.

فیلمنامه سفر به تاریکی اثر بعدی فرمان آرا بود که باز در مرحله فیلم نامه باقی ماند.

این بود تا این که فرمان آرا پس از بیست سال سکوت، بوی کافور عطر یاس را کارگردانی کرد. بوی کافور عطر یاس در سه پرده یک روز بد، مراسم تدفین و سنگی بر آب بینداز داستان خود فرمان آرا و هنرمندان یک نسل است، کارگردانی که چندین سال است نتوانسته فیلمی بسازد، فیلمی درباره خود می سازد. فیلمسازان نسل او هچون علی حاتمی، بهرام ری پور، هژیر داریوش، جلال مقدم و سهراب شهیدثالث همه درگذشته اند، گویی از عمر خود او نیز چیز زیادی برجا نمانده است. بنابراین تصمیم می گیرد فیلمی مستند از مراسم تشییع جنازه خود برای تلویزیون ژاپن تهیه کند.

او از مرگ به زندگی دوباره می رسد و به جای حدیث نفس، حدیث نسل می کند. این گونه حکایت تمام هنرمندانی که در این ملک اجازه کار ندارند بازگو می شود. شخصیت امیر اصفهانی که ناپدید شدنش در این فیلم نشان داده می شود ادای دینی است به هوشنگ گلشیری. شگفتا که مدتی نگذشت که گلشیری دیده از جهان فروبست.

آیدین آغداشلو، رضا بابک، پرویز کیمیاوی، نیما پتگر و زرین کلک نامزد ایفای نقش کارگردان در این فیلم بودند ولی سرانجام فرمان آرا در نقش خودش ظاهر شد.

بوی کافور عطر یاس نامزد ده جایزه از جشنواره فجر بود که سرانجام به هفت جایزه دست یافت.

او به سال 1380 خانه ای روی آب را ساخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. خانه ای روی آب نامزد دوازده جایزه از جشنواره فجر بود و پنج جایزه را از آن خودش کرد.

وی به سال 1384 یک بوس کوچولو را در نمایاندن بی مزگی زندگی روشن فکرانی که به غرب مهاجرت کرده اند و زندگی نسل روشن فکرانی که داخل وطن مانده اند ساخت. سعدی شاعری است که خاک وطن را ترک کرده و در غربت آلزایمر گرفته است. شاید او نمادی از ابراهیم گلستان باشد.

فرمان آرا به سال 1387 خاک آشنا را به عنوان هفتمین فیلم خود کارگردانی کرد که تاکنون آخرین اثر سینمایی او به شمار می رود.

از فیلمهای کوتاه فرمان آرا باید به نوروز و خاویار ساخته سال 1350 و تهران کهنه و نو ساخته سال 1351 اشاره کرد.

او تهیه کنندگی دایره مینا به کارگردانی داریوش مهرجویی، در امتداد شب به کارگردانی پرویز صیاد، گزارش به کارگردانی عباس کیارستمی، کلاغ به کارگردانی بهرام بیضایی، ملکوت به کارگردانی خسرو هریتاش، شطرنج باد به کارگردانی محمدرضا اصلانی، رایو حرف اثر الیور استون، صحرای تاتارها، آن سوی وزش باد به کارگردانی اورسن ولز و مادام سوزاتسکا به کارگردانی جان شلزینگر را برعهده داشته است.

او در مغول ها ساخته پرویز کیمیاوی و در نقش بهمن فرجامی در بوی کافور، عطر یاس به کارگردانی خود بازی کرده است.

وی می خواست تئاتر مردی برای تمام فصول را با بازی هنرمندان مشهور همانند عزت الله انتظامی و علی نصیریان به نمایش درآورد که به دلیل شرایط جدید سیاسی چنین نشد.

وی اکنون به تدریس در دانشگاه هنر و موسسه کارنامه سرگرم است.

 

فهرست منابع

بوی کافور عطر یاس، مروری بر آثار بهمن فرمان آرا، به کوشش زاون قوکاسیان، با مطالبی از علی رضا کاوه، جمشید اکرمی، پوریا، جواد مجابی، سمسک، کوین توماس، هلن اولیایی نیا، جواد طوسی، ایرج زیرک زاده، تری کورتیس فوکس، جان گیلت، مهرناز ذاکری، ناصر زراعتی، شاهرخ دولکو، خسرو دهقان، آلیسا سایمون، الویس میچل، مایکل ویلمینگتون، گوی دنیمور، آذر نفیسی، ابوالحسن نجفی، عبدالعلی عظیمی، کامران بزرگ نیا، هوشنگ گلشیری و جمشید ارجمند، تهران: آگه، چاپ نخست 1380.

آرشیو فیلم های محمدرضا زادهوش.

بهمن فرمان آرا، زندگی و آثار، به اهتمام رضا درستکار و سعید عقیقی، تهران: قطره، چاپ نخست 1381.

آرشیو فیلمهای محمدرضا زادهوش.

درباره شازده احتجاب، به کوشش فرزانه طاهری، تهران: دیگر، 1379.

«ادبیات و سینما، گفت و گو با بهمن فرمان آرا و محمدرضا اصلانی»، نشریه آزما، ش 40، دی و بهمن 1384، ص 10 تا 15.

 

 

 اصفهان آن لاین

تیم سپاهان

$
0
0

دیروز جمعه که می خواستم برای پیاده روی عصرانه روانه شوم رنگ های گوناگونی را آزمایش کردم. سفید، سرمه ای، یاسی و... ولی دیدم فقط حس زرد را دارم.

فوتبالی نیستم و فوتبال را دنبال نمی کنم ولی به هرحال با حس زرد نمی شد مبارزه کرد.

بعد از مغرب بود که سپاهان برای چهارمین بار و سومین سال پیاپی بر بام ایران نشست و اصفهان یک پارچه زردپوش شد.

قهرمانی تیم سپاهان مبارک باد.

 

 اصفهان آن لاین

حامد بهداد

$
0
0

حامد بهداد خواننده و بازیگر تلویزیون و سینمای ایران در بیست و ششم آبان سال 1352 در مشهد چشم به جهان گشود.

تا دوران جوانی را در نیشابور گذراند و آن گاه لیسانس خود را در رشته بازیگری تئاتر از دانشگاه آزاد دریافت کرد.

حامدبهداد را همایون اسعدیان کارگردان برجسته اصفهانی به سال 1379 به سینمای ایران شناساند.

بهداد پس از این، نقش های پر هیجان و پر انرژی زیادی را بازی کرد که نقش بند خاطره ها شد.

وی برای بیشتر کارهایش مورد تحسین قرار گرفت و در جشنواره های مختلف شرکت جست.

وی به سال 1387 در جشنواره فیلم کن حضور یافت و به سال 1389 سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از جشنواره فجر فراچنگ آورد.

 

با هم فیلمهای سینمایی و آثار تلویزیونی حامد را مرور می کنیم:

1379: آخر بازی، به کارگردانی همایون اسعدیان، در نقش پویا. نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر.

1379: یک قسمت از سریال همسفر، اثر رامبد جوان.

1381: چای تلخ، به کارگردانی ناصر تقوایی. فیلمی که هرگز ساخته نشد.

1381: سریال سایه آفتاب، اثر محمدرضا آهنج، در نقش رضا.

1382: بوتیک اثر حمید نعمت الله. در نقش مهرداد، نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از هشتمین جشن خانه سینما، دومین بازیگر نقش مکمل مرد سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی.

1382: این زن حرف نمی زند، اثر احمد امینی، در نقش سروش، پنجمین بازیگر نقش مکمل مرد سال به انتخاب نویسندگان و منتقدان سینمایی.

1382: خواهر خوانده، به کارگردانی بهروز حسین زاده.

1383: باغ فردوس، پنج بعد از ظهر، اثر سیامک شایقی.

1384: عروس کوهستان، اثر یوسف سیدمهدوی.

1384: کافه ستاره به کارگردانی سامان مقدم، در نقش خسرو، نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از دهمین جشن خانه سینما.

1384: پیشنهاد بی شرمانه به نقاش مرده، اثر محسن اورنگ، در نقش کاوه.

1384: رقص با ماه، اثر عبدالرضا کاهانی.

1385: آدم اثر عبدالرضا کاهانی.

1385: تله فیلم تله روباه.

1385: روز سوم به کارگردانی محمدحسین لطیفی. در نقش فواد افسر عراقی که در محاصره خرمشهر، عاشق دختری خرمشهری می شود. نامزد سیمرغ بلورین بیست و پنجمین جشنواره فجر برای نقش مکمل، نامزد تندیس زرین یازدهمین جشن خانه سینما برای نقش اصلی، برنده تندیس حافظ بهترین بازیگر از جشن حافظ دنیای تصویر.

1386: تسویه حساب، اثر تهمینه میلانی، در نقش حمید.

1386: سریال یک مشت پر عقاب، اثر اصغر هاشمی، در نقش امیرحسین دانشور.

1386: هر شب تنهایی، اثر رسول صدرعاملی، در نقش حمید که همسرش سرطان دارد. بهداد در این فیلم آواز می خواند.

1386: حس پنهان به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی در نقش بهرام طلوعی که بر اثر تصادف، روانی شده است و برای دفاع از خواهرش از پشت بام پرتاب می شود و می میرد. نامزد دریافت دوازدهمین تندیس جشن خانه سینما برای نقش مکمل مرد.

1386: دایره زنگی به کارگردانی پریسا بخت آور.

1386: مجنون لیلی، اثر قاسم جعفری، در نقش هدایت.

1386: فیلم کوتاه دو راه حل برای یک مسئله، اثر قاسم جعفری.

1387: زندگی با چشمان بسته به کارگردانی رسول صدر عاملی در نقش علی که تصادف می کند و می میرد.

1387: کسی از گربه های ایرانی خبر نداره، به کارگردانی بهمن قبادی. در نقش نادر. برنده جایزه مروارید سیاه بهترین بازیگر مرد از جشنواره دبی.

1387: محاکمه در خیابان اثر مسعود کیمیایی. در نقش حبیب.

1387: کیمیا و خاک، اثر عباس رافعی.

1387: موج سوم، اثر آرش سجادی حسینی.

1387: سریال آخرین دعوت، اثر حسین سهیلی زاده، در نقش عماد.

1387: شبانه روز، اثر کیوان علی محمدی و علی بنکدار، در نقش سیاوش کسرایی، نامزد تندیس زرین چهاردهمین جشن خانه سینما برای نقش مکمل.

1387: مردی که گیلاس هایش را خورد، اثر پیمان حقانی.

1387: دل خون، اثر محمدرضا رحمانی، در نقش عماد، برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد از بیست و هفتمین دوره جشنواره فجر.

1388: لطفا مزاحم نشوید، به کارگردانی محسن عبدالوهاب.

1388: هفت دقیقه تا پاییز به کارگردانی علیرضا امینی، در نقش فرهاد، نامزد بهترین بازیگر مکمل مرد از بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر، نامزد بهترین بازیگر نقش اصلی چهاردهمین جشن سینمای ایران، نامزد بهترین بازیگر مرد در جشن منتقدان.

1388: آدمکش به کارگردانی رضا کریمی. در نقش حمید زاهدی.

1389: جرم، اثر مسعود کیمیایی، در نقش ناصر. برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل مرد از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر.

1389: قبرستان غیر انتفاعی به کارگردانی محسن دامادی. در نقش خلبان.

1389: سعادت آباد به کارگردانی مازیار میری. در نقش محسن، نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشن منتقدان.

1389: پرتقال خونی به کارگردانی سیروس الوند. در نقش سیاوش یک پسر جوان آرام عاشق که مظلوم واقع شده است و خودش عذاب وجدان دارد.

1389: انتهای خیابان هشتم به کارگردانی علی رضا امینی. در نقش موسی. نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر مرد از پانزدهمین جشن خانه سینما.

1389: نارنجی پوش به کارگردانی داریوش مهرجویی، در نقش حامد آبان، عکاسی که رفتگر می شود.

1390: بیداری اثر فرزاد موتمن.

1390: بیتابی بیتا، اثر مهرداد فرید، در نقش امیر.

1390: به فاصله یک نفس، به کارگردانی امیر احمد انصاری، در نقش سیاوش.

1390: سریال سقوط آزاد، اثر علیرضا امینی، در نقش سرگرد صابری.

 

 اصفهان آنلاین

Viewing all 464 articles
Browse latest View live